50 شعر عاشقانه خاص کوتاه؛ اشعار جذب کننده معشوق احساسی
شاعران در ابتدای نوشتن خود همواره سعی میکنند از موضوع عشق آغاز کنند. ما نیز در سایت ادبی و هنری روزانه چندین شعر عاشقانه خاص کوتاه را برای شما دوستان آماده کردهایم. امیدواریم این اشعار عاشقامه خاص مورد توجه شما عزیزان و همراهان همیشگی ما قرار گیرد.

چندین شعر عاشقانه خاص کوتاه
تورا هوایِ به آغوشِ من رسیدن نیست،
و گرنه فاصله ی ما هنوز یڪ قدم است…
مشکل دیوانه تنها یک بغل آرامش است
از همین رو پیرهن بر عکس بر تن می کند.

دَر دلم
جا کرد عشقش
اختیار
از من گرفت…
من آشنای کویرمٖ، تو اهل بارانی
چه کرده ام که مرا از خودت نمی دانی؟
می ترسم از آنچه در پس و پیشتر است
از زخم زبان که بدتر از نیشتر است!
عشقی ست که زنده ام نگه می دارد
دردی ست که از طاقت من بیشتر است…
فانوسو شبو سفسطهی بیتابی
یکبار دگــــر چنبــــرهی بیخـوابی
شب با تب مهتاب غریبی میکـرد
شایـد تو از این فاصلهها میتابی
دیده از اشک و دل از داغ و لب از آه ،پر است
عشق در هر گذری، رنگ دگر می ریزد
من نگاهش ميکنم ، او هم نگاهم ميکند
او برای دل بریدن ، من برای دلبــری !
عشق یعنی تار مو های تنت می ایستند
هرزمان که اسم اورا روی لب می آوری
مطلب مشابه: شعر عاشقانه جذب کننده برای عشق، دختر و معشوق (متن دلبرانه لاکچری)

اشعار جذب عشق و دلبر
صنما، به دلنوازی نفسی بگیر دستم
که ز دیدن تو بیهوش و ز گفتن تو مَستم…
عاشق نشدن دردی ست،بی درد وگرفتاری
مانند سکوتی تلخ،با لهجه ی تکراری
دلت چون رود پاک است و زلال اما به این پاکی
نباید خو کنم چون رودها یک جا نمیمانند
شبیه دانه ی تسبیح زیبایی ولی افسوس
که در تسبیح هرگز دانه ها تنها نمیمانند
تو که کوتاه و طلایی بکنی موها را
منِ شاعر به چه تشبیه کنم یلدا را؟
مثل یک کودک مبهوت که مجبور شود
تا به نقاشی اش آبی نکشد دریا را
عهد و پیمان تو با ما و وفا با دگران
ساده دل من که قسم های تو باور کردم
اگر بیمن خوشی یارا به صد دامم چه میبندی
وگر ما را همیخواهی چرا تندی نمیخندی
بخند ای دوست چون گلشن مبادا خاطر دشمن
کند شادی و پندارد که دل زین بنده برکندی.
الهی باشی و بسیار باشی
به شرط آنکه با ما یار باشی
ما هر دو پُر از دردیم صدبار غلط کردیم
ما هر دو خطا کاریم سرگیجه ی تکراریم
من مست و تو دیوانه مارا که برد خانه
دلداده و دلگیرم حیف است نمیمیرم
بهارمی رسداماهنوزهم که هنوز
زبندزلف تودرچله ی زمستانم
چه عاشقانه روی از کنار کلبه درد
دریغ ازآنکه برایت سپندسوزانم
دریا اگر سر می زند بر سنگ حق دارد
تنها دوای درد عاشق ناشکیبایی است
جان دلم…
مهم نیست که چقدر…
حساس و مغرور و بد قلق و لجباز باشی
مهم این است که
من بلدم تمام این معادلات را بهم بزنم
من همانم که میتوانم
از تو مهربان ترین مرد بسازم…
مطلب مشابه: شعر عاشقانه + مجموعه اشعار بلند، کوتاه و شعرهای عاشقانه زیبا از بزرگان جهان

