شعر طنز دانشجو (مجموعه اشعار طنز و خنده دار برای دانشجویان و دانشگاه)
اشعار طنز و خنده دار برای دانشجوان
در این مطلب روزیانه اشعار طنز و خنده دار با موضوع دانشجو و داشنگاه را گردآوری کرده ایم.
اهل دانشگاهم!
اما نیستم دانشجو.
کارت من گمشده است.
من به مشروط شدن نزدیکم
آشنا هستم با سرنوشت همه ی همسفران
نبضشان را می گیرم
هذیانهاشان را می فهمم
من ندیدم هرگز یک نمره بیست
من ندیدم که کسی ترم آخر باشد
من در این دانشگاه چقدر مضطربم
من به یک نمره ناقابل ده خشنودم
و به یک مدرک قناعت دارم.
من نمی خندم اگر دوست من می افتد.
و نمی خندم اگر موی سرم می ریزد
من در این دانشگاه
در سراشیب كسالت هستم
خوب می دانم استاد
كی كوئیز می گیرد
اتوبوس کی می آید
خوب می دانم برگه حذف کجاست
سایت و رایانه آن مال من است
هر کجا هستم باشم
تریا، نقلیه، دانشكده از آن من است
چه اهمیت دارد، گاه اگر می روید خار بی نظمی ها
رختها را بکنیم
پی ورزش برویم
توپ در یک قدمی است
و نگوییم که افتادن مفهوم بدی است!
و نخوانیم کتابی که در آن فرمول نیست.
و بدانیم اگر سلف نبود همگی می مردیم!
و بدانیم اگر جزوه استاد نبود همه می افتادیم!
و نترسیم از حذف
و بدانیم اگر حذف نبود می ماندیم.
و نپرسیم کجاییم و چه کاری داریم
و نپرسیم كه در قیمه چرا گوشت نبود
اگر بود چرا یخ زده بود
كار ما نیست شناسایی مسئول غذا
كار ما نیست شناسایی بی نظمی ها
كار ما نیست شناسایی هردمبیلی!
كار ما نیست جواب غلطی تحمیلی
كار ما شاید اینست كه در مركز پانچ
پی اصلاح خطاها برویم
کار ما شاید این است که در حسرت یک صندلی خالی،
پیوسته شناور باشیم.
بد نگوییم به استاد اگر نمره تک آوردیم.
كار ما شاید این است
كه مدرک در دست
فرم بیگاری یک شركت بیپیكر را
پر بكنیم
اهل دانشگاهم
رشته ام علافیست
جیبهایم خالی ست
پدری دارم
حسرتش یک شب خواب!
دوستانی همه از دم ناباب
و خدایی كه مرا كرده جواب.
خوب میفهمم سهم آینده ی من بیكاریست
من نمیدانم كه چرا میگویند
مرد تاجر خوب است و مهندس بیكار
وچرا در وسط سفره ما مدرک نیست!
چشم ها را باید شست جور دیگر باید دید
باید از آدم دانا ترسید!
باید از قیمت دانش نالید!
وبه آنها فهماند كه من اینجا فهم را فهمیدم
من به گور پدر علم و هنر خندیدم!
***
اهل دانشگاهم
روزگارم خوش نیست
ژتونی دارم
خرده پولی
سر سوزن هوشی.
دوستانی دارم بهتر از شمر و یزید
هم چو من مشروط
و اتاقی که در این نزدیکی است
پشت آن کوه بلند.اهل دانشگاهم
پیشه ام گپ زدن است
گاه گاهی هم می نویسم تکلیف
می سپارم به شما
تا به یک نمره ناقابل بیست كه در آن زندانیست
دلتان زنده شود
چه خیالی، چه خیالی
خوب می دانم گپ زدن بیهودست
دانشم کم عمق است
نق زدن بیهودست.
اهل دانشگاهم
قبله ام آموزش
جانمازم جزوه
مُهرم میز
عشق از پنجره ها می گیرم
همه ذرات وجودم متبلور شده است.
درسهایم را وقتی می خوانم
که خروس می کشد خمیازه
مرغ و ماهی خوابند.
