سخنان آموزنده و روانشناسانه از دبی فورد؛ جملات عمیق روانشناسی و انگیزه دهنده

دبی فورد یکی از روانشناسان بزرگ دهه اخیر است که آثار او تاثیر عمیق بر مخاطبین خود داشته است. کتاب‌های او همگی با مضامین روانشناختی و به زبانی ساده نوشته شده و ما نیز امروز در سایت ادبی و هنری روزانه قصد داریم تا بهترین و آموزنده‌ترین سخنان دبی فورد را برای شما عزیزان قرار دهیم. با ما باشید.

سخنان آموزنده و روانشناسانه از دبی فورد؛ جملات عمیق روانشناسی و انگیزه دهنده

دبی فورد کیست؟

دبی فورد (۱ اکتبر ۱۹۵۵ – ۱۷ فوریه ۲۰۱۳) نویسنده، مدرس، معلم و سخنران شناخته شده آمریکایی است، بیشترین شهرت او برای کتاب نیمه تاریک جویندگان نور (به انگلیسی: The Dark Side of the Light Chasers) است که توسط نیویورک تایمز در سال ۱۹۹۸ با هدف کمک به خوانندگان خود در غلبه بر سایه فردی با کمک روانشناسی مدرن و دستورالعملهای معنوی به چاپ رسیده‌است. این کتاب در سال انتشار خود جز پرفروشترین کتب سال بود. در سالهای پس از آن، او مسیر خود را با نگارش هشت کتاب دیگر ادامه داد، جدایی معنوی، چرا آدم‌های خوب کارهای بد می‌کنند، پاک‌سازی آگاهی: برنامه‌ای در بیست و یک روز برای ارتباط با مقصود جان، بیش از ۱ میلیون نسخه به فروش رفت و به ۳۲ زبان زنده دنیا ترجمه گردید.

او کارگاه‌های آموزشی «فرآورش سایه» را به میزبانی رادیو و تلویزیون برگزار نمود و نیز «مؤسسه تحول آموزشی فورد» را تأسیس نمود.

فورد که در کنار دریا در La Jolla, San Diego County زندگی می‌کرد، در خانه‌اش در ۱۷ فوریهٔ سال ۲۰۱۳، بعد از یک نبرد طولانی مدت با سرطان در ۵۷ سالگی درگذشت.

سخنان روانشناسی از دبی فورد

اگر می‌خواهیم که با خودمان آشتی کنیم و آینده خوبی داشته باشیم، باید با خود دروغین‌مان که از زخم‌ها، شکست‌ها و خودبیزاری‌ها ایجاد شده است، دوست شویم. قبل از هر چیز باید خود دروغین‌مان را بپذیریم، در غیر این صورت نمی‌توانیم با او به صلح برسیم.

باید بدانید که این خود حقیقی ما نیست که باعث می‌شود به جاده تاریکی‌ها برویم، این خود حقیقی ما نیست که شرافت و عزت‌نفس ما را به یغما می‌برد و باعث می‌شود احساس حقارت کنیم، بلکه نفس زخم خورده ماست. این نفس زخم خورده، قسمتی از وجود ماست که در مقابل وسوسه‌های مختلف به شدت آسیب‌پذیر است و می‌تواند به راحتی زحمت‌های ما را به باد بدهد.

زمانی که خود سالم ما دچار رنج‌های مختلف می‌شود و نمی‌تواند آن‌ها را به خوبی هضم کند، آن وقت سرگردان می‌شود. در نتیجه خود حقیقی و اصیل‌مان از ذات جاوادانه‌مان جدا می‌شود و برای اینکه احساس کامل بودن داشته باشیم، سراغ ساخت خودِ دروغین می‌رویم. این خود دروغین مانند یک نقاب می‌ماند که با کمک آن می‌توانیم درون زخم خورده‌مان را در آن مخفی کنیم. به این ترتیب جنگ درونی ما آغاز می‌شود.

