انشا در مورد ضرب المثل های مختلف برای پایه های مختلف تحصیلی

انشا با موضوع ضرب المثل

در این بخش روزانه چند انشا درباره ضرب المثل های مختلف را برای پایه های مختلف تحصیلی ارائه کرده ایم.

انشا با موضوع ضرب المثل

انشا و معنی ضرب المثل “از هر دست بدی از همان دست میگیری”

ضرب المثل ” از هر دست بدی با همون دست پس می گیری ” یعنی نتیجه هر عملی وابسته به کاری است که خودتان انجام داده اید.

به زبان ساده تر یعنی پاسخی که انسان از کار ها و رفتار خوب خود خواهد گرفت خوبی، و پاسخ رفتار و کار بد، بدی خواهد بود، در واقع هر شخص “همان که کِشته، دِرو می کند”.

این ضرب المثل به ما نشان می دهد که هر فرد با نوع عملکرد و رفتاری که دارد سرنوشت خویش را رقم می زند و کائنات با هر انسانی همان طور بر خورد خواهد کرد که او با دیگران بر خورد کرده است.

ضرب المثل ” از هر دست بدی با همون دست پس می گیری ” به ما یاد آور می شود که عدالت در سراسر این جهان گسترده است و هیچ کار نا پسندی بدون عقوبت نخواهد بود و همچنین هیچ کار نیکی هم بدون پاداش و نتیجه نمی ماند.

آیه ی ” فَمَن یَعْمَلْ مِثْقَالَ ذَرَّهٍ خَیْرًا یَرَهُ ، وَمَن یَعْمَلْ مِثْقَالَ ذَرَّهٍ شَرًّا یَرَهُ : پس هر کس به وزن ذره ای نیکی کرده باشد آن را می بیند و هر کس به وزن ذره ای بدی کرده باشد آن را می بیند.” از قرآن کریم بیانگر همین موضوع می باشد.

ریشه و داستان این ضرب المثل
روزی درویشی فقیر اما بخشنده، ریسمانی که در خانه داشت را به بازار برد تا بفروشد و برای خود و خانواده اش غذا تهیه کند.

او به بازار رفت و ریسمان را به قیمت یک درهم فروخت، اما زمانی که می خواست غذا بخرد دو نفر را دید که با یک دیگر در حال دعوا هستند.

دعوا و جر و بحث آن دو هر لحظه بیش تر می شد، زمانی که درویش این وضعیت را دید از آن دو نفر علت دعوا را پرسید و آن ها گفتند این جر و بحث به خاطر یک درهم به وجود آمده است.

درویش برای پایان دادن به جر و بحث، یک درهمی که داشت را به آن ها بخشید و به نزاع بین آن ها پایان داد، سپس با دست خالی به خانه آمد و تمام ماجرا را برای همسرش تعریف کرد.

همسر درویش نه تنها به این کار همسرش اعتراضی نکرد بلکه از این اتفاق خوشحال هم شد، سپس در خانه به دنبال تکه پارچه ی کهنه ای گشت و آن را به درویش داد تا دوباره به بازار رفته و آن را بفروشد و بعد از آن غذایی تهیه کند.

درویش دوباره راهی بازار شد اما هر چه گشت خریداری برای پارچه اش پیدا نکرد تا این که مردی را دید که ماهی به دست دنبال مشتری می گردد.

او به مرد ماهی گیر گفت: اجناس ما هیچ خریداری ندارد اگر موافق باشی آن ها را با هم معاوضه کنیم. مرد کمی فکر کرد و بالاخره پیشنهاد درویش را پذیرفت و ماهی را به او داد و در مقابل تکه پارچه را گرفت.

درویش با ماهی به خانه بر گشت و آن را به همسرش داد، زن شکم ماهی را شکافت تا آن را برای طبخ آماده کند اما در همان لحظه مروارید درشتی از شکم ماهی پدیدار شد.

آن دو بسیار خوشحال شدند و مروارید را پیش گوهر فروش برده و آن را با قیمت بالایی فروختند.

خداوند متعال در مقابل یک درهمی که درویش بخشیده بود او را به ثروت زیادی رساند. به همین خاطر است که گفته می شود ” از هر دست بدی از همون دست پس می گیری ”

هر عمل از خیر و شر، کز آدمی سر می زند / آن عمل مزدش به زودی، پشت در در می زند

معنی و مفهوم : نتیجه عمل انسان به خودش بر می گردد چه عمل زشت و ناپسند و چه کار خوب، پسندیده و درست

مطلب مشابه: انشا با موضوع عشق + 6 انشا زیبا در مورد عشق و محبت


انشا در مورد ضرب المثل های مختلف برای پایه های مختلف تحصیلی

انشا درباره “ضرب المثل شاهنامه آخرش خوشه”

روایت های متعددی است که ضرب المثل ” شاهنامه آخرش خوشه ” را به آن نسبت می دهند، ولی معروف ترین روایت این است که :

خوانندگان شاهنامه زمانی که به مدح و ستایش سلطان محمود غزنوی در شاهنامه می رسیده اند او را فردی خوب می دانسته اند و به او خوش بین بوده اند و او را ستایش می کرده اند که فردوسی را در به پایان رساندن شاهنامه کمک کرده است؛

اما کسانی که شاهنامه را تا آخر خوانده بودند می دانستند که در ابیات بعدی شخصیت واقعی او نشان داده خواهد شد و به بقیه توصیه می کردند که شاهنامه را تا آخر بخوانند و بعد درباره ی سلطان محمود غزنوی قضاوت کنند، و در پایان شاهنامه مشخص می شد که سلطان محمود فرد قدر شناسی نبوده است.

انسان های عاقل از این ضرب المثل برای کسانی استفاده می کنند که کارهای دور از عقل انجام دهند و بدی آن را کار نبینند و در راه انجام آن ها اصرار و پا فشاری کنند.

اما امروزه این ضرب المثل بیش تر برای موقعیت هایی استفاده می شود که کسی کاری را شروع کرده ولی به نظر می رسد کار از روش های درستی پیروی نمی کند اما در انتها مشخص می شود که پایان خوشی داشته است.

در واقع توصیه می شود که تا به انتهای کاری نرسیده ایم درباره آن کار نباید قضاوت کنیم زیرا ممکن است اتفاقات زیادی باعث شود انتهای کار خوب و یا بد شود.

