شعر روز دانشجو + اشعار کوتاه و بلند تبریک روز دانشجو با موضوعات جالب و طنز
مجموعه شعر روز دانشجو
در این مطلب روزانه اشعار جالب و طنز روز دانشجو (با موضوع دانشجو، دانشگاه، ترم اولی، دانشجویان جدید، امتحانات و مشروطی) را گردآوری کرده ایم.
ترم دل است و عشق پیداست
قصد و نیت ساختن فرداستدانشجوی وطن آریایی
بتازیم و بسازیم که خدا با ماست
***
بر در دانشکده ای رفتم دوش
دیدم دو هزار لیسانسه کوزه به دوش
هر یک به زبان حال با من گفتند
این کوزه بگیر و مدرکت بنداز توش !
***
علم چراغ رهت دانش زیبا بجو / صنعت خوش منظرت مهرنما کوبه کو
خشت نخستین که نهادنـد پاک / گلِ به سرشتنـد ز هر زره خاک
علم و هنر قالب آن کـــار بود / آدم وحــــوا به هنــر یار بود
هر نبــی و آل وی انــدر تلاش / بهر هنر روز وشب اندر معاش
تاکه هنـــر زنده جهان زندگی / علم خــــدا داد,کننـد بندگی
دانش عالــــم به سخن یادشان / حکمت و عزت بود از نامشان
ای توکه دنبال کنی علـم روز / طفل رهی کن تو تلاشی هنوز
بهر خرد علم بیامــــوز چنـــد / بهره ببر گوش نما حرف و پند
تا که تو شاگرد شــوی با صفا / مهر دو چندان بر سد از خــدا
اهــل توکل به خدا درس جوی / غیر خدا را مَطلب غیـر شـوی تا کـــه تـو دانش بنمائی سَریر / حاصل استادتوئی علم بجوبادبیرشاعر: منصور مقدم جونقانی.
***
استاد از من پرسید چند نمره ز من می خواهی ؟
من از او پرسیدم نمره سیری چند ؟پدرم استاتیک را از بر داشت و کوئیز هم می داد
درس ها را آن روز حفظ می کردم در خوابامتحان چیزی بود مثل آب خوردن
درس بی رنجش می خواندمنمره بی خواهش می آوردم
تا معلم پارازیت می انداخت همه غش می کردندو کلاس چقدر زیبا بود و معلم چقدر حوصله داشت
درس خواندن آن روز مثل یک بازی بودکم کمک دور شدیم از آنجا بار خود را بستیم
عاقبت رفتیم دانشگاه به محیط خس آموزشرفتم از پله دانشکده بالا
بارها افتادم
***
اشعار ویژه روز دانشجو
یادم آید روز دیرین ، خوب وشیرین
اول ترم ، وقت بسیار درس اندک . . .
اما اینک روز آخر ، روز تلخ امتحانات ، آخر ترم ، وقت اندک درس بسیار ، درس بسیار ، درس بسیار !
روز دانشجو مبارک باد !
***
قانون سوم دانشجویان دختر :
دیر رسیدن بهتر از زشت رسیدن است …
این روز رو به صورت بلبلی به این دانشجوها تبریک عرض مینماییم
***
ظرف ها بی خود کثیف نشدند
لکه ها رنگ نینداخته اند
بیخودی بر بشقاب!
ترم پیدا شده از آن طرف تعطیلات اما
دانشجو پیدا نیست!
گرته ی تاریکی مرده ی خطی همه کارش آشوب
در دل کاغذ هر دفتر حاضر و غیاب!
من دلم سخت گرفته ست از این
سلف سرویس دانشجو کش بدطعم غذا!
که به جان هم نشناخته انداخته است
چند تن دانشجو
چند تن مشروطی
چند تن محذوفی!!
***
مطلب مشابه: پیام روز دانشجو + متن و جملات به همراه اشعار تبریک روز دانشجو با عکس نوشته
در کوچه درس رهگذاریم هنوز / وین راه دراز می سپاریم هنوز
از اول ثبت نام سال ها می گذرد / ما واحد پاس نکرده داریم هنوز !
