اشعار تنهایی + مجموعه شعر کوتاه غمگین و سوزناک تنهایی و زندگی

مجموعه زیباترین اشعار تنهایی

در این مطلب مجموعه ای زیبا از اشعار تنهایی را از شاعران مختلف و محبوب گردآوری کرده ایم. این مجموعه شعر کوتاه و بلند سوزناک و تنهایی و زندگی امیدواریم مورد توجه شما عزیزان قرار بگیرد.

من

تکرار یک تنهایی ام !

در چشم هایی که

تمام چشم ها را دوست می دارد …

***

آن شانه که آرامش دنیایم بود

شد شانه به شانه یکی دیگر رفت

***

گاهى هم سراغى بگیر

از اولین آدمِ زندگى ات…

شاید هنوز هم

آخرین نفرش خودَت باشى!

***

هر شب به سیگار ها

باج میداد

لبهایش را

تا بتواند شعری بنویسد

مردی که تنهایی اش را

دود میکرد

***

شعر نو تنهایی

بی تو مرا

از روی صندلی های دو نفره

بلند میکنند

تا بتوانند

کنار هم بنشینند

***

گاهى دلت مى خواهد

چنان تنهاییت را تنگ بغل کنى

که هیچ کس نفهمد…

***

اشعار تنهایی

افسوس که

هیچ وقت نفهمیدی

چیزی که

انسان را

از پا در می آورد

تنهایی نیست

احساس تنهاییست

***

بخشیدمت

به خودم که نه

به دنیایی که زورش از من

بیشتر بود…

***

اشعار بلند تنهایی سوزناک

بدترین جنبه‌ ی تنهایی این است

که مجبوری تحملش کنی یا تحمل می‌کنی،

یا غرق می‌شوی باید سخت تلاش کنی

تا ذهن گرسنه‌ات را از نگاه

به گذشته باز داری تا نابود نشوی…!

***

اشعار تنهایی

به تنهایی ات سرک می کشم

سطری ناخوانده را

با خیالت می نویسم

راهی نمانده

تا به تصویرهای گمشده ات برگردم

تنها

بوی بهار است

که دست های مرا

به کشف حس تو برمیگرداند

چقدر برای دوست داشتن

راه می روم و

کوچه تمام نمی شود

***

مطلب مشابه: شعر زیبا در مورد تنهایی + مجموعه ترانه های زیبا با موضوع تنهایی

شعر غم انگیز تنها شدن

آه اگر دستهایت زنده بودند

اگر زمان مهربان بود

اگر این لحظه های سوخته می گذاشتند

من و تو تازه شویم

اگر این روزهای رفته

دوباره آغاز می شدند

ما چقدر خوشبخت بودیم

***

اشعار تنهایی

به نقطه‌ ای رسیده‌ام

که در آن اندوهْ یک شخص است:

تبلور تظاهر همزیستی من با من

***

پشت پنجره نبودى

تا حس کنى رؤیاهاى در هوا مانده ات

بادبادک هاى باد برده است

و ابرهاى پنبه اى پشت شیشه

یک روز

بر شانه ات خراب خواهد شد

***

مطلب مشابه: متن غمگین؛ متن شکست عشقی غمگین، اس ام اس غمگین تنهایی، دلنوشته بسیار احساسی غمگین

بیا و بخند…

بیا برویم هرجا شد!

دلم این روزها ، شده سیاه چاله…

عجیب درد و انتظارت را

می بلعد…!

انگار نه که غم تو ، غم بزرگیست‌!

بیا و بخند ، کمی…

بیا و لحظه ای در دل ،

خاطره سازی کن… !

بیا برویم هرجا شد…

دلم یخ بسته زیر سایه های تیره

بیا و آفتاب را با خود مهمان کن!

بیا و بخند از نو…!

بیا برویم هرجا شد…

باهم که باشیم عزیزم ؛

زندگی به کام همه شیرین است!

که من دیگر غم نوشته ندارم…

و تو هر روز صاحب سیاه چاله ای از عشقی!

