شعر نو غمگین؛ گزیده سوزناک ترین اشعار نو جدایی گریه دار و غمگین
در این بخش سایت مجموعه شعر نو غمگین و گزیده اشعار جدایی، گریه دار و بغض دار تنهایی را گردآوری کرده ایم.
فهرست موضوعات این مطلب

شعر غم انگیز گریه دار
دوستت دارم
و همین اصل
غمگین ترم می کند!
وقتی که،
نمی توانم چهار فصل جهان را
در آغوش تو آواز بخوانم!حسادت می کنم وقتی
نسیمی زیرک
مو هایت را به بازی می گیرد!آه
نارون بالا بلند من!
باور کن
از این همه خواستن،
غمگین ام…
مثل پرنده ای که
بادِ مهاجم
لانه اش را
به تاراج برده ست!
دلم کار دست است
خودم بافتمش
تارش را از سکوت
پودش را از تنهایی
همین است که خریدار ندارد
زندگی چون قفس است
قفسی تنگ پر از تنهایی
و چه خوب است دم غفلت آن زندان بان
و سپس بال و پر عشق گشودن
بعد از آن هم پرواز
مطلب مشابه: اشعار غمگین عاشقانه + چند شعر زیبای سوزناک احساسی سرشار از غم
حال من
حال هوای این روزهاست
دلم سوز دارد
بارانیم
و آرزوهایم را مه گرفته است..
پارک همان است
نیمکت همان
هوا همان هوای غزل ریز آبان
چیزی عوض نشده است
جز من
که بی تو کمی مرده ام
این ابرها را
من در قاب پنجره نگذاشته ام
که بردارم
اگر آفتاب نمی تابد
تقصیر من نیست
با این همه شرمنده توام
خانه ام
در مرز خواب و بیداری ست
زیر پلک کابوس ها
مرا ببخش اگر دوستت دارم
و کاری از دستم بر نمیآید
تو نیستی و خورشید
غمگین تر از همیشه غروب خواهد کرد
و من دلتنگ تر از فردا
به تو فکر می کنم
تو مرا آزردی
که خودم کوچ کنم از شهرت
تو خیالت راحت
می روم از قلبت
می شوم دورترین خاطره در شب هایت
تو به من می خندی
و به خود می گویی:
باز می آید و می سوزد از این عشق ولی
بر نمی گردم، نه
می روم آنجا که دلی بهر دلی تب دارد
عشق زیباست و حرمت دارد …
من در آیینه رخ خود دیدم
و به تو حق دادم
آه، می بینم
می بینم
تو به اندازه تنهاییِ من خوشبختی
من به اندازه زیباییِ تو غمگینم
شعر نو غمگین جدایی
چمدانی که از سفر آوردم
کشتی غمگینی بود
که تنها میخواست
کنار تو آرام بگیردبهزاد عبدی
مطلب مشابه: شعر عاشقانه غمگین؛ شعر کوتاه و بلند عاشقانه و احساسی جدایی و تنهایی
من با تو هیچ مرز مشترکی ندارم
جز همین سیم خارداری که
حتی تن رؤیا را زخم میکندجز همین هوا
که هیچ پرنده ای را به رسمیت نمیشناسدجز همین صدایی که
به آن طرف دیوار هم نمیرسدجز خدایی که
سر بزنگاه اخم میکندمریم نوابینژاد
تو نیستی
و این
خلاصه تمامِ
عاشقانههای غمگین من استسارا قبادی

چمدانی که از سفر آوردم
کشتی غمگینی بود
که تنها میخواست
کنار تو آرام بگیردبهزاد عبدی
شعر نو غمگین کوتاه
میخواستم ترانهای باشم
که بچههای دبستانی از بر کنند
دریا که میشنود
توفانش را پشتش پنهان کند
و برگهای علف
نتهای به هم خوردنشان را
از روی صدای من بنویسندمیخواستم ترانهای باشم
که چشمه زمزمهام کند
آبشار
با سنج و دهل بخوانداما ترانهای غمگینم
و دریا، غروب
بچههایش را جمع میکند که صدایم را نشنوندنتهایم را تمام نکرده
چرا رهایم کردی؟محمد شمس لنگرودی
مطلب مشابه: شعر سوزناک | زیباترین اشعار غمناک | گلچین شعر غمگین زیبا
بخند کودک همسایه
من اندوههای زیادی را دیدم که سر پیچ همین خیابان
چشمانتظار بزرگسالی تو هستندرویا شاهحسینزاده
آنکه میگوید دوستت میدارم
خُنیاگر غمگینیست
که آوازش را از دست داده است
ای کاش عشق را
زبان ِ سخن بود…
عشق را
ای کاش زبان ِ سخن بود
آنکه میگوید دوستت میدارم
دل اندُهگین شبیست
که مهتابش را میجویَد
ای کاش عشق را
زبان ِ سخن بود
هزار آفتاب خندان در خرام ِ توست
هزار ستاره گریان
در تمنای من
عشق را
ای کاش زبان ِ سخن بود
منتظرم
شبیه یک آهنگِ غمگین قدیمی
در آرشیو رادیو…
زنگ بزن
بگو که میخواهی مرا بشنویآزاد نوروزی
آن بخت گریزنده
دمی آمد و بگذشت
غم بود،
که
پیوسته
نفس در نفسم بودفریدون مشیری

غمگینم!