اوستاد از من پرسید
چند نمره می خواهی از من؟
من از او پرسیدم
دل خوش سیری چند؟
***
شعر خنده دار دانشجو
خوابگاهی عجیب و تک داریم
در بدنسازیاش خرک داریم
گرچه این کاخ هست در «حافظ»
لیک استخر در «ونک» داریم
پولدار و فقیر یکسانند
از همه قشر و هر دهک داریم
روز و شب در تلاش بیوقفه
کشت تدریجیِ کپک داریم
تا که ثابت کنیم این شدنیست
طرح گنداندنِ نمک داریم
تا مگر ظرفها تمیز شود
مته، سمباده، کاردک داریم
در کمدهایمان به جای کتاب
تیغ اصلاح، کش، پفک داریم
غالباً در نماز آخر وقت
هر دو رکعت سه بار شک داریم
در نمکپاشمان مربا و
در شکرپاشمان نمک داریم
روی بالشتهایمان لپ تاپ
زیر بالشتها تشک داریم
فیسبوک است شمع محفل ما
ما که ویندوز یا که مک داریم
توی wall همه سرک داریم
بهر ابراز عشق، امروزه
Like داریم، سیخونک داریم
روز و شب حرف میزنیم فقط
تا که ثابت کنیم فک داریم
تا بخندیم بیجهت با هم
روی دیوارها ترک داریم
شاممان لوبیای سحرآمیز
قصهها با جناب جک داریم
از قضا سلف جمعه تعطیل است
پس غذا سوپ جو پرک داریم
این «غذایا» که توی یخچال است
صاحبش کیست؟ ما که شک داریم…
وامها چون که میشود واریز
با غذا دائم ایستک داریم
آخر ماه بعد هر وعده
چای جوشیده خنک داریم
در آسانسور به لب دعای سفر
«ربی انی اتوب لک» داریم
شتر مرگ ساکن اینجاست
چشم بیهوده بر کمک داریم
هفتهای هفت بار pes داریم
حمله داریم، هافبک داریم
تخته، پاسور و مثلهم هرگز…
منچ داریم… بادکنک داریم…
اهل سیگار عدهای تک و توک
اهل آنکار توک و تک داریم
روی دیوارهایمان عکسِ
خانم جولیا کیک داریم
عاشقیم اکثراً، بنابراین
شعر داریم، نیلبک داریم
عاشقی شغل مطمئنی نیست
دو سه معشوقه یدک داریم
طبق «اصل بقای عشق» اگر
نازنین رفت، روشنک داریم
آری اینگونه است «اوضا»مان
گوییا خانه در درک داریم
بیخودی نیست آخر هر ترم
یک سبد نمرههای تک داریم..
***
منم آن فارغ التحصیل بیکار
که دارم درد دلها با تو بسیارچو گشتم فارغ و مدرک گرفتم
شدم از شور و شادی بنده بیمارشدم دردانه ی مامان و بابا
که گویی من زدم لایی به نِیمارسپس آوازه ام در شهر پیچید
شدم مشهور توی کوچه بازارمهندس می شنیدم نام خود را
به شهر و روستا از درب و دیواربزرگ و کوچک و پیر و زن و مرد
مهندس؛ آی مهندس؛ گشت تکرارهدایا می ستانیدم از آنها
دو دانه سی دی و یک دانه گیتارپس از یک جشن بی اندازه باحال
شدم آواره تا پیدا کنم کارادرارات و صنایع زیر و رو شد
نجستم کار و از غم می زدم زاردو دستی می زنم بر سر که دیگر
طنابی نیست تا خود را زنم دار“ز دست دیده و دل هر دو فریاد”
زدم داد و فغان و غرّش و جارهمانا مدرکم را لوله کردم
سپس کردم فرو در معبرِ غارمنی که فارغ و بیکارم اکنون
الهی که زند من را یکی ماربرادر جان مهندس نام من نیست
منم آن فارغ التحصیل بیکار
***
اشعار بامزه و طنز برای دانشجوان و داشنگاه
استاد از من پرسید چند نمره ز من می خواهی ؟
من از او پرسیدم نمره سیری چند ؟پدرم استاتیک را از بر داشت و کوئیز هم می داد
درس ها را آن روز حفظ می کردم در خوابامتحان چیزی بود مثل آب خوردن
درس بی رنجش می خواندمنمره بی خواهش می آوردم
تا معلم پارازیت می انداخت همه غش می کردندو کلاس چقدر زیبا بود و معلم چقدر حوصله داشت
درس خواندن آن روز مثل یک بازی بودکم کمک دور شدیم از آنجا بار خود را بستیم
عاقبت رفتیم دانشگاه به محیط خس آموزشرفتم از پله دانشکده بالا
بارها افتادم
***
درست از وقتی که کنکورُ میداد
سوراخ شد آسمون دانشجو افتادتو فکرش صدهزارتا آرزو داشت
تو آیندش یه دنیا آبرو داشتمیدونست با انرژی ای که داره
محاله توی درسی کم بیارهمیگفت : “هرسال نوبل رو من میگیرم
تصور کن اگر یکروز بمیرم!تمام عالمای حال حاضر
از اون PHDی شاخ تا اکابرواسم صب تا به شب هی اشک میریزن
چقدر این آدما واسم عزیزن!دلا زود تنگ میشه وقتی نباشم
خدایا صد هزار سال زنده باشم”اینا فکرای قبل از ثبت نامه
خوبه! اما هدف هاش کم دوامهخیال با واقعیت فرق داره
مواظب باش حقیقت برق دارهتو جَوِّ ترم اول گیجه گیجه
خودش خرگوشه و همسر هویجهواسه جنس مخالف زود میمیره
دیگه یادش میره نمره بگیرههمش دنبال عشق و ازدواجه
درسته ازدواجم احتیاجهولی شورش رو داره در میاره
با این کاراش میشه مشروط بیچارهنوبل پر ، افتخار پر ، آرزو پر
یه وقتا تویِ گِل گیر میکنه خرترم دوم همیشه فرق داره
دیگه وقته تلاش و پشت کارهتلاشی سخت برای خواستگاری
رو قلبش پر شده از یادگاریولی یک نیم نگاه داره به درساش
دیگه کم کم داره میریزه ترساشدیگه این چهارده واحد پاسه پاسه
اگه که پاس نشه دل آس و پاسهبه زورِ امدادِ غیبی و …حالا…!!!