***

اشعار تنهایی

مدت‌هاست که دیگر نه به چیزی امیدوارم

و نه از چیزی نا‌امید…

همه چیز از گذشته شروع می‌شود

و در گذشته هم تمام می‌شود

***

نیستی

و دوست داشتنت در من

مثلِ مرده‌ای‌ست

که هنوز

بدنش گرم است

***

مطلب مشابه: عکس نوشته غم و تنهایی + متن های بغض و گریه دار ناراحت کننده

مجموعه شعر کوتاه تنهایی سوزناک

با یک قلب

و دو پلک دور پرواز

کنار سایه ات

می نشینی و

اندوه

تکه تکه ات می کند

***

تو رفته ای

و مامور اداره یِ برق

هر کار می کند

چراغِ این خانه

روشن نمی شود …

***

اشعار تنهایی

ای کاش

خیابانی را

برای روز مبادا

نگه داشته بودم !

چه می دانستم،

تو میروی

و من می مانم

با شهری پر از

خیابان های لبریز خاطره

***

از فکر کمبودت تو این روزا

شب ها همیشه دیر میخوابم

روزا به آغوش خودم میرم

شب ها خودم موهامو می بافم

***

اشعار زیبای تنهایی

قرار نبود بیایی

آمدی

قرار نبود بمانی

ماندی

قرار نبود بروی

رفتی

قرار شد برنگردی …

راستی عزیزم

هنوز هم بی قراری میکنی ؟

***

مطلب مشابه: عکس نوشته تنهایی + متن و جملات زیبایی تنهایی عاشقانه و تنها شدن

عشق و شعر و شعار را

بی خیال

فقط بگو

حجم نبودن

کسی را تا حالا

بغل کرده ای؟

***

اشعار تنهایی

بدبختی آنجاست که

همه ات را برایش میگذاری

همه ات را ور میدارد

می اندازد یک جای دور

که دیگر خودت هم نمیتوانی

خودت را پیدا کنی!!