روز دانشجو مبارک
***
الا استاد درس احتمالات
دگر دق کرده ام از این مقالات“فضای احتمال ” و” Sample space”
“ضریب شانس” و از اینسان عباراتبه جان تو ندیدم در همه عمر …
“مساعد حالتی ” از “جمله حالات “!!!منم دانشجوی مشروط و بدبخت …
تویی استاد با فضل و کمالاتچو کازینو شود توی کلاست …
ز تاس و سکه و اینگونه آلات !بیا جای قمار و شیر یا خط
به من آموز قدری از کمالات !یقین دارم که اندر نرد و شطرنج
شوی یا مارس ، یا افتی به شهمات !سه ترم است اینکه در دستت اسیرم
چنان ماهی که در انبار شیلاتبده یک نمره ی “پاسی ” از این درس
مگر ممکن شود روزی محالات !!!
***
شعر دانشجو بودنم….
در زمانی که دانشجو بودم خواستم کارها کنم اما،نه نشدخواستم دانشجویی پـــــُر کار باشم،نــــــــه نشد
اهل علم و درس یک مقدار باشم ،نـــــــــه نشدخواستم در کلاس درس استاد
جای خواب خوش کمی بیدار باشم،نـــــــه نشدای خدا،هروز بی خودکار بودم در کلاس
خواستم یک با با خودکار باشم،نــــــه نشدخواستم در کلاس درس بعد این
کمتر به فکر صورت دلدار باشم،نــــــــه نشدخواستم در این اوضاع شوم اقتصاد
کمتر به فکر قیمت و نرخ سیگار باشم،نــــــــه نشدخواستم کمتر بخندم قاه قاه بعد از این
ساکت ارام چون دیوار باشم، نــــــــه نشددر خونه دانشجویی هر روز با تخم مرغ بودم
خواستم یک بار بی تخم مرغ باشم،نــــــــه نشدای خدا بچه مثبت بودن نیامد به ما
خواستیم یک بار ادم وار باشیم ،نــــــه نشد
***
صفایی ندارد ارسطو شدن / خوشا پر کشیدن پرستو شدن
تو که پر نداری پرستو شوی / بنشین درس بخون تا ارسطو شوی
روز دانشجو بر ارسطو های آینده ایران مبارک !
شمع شدی ، شعله شدی ، سوختی
خاک تو سرت هیچی نیاموختی !!
روزت مبارک
شعر روز دانشجو مبارک
روز دانشجو مبارک
چند هفته ی پیش یه متنی خوندم
انگشت به دهن تو متنه موندمبودش راجب دانشجو و درس
خوابگاه و غذا امتحان و درستو هین شده بر درس و دانشجو
این حرفها رو گفته با کدوم رودانشجو مثل شمعه که سوخته
خاموش شده چیزی نیاموختهالان همشون در سر کارند
درسشون تموم بشه بیکارندسالی یه دفعه جوراب می شوره
ترشیده جورابش همچو قورهنزدیکای ظهر پا میشه از خواب
از بس خوابیده خورده مخش تابروز و شب براش معنی نداره
روزها می خوابه شبها بیدارهموهاش شده مثل جوجه تیغی
بچه ببینه می کشه جیغیخوابگاش مثل کافه سنتی شاد
بهر قلیون و شلوغی و دادهفت هشت نفری تو یه اتاقند
روزانه سه کیلو می خورند قندهیچ یک از اونا ظرف نمی شورن
از نظافت و بهداشت به دورندظرفها می مونه تو کنج خونه
تمساح لای ظرفها کرده لونههمزیستی داره با سوسک و با موش
دیوار داره گوش ، گوش هم داره موشسوسک ها تو حموم پارتی گرفتند
سرعت مثل بی آر تی گرفتندرد می شن می رن این ور و اون ور
نه یاللا می گن نه میزنن دربعده اینکه شد قبول تو کنکور
گفت درس می خونم تا که بشم کورشب امتحانه اوضاع خرابه
قبول شدن براش مثل سرابهنه رفته کلاس نه جزوه داره
می سوزه دلم براش بیچارهاعصابش خراب میشه تو این شب
یا مریض میشه یا میکنه تبدرس ها رو نخونده میشه خسته