که تصور می‌کنیم، خود را بروز می‌دهند. به همین دلیل تاکید دارم که انسان‌ها باید با زخم‌های گذشته خود روبه‌رو شوند، از آن‌ها درس بگیرند و همچنین برای رشد و کمال خود از آن‌ها استفاده کنند. برخی افراد تلاش می‌کنند تا احساس شرم خود را با تعریف کردن داستان‌های شکست خود به دیگران نشان دهند. برای اینکه بتوانیم با شرم و افسوس درونی

مطلب مشابه: سخنان اریک فروم روانشناس معروف؛ جملات ارزشمند روانشناسی زندگی

سخنان روانشناسی از دبی فورد

به یاد داشته باش انتخاب همواره با توست آنگاه که آماده پرواز باشی ابرهای سیاه کنار می‌روند و اکنون زمانی است که شاهد لحظه‌هایی شگفت‌انگیز خواهی بود شاهد تولد معجزه اکنون زمان تولد دوباره من است تولد دوباره ما و با شهامت گام بر می‌داریم از تاریکی شب به روشنایی روز با هم و در کنار هم و چراغ خود را می‌افروزیم…

تابه‌حال، چند بار خود را کوچک کرده‌اید؟ چند بار برای راضی نگه داشتن دیگران، حد خود را پایین آورده‌اید و تن به کاری داده‌اید که تمایلی به انجام آن نداشته‌اید؟

ممکن است صدای ترس به‌صورت نوعی سردرگمی به گوش برسد: نمی‌دانم چه‌کار باید بکنم. گیر افتاده‌ام. به کمک نیاز دارم. دیگر خسته شده‌ام. نمی‌دانم چه می‌خواهم. ترس ممکن است خود را به‌صورت خودشیفتگی نشان دهد. اینکه شما تمام فکر و ذکرتان این باشد که چرا لاغر نمی‌شوید، چرا چیزهایی که می‌خواهید به‌دست نمی‌آورید، چرا کسی را که می‌خواهید پیدا نمی‌کنید، چرا آن‌قدر که دوست دارید سالم و شاداب نیستید، چرا شغل و درآمدی را که می‌خواهید ندارید و خلاصه همه‌چیز حول محور شما می‌چرخد.

ترس با قاطعیت هرچه تمام‌تر خود را حق‌به‌جانب جلوه می‌دهد و شما را مشکوک و نگران و مردد می‌کند. با زبردستی هر چه تمام‌تر به عمق وجود شما نفوذ می‌کند و شما را به انتقاد از خودتان وامی‌دارد. با چنان قدرتی نظر شما را تغییر می‌دهد که هم فکر آینده را از سر بیرون می‌کنید و هم در دردهای گذشته غرق می‌شوید. هر بار که ترس برنده می‌شود شما می‌بازید. هربار که شما تحت تأثیر ترس قرار می‌گیرید فرصت تجلی برتر خود را از دست می‌دهید و آنگاه به جای آنکه مشتاقانه به دنبال رسیدن به آینده‌ای باشید که آرزویش را دارید اسیر دست گذشته می‌شوید. ترس در گوشتان فریاد می‌زند: «دست از خشم‌ها و نفرت‌هایت بر ندار؛ دست از بهانه‌ها و کینه‌هایت نکش!» ترس با متقاعد کردن شما به اینکه قطعاً شکست خواهید خورد شما را فریب می‌دهد. ترس با خوشحالی، همه دفعاتی را که تلاش کرده‌اید و شکست خورده‌اید به شما یادآوری می‌کند.

من فهمیدم که همیشه دنبال جلب رضایت مردم بوده‌ام؛ درحالی‌که، عکس آن تصور را داشتم. قبل از آنکه به خودم کمک کنم و اولویت‌های خودم را در نظر بگیرم به کمک دیگران می‌شتافتم. یادگرفتم همه چیزهایی را که این سال‌ها درباره‌شان حرف می‌زدم و موعظه می‌کردم خودم باید بشنوم. همان‌طور که در کتاب اولم نوشته بودم باید «در سخنرانی خودم شرکت می‌کردم». در این دوران بود که فرایند معجزه‌آسای بیداری در من اتفاق افتاد.

دیگر خودم را در آینه نگاه نمی‌کردم. چیزهایی که روزی عاشق آن‌ها بودم اکنون برایم نفرت‌انگیز بود؛ حتی اگر پزشکان درمانی برای این سرطان پیدا می‌کردند، دیگر نمی‌توانستم تصور کنم چگونه می‌خواهم به زندگی‌ام ادامه دهم. در تنهایی و انزوا زندگی می‌کردم، از بیشتر دوستانم فاصله گرفته بودم تا سرطانم را پنهان کنم. جسمم، ذهنم و روحم همه بیمار بود. امیدها و آرزوهایم دیگر برایم اهمیتی نداشت.