شعر عاشقانه لاکچری جذب کننده معشوق
نازنینا ما به ناز تو جوانی داده ایم
دیگر اکنون با جوانان نازکن با ما چرا ..
کم باش
ولی باش
نبودن که هنر نیست
مصراع نخست: من تو را می بوسم
در مصرع بعد هم تو را می بوسم
ایراد ندارد! به کسی چه! اصلا
شعر خودم است من تو را می بوسم!
عاشقانه زیر این باران بمان
ابر را بوسیده ام تا بوسه بارانت کند….
بوسه بر عکست زنم ترسم که قابش بشکند
قاب عکس توست اما شیشه ی عمر من است
انچنان نزدیک بود لبهای جانان با لبم
تا که جان امد ز شوق بوسه ای روی لبم
یک بوسه ز لبهای تو در خواب گرفتم
گویی که گل از چشمه مهتاب گرفتم
هرگز نتوانی که ز من دور بمانی
چون در دل خود عکس تو را قاب گرفتم
سر سجاده ام بودم که گیسوی تو در هم ریخت
نظرهای حلال و آرزوهای حرامم را
فراموشی حریری از غبار افکنده بر سنگی
از این پس می نوازد عطر تنهایی مشامم را
خودمان هم خوب می دانیم که
“قسمت نبود” گفتن ها ،
فقط برای تسکینِ دردی است که شب ها مثلِ خوره به جانمان می افتد…
اصل ماجرا یک کلمه بود؛
“نخواستیم”
من از لجاجت این روزگار میترسم
به لب نمیبَرم آن را که آرزو دارم…
تصویرهای تو
مثل شعلههای آتش
نامکرر است
سبز آبی کبود من!
نارنجی!
آدم که از تماشای آتش سیر نمیشود
میشود؟
خیال کن من آتشپرستم
عباس_معروفی
من از خواستن
و خواستن ها تو را بسیار میخواستم
من از بیگانه جستن ها،
تورا چون یار میخواستم
من از شوق سرودن ها،
تورا چون واژه مهتاب
به انگشت اشارت ها،لب دیوار میخواستم
مطلب مشابه: شعر عاشقانه کوتاه + مجموعه اشعار عاشقانه برای همسر و عشق
گرچه چون پيروهنت كرده ام عادت به خلاء
جاى خالى تو را چون و چرا ريخت به هم
من شب نشين خاطرات تو ام
ای برده دل ز من و بيخبر ز من
بازهم دیشب آن صبایم به خواب آمد وبا شیطنت
چشمهایم را گرفت و اشکهایم را دید و رفت
من هنرمندی ندیدم مثال تو اینهمه بیعاطفه
با صدای هِق هِق ام بچه بازی کرد و رفت
سوگندبخدابه دنیای حقیقی عاشقش بودم ولی
پشت خود را رو به دنیای عاشقی کرد و رفت
چون که شاعربود و حوصله اش سر رفته بود
آمد و زخمی بردلم گذاشت ورفت
در هوایِ ابری و بارانیِ دو چشمانِ خیس من
هِی پرید و هِی پرید و چتر بازی کرد و رفت
من پریشان خاطرم امشب , دلآرامم کجاست؟
آنکه با عشقش بسوزاند , سرانجامم کجاست؟
آنکه بر جانم بریزد , آتشی از عشق خود
با شرابی زان دو چشمش, پر کند جامم کجاست؟
آنکه با ناز نگاهش , میکند دیوانه ام
یا که با سوز لبانش , میکند رامم کجاست ؟
آنکه میداند دهان عاشقان تلخ است و لیک
چون عسل با بوسه ای شیرین کند کامم کجاست؟