زل می زنه بر کتاب بستهجزوه رو نخونده کرده پاره
قهوه و چایی فایده ندارهشیطان در گوشش هی می خونه
لالایی و اواز گل پونهوقتمون زیاده کو تا فردا
ترسی ندارن ز هیچی مردامراقبها مثل دزد گیر می مونند
چشمات بشه کج فوری می دونندمثل تله موش آماده هستند
تا جم بخوری دستاتو بستندپنج شش واحدی می افته هر ترم
قاطی میکنه تبخیرو با جرمنا امید می ره به پیش استاد
گریه می کنه جیغ و هوار داداستاد بده نمره رو بیچارم
یک سال تموم در پی کارمدو تا زن دارم بچه سه چهار تا
نه پولی دارم نه خونه و جایک دهی بده تا که بشیم پاس
قربون سبیل و اون سر تاساز آشپز ها دارم عرض پوزش
لاستیک پلو ه غذای سلفشنه بویی داره نه رنگ خوبی
سبزی تو خورشتش همه چوبیافزودنی هاش غیره مجازه
تو غذا می ریزن چی یه رازهاز بس تخم مرغ و گوجه خورده
بیچاره شده شبیه مردهدانشجو نبود اینها که گفته
این حرفها همش حرفهای مفتهدانشجو یعنی همت و چمران
دانشجو یعنی نماد ایماندانشجو یعنی فکر های خلاق
آزادگی و مرگ به شلاقیا رب تو بکن بلا از او دور
کن این مگسان و پشه ها کور
***
مطلب مشابه: شعر طنز دانشجو (مجموعه اشعار طنز و خنده دار برای دانشجویان و دانشگاه)
شعر خوابگاه برای تبریک روز دانشجو
بسم رب الضعفا
ای خدا!
این منم من! بچه دانشجوی تیپاخورده علم پزشکی طب
مانده و فرتوتم و گردیده ام بشکسته قالب
کله ام کل گشته چشمانم بدون سو ستونم کج
دوستان من تماما گشته کاسب
من ولی بی وقفه کسب علم دارم زان طرف هم نشت علم
خاک بر سر میکنم از تشت علم
دیده بانی میکنم در امتحان
پاچه خواری هم دو هفته بعد از آن
چشمهایم مثل چشمان عقاب
می ربایند از بغل دستی جواب
درسهایم پاس مسگردند هی
خارج از گردونه حد و حساب
من که این حال است و این روزم دگر
از چه نالم با که نالم ای خدا!؟
از گربه های سر به تمبون سای هر شب خفته در سلف پزشکی کاز وفور گوشت دنبه بار آورده اند؟
از جوانهای نحیفی که تمام حقشان را گربه سانان خورده اند؟
کاینچنین افسرده اند
مثل یک قوطی تیپا خورده اند
دیگر از چه؟
از چه گویم ای خدا!؟
از نگهبانی؟
همانها که سلامت را نمی خواهند پاسخ گفت چون این کارها رسم مسلمان است؟
همانها که سلام ار میکنیشان ناگهان از جای میخیزند و
خفتت میکنند و
کارت میخواهند
و میگویند مهمانی!
اگر مهمان نبودی کله ات را زیر می انداختی رد می شدی!
قانون ما این است!
زندگی خوابگاهی ام چه شیرین است
ز استشمام بوی پا و جوراب رفیقان عطرآگین است
پر از خمیازه و چرت و ریاضتهای سنگین است
و تا غافل شوم دزدی می آید نوت بوکم میبرد
خب زندگی این است
دانشجو که امنیت نمی خواهد، میخواهد؟
اگر میخواست چشمش کور دندش نرم شهرستان کنار مادرش میماند
اینجا زندگی این گونه خواهد ماند
دو ره در پیش رو داری:
سر خر کج نمودن سوی آبادی
و یا خر بود و باید ماند
بایدخواند
در اینجا کور باید ماند
وگرنه خون دل خوردن کمی تا قسمتی ابری و بارانی ست
و دارویش گران جانی ست
که خیلی سخت پیدا میشود این روزها در بین ما پروردگان ناز
عزیزم کوری ات تبریک!