مطلب مشابه: متن روانشناسی از بزرگان؛ جملات عمیق روانی از بزرگان این رشته

ما باید افکار خود را از نو بسازیم. باید الگوهای کهنه را بشکنیم.

باید هر شب پیش از خواب رؤیای خود را مانند دعا زیر لب تکرار کنید. باید اجازه دهید این رؤیا درونتان بزرگ شود، رشد کند و در ذهن ناخودآگاهتان حک شود. باید اجازه دهید جهان و هر آنچه در آن هست شما را به رؤیایتان نزدیک‌تر کند. این‌گونه خودتان نیز از تحقق یافتن آن متعجب خواهید شد و مانند تمام کسانی که رؤیایشان را به حقیقت بدل کرده‌اند، خواهید گفت نمی‌دانم چطور اتفاق افتاد؛ ولی همه‌چیز دست‌به‌دست هم داد. اینجاست که ایمان و اعتماد رؤیای شما را محقق می‌کنند.

به کارهایی که کرده‌ای افتخار کن نه کارهایی که نکرده‌ای. خودت را بی‌قیدوشرط دوست داشته باش.

سخنان روانشناسی از دبی فورد

من همه نیروهایی را که مبارز عشق برایم به ارمغان می‌آورد به آغوش می‌کشم. من یکی از مهم‌ترین بخش‌های این هستی الهی هستم. من عاشق دوباره ساختن خویشم. من می‌خواهم کاری کنم که برای همه باورنکردنی باشد. من قلب و روح خود را به خدا می‌سپارم. من مبارز راه عشقم و کامل‌ترینم. من مبارز راه عشقم و مهم‌ترینم. هنگامی که برای مبارزه در راه عشق برمی‌خیزم همه‌چیز به یاری من برخواهد خواست. من وظایف، مسئولیت‌ها و نشان‌های افتخار خود را به‌عنوان یک مبارز باشهامت می‌پذیرم. من می‌توانم خود را به‌عنوان مبارز راه عشق ببینم. من مبارز راه عشقم.

بزرگ‌ترین نشانه شهامت این است که خود را همان‌گونه که هستید بدون هیچ شرم، بهانه، یا نقابی ببینید و بپذیرید.

همه ما بسیار قوی‌تر از آن چیزی هستیم که حتی تصور می‌کنیم. موضوع فقط انتخاب ماست. اینکه همین امروز چه انتخابی می‌کنیم و من امروز زندگی را انتخاب می‌کنم.

رمز هدایت الهی به ما وعده می‌دهد: «آنچه را خود از انجام آن عاجزی، خداوند برایت انجام خواهد داد.» آیا می‌توانید تصور کنید اگر با تمام وجود به این وعده ایمان داشته باشید، یعنی ایمان داشته باشید که خداوند بیش از آنچه تصور می‌کنید پشتیبان و دوستدار شماست، چه خواهد شد؟

اجازه بدهید، قبل از هر چیز به شما بگویم همه افکار و حرف‌های منفی که با خود می‌گویید و می‌شنوید توهمی بیش نیست. خودتان باشید و مطمئن باشید کاملاً طبیعی هستید. مطمئن باشید شما در دنیا تنها کسی نیستید که احساس می‌کند تنها، هراسان، احمق و غیردوست‌داشتنی است. شما تنها کسی نیستید که بعضی روزها از خواب بیدار می‌شوید و احساس می‌کنید خوب نیستید، دوست‌داشتنی نیستید، ناامید، افسرده یا درمانده‌اید. شما تنها کسی نیستید که از زمین و زمان عصبانی هستید، پشیمان یا دلسردید. این‌ها همه احساسات مشترکی است که همه ما انسان‌ها داریم و فرصتی حقیقی در اختیارمان می‌گذارند تا یاد بگیریم چگونه می‌توانیم به موجوداتی روحانی تبدیل شویم.