زمانی که این ضرب المثل را به کسی می گوییم در حقیقت او را ترغیب می کنیم که با ما تا پایان کار صبر داشته باشد و پایان خوب کار ما را ببنید.

برداشت: باید از قضاوت های عجولانه پرهیز کرد و آخر هر کار را دید.


انشا و داستان درباره ضرب المثل “فضول رو بردند جهنم گفت هیزمش تره!”

مسافری بود که از مسیری می گذشت، او راه زیادی را پیموده بود و بسیار خسته بود. درخت گردویی دید که سایه ی خوبی دارد، تصمیم گرفت زیر سایه ی درخت گردو بنشیند و کمی استراحت کند.

در نزدیکی درخت گردو مزرعه ای بود که صاحب مزرعه در آن کدو تنبل کاشته بود و کدوها سبز شده بودند.

مسافر زیر سایه ی درخت نشست و در همین موقع چشمش به کدو تنبل ها افتاد و با خود گفت: خدایا کارهایت چقدر عجیب و غریب است! کدوی به این بزرگی را روی بوته‌ ای به این کوچکی می‌ رویانی و گردوهای به این کوچکی را روی درخت به این بزرگی!

همین که این حرف را زد گردویی از شاخه جدا شد و روی سرش افتاد.

مسافر بلند شد و رو به آسمان کرد و گفت: خدایا منو ببخش! نباید تو کارت دخالت می کردم…. چون هیچ معلوم نبود اگر روی این درخت به جای گردو، کدو تنبل رشد کرده بود الان چه بلایی به سر من اومده بود، و این بود نتیجه ی فضولی مسافر که در کار خداوند دخالت کرده بود.

انسان فضول خودش متوجه رفتارش نیست اما این خصلت برای دیگران بسیار آزار دهنده است. افراد کمی بعد از شناخت این ویژگی در یک فرد حاضر به دوستی با او هستند.

شخص فضول با این رفتار همه ی دوستانش را از خود می راند و در پایان تنها خواهد ماند، حتی ممکن است در راه فضولی بلاهایی هم سر خودش بیاورد.

به یاد داشته باشیم که نباید فضولی کنیم و اگر کسی هم خواست در کار ما فضولی کند به او بفهمانیم که این کار درست نیست.

برداشت: نباید در کاری که به ما مربوط نیست سرک بکشیم.

مطلب مشابه: انشا در مورد شجاعت + چند انشا با موضوع شجاعت و دلیری برای پایه های مختلف تحصیلی


انشا های ساده و ادبی درباره ضرب المثل “شیر تو شیر شدن کارها”

ضرب المثل ” شیر تو شیر” کنایه از انجام کارها به طور هم زمان است که باعث می شود هیچ کدام از آن ها به درستی انجام نپذیرد.

نمی توان منکر این امر شد که برنامه ریزی و طبق برنامه پیش رفتن در کارها باعث می شود آن ها نتیجه ی بهتری داشته باشند اما اگر بر عکس این مطلب یعنی بدون برنامه باشیم و بخواهیم کارها را هم زمان انجام دهیم باعث آشفتگی بیش تر ما خواهد شد و نه تنها کاری پیش نخواهد رفت بلکه زمان را نیز از دست خواهیم داد.

زمانی که کارها را هم زمان انجام می دهیم روی هیچ کدام از آن ها تمرکز لازم را نداریم و همین امر سبب عدم موفقیت یا درست اجرا نشدن کارها می شود و در انتها با شکست مواجه خواهیم شد.

برنامه ریزی، ترتیب و اولویت بندی در هر کاری باعث استفاده ی حداکثری از توانایی و زمان موجود می شود و مسئله ای است که تمام افراد موفق به دیگران توصیه می کنند.

افرادی هستند که در انجام کارهای شان می توان این ضرب المثل را به آن ها نسبت داد، این افراد باید در روال انجام کارها تجدید نظر کنند زیرا زمان و انرژی ای که صرف می کنند کاملا بیهوده است و نتیجه ای نخواهد داشت.

البته باید این نکته را هم اضافه کرد که در این میان استثناء هم وجود دارد، یعنی افرادی هستند با توانایی های بالای ذهنی و جسمی که می توانند هم زمان چندین کار را به خوبی در کنار هم انجام دهند و نتایج خوبی هم حاصل شود.

برداشت: برای رسیدن به بهترین نتیجه باید کارها را با برنامه ریزی و به ترتیب انجام داد.


انشا و داستان ضرب المثل “کوه به کوه نمی رسد اما آدم به آدم می رسد”

کوه ها به هم نخواهند رسید اما انسان هایی که در حق یکدیگر نیکی یا بدی می کنند روزی دوباره روبروی هم قرار خواهند گرفت و آن زمان است که ممکن است خوبی یکدیگر را جبران کنند یا بدی ای که در حق شان شده را تلافی.

انسان ها یک روز جایی باز به همدیگر می رسند و به جبران گذشته می پردازند، آن ها در این روز جوانمردی را با جوانمردی پاسخ خواهند گفت، و بی انصافی و رفتار ناروا را با همان رفتار.

اگر بدی کردیم و زمان گذشت و روزی کسی به داد خواهی و تلافی نزد ما آمد نمی توانیم از او شکایتی کنیم، حالا او قدرت آن را دارد که رفتار ناشایست ما را تلافی کند، او در مقابل ما خواهد ایستاد و خواهد گفت: بالاخره رسیدیم به روزی که تو باید تقاص آنچه که در حق من انجام داده ای را بدهی و ما آن زمان راه نجات یا فراری نداریم.

روزها می گذرد و آدمی نتیجه ی آن چه را انجام داده می بیند، نتیجه ی تمام کارهای کوچک و بزرگ، تمام خوبی ها و بدی هایی که به دیگران روا داشته است.

مغرور شدن به قدرت، ثروت یا منصبی که داریم و جفا به دیگران و تحقیر آنان پسندیده نیست زیرا که هیچ کدام این ها همیشگی و پایدار نیست و ممکن است روزی دیگر این ها را نداشته باشیم و کسی دیگر در همین مقام به قصد آزار ما بر آید.

در حق دیگران جز خوبی کار دیگری انجام ندهیم که این رفتار خوب یک روز که ما در سختی و مشکلات هستیم مثل یک معجزه زندگی ما را نجات خواهد داد.