در اینجا زندگی این گونه باید کرد
در اینجا زندگی آمیخته با درد
در اینجا فرشها بر سینه خود یادگار از کرنش سیگارها دارند
تمام تختها بی پیچ و زهوارند
و کل عشق دانشجو موبایل و تخت و سیگارند
و دانشجو چنین تعریف میگردد در اینجا
میان تخت موجودی ست خواب آلود
که یک دستش به سیگار است
و دست دیگرش بر روی صفحه فرز میلغزد
پیامک مینویسد او!
ببین اینجا تو مشغولی
به چت، یا حرفهای گنده گنده یا ورق بازی
و صد البته خوردن، نیز خوابیدن
و اینها بهر تو کارند
نگو این نسل بیکارند
چه کاری بهتر از تحصیل؟
چه کاری بهتر از سرگرم بودن با کتاب و جزوه و انجیل؟
چه بهتر چند سال از شر تو راحت شود آمار
تو مشغولی به تحصیلات
و ضمنا نیستی بیکار
عجب از قدرت دادار!
رفیقا زندگی بدجور کوتاه است
قطار مرگ در راه است
دمی تختی به دست آور، سرت بر بالش نرمی گذار و تا اذان ظهر لالا کن
رفیقا هجمه خمیازه ها از هم درید این فک بی جان را
بده نسکافه و چایی و لیوان را
به شیرینی کام دوستان از ایپن لباس نو
بیا از جیب خود مهمان نما کل رفیقان را
دو چشمم کاسه خون است
نمی دانی که اکنون حال من چون است؟
دگر این بحث بگذارم
ببخشید از چه میگفتم که این سان زخم نشتر خورد و سر وا کرد
نگهبانی که گفتم، امنیت را هم که برگفتم، ز بیکاری و کوری هم
سخن از عشق باید گفت:
پیامکهای تکراری
که من تنها تو را و هیچ کس غیر از تو
جز چندین نفر دیگر
و من هرگز بدون تو ندارم تاب تنهایی و دوتایی و سه تایی
و باهم بودن امروز و بی هم گشتن فردا
به اسم توبه از این کار
و بعد از آن دو هفته گریه و نفرین و آه و ناله و یک ترم مشروطی
و ضمنا داستان دارد ادامه میشود تکرار
دوباره یک تماس نیمه شب، یک اتفاق ساده، یک آغاز
و باور کن که اینها را به چشم خویش دیدم
قصد من اصلا نصیحت نیست
و صد البته عشق واقعی هم دیده ام
اما
بدل بسیار چون شد، اصل پنهان است
و این جز واقعیت نیست
خدایا این منم این زندگی من
کچل گشتن عجب نبود
کچل گشتن عجب نبود اگر یک روز قبل از امتحان
یک دفعه کوه جزوه ها خالی شود روی سرت
تازه بفهمی هر چه خواندی از کتابت هیچ بوده
جزوه ها اصل است
خداوندا کچل گشتن، سرانجام و ته و فرجام این نسل است
رفیقا گاز روشن شد
زغالی بر سرش بگذار
دمی آهنگ خش بگذار
توتونهایی که دیروز از رضا بگرفتی اش بگذار
رفیقا! آن چنان بوی دوسیبت مست کردستم
که دامن رفت از دستم
و امشب را کنارت تا سحر هستم زغالت را دوچندان کن توتون را نیز
دمی برگیر قلیان را و چاقش کن
که امشب را
چه راضی و چه ناراضی، تورا مهمان دربستم
رفیقا! قوری ات کو پس؟ نباتت کو؟
اگر چایی نباشد دودمان دود است
نگو زود است، رو بشتاب
شتابان چای حاضر کن
که اینجا زندگی جز دود وماشین نیست
ملالی جز دو سه تا انقلاب از نوع رنگین نیست
مرا بگذار درسم مانده حالم نیست خش
از حرف بیزارم
مرا بگذار من خوابم، که میگوید که بیدارم؟
نمی بینی که من را پوست کنده روزگار از بیخ
نکوب این گونه بر سنگم دمادم میخ
مرا هم خواب بردستی