مجموعه عاشقانه ترین اشعار احساسی
گاهی سکوت میکنی …
چون اینقدر رنجیدی که
نمیخوای حرف بزنی !
گاهی سکوت میکنی …
چون هیچ حرفی واسه گفتن نداری
سکوت گاهی یک انتظاره و
گاهی هم یک اعتراض !
اما بیشتر وقت ها سکوت برای اینه که
هیچ کلمه خاصی نمیتونه غمی رو که
تو وجودت داری توصیف کنه؛
و این یعنی همون حس تنهایی …!
اونجا که سهراب سپهری میگه:
ﮔﺎهگاهی ﮐﻪ ﺩﻟﻢ میگیرد
به خودم میگویم،
در دیاری که پر از دیوار است
ﺑﻪ ﮐﺠﺎ ﺑﺎﯾﺪ ﺭﻓﺖ
ﺑﻪ ﮐﻪ ﺑﺎﯾﺪ ﭘﯿﻮﺳﺖ
ﺑﻪ ﮐﻪ ﺑﺎﯾﺪ ﺩﻝ ﺑﺴﺖ؟
مطلب مشابه: شعر عاشقانه دلبرانه با گلچین اشعار کوتاه و بلند احساسی رمانتیک برای عشق
پَرڪشیدے رفتی و،دیگر ڪنارم نیستی
نغمه خوانِ این دلِ پیوسته زارم نیستی
بی تو چشمانم سپید و خسته از کوچ تو شد
چون پرستو در درونِ لاله زارم نیستی
عاشقی دیوانه ام سرگشته در کوےِ خیال
نیمه شبها مایه ےِ صبرو قرارم نیستی
خواستم همچون ستاره ازتو گیرم روشنا
ماه من رفتی و دیگر در مدارم نیستی
از نبودت آنچنان افتاده بر جانم عطش
گشته ام همچون کویرو سایه سارم نیستی
#ناشناس
کاش آنکس که به تو حق قضاوت میداد
به من سوخته دل فرصت صحبت میداد
چه نیازیست به خونخواهی دشمن وقتی
به گنهکاری ما دوست شهادت میداد
دل بریدی زِ من و عهد شکستی، آری
عشق هر جا که نباید به تو جرات میداد
تا پر و بال بگیری و به جایی برسی
چی کسی بیشتر از من به تو فرصت میداد؟
هر که از نام تو پرسید همین را گفتم
گل سرخی که فقط بوی نجابت میداد
تا زمانی که رسیدن به تو امکان دارد،
زندگی درد قشنگیست که جریان دارد
یک نفر نیست تو را قسمت من گرداند؟
کار خیر است، گر این شهر مسلمان دارد
این که یک روز مهندس برود در پی شعر،
سر و سرّیست که با موی پریشان دارد
#علی_صفری
پریشان واژه هایم را زگیسوی شما دارم
تمام شعر هایم را من از سوی شما دارم
درِ عطر غزل افتاد و دل شد قطعه ای از عرش
و من این قطعه را از نام خوشبوی شما دارم
#موسی_علیمرادی
دستی ز کَرَم به شانۀ ما، نزدی
بالی به هوای دانۀ ما، نزدی،
دیری است دلم چشم به راهت دارد،
ای عشق سَری به خانۀ ما نزدی!
#قیصر_امین_پور

شعر پر احساس برای جذب عشق
هرچه در عالم بود، لیلی بود
آخر چه کند با دلِ من، علمِ پزشکی
وقتی که به دیدارِ تو بسته، ضربانم؟
لب بسته ام از هر چه سوالست و جوابست
می ترسم اگر باز شود، قفل دهانم،
این گرگِ پرستار به تلبیسِ دماسنج
امشب بکِشد نام تو، از زیر زبانم!
#بهروز_یاسمی
بازار دلم با سر سودات خوشست
شطرنج غمم با رخ زیبات خوشست
دائم داری مرا تو در خانهٔ مات
ای جان و جهان مگر که با مات، خوشست
#مهستی_گنجوی
در سرم عشق تو دارم،
چه بخواهی، چه نخواهی!
شب و روز، بی قرارم،
چه بخواهی، چه نخواهی!
بر لبم خنده نباشد،
همه ناله، همه آه
روز ها را می شمارم،
چه بخواهی، چه نخواهی!
#راحم_تبریزی
می نویسم عَصر به عَصر،
یک صفحه از داستانِ دوست
خط به خط احساس دل،
بند بندش ناله از هجران او
#مهناز_نجفی
چیدن سیب و کمی عصیان! فدای چشم تو
پوچی این قرن بی عرفان، فدای چشم تو
رنگ کاشی های مسجد شاه دارد، چشم هات
از خمینی شهر تا تهران فدای چشم تو!
خون صدها صدراعظم از لبانت می چکد
قمصر و ابیانه و کاشان فدای چشم تو!
مرا دید
و خندید
و در باد گم شد
زنی باستانی،
زنی ارغوانی!
که گیسوی آشفته اش،
با دلم مو نمی زد!
#سیدحسن_حسینی

دختر که باشی، گیسوانت رود جاریست
قلب درون سینه ات هم، یک قناریست
دختر که باشی، دست تو یعنی نوازش
دختر که باشی، شانه هایت، استواریست
خالق برای زینت عرش، آفریدَش
دختر میان آفرینش، شاهکاریست
ای دوست! ز ساز رفته ام سازم ده
غافل شده ام ز خویش، آوازم ده
در خود به امید بی خودی گم گشتم
ای آنکه مرا یافته ای! بازم ده
#خلاصة_الاشعار_فی_الرباعیات
مطلب مشابه: شعر عاشقانه شاد؛ مجموعه اشعار عاشقانه زیبا برای عشقم