آخر امروز نگفتم
نگفتم دوستت دارم
از خودم خجالت میکشم
از خودم فرار میکنم
که دیر کردم
که دیر گفتم وُ امروز رفتافشین صالحی
من
مشقِ نانوشتهام به دستِ نی
خواندن از خوابِ تو آموختهام به راهمن
بارانِ بریدهام به وقتِ دی
گفتن از گریههای تو آموختهام به راهبه من بگو
در این برهوتِ بیخواب و طی
مگر من چه کردهام
که شاعرتر از اندوهِ آدمیام آفریدهاند؟سید علی صالحی
مطلب مشابه: تک بیتی های غمگین مولانا با اشعار احساسی ناب و خواندنی
زن بودن
غمگینترین شادی دنیاست
و نمیدانی
من به خاطر تو
چقدر
به اشکهایم لبخند زدهامسمانه سوادی
بخند کودک همسایه
من اندوههای زیادی را دیدم که سر پیچ همین خیابان
چشمانتظار بزرگسالی تو هستندرویا شاهحسینزاده
شعر نو غمگین دردناک
سلام میگویم پنجرهها را
سلام میگویم کوچهها را
کوچه به کوچه تو را در ترانههایم میخوانم
کسی نمیآید پنجره را به رویم بگشاید
کسی که پنجره را رو به کوچه بگشاید
انگار کوچههای شهر غمگیناند
و من دوباره تو را عاشقانه میخوانم
تو در کدام پنجره نشستهای که من نمیبینم!؟
تو با کدام پنجره رفیقی که من نمیدانم
سلام میگویم
تمام پنجرهای شهر را سلام میگویمابراهیم شکیبایی
دلم یک ترانه غمگینِ خارجی میخواهد
با زبانی که نمیفهمم چیست
میخواهم به دردی که نمیدانم چیست
زار زار گریه کنمبهرنگ قاسمی
و این منم
زنی تنها
در آستانه فصلی سرد
در ابتدای درک هستی آلوده زمین
و یأس ساده و غمناک آسمان
و ناتوانی این دستهای سیمانیدر کوچه باد میآید
این ابتدای ویرانی است
آن روز هم که دستهای تو ویران شدند باد میآمد
ستارههای عزیز
ستارههای مقوایی عزیز
وقتی در آسمان، دروغ وزیدن میگذرد
دیگر چگونه میشود به سورههای رسولان سرشکسته پناه آورد؟
ما مثل مردههای هزاران هزارساله به هم میرسیم و آنگاه
خورشید بر تباهی اجساد ما قضاوت خواهد کرد
من سردم است
من سردم است و انگار هیچوقت گرم نخواهم شد
ای یار، ای یگانهترین یار
آن شراب مگر چندساله بود؟…
ایمان بیاوریم
ایمان بیاوریم به آغاز فصل سرد
ایمان بیاوریم به ویرانههای باغ تخیل
به داسهای واژگون شده بیکار
و دانههای زندانی
نگاه کن که چه برفی میبارد
شاید حقیقت آن دو دست جوان بود، آن دو دست جوان
که زیر بارش یکریز برف مدفون شد
و سال دیگر وقتی بهار
با آسمان پشت پنجره همخوابه میشود
و در تنش فوران میکنند
فوارههای سبز ساقههای سبکبار
شکوفه خواهد داد ای یار، ای یگانهترین یار
ایمان بیاوریم به آغاز فصل سردفروغ فرخزاد
مطلب مشابه: شعر غمگین کوتاه + گلچین زیباترین اشعار کوتاه سوزناک در مورد غم و تنها شدن
ما به اندوههایمان
آب و دانه دادیم
پرنده شدند
پرشان دادیم
اهلیتر از آن بودند که تنهایمان بگذارند اما
دوباره برگشتند
با جفتهایشانرويا شاه حسین زاده
دیر آمدهای محبوب من
آنقدر دیر
که به پنج زبان زنده دنیا هم
دوستم بداری
هیچ اتفاق عاشقانهای
سکوت بارانی این دیدار را نخواهد شکست
گل سرخات را
بر سر این شعر پرپر کن
ردیف و قطعه را هم به خاطر بسپار
تاوان دیر رسیدن گاهی
تنها
با یک عمر گریه پرداخت میشودبهرام محمودی
غم نامهای بسیاری دارد