معدل رو دوازده شد ، ماشالاخلاصه میگذره روزای تحصیل
لم کار دستشه با مغز تعطیلبیبین ترمای بعد نیست قابل پخش
ندارم بازیگر من واسه این نقشیه نخ سیگار ، سه تا نون اضافه
مهندس جون نشی دیگه کلافهنبینم بی خیالِ بی خیالی
نبینم کار و باری تو ندارینبینم آرزوهات رفته از یاد
شیرینت رفته و وا مونده فرهادتنفر داری از استاد و جزوه
تو خرپای حراست عشقت عضوهایشلا اینجور آدم بین ما نیست
غلط کردم دانشجو اینجورا نیستهمه حرفام توَهم های شاده
جَوونم ، توی کلم پر ز باده
***
اشعار جالب و خنده دار برای دانشجوها
همه دانشجو ها بخوانند
به نام خداوند استاد ودرس
خداوند ان بچه های نترسیکی قصه بشنو زمن همچو قند
دهم شرح حال یکی ارجمندز دانشجو و درس گویم همی
دهم شرح حالش به دنیا دمیدم صبح کز خواب پا شود
بگوید من تو شما می شودهزل گفتن و چرت و پرت و شعار
همیشه بود کارش از دست یارسرصبح جوراب و کفشش کجاست
یکی زیر تخت و یکی گشته راستبشوید به هر سال جوراب خود
بگوید به دنیا همین است مدقیافه نگو همچو دیو است و جن
به قول خودش کرده مویش فشندو سه ساعتی شانه بر مو کند
سر و گردن این سو و ان سو کندبخوابد همیشه به هنگام درس
ندارد ز استاد و شاگرد ترسدو جیبش زده تار و خالی زپول
قیافه نگو همچو دیو است و غولنگفتم من از نمره های جناب
گمانم که رفته سر برگه خوابسه یا چها واحد بیفتد به ترم
نمی داند او فرق تبخیر و جرمدر اخر ندانست لیلی که بود
خر و خر مگس فرقشان در چه بودبگرید برای دو سه نمره ای
بگرید پر کوزه و خمره ایغذا خوردنش همچو اسب و نهنگ
تو گویی که با سفره می کرده جنگپر از قرص و کافور باشد غذا
پس از انکه خوردش بگیرد عذالباسش نگو چین و چاکش زیاد
دل و عاشقی تا ابد زنده بادموبایلی همیشه به دستش بود
دلش عاشق چشم مستش بودخدایا بلا ها از او دور کن
پشه ها و زنبور را کور کن
***
مقامش زهر کس بالاتر است
وگر بالاتری بود، او والاتر است.
شب، آهنگ می زند و روز می رقصد با او
قلب او کوچک است ، نازک تر از یک تار مو
انگشت اشاره به سوی اوست ز هر کوی و دامن
پیکان تیر، به سمت اوست از کمان دشمن
من ندانم چه سری در آن خفته است
که درونش ، نگین عشق و ایمان نهفته است
سربلند و پایدار در ملت است
***
روشنی بخشِ شب و ظلمتِ ما دانشجوست
مایۀ فخر همه، شوکتِ ما دانشجوست.نیست در خلقت انسان هدفی غیرِ کمال
برساند به فلک رفعت ما دانشجوست.مبر از یاد که در شانزدهِ آذر ماه
آن که شد جلوهگر غیرتِ ما دانشجوست.«اطلُبوا العِلمَ مِنَ المَهد» تا روزِ وفات
از نبی نقل شده؛ نعمتِ ما دانشجوست.رهبری گفت: اساتید و دانشجویان؛
آن که آباد کند ملتِ ما دانشجوست.همچو خورشید که روشن بکند پهنۀ شب؛
رافعِ جهل و غم و غفلتِ ما دانشجوست.پیرو علم و خِرَد باش «ظفر» می خواهی
بله روی سخن و صحبتِ ما دانشجوست.