برداشت: هیچ چیز همیشگی نیست و در زندگی فقط خوبی است که می تواند زندگی را برای ما خوشایند کند.

مطلب مشابه: انشا در مورد جنگ و صلح + چند موضوع انشا در مورد جنگیدن و صلح


انشا درباره ضرب المثل “یک دست صدا ندارد” برای کودکان و نوجوانان

مناسب کودکان
معنای ” یک دست صدا ندارد ” در این جا دست به معنی قدرت و نیرو است. ما برای انجام هر کاری نیاز به نیرو داریم بعضی وقت ها ما به تنهایی نمی توانیم کاری را انجام بدهیم اما اگر یک دوست باشد که به ما کمک کند بر قدرت ما اضافه می شود و ما آن کار را به خوبی انجام خواهیم داد.

اگر انسان ها با هم همکاری نکنند و در کارها به یکدیگر کمک نکنند هیچ وقت به موفقیت های بزرگ دست پیدا نمی کنند برای مثال اگر در یک خانواده همه ی کارها روی دوش یک نفر باشد آن فرد نمی تواند به خوبی کارها را انجام دهد.

در یک خانواده هر کس وظیفه ای دارد و اگر فردی در انجام کارها ناتوان باشد بقیه سعی می کنند به او کمک کنند. جامعه نیز یک خانواده ی بزرگ است که هر کدام از افراد این خانواده مسئولیتی را باید انجام دهد.

اگر کسی در این خانواده نیاز به کمک داشته باشد بقیه باید به او کمک کنند با این کار ما جامعه ی بهتر و موفق تری خواهیم داشت.

یک نفر به تنهایی توان انجام هر کاری را ندارد اما اگر انسان ها کنار یکدیگر باشند و به هم کمک کنند توان انجام سخت ترین کارها را هم خواهند داشت.

در دین اسلام نیز همیشه سفارش شده است که کارها را به صورت دسته جمعی انجام دهیم و همیشه به دیگران کمک کنیم و به خداوند متعال توکل داشته باشیم تا کارهای ما به بهترین شکل انجام شود.

باید تلاش کنیم تا اختلاف نظرها را کنار بگذاریم زیرا دشمنی و اختلاف باعث می شود هیچ کدام از ما به هدف خود نرسیم و زمان ما فقط صرف بحث و جدل شود. دوستی و کمک به یکدیگر بهترین نتیجه را برای ما به دنبال خواهد داشت.

برداشت: اگر دنبال موفقیت های بیش تر و بزرگ تر هستیم باید در کارها به یکدیگر کمک کنیم.

مناسب نوجوانان
شنیده ایم که می گویند یک دست صدا ندارد به این معنی که با یک دست هر کاری را نمی توان انجام داد در بعضی مواقع اگر توان انجام کاری هم باشد مطمئنا آن کار ناقص انجام خواهد شد.

یک دست یعنی تنها بودن، هیچ کس نمی تواند به تنهایی تمام کارها را درست و کامل انجام دهد و همه ی ما برای کارهایمان به دیگران نیاز پیدا خواهیم کرد.

خداوند متعال هر کس را با استعدادی آفریده است و هر فرد در کاری تواناتر است، برای مثال بعضی ها ممکن است از نظر فیزیکی قوی باشند و برخی دیگر از نظر ذهنی، و حتما این دو به یکدیگر نیاز پیدا می کنند. برخی پزشک خوبی هستند، برخی معلم خوب و برخی در کارهای دیگر تخصص و استعداد دارند، و گرد هم آمدن این ها در یک جامعه باعث می شود هر کاری به خوبی انجام پذیرد.

تاریخ گواه این مطلب است که هم دلی، اتحاد و کمک به یکدیگر است که دست یافتن به هر چیزی را ممکن می سازد، بارها شاهد این موضوع بوده ایم که حتی در یک جنگ یا در قحطی هم می توان با اتحاد و همدلی پیروزی را به دست آورد.

برای دست یافتن به زندگی بهتر باید دست در دست هم دهیم و به یاری یکدیگر بشتابیم و سپاس گذار کسانی باشیم که در وقت نیازمندی و بی نیازی ما را کمک می کنند.

به یاد داشته باشیم به همان میزان که ما از دیگران انتظار کمک و یاری داریم آن ها نیز از ما همین انتظار را دارند و ما نیز همان وظیفه را داریم که در توان خود به دیگران کمکی کنیم.

برداشت: هیچ کس نمی تواند به تنهایی تمامی کارها را به درستی انجام دهد.

مطلب مشابه: انشا در مورد شانس + 5 انشا زیبای کوتاه ساده و طنز در مورد بخت و اقبال


انشا و داستان ضرب المثل “کلاغ خواست راه رفتن کبک را یاد بگیره”

ماجرا از آن جا شروع شد که کلاغی خواست به شیوه ی کبکی که بسیار زیبا راه می رفت، راه برود و در انتها راه رفتن خود را نیز فراموش کرد.

کلاغ داستان ما می دید که حیوانات دیگر راه رفتن کبک را تحسین می کنند و کبک، زیبا و خرامان راه می رود.

او روزها به تماشای کبک رفت و پس از مدتی با خود گفت چرا من نتوانم مانند او راه بروم؟ مگر نه این که هر دوی ما شبیه هم هستیم! هر دوی ما دو بال و دو پا داریم.

این فکر ذهن کلاغ را حسابی در گیر کرد و در نهایت او تصمیم گرفت به تقلید شیوه ی راه رفتن کبک بپردازد و موجب تحسین همگان شود.

کلاغ با این نیت هر روز به نزدیکی خانه کبک رفت و راه رفتن او را تماشا کرد، و بعد که احساس کرد به خوبی همه چیز را فرا گرفته است روزی به جنگل رفت و شروع کرد به راه رفتن شبیه کبک.

حیوانات خندان و متعجب او را می نگریستند و از او می پرسیدند که چرا این طور راه می رود.

کلاغ به حرف کسی توجه نمی کرد و به راه خود ادامه می داد، تا این که پایش پیچ خورد و بر زمین افتاد و ناله ای کرد. کلاغ که بر اثر زمین خوردن آسیب دیده بود تا مدت ها نمی توانست به خوبی راه برود.

در این زمان جغد دانا از راه رسید و به او گفت: تو می خواستی مثل کبک راه بروی اما راه رفتن خود را نیز فراموش کردی.