مرا ببخش که غمگینم
و به هر نامی که صدایم میزنی
گریهام میگیردبا من حرف بزن
صدایت همنوایی تمام سازهاست
کودکان هنوز در گلویت میرقصند
و چیزی از جنگ نمیدانندمرا ببخش که خوشبخت نیستم
و نمیتوانم از جهان
تنها به عکسهای زیبایی که برایم فرستادی
دل خوش کنممهسا چراغعلی
ما به اندوههایمان
آب و دانه دادیم
پرنده شدند
پرشان دادیم
اهلیتر از آن بودند که تنهایمان بگذارند اما
دوباره برگشتند
با جفتهایشانرويا شاه حسین زاده
مطلب مشابه: اشعار غم انگیز پارسی + شعر غمگین و احساسی از شاعران بزرگ
شعر نو غمگین شاعران معروف جهان
میتوانم در اندوه دست و پا بزنم
در همه برکههایش
به آن عادت کردهاماما کوچکترین تکان خوشی
پاهایم را سُست میکند
و همچون مستان راهم را نمیشناسم
مگذار کسی خندهای کند
مستیام از آن شراب تازه بود
همین☆
قدرت چیزی نیست جز درد و رنج
ناتوان، و اسیر نظم و انضباط
تا وقتی که سنگین شود و سرنگون
به غولها اگر مرهمی دهی
مانند انسانها ضعیف و ناتوان میشوند
اما کوهی اگر بر دوششان نهی
آن را برایت حمل میکنندامیلی دیکینسون
مترجم: ملیحه بهارلو
من حتی صدای کوهها را میشنوم
که روی کنارههای آبیشان
بالا و پایین میپرند و قهقهه میزنند
و کمی پایینتر توی آب
ماهیها گریه میکنند
و اشکشان رودخانه میشودشبهای مستی
به صدای آب گوش میدهم
و اندوه آن قدر عظیم میشود که
صدای ساعتم میشود
دست گیره کمدم میشود
تکه کاغذ روی زمین میشود
پاشنه کش کفش میشود
با یک رسید لباسشویی،
دود سیگاری میشود
به حال صعود از معبد تاکهای سیاه
اهمیت زیادی ندارد
یک عشق خیلی کوچک بدک نیست
با یک زندگی خیلی کوچک
چیزی که مهم است
بر دیوارها انتظار کشیدن است
من برای همین زاده شدم
زاده شدم تا در خیابانهای مردگان گل سرخ بفروشمچارلز بوکوفسکی
مترجم: پیمان خاکسار
طلا رنگ میبازد
مرمر خاک میشود
فولاد زنگ میزند
نابودی با همه چیزی است در این جهان
تنها اندوه است که پایدار است
تا زمانی که واژه باشکوه بماندخاطرهای در درونم است
چون سنگی سپید درون چاهی
سر ستیز با آن ندارم، توانش را نیز
برایم شادی است و اندوهدر چشمانم خیره شود اگر کسی
آن را خواهد دید
غمگینتر از آنی خواهد شد
که داستانی اندوهزا شنیده استمیدانم خدایان انسان را
بدل به شیء میکنند، بیآنکه روح را از او بگیرند
تو نیز بدل به سنگی شدهای در درون من
تا اندوه را جاودانه سازیآنا آخماتووا
مترجم: احمد پوری
برای بار هزارم میگویم که دوستت دارم
چگونه میخواهی شرح دهم چیزی را که شرحدادنی نیست؟
چگونه میخواهی حجم اندوهم را تخمین بزنم؟
اندوهم چون کودکیست
هر روز زیباتر میشود و بزرگتر
بگذار به تمام زبانهایی که میدانی و نمیدانی بگویم
تو را دوست دارم
بگذار لغتنامه را زیر و رو کنم
تا واژهای بیایم هماندازه اشتیاقم به تو
و واژههایی که سطح سینههایت را بپوشاند
با آب، علف، یاسمن
بگذار به تو فکر کنم
و دلتنگت باشم
بهخاطر تو گریه کنم و بخندم
و فاصله وهم و یقین را بردارمنزار قبانی
مترجم: آرش افشار
مطلب مشابه: اشعار تنهایی + مجموعه شعر کوتاه غمگین و سوزناک تنهایی و زندگی