***
راه فردا را درخشان کن به گام دانشَت
کام عمرت را لبالب کن به جام دانشَتباغ علمت را شکوفا کن تو با صدها امید
تا ببوید هر کسی گل از پیام دانشَتچشمه ی مهر تو جوشان باد در شعر و سخن
تا که عطرآگین شود دل از کلام دانشَتشمس دوران باش،تا یاران تو چون مولوی
در سماع آیند و شادی ، روی بام دانشَترهرو راه بصیرت باش،ای دانش پژوه،
تا که بالاتر بری هر دم مقام دانشَت“روز دانشجو مبارک”بر تو ای جویای علم،
ای که می سازد وطن را انسجام دانشَت
***
علم چراغ رهت دانش زیبا بجو
صنعت خوش منظرت مهرنما کوبه کو
خشت نخستين كه نهادنـد پاك
گلِ به سرشتنـد ز هر زره خاك
علم و هنر قالب آن كـــار بود
آدم وحــــوا به هنــر يار بود
هر نبــي و آل وي انــدرتلاش
بهر هنر روز وشب اندر معاش
تاكه هنـــر زنده جهان زندگي
علم خــــدا داد,كننـد بندگي
دانش عالــــم به سخن يادشان
حكمت و عزت بود از نامشان
اي توكه دنبال كني علـم روز
طفل رهي كن تو تلاشي هنوز
بهر خرد علم بيامــــوز چنـــد
بهره ببر گوش نما حرف و پند
تا كه تو شاگرد شــوي با صفا
مهر دو چندان بر سد از خــدا
اهــل توكل به خدا درس جوي
غير خدا را مَطلب غيـر شـوي
تا كـــه تـو دانش بنمائي سَرير
حاصل استادتوئي علم بجوبادبير
***
اهل دانشگاهم
روزگارم در شک نيست
گاهگاهی واحدی می افتم
تا به قول اساتيد قوی پايه شوم
من به آغاز امتحان نزديکم
جزوه ها مي گيرم تا که زيراکس بزنم
درس بايد خواند، حفظ بايد کرد
نمره ها را زده اند
۵ پيدا بود و ۱۰
۲ پيدا بود و يکی هم ۱۱
من به اندازه يک اپسيلون
آرزو ميکردم که ۱۲ ترمه شوم
چه خيالی که اميدی عبث است
درس بايد خواند، حفظ بايد کرد
نمره های اندک
آه …. بچه ها در حسرت
حسرت پاس همان درسی که باز هم افتاده اند
بچه ها پخش و پلا
در همه جای حياط
جمعيت انبوه است
بوی مشروطی ها
يک نفر مي گريد…..
و بسی جالب بود که کسی می خندد !
ای دريغ از
پاس يک واحد درس !
من نديدم
کسی را که خجالت بکشد
يا يک اوستادی که ؛ نمره دهد مجانی
آ ه ……
من به يک نمره ۱۰ خشنودم
درس بايد خواند، حفظ بايد کرد
من نمی دانم که
اين شبانه با روزانه
چه تفاوتها دارد
من نمی دانم که چرا ميگويند
درس بايد خواند، حفظ بايد کرد.