تقلید کورکورانه نیز دقیقا همین بلا را سر انسان می آورد. نباید بدون آگاهی و تحقیق، از کسی تقلید کرد زیرا ممکن است شیوه ی زندگی آن فرد با شما متفاوت باشد.

برداشت: تقلیدی که اشتباه باشد باعث پشیمانی خواهد شد.


انشا در مورد ضرب المثل “خانه از پای بست ویران است خواجه در بند نقش ایوان است”

داستان کوتاه

سعدی در جمعی نشسته بود، جوانی کنار آن ها آمد و پرسید کسی در این جمع هست که زبان پارسی بلد باشد؟ همه به سعدی اشاره کردند، جوان گفت که پیرمردی صد و چند ساله است که مریض است و به زبان پارسی حرف می زند و ما متوجه حرف های او نمی شویم.

سعدی با جوان همراه شد تا کنار پیرمرد بروند و حرف های او را بشنوند، زمانی که کنار او رسیدند وی از کوتاهی عمری که داشته شکایت می کرد. سعدی حرف های او را برای دیگران ترجمه کرد، و همه تعجب کردند زیرا پیر مرد خیلی بیش تر از بقیه عمر کرده بود و صد و چند ساله بود.

پیرمرد به سعدی گفت: در حال مرگ هستم، سعدی به او گفت : مریضی که دلیل مرگ نیست اگر می خواهی طبیب خبر کنم تا بیاید و تو را درمان کند، اما پیرمرد جواب سعدی را با این بیت داد:

خانه از پای بست ویران است

خواجه در بند نقش ایوان است

و این بیت به این معنی است که زمانی که انسان پیر شد دیگر دکتر و دارو در حال او تاثیری ندارد چون پیری است که انسان را ناتوان کرده است و پیری دیگر قابل درمان نیست، درست مانند بنایی که معمار می سازد اما فقط به ظاهر آن می رسد و پایه های آن محکم نیست.

همه می دانیم که این بنای زیبا و با شکوه با کوچک ترین حادثه ای خراب می شود و چیزی از زیبایی های ظاهری آن باقی نمی ماند و این حادثه ممکن است به قیمت خیلی گزافی برای ما تمام شود.

پس در کنار توجه به ظاهر هر چیزی باید به باطن آن هم توجه کنیم تا دچار ضرر نشویم.

برداشت : نباید توجه به ظواهر ما را از توجه به باطن هر چیزی غافل کند.

مطلب مشابه: انشا با موضوع اینترنت + 3 انشا و مقاله علمی در مورد فضای مجازی و استفاده از اینترنت


انشا در مورد ضرب المثل “باد آورده را باد می برد”

ضرب المثل ها شاید یک جمله ی کوتاه باشند اما معانی عمیقی را همراه دارند، مثلا همین ضرب المثل “باد آورده را باد می برد” یعنی چیزی که آسان به دست بیاید آسان هم از دست خواهد رفت.

شاید از خود این سوال را بپرسیم چرا باید چیزی که به دست می آوریم را از دست بدهیم هر چند که آسان به دست آمده باشد؟!

به نظر من دلیل این موضوع می تواند این باشد که ما تا چه حد می توانیم قدر داشته هایمان را بدانیم و آن ها را حفظ کنیم… اگر برای رسیدن به خواسته هایمان تلاش بسیاری کرده باشیم پس می دانیم که هدف به دست آمده چقدر با ارزش است اما اگر برای چیزی که داریم تلاشی نکرده باشیم آن هدف یا داشته ارزش زیادی برای ما نخواهد داشت و ممکن است حتی در مواقعی داشتن آن را نیز فراموش کنیم یا به خوبی از آن استفاده نکنیم و در نتیجه آن را از دست بدهیم.

سعی و تلاش برای به دست آوردن خواسته ها مسئله ای است که بارها و بارها گذشتگان ما، با شعر، داستان و ضرب المثل به ما یاد آور شده اند، پس باید اهمیت این موضوع را دریابیم و بکوشیم که زندگی مان را بر پایه درستکاری بسازیم تا به خوشی و سعادت دست پیدا کنیم.

سعادت آدمی در داشتن ثروت زیاد نیست بلکه تلاش برای به دست آوردن و قدر دانی از داشته هایی است که با زحمت به دست آمده، در این صورت است که انسان احساس خوشبختی و رضایت از زندگی، دارد.

برداشت : بدون تلاش و زحمت نمی توان به چیزی دست پیدا کرد و اگر هم کسی دست پیدا کند هیچ وقت ارزش واقعی آن را نمی داند به همین خاطر است که به زودی آن را از دست خواهد داد.


انشا درباره ضرب المثل “از تو حرکت از خدا برکت”

مناسب برای کودکان
بیش تر ما برای به دست آوردن چیزهایی که دوست داریم تلاش می کنیم و از خدا می خواهیم که کنار ما باشد و در همه حال به ما کمک کند و به زندگی ما برکت ببخشد، اما بعضی از افراد بدون آن که تلاشی کرده باشند انتظار دارند تا هر چیزی را به دست آورند.

این افراد که اشخاصی سست و تنبل هستند،همیشه بار مسئولیت خود را روی دوش دیگران می اندازند و یا می خواهند خدا همه ی کارها را برای آن ها درست کند.

از تو حرکت یعنی باید برای موفقیت و یا کسب هر چیزی تلاش کرد و بعد از خداوند انتظار داشت که او هم یار و یاور ما باشد و به ما در کارهایمان کمک کند نه این که دست روی دست بگذاریم و فکر کنیم که خدا همه چیز را درست می کند.

البته خداوند مهربان و بزرگ می تواند همه ی کارها را برای ما درست کند اما به شرطی که ما هم وظیفه ی خود را به درستی انجام داده باشیم یا حداقل در توان خود حرکتی کرده باشیم.

باید برای رسیدن به هر چیزی حرکت کنیم، فکر کنیم و تصمیم بگیریم و سپس تلاش کنیم و خداوند با دیدن تلاش ما به ما کمک خواهد کرد، اوست که بر هر چیزی احاطه دارد و بسیار مهربان و بخشنده است پس هیچ وقت تلاش های ما را ندیده نمی گیرد و همیشه پاداشی برای آن در نظر خواهد گرفت.

