اشعار زیبا و ماندگار امیرخسرو دهلوی | مجموعه شعر عاشقانه و عارفانه ناب شاعر پارسی گوی

اشعار زیبای عاشقانه امیرخسرو دهلوی

در این بخش روزانه مجموعه ای از اشعار زیبای عاشقانه و عارفانه امیرخسرو دهلوی شاعر پارسی گوی اهل هندوستان را ارائه کرده ایم با ما همراه باشید.

حکیم ابوالحسن یمین‌الدین بن سیف‌الدین محمود معروف به امیرخسرو دهلوی زاده سال 651 در پیتالی هند است که سال 725 هجری در دهلی در گذشت و یکی از شاعران پارسی گوی هندوستانی است. او یکی از دو شاعر مهم اوایل قرن هشتم است که دیگر سخنوران پارسی گوی هند را تحت الشاع قرار دادند و در ادوار بعد هم نفوذی دامنه در در بین شعرای ایرانی و هندی داشتند. آن دو امیرخسرو و حسن دهلوی بودند. این شاعر به زبان های عربی، فارسی، ترکسی و سانسکریت چیرگی داشت و به سعدی هند معروف بود و در اوایل حال به سلطانی و سپس به طوطی تخلص می کرد. او در موسیقی هم مشهور بود و سبک قوالی را به او نسبت می دهند.

بهترین اشعار

جهان بی عشق سامانی ندارد
فلک بی میل دورانی ندارد
نه مردم شد کسی کز عشق پاکست
که مردم عشق و باقی آب و خاکست

***

ز چشم کافرت کز غمزه لشکر میکشد هر سو
به هفت اقلیم تن یک منزل آبادان نمی‌ماند
نه‌ای با بنده چون اول بدین خوش میکنم دل را
که پیوسته مزاج آدمی یکسان نمی‌ماند

***

جهانی به خواب خوشست و من از غم به بیداری
خورد هر کس آب خوش دل من به خونخواری

شب از غم بود صد سالم همه شب ز غم ناله
نباشد چنین حالم گرم دل کند یاری

گو کنم چو کم کاری هوای چون تو یاری
جفا کن کنون باری که میرم به دشواری

زدی غمزه و هر دم نمایی رخ و لب هم
چه بخشی کنون مرهم که زخمی زدی کاری

چو بر کنگرش جو جو ترا جلوه باید نو
رگ جانم ببرد خسرو کمندت به دست آری

***

اشعار زیبا و ماندگار امیرخسرو دهلوی

اشعار دو بیتی عاشقانه امیرخسرو دهلوی

باغ در ایام بهاران خوش است
موسم گل با رخ یاران خوشست
چون گل نوروز کند نافه باز
نرگس سرمست در آید به ناز

***

ابر می بارد و من می شوم از یار جدا
چون کنم دل به چنین روز ز دلدار جدا
ابر و باران و من و یار ستاده به وداع
من جدا گریه کنان، ابر جدا، یار جدا

***

حسن تو دیر نماند چو ز خسرو رفتی
گل بسی دیر نماند چو شد از خار جدا

***

اشعار زیبا و ماندگار امیرخسرو دهلوی

ای معدن ناز، ناز تا کی؟
بر من در تو فراز تا کی؟

در حسرت یک نظر بمردیم
چشم تو به خواب ناز تا کی؟

تو ابروی خویش می پرستی
در قبله کج نماز تا کی؟

شمعم خوانی و سوزیم زار
بر سوخته ها گداز تا کی؟

بس نیست هلاک من به زلفت
دیگر شب من دراز تا کی؟

تیری که بر سینه خورد محمود
در کشمکش ایاز تا کی؟

بخل تو برای نیم بوسی
بر خسرو پاک باز تا کی

***

جان بفشانم ز شوق
در ره باد صبا

گر برساند به ما
صبحدمی بوی دوست..

***

آن چنان ره به خویش کن بازم
کز تو با دیگری نپردازم

***

مردمان در من و بیهوشی من حیرانند
من در آن کس که ترا بیند و حیران نشود

***

بیا بیا که مرا طاقتِ جدایی نیست
رهامکن که دلم را زِ غم، رهایی نیست

***

اشعار زیبا و ماندگار امیرخسرو دهلوی

خبری ده به من ای باد که جانان چون است؟

آن گل تازه و آن غنچهٔ خندان چون است؟

روزها شد که دلم رفت و دران زلف بماند

یارب آن یوسف گم‌گشته بزندان چون است؟

***

شعر تک بیتی از امیرخسرو دهلوی

خبرت هست؟ که از خویش خبر نیست مرا
گذری کن که زغم راه گذر نیست مرا

***

در دیده‌ ی من
جمله خیال اند و تو نقشی

بر خاطر من
جمله فراموش و تو یادی …

***

گریست دیده بسی خون ز رشک حسرت ازانک
شبی به کوی تو خاری خلید در پایم

***

هر دو عالم، قیمت خود گفته ای
نرخ بالا کن که ارزانی هنوز

***

جان است آن یار نکو، رفته دل خسرو در او
گر دل نرفته است این بگو، این گو که جان من کجا