اهل دانشگاه
روزگارم بد نیست
خنده را می فهمم
و هزاران جوک می پرانم در راه
سایتها را می خوانم
جزوه ها را می بندم
و به فردا می خندم…
شاد بودن ذاتی است
من به یک خنده تو دلشادم
***
نیمه شب پریشب گشتم دچار کابوس
دیدم به خواب حافظ توی صف اتوبوس
گفتم که از کجایی در اولین دیدارم
گفتا که از پشت کوه برای کنکور می ایم
گفتم که در پشت کوه به صنعت در چه کوشند
گفتا نکته میخرند به جاش تست میفروشند
گفتم که تست فروشی حافظ جزو ادب نیست
گفتا از درس خوانان ای یار این عجب نیست
گفتم که ایا از دل عاشق شدی به کنکور
گفتا از دل چه گویی بگو تو از درد زور
گفتم که عشق کنکور بگو بر تو چه سان است
گفتا که عشق کنکور بر جان من زیان است
گفتم گر کنکور کند مغز تو را ریش و ریش
گفتا که مغزم بوده اینگونه از سال پیش
گفتم که تازگی ها چه می بینی تو در خواب
گفتا که اورده ام در خواب رتبه ای ناب
***
خار بودم خواستم تا گل کنم خوشبو شوم
درس خواندم تا که شاید با کسان همسو شوم
جوجه اردک بودم و زشت شبیه قصه ها
آرزو میداشتم تا لحظه ای یک قو شوم
دختر همسایه مان کارش درست و بیست بود
غبطه میخوردم به حالش خواستم چون او شوم
من دلم میخواست پیش این و آن پیچیده و …
مثل یک مجهول در مجهول ، تو در تو شوم
من شب و روزم همه صرف کتاب و درس شد
این دلیلی شد که من دور از همه کم رو شوم
پیش چشم این و آن من بارها جای کباب !!
رد شدم از امتحان تا کتلت و کوکو شوم
چشم هایم را دو دستی دادم و اما سرم
فسفرش را سوخت تا من عالمی بی مو شوم
این غزل حرفش همین است که در عمر گران
من چقدر زجر کشیدم تا که دانشجو شوم
***
دانشجو بودنم….
در زمانی که دانشجو بودم خواستم کارها کنم اما،نه نشدخواستم دانشجویی پـــــُر کار باشم،نــــــــه نشد
اهل علم و درس یک مقدار باشم ،نـــــــــه نشدخواستم در کلاس درس استاد
جای خواب خوش کمی بیدار باشم،نـــــــه نشدای خدا،هروز بی خودکار بودم در کلاس
خواستم یک با با خودکار باشم،نــــــه نشدخواستم در کلاس درس بعد این
کمتر به فکر صورت دلدار باشم،نــــــــه نشدخواستم در این اوضاع شوم اقتصاد
کمتر به فکر قیمت و نرخ سیگار باشم،نــــــــه نشدخواستم کمتر بخندم قاه قاه بعد از این
ساکت ارام چون دیوار باشم، نــــــــه نشددر خونه دانشجویی هر روز با تخم مرغ بودم
خواستم یک بار بی تخم مرغ باشم،نــــــــه نشدای خدا بچه مثبت بودن نیامد به ما
خواستیم یک بار ادم وار باشیم ،نــــــه نشد
***
گر بودیم معلم یا استاد در دانشگاه.
گر بودیم رسولی در منصب علم.
گر بودیم رسولی همراه با دیگر اندیشه یاران.
امدیم ای دوستان ای جوانان بهر تعلیمی در تعلم از نوین برگهایی در علم تازه.
ماییم بهر دانشجو همراه او هم سوی او.
بذرهایی را افشان کنیم در ذهن شان هم سوی با فکرشان در فراسوی با دید شان.
امدیم پیامی از صلح باشیم بهر دانشجو.
امدیم چون دلسوز استادی همچون درختی استوار باشیم در فکوری ذهن دانشجو.
امدیم چون دلواپسان باشیم که می جویند طریقی راستین بهر دانشجو.
امدیم چونان مریدی در مراد در ره نو علم باشیم بهر دانشجو.
امدیم چونان ورقهای رنگین در روزی سپید باشیم بهر دانشجو.
امدیم جوشان در کوشش سخت وار در علم عمل باشیم بهر پروازبلند دانشجو.
امدیم مانند خون در نو حیاتی بهر امید باشیم در رگهای دانشجو.
امدیم چونان یاد دادن را باشیم در نمونه از شکل سلولی با درک ژن در فکر او.
امدیم باشیم بسان قرمز سلولها در پیروز برگهای دانشجو.
امدیم باشیم شادان نه غم داران با تابندگی درامروزعلم درذهنیت رنگین دانشجو.
امدیم باشیم در تدریس و اموزش چنان نو در تازه های علم وعمل هم تا ببینیم اوج پران ذکاوت درفکر دانشجو.
امدیم باشیم در پژوهش در اغازی دوباره درکشف مطلب همراه با دانشجو.
امدیم باشیم در دیدی دوچندان در سمینار ذهن برتر در علم و پژوهش در تازه های او.
ما بدنبالیم در فرصت تا مجالی در برتری باشد به اندیشه در عبورش ازعلم در کنکاش او.
ما بدنبالیم در فرصت تا در این شدن ها شاید لحظه ای در نوآوری باشد تادرخشش حادث شود درعلم او.
تا شویم شمع فروزان در تابندگی بر نسل حاضر این فرهیختگان ماندگار ازفرزانگی بر ایندگان علم او.