نباید فراموش کنیم حرکت و تلاش هر فرد می تواند اطرافیان او را نیز مجاب کند که در مشکلات و مسائل زندگی نیز به او کمک کنند، زیرا که بیش تر مواقع خداوند به واسطه ی افراد دیگر گره از مشکلات ما باز کند.

برداشت : انسان ابتدا باید سعی و تلاش کند و سپس از خداوند انتظار داشته باشد که او را به خواسته اش برسند.

مناسب برای نوجوانان
خداوند ضامن رزق و روزی آدمی ست، اوست بخشنده و به انسان عقل و جسم سالم بخشید تا اندیشه کند و در راه اندیشه اش قدم بردارد، تلاش کند و آنچه که می خواهد را به دست آورد و شکر گزار باشد.

حاکم و قادر خداست اما به انسان اندیشه بخشید تا سرنوشت خویش را بسازد تا خوب فکر کند و نقش خود را به خوبی ایفا کند و مزد بگیرد.

ما انسانیم، انسانی که به قدر فرصت، قدرت و همت خویش باید بکوشد و رسالتی که روی دوش هایش نهاده شده را به پایان ببرد.

آدمی بی تلاش چیزی به دست نخواهد آورد، باید تلاش کنیم و سپس دست هایمان را رو به آسمان بلند کنیم و از خداوند بخواهیم که برکت ده روزی ما باشد.

می توانیم در خانه بنشینیم و هر روز دعا کنیم برای داشتن رزق و روزی، اما تا حرکتی از جانب ما نباشد چیزی به دست نخواهد آمد زیرا هیچ مزدی بی منت به دست نمی آید.

برخی مواقع افراد تنبل، گستاخانه به خداوند اعتراض می کنند که چرا پاسخ گوی دعاهای شبانه روزی آن ها نیست، این ها کسانی هستند که چشم های شان را بر روی تنبلی خود می بندند و از خداوند انتظار دارند تا او بی زحمت برای شان همه چیز را فراهم کند حال آن که این خیالی باطل است و هیچ وقت این طور نخواهد بود.

ضروری است بدانیم که دعا پس از تلاش و حرکت، و از خدا یاری خواستن در راهی که قدم برداشته ایم بعد از انجام وظایف خودمان است.

برداشت : اگر آدمی تلاش کند به آنچه که می خواهد، خواهد رسید و در نظر خداوند متعال هیچ تلاشی بدون پاداش نمی ماند. تلاش کن و بعد برای موفقیتت دعا کن.

مطلب مشابه: انشا با موضوع کنکور + 4 انشای زیبای ادبی در مورد کنکور برای پایه های تحصیلی مختلف


انشا درباره ضرب المثل “از کوزه همان برون تراود که در اوست”

این ضرب المثل یاد آور این است که هر چه در باطن باشی در ظاهر هم آشکار خواهد شد.

ممکن است بتوان سال ها با نقابی بر چهره زندگی کرد و دیگران را فریب داد اما در پایان بالاخره همه آن چه را که باید خواهند فهمید، شبیه فلزی که می توان آن را به رنگ طلا در آورد اما روزی این رنگ از بین خواهد رفت و آن چه از آن، در ظاهر طلا، باقی می ماند فلزی بی ارزش است که گمان می شد ارزش طلا را دارد.

ذات خوب، اندیشه ی خوب تو را به راه نیک خواهد برد و ذات و اندیشه ی بد تو را به راهی که تباهی است … پس بکوشیم که نه فقط در ظاهر بلکه در باطن نیز خوب باشیم، بکوشیم تا اندیشه ی خوب داشته باشیم و فکر و ذهن خود را از تمام پلیدی ها پاک کنیم تا رفتاری که از خود بروز می دهیم نشان از اندیشه ی خوب ما باشد.

از کوزه همان برون تراود که در اوست… در کوزه اگر زهر باشد ، بیرون نیز همان آبی است که با زهر مخلوط شده و چطور می شود از آن انتظار آب خوش گوار را داشت؟!

آب با زهر مخلوط شده ی درون کوزه را تا درون ظرفی نریزی نخواهی فهمید که چه بوده است.

اگر می خواهی زیبا به نظر برسی تلاش کن تا رفتار و باطن خود را تعالی ببخشی و به تقویت باورهای خوب بپردازی تا جایگاه ویژه ای در میان افراد داشته باشی.

برداشت و دریافت : انسان ها با توجه به اندیشه ای که دارند سخن می گویند و رفتار می کنند. رفتار بد نشانه ی اندیشه بد است و رفتار خوب نشانه ی اندیشه ی خوب.


انشا در مورد مفهوم ضرب المثل “برو کار می کن مگو چیست کار”

مناسب کودکان
ضرب المثل “برو کار می کن مگو چیست کار” از شعرهای معروف ملک الشعرای بهار می باشد که ما را تشویق به داشتن کار می کند و تذکر می دهد که هیچ وقت نباید بی تحرک و بدون تلاش ماند زیرا از بی تحرکی هیچ چیزی به دست نخواهد آمد.

انسانی که کار نکند نه تنها امروز بلکه آینده اش را هم از دست خواهد داد زیرا بدون کار و تلاش چیزی به دست نمی آید، باید کار و تلاش کرد تا آینده ی بهتری را ساخت.

سعی و تلاش باعث نشاط و پویایی انسان می شود، با تلاش کردن است که بهتر فکر خواهیم کرد و خلاق تر خواهیم شد.

مصرع بعدی این شعر ” که سرمایه ی جاودانی ست کار” می گوید که کار کردن سرمایه ای است که از دست نخواهد رفت و جاودانه است. اثر کاری که انجام می دهیم ممکن است گاهی تا سال ها و حتی تا ابد باقی بماند.

اگر بعضی مواقع نتوانیم کار دلخواه خودمان را پیدا کنیم باید کاری را انجام دهیم که هم ما را مشغول کند و هم راهی باشد برای گذراندن زندگی، به قول معروف ” کار عار نیست “.

کار کردن هم باعث جمع آوری سرمایه ی مادی می شود و هم سرمایه ی معنوی. ما برای گذران زندگی نیازمند سرمایه مادی هستیم و بدون پول نمی توان روزها را سپری کرد و هم چنین از این جهت کار سرمایه معنوی است که باعث می شود انسان از تنبلی دوری کند و زندگی و ذهن پویایی داشته باشد.