مطلب مشابه: جملات اروین یالوم روانشناس برجسته؛ سخنان آموزنده روانشناسی

وقتی تو به استقبال دنیا می‌روی، دنیا هم با آغوش بازتری به استقبال تو می‌آید

خویشتن‌دوستی مستلزم آن است که از همه دفعاتی که این بخش آسیب‌پذیر درونتان را نادیده گرفته‌اید آگاه شوید و برای همه سرزنش‌ها، تنبیه‌ها، انتقادها و سرکوب‌هایی که خود را کرده‌اید عذرخواهی کنید. به عبارت دیگر، باید قلب خود را به روی خویش بگشایید و به کودک درونتان بگویید: «عزیزم برای هر آسیبی که به تو زده‌ام معذرت می‌خواهم.»

مسئولیت‌پذیری یعنی پذیرش مالکیت؛ یعنی بپذیریم ما در همه انتخاب‌ها و وقایعی که دردناک‌ترین تجربه‌های زندگی‌مان را به‌وجود آورده‌اند نقش داشته‌ایم. این تجربه‌ها فقط زمانی دردناک و هشداردهنده خواهد بود که ما ندانیم قرار است ما را به جایی که می‌خواهیم باشیم برسانند.

به محض آنکه فرد خود را متعهد می‌کند، مشیت الهی وارد عمل می‌شود. اتفاقاتی می‌افتد که پیش از آن هرگز رخ نمی‌داد. همه‌چیز دست‌به‌دست هم می‌دهد تا او را به مقصد برساند. سلسله‌ای از وقایع، از تصمیم‌ها گرفته تا ملاقات با افرادی که راه را هموار می‌کنند، چنان پیاپی هم می‌آید که حتی در باور فرد نمی‌گنجد. بنابراین، هر کاری که می‌خواهید انجام دهید یا رؤیای آن را در سر دارید بی‌تردید دست‌به‌کار شوید. جسارت و تعهد چنان جادو و قدرتی در خویش دارد که هر ناممکنی را ممکن می‌کند.

تا زمانی که کسی به چیزی پایبند باشد، احتمال عقب‌نشینی و تردید تقریباً ناچیز است. در تمام فعالیت‌های خلاقانه و آفرینش‌ها، فقط یک حقیقت وجود دارد که نادیده گرفتن آن اندیشه‌ها و فرصت‌های بسیاری را می‌کُشد و آن این است: به محض آنکه فرد خود را متعهد می‌کند، مشیت الهی وارد عمل می‌شود.

شما باید خودتان را برای گوش ندادن به شهودتان ببخشید، برای گذشتن از انتخاب‌هایتان، برای دفاع نکردن از حقتان. شما باید خودتان را برای هر چیزی که به خود سخت گرفته‌اید، هر اشتباهی که مرتکب شده‌اید، هربار که به جای نه، بله گفته‌اید، هربار که اجازه داده‌اید مردم از حد و مرز شما عبور کنند، هربار که به کسی یا چیزی حسادت ورزیده‌اید، هربار که رقابت ناسالم داشته‌اید، هربار که حرص زده‌اید و هربار که حرفی را ناگفته در سینه خود نگه داشته‌اید، ببخشید. تنها کاری که باید انجام دهید این است که خود را ببخشید و دوست بدارید. نیازی نیست که گذشته را درست کنید. باید آن‌قدر به آگاهی برسید که متوجه شوید هر اتفاقی که افتاده باشد و هر اتفاقی که بیفتد کودک درونتان، نه فقط گاهی اوقات که همیشه به توجه و محبت نیاز دارد.

سخنان روانشناسی از دبی فورد

شعری از الن روزولت را به یاد آوردم. اگرچه متن دقیق آن یادم نبود، معنای آن این بود که: «تو باید کاری را انجام بدهی که فکر می‌کنی نمی‌توانی انجام دهی.» ترس به من نهیب می‌زد فردا صبح که از خواب بیدار شد، از او عذرخواهی می‌کنی و سعی می‌کنی دلش را به‌دست بیاوری؛ ولی از جایی دیگر می‌شنیدم: «تو باید کاری را انجام بدهی که فکر می‌کنی نمی‌توانی انجام دهی.»