***

تنهایی مثل غروب است

وقتی آسمان پر از

نارنجی های دلربا شده

از دور قشنگ است و فریبنده

در خود اما

دنیایی درونی دارد

دنیایی از خودِ خودِ گذشته

از حرف های نزده

***

شب لابلای موهایم می پیچد

و دور گلویم چنبره می زند

این شب است یا من خواب می بینم

که در تنهایی های چندساله من

جانم را گرفته، جانم را می گیرد

راستی زنده بودن چطور است ؟

من زنده بودن را سال هاست

از یاد برده ام

***

شعر زیبای تنهایی سوزناک

گذشته ها برایم سراب است

خوشی و خنده و دوست داشتن

برایم مثل خواب است

حالا یک تنهایی مانده و

یک آدم تنهای غمگین و شکست خورده

***

رد پای تکراریِ

روزها روی

خواب شب هایم

خط انداخته

می خواهم بیدار نشوم

من مرگ تنهایی را

به خودم بدهکارم

***

اشعار تنهایی

خوب من …

انگار دست سرنوشت

به تنهایی نمی‌ تواند

ما را به هم برساند

دستت را به من بده

باید به او کمک کنیم

***

مطلب مشابه: متن عاشقانه فاز سنگین تنهایی + 50 جمله فاز سنگین تنهایی عاشقانه

بایست روی پاهای خودت

خودت را ببین

به خودت توجه کن

و خودت را دوست داشته باش

تنها باش

اما با هرکس نباش

این جامعه دونفره نمی شناسد

یا می درَد

یا دل می شکند

***

اشعار تنهایی خاص

ای سکوت و تنهایی من

بگو با من

از قصه آشنایی مان

بشکن خلوت دیوارها را

نابود کن حرمت کنج ها را

در خودت فریاد بزن

و مرا با خودت یکی کن

من یک عمر است

به امید صدای تو زنده ام

***

آخ که چه می ترسم

از این تنهایی عمیق

از صداهای درون

و نفس های رفیق

بودن با کسی که

تو را نخواهد

بدتر از تنهایی

عذاب آور است

***

ای تنهایی

بمان با من

بمان با من

اینجا مردم شهر بی رحم اند

اینجا سر یک تکه نان

همه باهم می جنگند

می جنگند

***

نرو تنهام نذار با درد و غم‌هام

اگر چه دلخوری از خیلی حرفام

به قرآنی که از سایه‌اش گذشتم

به جون هر دوتامون خیلی تنهام

***

چون تو مستغنی ز دل بودی دل آرایی چه بود

بر دل و جان ناز را چندین تقاضایی چه بود

در تصرف چون نمی‌آورد حسنت ملک دل

این حشر بردن به اقلیم شکیبایی چه بود

مشکلی دارم بپرسم از تو ، یا از یارتو

جلوهٔ خوبی چه و منع تماشایی چه بود

بود چون در کیش خوبی عیب عاشق داشتن

جرم چشم ما چه باشد عرض زیبایی چه بود

گشته بودم مستعد عشق ، تقصیر از تو شد

آنچه باشد کم مرا زاسباب رسوایی چه بود

از پی رم کرده آهویی که پنداری‌پرید

کس نمی‌پرسد مراکاین دشت پیمایی چه بود

گر مرا می‌کرد بدخو همنشینیهای خاص

وحشی اکنون حال من در کنج تنهایی چه بود

وحشی

***

سینه مالامال درد است ای دریغا مرهمی

دل ز تنهایی به جان آمد خدا را همدمی

چشم آسایش که دارد از سپهر تیزرو

ساقیا جامی به من ده تا بیاسایم دمی

زیرکی را گفتم این احوال بین خندید و گفت

صعب روزی بوالعجب کاری پریشان عالمی

سوختم در چاه صبر از بهر آن شمع چگل

شاه ترکان فارغ است از حال ما کو رستمی

در طریق عشقبازی امن و آسایش بلاست

ریش باد آن دل که با درد تو خواهد مرهمی

اهل کام و ناز را در کوی رندی راه نیست

رهروی باید جهان سوزی نه خامی بی‌غمی

آدمی در عالم خاکی نمی‌آید به دست

عالمی دیگر بباید ساخت و از نو آدمی

خیز تا خاطر بدان ترک سمرقندی دهیم

کز نسیمش بوی جوی مولیان آید همی

گریه حافظ چه سنجد پیش استغنای عشق

کاندر این دریا نماید هفت دریا شبنمی

حافظ

***

سرود زیبایی

شانه های تو

همچو صخره های سخت و پر غرور

موج گیسوان من در این نشیب

سینه می کشد چو آبشار نور

شانه های تو

چون حصار های قلعه ای عظیم

رقص رشته های گیسوان من بر آن

همچو رقص شاخه های بید در کف نسیم

شانه های تو

برج های آهنین

جلوه ی شگرف خون و زندگی

رنگ آن به رنگ مجمری مسین

در سکوت معبد هوس

خفته ام کنار پیکر تو بی قرار

جای بوسه های من به روی شانه هات

همچو جای نیش آتشین مار

شانه های تو

در خروش آفتاب داغ پر شکوه

زیر دانه های گرم و روشن عرق

برق می زند چو قله های کوه

شانه های تو