همچنین این پویایی کمک می کند تا ما در زندگی خلاق تر و مسئولیت پذیر تر باشیم و کارهای خوبی انجام دهیم.

برداشت: تا کار نکنی چیزی به دست نمی آوری، از تنبلی و تن پروری بپرهیزید که نتیجه ای ندارد و کار است که سرمایه ی زندگانی است.

مناسب نوجوانان
کار جوهر آدمی است. کار است که به انسان نشاط می بخشد و او را از سستی و تنبلی دور می کند. آنچه همیشه از بزرگان شنیده ایم این بوده که هرگز تنبلی نکن و خود را به کار مشغول ساز، که این کار راه تعالی و پیشرفت است.

از کار کردن هراس نداشته باش که هر کاری بهتر از بی کار ماندن است زیرا که انسان بی کار پس از مدتی سست می شود و دیگر تلاشی برای کار کردن ندارد. شاید کاری باشد که از نظر ما جایگاهی که باید را نداشته باشد اما هر چه باشد بهتر است از بی کار ماندن و تنبلی.

همیشه به کاری مشغول باش که از آن بتوانی روزی حلال کسب کنی و این در نزد خداوند بلند مرتبه بسیار با ارزش است.

طبق فرموده ی امام علی (ع) انسانی که خود را به کاری مشغول نسازد نفسش او را مشفول می کند و به راهی می برد که زیان است و پایان خوشی ندارد.

کار کردن باعث تعالی و تکامل انسان است، داشتن هدف و انجام کاری که بتوان به آن هدف رسید باعث حرکت بخشیدن به زندگی انسان می شود و هر قدمی که آدمی در این راه بر می دارد بسیار ارزشمند است.

اگر در یافتن کار دلخواه موفق نبودی و باید کاری را انجام می دادی که فکر می کنی برای شأن تو مناسب نیست باید از خود بپرسی که کدام بهتر است؟؟ این که بی کار ماند یا این که هر چند کم تلاش کرد و قدم برداشت.

سستی، تنبلی و کار نکردن از انسانی فردی می سازد که منزوی و افسرده است و دوستی ندارد زیرا که هیچ کس، فردی با چنین صفاتی را دوست نخواهد داشت.

برداشت: انجام هیچ کاری عیب نیست، زیرا کار است که انسان و زندگی آدمی را می سازد.

مطلب مشابه: انشا در مورد فقر و ثروت + 4 انشا کوتاه و بلند برای پایه های مختلف تحصیلی با مقدمه، بدنه و نتیجه


انشاهای زیبا درباره ضرب المثل “بار کج به منزل نمی رسد”

مناسب پایه هفتم
بار کج به منزل نمی رسد یعنی نمی توان با استفاده از کارهای اشتباه به یک هدف خوب رسید زیرا اشتباهات باعث می شوند کار وضعیت بدتری پیدا کند و نه تنها به هدف نخواهیم رسید بلکه دچار مشکلات بیش تری هم خواهیم شد.

باید برای به دست آوردن و رسیدن به هر هدفی کارها را به درستی انجام دهیم و از رفتارهای ناپسند و نادرست خود داری کنیم زیر این کارها ما را بیش تر از هدفمان دور می کند.

این ضرب المثل نشان می دهد هدفی که با استفاده از کارهای ناپسند و دوز و کلک به دست بیاید ماندگار نیست و به زودی از دست خواهد رفت و همچنین مردم را تشویق می کند تا همیشه کارهای خوب و درست در زندگی انجام دهند.

خداوند متعال همیشه نظاره گر اعمال ماست و وعده داده است که همه ی ما نتیجه ی اعمال خوب و بد خود را خواهیم دید پس نتیجه ی انتخاب راه درست خوبی خواهد بود و نتیجه ی انتخاب راه اشتباه هم زیان دیدن خود شخص است.

برای مثال هیچ کس نمی تواند با دزدی کردن پول دار شود و پول دار بماند، شاید بعضی از افراد را ببینیم که با استفاده از راه های خلاف پول دار شده اند اما باید بدانیم که آن ها حتما نتیجه ی کارهایشان را خواهند دید و روزی متوجه اشتباه خودشان خواهند شد زیرا سرگذشت گذشتگان نشان داده هیچ رفتاری بدون نتیجه نیست و محال است که رفتار انسان ها بدون پاداش و جزا باشد.

مقصدی برای بار کج وجود ندارد زیرا این کار از همان ابتدا اشتباه است پس باید همواره بکوشیم تا بهترین و درست ترین کارها را انجام دهیم و دیگران را هم تشویق کنیم تا از انتخاب کارهای اشتباه بپرهیزنید زیرا ما در قبال دیگران هم مسئول هستیم.

مناسب پایه یازدهم
داستان های زیای درباره ی ضرب المثل بار کج به مقصد نمی رسد وجود دارد و همه ی این داستان ها در پایان یک نتیجه دارند و آن هم راستی و درستی در کارهاست.

در واقع این ضرب المثل ریشه در داستان مرد جوانی دارد که پدر درستکاری داشت اما خودش فرد فریب کاری بود و به شیوه های مختلف از مردم پول قرض می گرفت و به آن ها قول می داد این پول را پس بدهد اما قصد پس دادن آن ها را نداشت.

مردم به خاطر درستکاری پدر مرد جوان به او اعتماد کرده و پول قرض می دادند و پدر نیز همیشه پسرش را نصیحت می کرد اما متاسفانه مرد جوان گوش شنوایی برای حرف های پدر نداشت، تا این که بالاخره یک روز دزدی سراغ او آمد و پول هایش را دزدید و او که فریاد می زد پول هایم کو رسوا شد و همه فهمیدند که او فردی متقلب بوده و قصد فریب همه را داشته است.

این ضرب المثل به ما یاد آوری می کند که نتیجه ی بیراهه رفتن، نابودی خودمان است و اگر انسانی دزد باشد و قصد داشته باشد با پولی که متعلق به خودش نیست کار کند در نهایت کسی هم پیدا خواهد شد که از آن فرد دزدی کند.