ومن هم خوابگاهی گشته ام فی الحال
مرا بیدار می ننما، که خوابم سخت سنگین است
بخواب، از خواب شیرین تر نمی یابی
بخواب و درسخوان شو زندگی این است باور کن
ببر امید از من دست در دامان داور کن
رفیقا! کل شیء فان، بقا مختص ذات اوست
کجا امید میبندی به غیر از دستگاه دوست
برو با دوست شکوی کن
درش برکوب با امید، صدایش کن:
خدایا! این منم مغموم و آزرده
خدایا! این منم دل خون و افسرده
خدایا! این منم بی حال و پژمرده
ز دست خویش هستم خسته، حالم سخت ویران است
خدایا این منم آنی که گفتی نامش انسان است
و دارد انس با تو، بی حضور لطف تو گیج است و حیران است
خدایا زخم هایم را تو مرهم نه
مرا با دوستانت، باز درهم نه
قبولم کن ردم منما، که غیر از تو ندارم هیچ!
***
شعر طنز روز دانشجو
شعر مقام دانش “روز دانشجو مبارک”
راه فردا را درخشان کن به گام دانشَت
کام عمرت را لبالب کن به جام دانشَتباغ علمت را شکوفا کن تو با صدها امید
تا ببوید هر کسی گل از پیام دانشَتچشمه ی مهر تو جوشان باد در شعر و سخن
تا که عطرآگین شود دل از کلام دانشَتشمس دوران باش،تا یاران تو چون مولوی
در سماع آیند و شادی ، روی بام دانشَترهرو راه بصیرت باش،ای دانش پژوه،
تا که بالاتر بری هر دم مقام دانشَت“روز دانشجو مبارک”بر تو ای جویای علم،
ای که می سازد وطن را انسجام دانشَت
***
مطلب مشابه: جملات تبریک روز دانشجو 1400 (متن و جمله کوتاه ویژه روز 16 آذر، روز دانشجو)
شعر گله و شکایت دانشجوها از دست تخم مرغ
دل شکایت دارد ازدستت فراوان تخم مرغ
همدم شبهای تاربینوایان تخم مرغ
تاکه دیدی پای اهل ناتوان درگیرتوست
قیمتت بسیارافزون شد درایران تخم مرغ
بیوفایی دیده ای آخرمگرای بیوفا
کانچنین رفتی توازخوان گدایان تخم مرغ
پولداران رانمی آید گزندی ازتولیک
مفلسان بسیارازدست تونالان تخم مرغ
تاکه شد نرخت دوچندان نیستی تا بنگری
قوم دانشجو شدستی خانه ویران تخم مرغ
یاتوبرآن قیمت سابق بگردی ره سپار
یا که دیگرمیکشم دست ازتوآسان تخم مرغ
منتم برسرچه بگذاری که تا نان وپنیر
هست تاچندی دراین اقلیم ارزان تخم مرغ
***
دانشجو بودنم….
در زمانی که دانشجو بودم خواستم کارها کنم اما،نه نشدخواستم دانشجویی پـــــُر کار باشم،نــــــــه نشد
اهل علم و درس یک مقدار باشم ،نـــــــــه نشدخواستم در کلاس درس استاد
جای خواب خوش کمی بیدار باشم،نـــــــه نشدای خدا،هروز بی خودکار بودم در کلاس
خواستم یک با با خودکار باشم،نــــــه نشدخواستم در کلاس درس بعد این
کمتر به فکر صورت دلدار باشم،نــــــــه نشدخواستم در این اوضاع شوم اقتصاد
کمتر به فکر قیمت و نرخ سیگار باشم،نــــــــه نشدخواستم کمتر بخندم قاه قاه بعد از این
ساکت ارام چون دیوار باشم، نــــــــه نشددر خونه دانشجویی هر روز با تخم مرغ بودم
خواستم یک بار بی تخم مرغ باشم،نــــــــه نشدای خدا بچه مثبت بودن نیامد به ما
خواستیم یک بار ادم وار باشیم ،نــــــه نشد
***
دانشجو مقامش زهر کس بالاتر است
وگر بالاتری بود، او والاتر است.
