متن در مورد روزگار نامرد + جملات سنگین در مورد بدی انسان های روزگار و زندگی تلخ

متن و جملات در مورد روزگار بد و نامرد

جملات احساسی و غمگین در مورد روزگار بد و نامرد (متن های سنگین در مورد بدی انسان ها و زندگی تلخ) را در این مطلب روزانه گردآوری کرده ایم همراه ما باشید.

گریه تلخ است صهبای ایاغ زندگی

آه باشد سرو پا برجای باغ زندگی

سرخ رو از باده می گردد ایاغ زندگی

کار روغن می کند می با چراغ زندگی

ﺗﻠﺦ ﻣﺎﻧﺪﻡ ، ﺗﻠﺦ

ﻣﺜﻞ ﺯﻫﺮﯼ ﮐﻪ ﭼﮑﯿﺪﻩ ﺍﺯ ﺷﺐ ﻇﻠﻤﺎﻧﯽ ﺷﻬﺮ

ﻣﺜﻞ ﺍﻧﺪﻭﻩ ﺗﻮ

ﻣﺜﻞ ﮔﻞ ﺳﺮﺥ

ﮐﻪ ﺑﻪ ﺩﺳﺖ ﻃﻮﻓﺎﻥ

ﭘﺮﭘﺮ ﺷﺪ

شعر غمگین در مورد انسان ها

منه دل بر سرای عمر سعدی

که بنیادش نه بنیادیست محکم

برو شادی کن ، ای یار ِ دل افروز

چو خاکت می خورد ، چندین مخور غم

اگر دانی که دنیا غم نیرزد

بروی ِ دوستان خوشباش و خرّم

غنیمت دان ، اگر دانی که هر روز

ز عمر مانده روزی می شود کم

از ما به روزگار، حدیث وفا بس است

نگذاشتیم گر اثری، یا گذاشتیم

جملاتی در مورد گذر روزگار

طی نگشته روزگار کودکی، پیری رسید

از کتاب عمر ما، فصل شباب افتاده است

از سبک روحی، گران آیم به طبع روزگار

در سرای اهل ماتم، خنده مستانه ام

از چرخ به هر گونه همی دار امید

وز گردش روزگار می لرز چو بید

روزگار انتقام عاشق بودنم را
با نبودنت
با نیامدنت
با هر آنچه که می توانست گرفت

متن ادبی در مورد انسان های بد روزگار

بعضی از آدم های این روزگار با گرگ بره می خورند..
با چوپان گریه می کنند..!
مراقب باشیم

بر ما گذشت نیک و بد، اما تو روزگار
فکری به حال خویش کن این روزگار نیست…

روزگار عوض میشه
و آدما عوضی تـر
چـه بی معرفت شده اَست روزگار
سیلی اش محڪم بود
به گوش احساسم

من و تو پس زده ی روزگار امروزیم..
هوشنگ ابتهاج

نمی دانم چه کسی
دست اتفاق های خوب زندگی ام را گرفت
که دیگر نمی افتند..

بی خیال روزگارم در خیالت ای یار
ثانیه‌ها می‌ شمارم در قبالت ای یار
زان روزی که تو بر من رخ نمودی
دل شده‌ محوی جمالت ای یار
من اگر روزی به تو پیوست شوم
نیست کنم خیش در جلالت ای یار

جملات کوتاه در مورد زندگی تلخ

این روزها..
من خداى سکــــــوت شده ام
خفــقان گرفته ام تا آرامــش اهالى دنــیا خـط خـطى نشود

زندگی تلخ ترین
خواب من است.!
خسته ام خسته از این خواب بلند…

دل تنگ و دست تنگ و جهان تنگ و کار تنگ
‏از چهارسو گرفته مرا روزگار تنگ..

تلخی روزگار اونجا شروع میشه که خیلی
چیزا رو میشه خواست اما نمیشه داشت

باران کمی آهسته تر، اینجا کسی در خانه نیست
من هستم و تنهایی و دردی که نامش زندگیست.!

پیوند عُمر
بسته به موییست هوش دار
غَمخوار خویش
باش
غم روزگار چیست..
حافظ

بگذار بگذرن روزهایی که روزگار ما نیست
روزگار روز ما هم میرسد..

بپرسیدم از هر کسی بیشمار

بترسیدم از گردش روزگار

مگر خود درنگم نباشد بسی

بباید سپردن به دیگر کسی

فردوسی

روز وصل دوستداران یاد باد

یاد باد آن روزگاران یاد باد

کامم از تلخی غم چون زهر گشت

بانگ نوش شادخواران یاد باد

گر چه یاران فارغند از یاد من

از من ایشان را هزاران یاد باد

مبتلا گشتم در این بند و بلا

کوشش آن حق گزاران یاد باد

گر چه صد رود است در چشمم مدام

زنده رود باغ کاران یاد باد

راز حافظ بعد از این ناگفته ماند

ای دریغا رازداران یاد باد

حافظ شیرازی

شعر مولانا درباره روزگار

دشمن من دید که با دوستم

او ز حسد دست گزیدن گرفت

دل برهید از دغل روزگار

در بغل عشق خزیدن گرفت

مولوی

متن غمگین روزگار

روزگار انتقام عاشق بودنم را

با نبودنت

با نیامدنت

با هر آنچه که می توانست گرفت…