ضرب المثل بار کج به مقصد نمی رسد مرا یاد ضرب المثل دیگری انداخت که باز هم معنی مشابهی دارد: “خشت اول گر نهد معمار کج تا ثریا می رود دیوار کج”

درستکاری همیشه بهترین کار است حتی اگر بعضی مواقع کار سختی باشد و بار کج به منزل نخواهد رسید همان طور که اگر معماری خشت اول دیواری را کج گذاشته باشد هر چقدر هم در کارش پیشرفت کند باز هم بنای خوبی نخواهد داشت و در پایان باعث فرو ریختن دیوار و یا حتی کل بنا می شود.

مطلب مشابه: انشا در مورد کودکی من | چند انشا کوتاه و بلند زیبا درباره کودکی و خاطرات آن

انشا و معنی ضرب المثل از هر دست بدی از همان دست میگیری

معنی و کاربرد ضرب المثل از هر دست بدی از همان دست میگیری
ضرب المثل ” از هر دست بدی با همون دست پس می گیری ” یعنی نتیجه هر عملی وابسته به کاری است که خودتان انجام داده اید.

به زبان ساده تر یعنی پاسخی که انسان از کار ها و رفتار خوب خود خواهد گرفت خوبی، و پاسخ رفتار و کار بد، بدی خواهد بود، در واقع هر شخص “همان که کِشته، دِرو می کند”.

این ضرب المثل به ما نشان می دهد که هر فرد با نوع عملکرد و رفتاری که دارد سرنویشت خویش را رقم می زند و کائنات با هر انسانی همان طور بر خورد خواهد کرد که او با دیگران بر خورد کرده است.

ضرب المثل ” از هر دست بدی با همون دست پس می گیری ” به ما یاد آور می شود که عدالت در سراسر این جهان گسترده است و هیچ کار نا پسندی بدون عقوبت نخواهد بود و همچنین هیچ کار نیکی هم بدون پاداش و نتیجه نمی ماند.

آیه ی ” فَمَن یَعْمَلْ مِثْقَالَ ذَرَّهٍ خَیْرًا یَرَهُ ، وَمَن یَعْمَلْ مِثْقَالَ ذَرَّهٍ شَرًّا یَرَهُ : پس هر کس به وزن ذره ای نیکی کرده باشد آن را می بیند و هر کس به وزن ذره ای بدی کرده باشد آن را می بیند.” از قرآن کریم بیانگر همین موضوع می باشد.

ریشه و داستان این ضرب المثل
روزی درویشی فقیر اما بخشنده، ریسمانی که در خانه داشت را به بازار برد تا بفروشد و برای خود و خانواده اش غذا تهیه کند.

او به بازار رفت و ریسمان را به قیمت یک درهم فروخت، اما زمانی که می خواست غذا بخرد دو نفر را دید که با یک دیگر در حال دعوا هستند.

دعوا و جر و بحث آن دو هر لحظه بیش تر می شد، زمانی که درویش این وضعیت را دید از آن دو نفر علت دعوا را پرسید و آن ها گفتند این جر و بحث به خاطر یک درهم به وجود آمده است.

درویش برای پایان دادن به جر و بحث، یک درهمی که داشت را به آن ها بخشید و به نزاع بین آن ها پایان داد، سپس با دست خالی به خانه آمد و تمام ماجرا را برای همسرش تعریف کرد.

همسر درویش نه تنها به این کار همسرش اعتراضی نکرد بلکه از این اتفاق خوشحال هم شد، سپس در خانه به دنبال تکه پارچه ی کهنه ای گشت و آن را به درویش داد تا دوباره به بازار رفته و آن را بفروشد و بعد از آن غذایی تهیه کند.

درویش دوباره راهی بازار شد اما هر چه گشت خریداری برای پارچه اش پیدا نکرد تا این که مردی را دید که ماهی به دست دنبال مشتری می گردد.

او به مرد ماهی گیر گفت: اجناس ما هیچ خریداری ندارد اگر موافق باشی آن ها را با هم معاوضه کنیم. مرد کمی فکر کرد و بالاخره پیشنهاد درویش را پذیرفت و ماهی را به او داد و در مقابل تکه پارچه را گرفت.

درویش با ماهی به خانه بر گشت و آن را به همسرش داد، زن شکم ماهی را شکافت تا آن را برای طبخ آماده کند اما در همان لحظه مروارید درشتی از شکم ماهی پدیدار شد.

آن دو بسیار خوشحال شدند و مروارید را پیش گوهر فروش برده و آن را با قیمت بالایی فروختند.

خداوند متعال در مقابل یک درهمی که درویش بخشیده بود او را به ثروت زیادی رساند. به همین خاطر است که گفته می شود ” از هر دست بدی از همون دست پس می گیری ”

هر عمل از خیر و شر، کز آدمی سر می زند / آن عمل مزدش به زودی، پشت در در می زند

معنی و مفهوم : نتیجه عمل انسان به خودش بر می گردد چه عمل زشت و ناپسند و چه کار خوب، پسندیده و درست

انشا ضرب المثل دوستی با مردم دانا نکوست

ضرب المثل «دوستی با مردم دانا نکوست» درباره ی کسانی به کار می رود که از سعادتمند شدن به سبب معاشرت با افراد دانا آگاهی دارند، این افراد می دانند دوستی با افراد دانا و آگاه تا چه اندازه برای شان سودمند و راه گشا است.

همه می دانیم که دوستی و معاشرت با افراد نادان چه ضرر هایی می تواند به ما بزند، دوست نادان به خاطر راهنمایی اشتباه و نادانی اش می تواند مشکلات زیادی برای مان به وجود آورد، مشورت با این افراد گاهی حتی زندگی یک نفر را نابود می کند و یا باعث اشتباهی می شود که تاوان بسیار سنگینی دارد به همین علت انتخاب دوست دانا و معاشرت با افرادی که آگاه هستند بسیار مهم می باشد.

ریشه و داستان ضرب المثل «دوستی با مردم دانا نکوست»

مرد دانایی از راهی گذر می کرد که بسیار آباد و سرسبز و پر از درختان میوه بود، چشمه ای را دید که از دل زمین می جوشید و سپس به رود کوچکی تبدیل می شد. مرد خسته بود و با دیدن رود و درختی که در کنار آن بود هوس کرد که زیر سایه ی درخت استراحتی کند.

او افسار اسب را به درخت بست و زیر اندازی از بین لوازمش پیدا کرد و زیر درخت پهن کرد تا کمی بخوابد اما در همین حال باغبانی را دید که کمی آن طرف تر بیلش را کناری گذاشته و خود به درخت تکیه داده و خوابیده است.