***

هوس دارم پس از مردن قد سرو روان یعنی
ازان قامت به خاک خویش رفتار آرزو دارم

***

نمی‌گویم به وصل خویش شادم گاه گاهی کن
بلاگردان چشمت کن مرا گاهی نگاهی کن

***

گیسوی پیچ پیچش از سرناز
داده بر دست فتنه رشته دراز

***

اشعار زیبا و ماندگار امیرخسرو دهلوی

قصیده از امیرخسرو دهلوی

خوش خلعتی است جسم ولی استوار نیست
خوش حالتی است عمر ولی پایدار نیست
خوش منزلی است عرصه ی روی زمین دریغ
کانجا مجال عیش و مقام قرار نیست
دل در جهان مبند که کس را ازین عروس
جز آب دیده خون جگر در کنار نیست
غره مشو ز جاه مجازی به اعتبار
کاین جاه را به نزد خدا اعتبار نیست
زنهار اختیار مکن بهر منزلی
کانجا بدست هیچکس اختیار نیست

***

غرلیات امیرخسرو دهلوی

صبا آمد ولی دل باز نامد
غریب ما به منزل باز نامد

دل مارفت با محمل نشینی
رود جان هم که محمل باز نامد

به عشقم مست بگذارید زیراک
کس از میخانه عاقل باز نامد

نصیحت زندگان را کرد باید
کز افسون مرغ بسمل باز نامد

***

صبا آمد ولی دل باز نامد
غریب ما به منزل باز نامد

دل مارفت با محمل نشینی
رود جان هم که محمل باز نامد

به عشقم مست بگذارید زیراک
کس از میخانه عاقل باز نامد

نصیحت زندگان را کرد باید
کز افسون مرغ بسمل باز نامد

***

اشعار زیبا و ماندگار امیرخسرو دهلوی

جهانی به خواب خوشست و من از غم به بیداری
خورد هر کس آب خوش دل من به خونخواری

شب از غم بود صد سالم همه شب ز غم ناله
نباشد چنین حالم گرم دل کند یاری

گو کنم چو کم کاری هوای چون تو یاری
جفا کن کنون باری که میرم به دشواری

زدی غمزه و هر دم نمایی رخ و لب هم
چه بخشی کنون مرهم که زخمی زدی کاری

چو بر کنگرش جو جو ترا جلوه باید نو
رگ جانم ببرد خسرو کمندت به دست آری

***

ای معدن ناز، ناز تا کی؟
بر من در تو فراز تا کی؟

در حسرت یک نظر بمردیم
چشم تو به خواب ناز تا کی؟

تو ابروی خویش می پرستی
در قبله کج نماز تا کی؟

شمعم خوانی و سوزیم زار
بر سوخته ها گداز تا کی؟

بس نیست هلاک من به زلفت
دیگر شب من دراز تا کی؟

تیری که بر سینه خورد محمود
در کشمکش ایاز تا کی؟

بخل تو برای نیم بوسی
بر خسرو پاک باز تا کی

***

نبود یار من آن را که یار داشتمی
گهی به دیده و گه در کنار داشتمی

ز من برید و غمم یادگار داد که کاش
دو سه دگر هم ازین یادگار داشتمی

به ناز گفتی گه گه من از آن توام
دروغ گفتی و من استوار داشتمی

خراب کرده خوبانست خان و مان دلم
وگر نه بهتر ازین روزگار داشتمی

به قهر می کشدم عشق و این همان خصم است
که پیش ازین من نادانش خوار داشتمی

به باغ کاش بهم بودمی که تا پیشش
ز خون دیده زمین لاله زار داشتمی

کدام گل ته او بود تا دو دیده خویش
برفتمی و به بالای خار داشتمی

خراشها که درین سینه بودی از کف پاش
برین جراحت جان فگار داشتمی

دریغ یک سر خسرو هزار بایستی
که تیغ او را مشغول کار داشتمی

***

مرا دردیست اندر دل که درمان نیستش یارا
من و دردت، چو تو درمان نمی خواهی دل ما را

منم امروز، و صحرایی و آب ناخوش از دیده
چو مجنون آب خوش هرگز ندادی وحش صحرا را

شبت خوش باد و خواب مستیت سلطان و من هم خوش
شبی گر چه نیاری یاد بیداران شبها را

ز عشق ار عاشقی میرد، گنه بر عشق ننهد کس
که بهر غرقه کردن عیب نتوان کرد دریا را

بمیرند و برون ندهند مشتاقان دم حسرت
کله ناگه مبادا کج شود آن سرو بالا را