قبله گاه دیدگان پر نیاز من

شانه های تو

مُهر سنگی نماز من
شعر از : فروغ فرخزاد

از یاد رفته
یاد بگذشته به دل ماند و دریغ

نیست یاری که مرا یاد کند

دیده ام خیره به ره ماند و نداد

نامه ای تا دل من شاد کند

خود ندانم چه خطائی کردم

که ز من رشته ی الفت بگسست

در دلش جائی اگر بود مرا

پس چرا دیده به دیدارم بست

هر کجا می نگرم، باز هم اوست

که به چشمان ترم خیره شده

درد عشقست که با حسرت و سوز

بر دل پر شررم چیره شده

گفتم از دیده چو دورش سازم

بیگمان زودتر از دل برود

مرگ باید که مرا در یابد

ورنه دردیست که مشکل برود

می کشندم چو در آغوش به مهر

پرسم از خود که چه شد آغوشش

چه شد آن آتش سوزنده که بود

شعله ور در نفس خاموشش

شعر گفتم که ز دل بردارم

بار سنگین غم عشقش را

شعر خود جلوه ئی از رویش شد

با که گویم ستم عشقش را

مادر، این شانه ز مویم بردار

سرمه را پاک کن از چشمانم

بکن این پیرهنم را از تن

زندگی نیست بجز زندانم

تا دو چشمش به رخم حیران نیست

به چکار آیدم این زیبایی

بشکن این آینه را ای مادر

حاصلم چیست ز خود آرائی

در ببندید و بگوئید که من

جز از او از همه کس بگسستم

کس اگر گفت چرا ؟ باکم نیست

فاش گویید که عاشق هستم

قاصدی آمد اگر از ره دور

زود پرسید که پیغام از کیست

گر از او نیست، بگویید آن زن

دیرگاهیست، در این منزل نیست

شعر از : فروغ فرخزاد

***

مجبور می کنند بگویم که “بهترم”
آوخ! هنوز زخمیم و رنج می برم
دنیا هر آنچه داشت بلا ریخت بر سرم

مردم چه می کنند که لبخند می زنند
غم را نمی شود که به رویم نیاورم

قانون روزگار چگونه ست کین چنین
درگیر جنگ تن به تنی نا برابرم

تو آنقدر شبیه به سنگی که مدتی ست
از فکر دیدن تو ترک می خورد سرم

وامانده ام که تا به کجا می توان گریخت
از این همیشه ها که ندارند باورم

حال مرا نپرس که هنجار ها مرا
مجبور می کنند بگویم که “بهترم”

شعر از : نجمه زارع

مهمان
امشب آن حسرت دیرینه ی من

در بر دوست به سر می آید

در فرو بند و بگو خانه تهی است

زین سپس هر که به در می آید

شانه کو، تا که سر و زلفم را

درهم و وحشی و زیبا سازم

باید از تازگی و نرمی و لطف

گونه را چون گل رویا سازم

سرمه کو، تا که چو بر دیده کشم

راز و نازی به نگاهم بخشد

باید این شوق که در دل دارم

جلوه بر چشم سیاهم بکشم

چه بپوشم که چو از راه آید

عطشش مفرط و افزون گردد

چه بگویم که ز سِحر سخنم

دل به من بازد و افسون گردد

آه، ای دخترک خدمتکار

گل بزن بر سر و بر سینه ی من

تا که حیران شود از جلوه ی گل

امشب آن عاشق دیرینه ی من

چو ز درآمد و بنشست خموش

زخمه بر جان و دل چنگ زنم

با لب تشنه دو صد بوسه ی شوق

بر لب باده ی گلرنگ زنم

ماه اگر خواست که از پنجره ها

بیندم در بر او مست و پریش

آنچنان جلوه کنم کو ز حسد

پرده ی ابر کشد بر رخ خویش

تا چو رویا شود این صحنه ی عشق

کندُر و عود در آتش ریزم

ز آن سپس همچو یکی کولی مست

نرم و پیچنده ز جا برخیزم

آه، گوئی ز پس پنجره ها

بانگ آهسته پا می آید

ای خدا، اوست که آرام و خموش

بسوی خانه ی ما می آید.

شعر از : فروغ فرخزاد

مطلب مشابه: متن تنهایی + جملات کوتاه و بلند در مورد غصه و غم تنهایی و تنها شدن

مطالب مشابه را ببینید!

شعر عاشقانه غمگین؛ شعر کوتاه و بلند عاشقانه و احساسی جدایی و تنهایی متن در مورد شب بیداری با شعر و عکس نوشته تنهایی شب اشعار شب؛ مجموعه 50 شعر عاشقانه، دلتنگی و تنهایی شبانه جملات سنگین عاشقانه + شعر و سخنان سنگین بزرگان در مورد عشق و تنهایی شعر جدایی شهریار و گزیده اشعار جدا شدن از عشق و تنهایی شعر پیری و تنهایی با مجموعه اشعار زیبا درباره پیر شدن شعر زیبا در مورد تنهایی + مجموعه ترانه های زیبا با موضوع تنهایی شعر دلتنگی روز جمعه + متن و جمله کوتاه برای دل گیری و تنهایی غروب جمعه اشعار خداحافظی + مجموعه شعر در مورد خداحافظی به صورت تک بیتی، دو بیتی و عاشقانه اشعار احمد شاملو؛ گزیده ای از بهترین شعرهای زیبا و عاشقانه احمد شاملو