باغبان با این که خواب بود اما دهانش باز بود و مرد با دیدن آن شکل و قیافه خنده اش گرفت، اما یکباره عقربی را دید که از کنار باغبان حرکت کرد و از بدن و گردن مرد گذشت و وارد دهان او شد و سپس باغبان دهانش را بست.

مرد دانا از این که عقرب به این راحتی بتواند جان باغبان را بگیرد ناراحت شد و به دنبال راه چاره گشت، لحظه ای فکر کرد و بالاخره راه حلی به ذهنش رسید، او شاخه ی تازه ای از یکی از درختان کند و ترکه ای از آن درست کرد و سپس شروع کرد به داد و بیداد، باغبان با شنیدن صدای او از خواب بیدار شد.

مرد ضربه ای به دست باغبان زد و باغبان مات و متحیر از کار او به سرعت از جا پرید و پرسید: تو چه کسی هستی؟ چرا مرا میزنی؟ از کجا آمده ای؟

مرد مسافر که دانا بود بدون این که پاسخی به باغبان بدهد او را با ترکه دنبال کرد و فریاد زد: سریع بلند شو! بلند شو و تا دیر نشده چند تا میوه ی گندیده بخور.

باغبان که از حرکات مرد گیج شده بود و نمی دانست که چه خبر است به او می گفت: میوه گندیده چرا؟ این جا باغ خودم است و تمام زحمتش با خودم بوده اگر بخواهم میوه بخورم از میوه های سالم می خورم.

اما مرد دانا انگار حرف های او نمی شنید و همان طور باغبان را با ترکه می زد تا در حرکت باشد و ثابت نماند، می گفت: نه جانم تو باید همان میوه های گندیده را بخوری.

باغبان که هیچ وسیله ای برای دفاع از خود نداشت برای خلاص شدن از دست کتک های مرد دانا که مرتب با ترکه به او ضربه می زد شروع کرد به خوردن میوه های گندیده ی باغش که چند ساعت قبل چیده بود تا دور بریزد، او آن قدر میوه گندیده خورد که دیگر داشت خفه می شد، با حالت التماس و زاری به مرد دانا گفت: ای مرد حداقل بگو جرمم چیست که این طور مرا بدون محاکمه مجازات می کنی؟ از بس میوه ی گندیده خوردم دیگر نای نفس کشیدن ندارم و در حال مردن هستم.

مرد دانا به طرف اسبش رفت و طناب آن را باز کرد تا سوار شود و پاسخ داد: این تازه اولش بود! حالا که تمام میوه های گندیده را خوردی وقت دویدن در باغ است!

سپس سوار است شد و با ترکه ای که در دست داشت به باغبان ضربه زد و باغبان هم چاره ای جز دویدن نداشت، او آن قدر دوید که حالش بد شد و در اثر خوردن میوه های گندیده و ترس و دلهره حالش بهم خورد، مرد دانا که می دید راه حلش جواب می دهد آن قدر این کار را ادامه داد تا باغبان هر چه خورده بود را بالا آورد و بعد در گوشه ای روی زمین افتاد.

مرد دانا از اسب پیاده شد و بالای سر باغبان رفت و گفت: حالا حالت چطور است؟

باغبان که بسیار عصبانی بود و می دید که آن مرد پس از آن همه آزار و اذیت حالا بالای سرش آمده و حالش را می پرسد و لبخند هم می زند با حرص گفت: تو مرا تا دم مرگ بردی و حالا حالم را می پرسی؟

مرد دانا پاسخ داد: دوست من مرا ببخش من چاره ی دیگری نداشتم.

باغبان که اصلا از حرف او سر در نمی آورد گفت: چرا؟ یعنی چه؟ تو چاره ای جز این که این همه مرا ترکه بزنی نداشتی؟

مرد دانا گفت: من امروز از این مسیر می گذشتم که این مکان زیبا را دیدم و خواستم که کنار رودخانه استراحتی کنم اما یکباره متوجه تو شدم که این جا خوابیده بوده و دهانت باز بود، عقربی دور تو حرکت کرد و روی بدنت آمد و سپس داخل دهانت رفت و درست در همان لحظه تو دهانت را بستی، من با دیدن آن صحنه خواستم که جانت را نجات بدهم و اگر حقیقت را هم به تو می گفتم تو از شدت ترس همان لحظه ی اول می مردی.

پس تنها راه چاره ای که به ذهنم رسید این بود که این طور تو را به حرکت وادار کنم تا حالت بهم بخورد و قبل از این که زهر عقرب در بدنت اثر کند آن را بالا بیاوری و برای این که به تو ثابت شود دورغ نمی گویم کافی است محتویات معده ات که بالا آورده را نگاه کنی.

باغبان که حرف های مرد را باور نمی کرد کاری که او گفت را انجام داد و دید که واقعا یک عقرب سیاه بالا آورده و مرد دانا با این کار ها جان او را نجات داده است ، او تمام ترکه هایی که خورده بود را از یاد برد و با خوشحالی به دست و پای مرد دانا افتاد و از او تشکر کرد.

مطالب مشابه را ببینید!

انشا نوروز کوتاه و بلند برای پایه های مختلف تحصیلی (8 انشا نوروز) انشا مذهبی (با موضوعات مذهبی نماز، روزه، ماه محرم و خداوند) برای پایه های مختلف تحصیلی انشا با موضوع روزه + چند انشا زیبا در مورد روزه گرفتن برای دبستان و دبیرستان انشا چهارشنبه سوری با مقدمه، بدنه و نتیجه گیری برای تمام مقاطع تحصیلی انشا برف با گلچین چند انشا زیبا با موضوع بارش برف زمستانی انشا در مورد شجاعت + چند انشا با موضوع شجاعت و دلیری برای پایه های مختلف تحصیلی انشا با موضوع آزاد + چند انشاء زیبا توصیفی با موضوع پیشنهادی و مختلف انشا درباره مادر + چند انشا ساده و ادبی در توصیف مادر برای پایه های مختلف تحصیلی انشا با موضوع فصل زمستان + چند انشا زیبای ادبی کوتاه و بلند برای کودک و نوجوان انشا در مورد نماز + مجموعه انشا با موضوع نماز و فواید آن ویژه پایه های مختلف تحصیلی