به نومیدی به سر شد روزگار من که یک روزی
عنان گیری نکرد امید، هم عمر روان ما را

مزن لاف صبوری خسروا در عشق کاین صرصر
به رقص آرد چو نفخ صور، کوه پای بر جا را

***

ای باد، سلام دلم آنجا برسانی
بوسی ز لبم بر کف آن پا برسانی

یکبار رسانیش سلام همه عشاق
صد بار از آن من تنها برسانی

بسیار بگردیش ز ما گرد سر آنگاه
صد سجده فرضش ز سر ما برسانی

این پیرهن چاک به خون غرقه که دارم
پنهان ببری از من و پیدا برسانی

دیرینه پیامی که برون داده ام از دل
پرورده به خونهای دل آنجا برسانی

کردیم به خوناب جگر نقش به چهره
این قصه به آن یوسف دلها برسانی

گر بر سر خسرو گذری، دوست، هماناک
عمر وی از امروز به فردا برسانی

***

اشعار زیبا و ماندگار امیرخسرو دهلوی

ای باد، سلام دلم آنجا برسانی
بوسی ز لبم بر کف آن پا برسانی

یکبار رسانیش سلام همه عشاق
صد بار از آن من تنها برسانی

بسیار بگردیش ز ما گرد سر آنگاه
صد سجده فرضش ز سر ما برسانی

این پیرهن چاک به خون غرقه که دارم
پنهان ببری از من و پیدا برسانی

دیرینه پیامی که برون داده ام از دل
پرورده به خونهای دل آنجا برسانی

کردیم به خوناب جگر نقش به چهره
این قصه به آن یوسف دلها برسانی

گر بر سر خسرو گذری، دوست، هماناک
عمر وی از امروز به فردا برسانی

***

ابر می بارد و من می شوم از یار جدا
چون کنم دل به چنین روز ز دلدار جدا

ابر و باران و من و یار ستاده به وداع
من جدا گریه کنان، ابر جدا، یار جدا

سبزه نوخیز و هوا خرم و بستان سرسبز
بلبل روی سیه مانده ز گلزار جدا

ای مرا در ته هر بند ز زلفت بندی
چه کنی بند ز بندم همه یکبار جدا

دیده ام بهر تو خونبار شد ای مردم چشم
مردمی کن مشو از دیده خونبار جدا

نعمت دیده نخواهم که بماند پس از این
مانده چون دیده از آن نعمت دیدار جدا

می دهم جان ، مرو از من، وگرت باور نیست
بیش از آن خواهی بستان و نگهدار جدا

حسن تو دیر نماند چو ز خسرو رفتی
گل بسی دیر نماند چو شد از خار جدا

***

اشعار زیبا و ماندگار امیرخسرو دهلوی

گل من سبزه زاری کرد پیدا
زمانه نوبهاری کرد پیدا

در این موسم که از تأثیر نوروز
جهان نو روزگاری کرد پیدا

ز کوه ابر سنگ ژاله افتاد
زر گل را، عیاری کرد پیدا

شدم موی و فرو رفتم به رویش
همانم خارخاری کرد پیدا

نهانی خارخاری داشت آن شوخ
به حمدالله که باری کرد پیدا

ببین خسرو، اگر جانت به کار است
که جان را باز کاری کرد پیدا

مطالب مشابه را ببینید!

شعر در مورد قدم زدن + مجموعه اشعار با موضوع قدم زدن (تک بیتی، دو بیتی، رباعیات و شعر نو) اشعار نظامی گنجوی + مجموعه شعار عاشقانه و کوتاه زیبای از شاعر ایرانی نظامی گنجوی اشعار فردوسی + عکس نوشته و مجموعه شعر فردوسی شاعر محبوب ایرانی اشعار عاشقانه افشین یداللهی + شعر کوتاه و بلند و مجموعه ترانه های زیبا این شاعر عکس پروفایل اشعار حافظ + مجموعه شعر حافظ شاعر نامی ایران بهترین اشعار شیخ بهایی + گلچین شعر کوتاه و بلند عاشقانه شیخ بهایی مجموعه اشعار سیمین بهبهانی + شعر عاشقانه و موضوعات مختلف گلچین شده شعر سکوت + مجموعه اشعار، تک بیتی، دو بیتی و شعر کوتاه و بلند در مورد سکوت و خاموشی شعر سفر + اشعار زیبا در مورد سفر کردن با شعرهای کوتاه و بلند زیبا اشعار یاد خدا + مجموعه شعر یاد خداوند بزرگ و پرودگار جهان از شاعران مختلف