شب، آهنگ می زند و روز می رقصد با او
قلب او کوچک است ، نازک تر از یک تار مو
انگشت اشاره به سوی اوست ز هر کوی و دامن
پیکان تیر، به سمت اوست از کمان دشمن
من ندانم چه سری در آن خفته است
که درونش ، نگین عشق و ایمان نهفته است
سربلند و پایدار در ملت است
***
مطلب مشابه: متن روز دانشجو + عکس نوشته روز دانشجو مبارک به مناسبت 16 آذر ماه
شعر روز دانشجو همه دانشجو ها بخوانند
به نام خداوند استاد ودرس
خداوند ان بچه های نترسیکی قصه بشنو زمن همچو قند
دهم شرح حال یکی ارجمندز دانشجو و درس گویم همی
دهم شرح حالش به دنیا دمیدم صبح کز خواب پا شود
بگوید من تو شما می شودهزل گفتن و چرت و پرت و شعار
همیشه بود کارش از دست یارسرصبح جوراب و کفشش کجاست
یکی زیر تخت و یکی گشته راستبشوید به هر سال جوراب خود
بگوید به دنیا همین است مدقیافه نگو همچو دیو است و جن
به قول خودش کرده مویش فشندو سه ساعتی شانه بر مو کند
سر و گردن این سو و ان سو کندبخوابد همیشه به هنگام درس
ندارد ز استاد و شاگرد ترسدو جیبش زده تار و خالی زپول
قیافه نگو همچو دیو است و غولنگفتم من از نمره های جناب
گمانم که رفته سر برگه خوابسه یا چها واحد بیفتد به ترم
نمی داند او فرق تبخیر و جرمدر اخر ندانست لیلی که بود
خر و خر مگس فرقشان در چه بودبگرید برای دو سه نمره ای
بگرید پر کوزه و خمره ایغذا خوردنش همچو اسب و نهنگ
تو گویی که با سفره می کرده جنگپر از قرص و کافور باشد غذا
پس از انکه خوردش بگیرد عذالباسش نگو چین و چاکش زیاد
دل و عاشقی تا ابد زنده بادموبایلی همیشه به دستش بود
دلش عاشق چشم مستش بودخدایا بلا ها از او دور کن
پشه ها و زنبور را کور کن
***
الا ای اوستاد خوب و دانا
که هر دم میزنی بانگی به حوا
اگر روزی تو را آدم ببیند
نترسی از در غیرت نشیند
ز دست اینهمه گفتار واهی
برد نزد خدایش دادخواهی
شما کز دین ختم المرسلینی
چرا گویی سخنهای چنینی
شما کز احمد خاتم بگفتی
چرا از بوسه فاطم نگفتی
شما گفتی که حوا سیب را خورد
به لختی عقل را از آدمی برد
چنان اصرار حوا کارگر شد
که جد و جهد شیطان بی اثر شد
در آن لحظه که کردند اینچنینی
شدند آغشته درد زمینی
به روز و سالها بگریستندی
بس آب دیده خود ریختندی
از آن پس آن بهشت لایزالی
شد اندر دیده آدم خیالی
پس از چندی به او اولاد دادند
ز کشت و زرع او را یاد دادند
از آن پس مهر حوا مادری شد
بهشتی زیر پای او جلی شد
مقام مادری والاترین است
بهشت آری مقام مادرین است
میدونم خیلی مشکل داره اما من از نظر مفهومی دوسش دارم.
