شعر غمگین کوتاه + گلچین زیباترین اشعار کوتاه سوزناک در مورد غم و تنها شدن

اشعار غمگین کوتاه و زیبا

گلچین زیباترین اشعار در مورد غم و تنهایی را در این مطلب گردآوری کرده ایم. امیدواریم این مجموعه از شعر غمگین و سوزناک مورد توجه شما قرار بگیرد با ما همراه باشید.

کسی چه می‌داند
من امروز چند بار فرو ریختم
چند بار دلتنگ شدم
از دیدن کسی که
فقط پیراهنش شبیه تو بود
گاهی اوقات حسرت تکرار یک لحظه
دیوانه ترین حس دنیاست

***

من خانه را تاریک می‌کنم و هر چه پنجره است با پرده‌ای
سیاه می‌پوشانم
از چراغ‌ها بیزارم و از ستارگان و مروارید
و شهر پر از چراغ است
و من
بارها تور نگاهم را به افق های دور انداختم و هیچ صید نشد
نه ستاره ای و نه مروارید

“ساناز کریمی”

***

حالا که چمدانم را
این همه سنگین و بی کلید بسته‌ام
تازه می‌پرسی کجا؟ از چه سبب؟
یعنی تو داستان دلبستگی‌های مرا
به همین چیزهای معمولی ندانسته ای؟
لااقل یک بفرمایید ساده، یک سکوت

***

اندر دل بی‌وفا غم و ماتم باد
آن را که وفا نیست ز عالم کم باد

دیدی که مرا هیچ‌کسی یاد نکرد
جز غم که هزار آفرین بر غم باد
مولانا

شعر غمگین کوتاه

اشعار زیبای غمگین

وقتی آدم یک نفر را
دوست داشته باشد بیشتر تنهاست
چون نمی‌‌تواند به هیچ کس
جز همان آدم بگوید که
چه احساسی دارد

***

حالا مدام از پی نشانی تو
فنجان های قهوه را دوره می‌کنم
مدام این چشمهای بی قرار را
با بغض و بهانه های باران آشنا می‌کنم
مدام این دل درمانده را
با باور برودت عشق
آشتی می‌دهم
باید این ساده بداند
دیگر به خانه خواب و خاطره باز نخواهی گشت

***

شعر غمگین کوتاه

با گریه مادرت
شعله‌ور می‌شود
از آه پدرت
نفس می‌گیرد
این که می‌بینی آتش است
و با کسی شوخی ندارد
اما تو سر شوخی را باز کرده‌ای
و می‌خواهی با همین دستهای کوچک
آب دریاها را
به اینجا بیاوری
نمی‌گویم شوخی نکن
اما قبل از رفتن
به من بگو
چطور تکه های تن ات را
از شعله ها پس بگیرم

“آرزو نوری”

***

شعر کوتاه سوزناک

آی آدم ها که بر ساحل نشسته شاد و خندانید
یک نفر در آب دارد می‌سپارد جان
یک نفر دارد که دست و پای دایم می‌زند
روی این دریای تند و تیره و سنگین که می‌دانید
آن زمان که مست هستید از خیال دست یازیدن به دشمن
آن زمان که پیش خود بی هوده پندارید
که گرفت استید دست ناتوانی را
تا توانایی بهتر را پدید آرید
آن زمانی که تنگ می‌بندید
بر کمر هاتان کمر بند
در چه هنگامی بگویم من؟
یک نفر در آب دارد می‌کند بی هوده جان، قربان!

“نیما یوشیج”

***

شعر غمگین کوتاه

لطفا این شعر را
آهسته بخوانید
رویِ سطرِ آخرِ گریه‌هاش
خواب رفته است شاعر

“رضا کاظمی”

***

همچو عکس رخ مهتاب که افتاده در آب
در دلم هستی و بین من و تو فاصله‌هاست

آسمان با قفس تنگ چه فرقی دارد
بال وقتی قفس پرزدن چلچله‌هاست
فاضل نظری

***

اشعار غمگین تنهایی سوزناک

رودی که می خشکد در او سودای طغیان نیست
دور از تو حتی گریه کردن کاری آسان نیست

خوارزم بعد از حمله چنگیز خان حتّی
اندازه من بعدِ دیدار تو ویران نیست

“اصغر عظیمی مهر”

***

گاهی مسیر جاده به بن بست می‌رود
گاهی تمام حادثه از دست می‌رود

گاهی غریبه‌ای که به سختی به دل نشست
وقتی که قلب خون شده بشکست می‌رود

“افشین یداللهی”

***

مانند غریقی که پر از وحشت آب است
می‌گردم و دستم پی یک تکه طناب است

دلتنگی و تنهایی و اندوه و صبوری
این عاقبت تیره یک عاشق ناب است

“محسن نظری”

***

درد یعنی بزنی دست به انکار خودت
عاشقش باشی و افسوس گرفتار خودت

درد یعنی که نماندن به صلاحش باشد
بگذاری برود… آه… به اصرار خودت

***

شعر غمگین کوتاه

اینجا برای از تو نوشتن هوا کم است
دنیا برای از تو نوشتن مرا کم است!

اکسیر من! نه این که مرا شعر تازه نیست
من از تو می‌نویسم و این کیمیا کم است

سرشارم از خیال ولی این کفاف نیست
در شعر من حقیقت یک ماجرا کم است

تا این غزل شبیه غزل‌های من شود
چیزی شبیه عطر حضور شما کم است

گاهی تو را کنار خود احساس می‌کنم
اما چقدر دل خوشی خواب‌ها کم است

خون هر آن غزل که نگفتم به پای توست
آیا هنوز آمدنت را بها کم است!

“محمد علی بهمنی “

***

دل نکن از من، گناه دارم

وفاداری را من به تو یاد دادم

نرو که خاطرات زیادی هست

که با تو در این کوچه ها دارم

***

شعر کوتاه تنهایی و غمگین شدن

هزار سال که ندارمت

عجب عمری می کند این دل

بی تو

در واپسین

لحظات تکراری

با هزار سال تنهایی

***

می چرخم در شهر

شبی که دیده نشوم

اشک ها جاری اند

و زندگی جاری

تو اما کجایی ؟

حسی که من دارم را

تو هم داری ؟

***

و این است تمام آنچه از تو باقی مانده

گرد و خاکی روی تمام وسایل

یک دفترچه خاطرات کهنه

و زنی که از سقف آویزان مانده

***

بگو از کدام جاده گذشته ای

که هرجا نگاه می کنم

ردی از پاییز بر آن مانده

بگو رد قدم هایت کجا رفتند

حالا که جا پای جایشان می گذارم؟

***

شعر غمگین کوتاه

از من گریزانی ولی

نگاهم می کنی و نگاهت می کنم

سخت است این دروغ که

نگویم چقدر دوستت دارم

***

یه روز عکسامو برات می فرستم
تا ببینی که چقدر پیر شدم
شبا جای شام کنار عکست
غصه هاتو خوردم و سیر شدم!

***

ترسم که تو هم یار وفادار نباشی
عاشق کش و معشوق نگه دار نباشی
من از غم تو هر روز دوصد بار بمیرم
تو از دل من هیچ خبردار نباشی

***

نفرین به عشق و عاشقی
نفرین به بخت و سرنوشت

به اون نگاه که عشقتو
تو سرنوشت من نوشت

نفرین به من نفرین به تو
نفرین به عشق من و تو

به ساده بودن منو
به اون دل سیاه تو

اگر رفته ای  باشد

دل شکسته ای، باشد

برگرد به آشیانه که

خراب شده ؟ خب باشد

***

دوباره می شوم خورشید

می گردم پیدایت می کنم

از پس چشمان بسته

می زنم بوسه به لب هایت

من رفتنی ها را دوست دارم

نمان برایم اگر زنده هستی

من زندگی خورشید وار را دوست دارم

***

غم تو در دل من

مثل هر صبح جوانه می زد

به شب نرسیده این دل

در غم تو

در جای خالی تو

همه چیز را پس می زد

***

نگو که رفته ای

سال هاست نگاهت را در

لابلای پرده اتاقم

جستجو می کنم

آنجا که آفتاب

صورت خیس از اشکم

را نوازش می کند

مطالب مشابه را ببینید!

متن غم؛ شعر غمگین، جملات غم انگیز، دلنوشته و عکس نوشته درباره ناراحتی شعر غمگین شب یلدا + مجموعه اشعار زیبای غم و ناراحتی شب یلدا اشعار فروغ فرخزاد + شعر غمگین، بلند، کوتاه و عاشقانه از شاعر نامدار معاصر فروغ فرخزاد شعر غمگین فوت همسر جوان + مجموعه اشعار در سوگ درگذشت عشق و یار شعر سوزناک | زیباترین اشعار غمناک | گلچین شعر غمگین زیبا اشعار غم انگیز پارسی + شعر غمگین و احساسی از شاعران بزرگ متن غمگین بهار + شعر و جملات غمگین بهاری شعر عاشقانه غمگین؛ شعر کوتاه و بلند عاشقانه و احساسی جدایی و تنهایی اشعار بغض دار؛ مجموعه شعر بغض غمگین و اشعار دلتنگی عاشقانه شعر ترکی حسرت؛ اشعار زیبای غمگین و احساسی حسرت عشق