خوشحال میشم نظر دوستان رو بدونم
ممنون
***
منم آن فارغ التحصیل بیکار
که دارم درد دلها با تو بسیارچو گشتم فارغ و مدرک گرفتم
شدم از شور و شادی بنده بیمارشدم دردانه ی مامان و بابا
که گویی من زدم لایی به نِیمارسپس آوازه ام در شهر پیچید
شدم مشهور توی کوچه بازارمهندس می شنیدم نام خود را
به شهر و روستا از درب و دیواربزرگ و کوچک و پیر و زن و مرد
مهندس؛ آی مهندس؛ گشت تکرارهدایا می ستانیدم از آنها
دو دانه سی دی و یک دانه گیتارپس از یک جشن بی اندازه باحال
شدم آواره تا پیدا کنم کارادرارات و صنایع زیر و رو شد
نجستم کار و از غم می زدم زاردو دستی می زنم بر سر که دیگر
طنابی نیست تا خود را زنم دار“ز دست دیده و دل هر دو فریاد”
زدم داد و فغان و غرّش و جارهمانا مدرکم را لوله کردم
سپس کردم فرو در معبرِ غارمنی که فارغ و بیکارم اکنون
الهی که زند من را یکی ماربرادر جان مهندس نام من نیست
منم آن فارغ التحصیل بیکار
***
شعر راجع به روز دانشجو
درست از وقتی که کنکورُ میداد
سوراخ شد آسمون دانشجو افتادتو فکرش صدهزارتا آرزو داشت
تو آیندش یه دنیا آبرو داشتمیدونست با انرژی ای که داره
محاله توی درسی کم بیارهمیگفت : “هرسال نوبل رو من میگیرم
تصور کن اگر یکروز بمیرم!تمام عالمای حال حاضر
از اون PHDی شاخ تا اکابرواسم صب تا به شب هی اشک میریزن
چقدر این آدما واسم عزیزن!دلا زود تنگ میشه وقتی نباشم
خدایا صد هزار سال زنده باشم”اینا فکرای قبل از ثبت نامه
خوبه! اما هدف هاش کم دوامهخیال با واقعیت فرق داره
مواظب باش حقیقت برق دارهتو جَوِّ ترم اول گیجه گیجه
خودش خرگوشه و همسر هویجهواسه جنس مخالف زود میمیره
دیگه یادش میره نمره بگیرههمش دنبال عشق و ازدواجه
درسته ازدواجم احتیاجهولی شورش رو داره در میاره
با این کاراش میشه مشروط بیچارهنوبل پر ، افتخار پر ، آرزو پر
یه وقتا تویِ گِل گیر میکنه خرترم دوم همیشه فرق داره
دیگه وقته تلاش و پشت کارهتلاشی سخت برای خواستگاری
رو قلبش پر شده از یادگاریولی یک نیم نگاه داره به درساش
دیگه کم کم داره میریزه ترساشدیگه این چهارده واحد پاسه پاسه
اگه که پاس نشه دل آس و پاسهبه زورِ امدادِ غیبی و …حالا…!!!
معدل رو دوازده شد ، ماشالاخلاصه میگذره روزای تحصیل
لم کار دستشه با مغز تعطیلبیبین ترمای بعد نیست قابل پخش
ندارم بازیگر من واسه این نقشیه نخ سیگار ، سه تا نون اضافه
مهندس جون نشی دیگه کلافهنبینم بی خیالِ بی خیالی
نبینم کار و باری تو ندارینبینم آرزوهات رفته از یاد
شیرینت رفته و وا مونده فرهادتنفر داری از استاد و جزوه
تو خرپای حراست عشقت عضوهایشلا اینجور آدم بین ما نیست
غلط کردم دانشجو اینجورا نیستهمه حرفام توَهم های شاده
جَوونم ، توی کلم پر ز باده
اهل دانشگاهم!
اما نیستم دانشجوکارت من گمشده است
من به مشروط شدن نزدیکمآشنا هستم با سرنوشت همه دانشجویان
نبضشان را می گیرمهذیان هاشان را می فهمم
من ندیدم هرگز یک نمره بیستمن ندیدم که کسی ترم آخر باشد
من در این دانشگاه چقدر مضطربم
مطلب مشابه: عکس نوشته پروفایل روز دانشجو؛ متن و اس ام اس تبریک روز دانشجو