اگرچه ترس سرکوب‌شده مقصر اصلی پشت رنج‌های ماست، به محض پذیرش آن، میانبری به دنیای شهامت و اعتمادبه‌نفس می‌زنیم. ترس پذیرفته‌شده دوستی قابل اطمینان است که شما را به ابعاد ناشناخته زندگی‌تان هدایت می‌کند. بیایید به زخم‌های مقدس خود، آن‌ها که زیر جامه ترس پنهان شده‌اند، نگاهی بیندازیم. آنجاست که می‌توانیم کلید پاکسازی ذهن و جان بخشیدن به مبارز باشهامت قلب خویش را پیدا کنیم و سرانجام قدم به جاده اعتمادبه‌نفس و شهامت بگذاریم؛ راهی که زندگی ما را دگرگون خواهد کرد

هنگامی‌که شما ترسی را درون خود انکار، قضاوت یا پنهان می‌کنید در حقیقت او را قدرتمندتر می‌کنید. تنها راه بازستاندن این قدرت آن است که به جای طفره رفتن، قلب خود را به روی این بخش زخم‌خورده وجودتان «گربه کوچولوی ترسویتان» بگشایید. من عاشق این گربه کوچولوی ترسوی خودم هستم. من از او مراقبت می‌کنم و سعی نمی‌کنم کاری کنم که محو شود یا به چیزی غیر از آن چیزی که هست، یعنی بخشی از وجودم که ترس‌هایم را در خود جای داده است، تبدیل شود. هر گاه که سعی می‌کنم این بخش از وجودم را انکار کنم، وارد یک چرخه نومیدی و منفی‌گرایی می‌شوم، اما وقتی ترس خود را می‌پذیرم و پیامی را که برایم دارد در آغوش می‌گیرم، اعتمادبه‌نفس و شجاعتی را که برای تجلی ناب خود نیاز دارم به‌دست می‌آورم.

شما نیز به جای آنکه برخیزید و فریاد بزنید: «من زنی توانگر، مقتدر و با اعتمادبه‌نفسم!» عقب‌نشینی می‌کنید، سر خود را پایین می‌اندازید و در ترسی که همیشه شما را عقب نشانده است فرو می‌روید. خبر بدتر آنکه اگر شما در برابر این ترس‌ها ایستادگی نکنید، این صدا هر روز بلندتر و بلندتر می‌شود و درنهایت شما را به تباهی می‌کشاند و پیش از آنکه متوجه شوید، با قدرت عظیم خود هر آنچه را تا به امروز ساخته‌اید و هر آرزویی را که در سر پرورانده‌اید نیست و نابود می‌کند.

مطلب مشابه: جملات روانشناسی شخصیت؛ متن های زیبا در مورد آدم های خاص

توانایی ما در گذر از ترس و شجاعانه عمل کردن، به انتخاب‌های ما بستگی دارد، به اینکه از روی فکر و با برنامه‌ریزی انتخاب کرده باشیم یا با بی‌فکری و بی‌برنامگی خود را به‌دست قضاوقدر سپرده باشیم. اگر شما با حس اعتماد به خود و خویش‌باوری بزرگ نشده باشید، همیشه خود را دست‌کم خواهید گرفت. همیشه آنجا که باید حرف می‌زدید، سکوت کرده‌اید و آنجا که باید می‌دیدید چشمانتان را بسته‌اید. ترس سبب شده است تصمیمی بگیرید که فکر می‌کردید برایتان بهتر است و امنیت بیشتری خواهید داشت؛ حتی اگر می‌دانستید که خلاف آن درست است. ترس شما را وادار کرده است که باور کنید نمی‌توانید، اشتباه می‌کنید، کاری از دست‌تان ساخته نیست یا راه بسیار دشواری در پیش دارید. ترس در گوشتان زمزمه می‌کند: «حتی فکرش را هم نکن. همین جا که هستی بمان تکان هم نخور. الان اصلاً وقتش نیست.» اما همه این افکار دروغی بیش نیست که ترس را پابرجا و شما را سر جایتان راکد نگه می‌دارد. دروغ‌هایی که مانع از پیشرفت شما می‌شود و بذر بی‌حرکتی و سکون را می‌پاشد. اگر می‌خواهید از این موانع عبور کنید و به سوی آینده‌ای بی‌نهایت رهسپار شوید، وقت آن است که با این ترس‌ها روبه‌رو شوید.

من مبارز باشهامت راه عشق هستم.» من یک مبارز قدرتمندم. من می‌دانم که مبارز راه عشقم. من حضور خداوند را کنار خویش احساس می‌کنم. من قلب خود را به روی هر آنچه هست می‌گشایم.

من زمانی که احساس ناامنی می‌کنم، نوعی بی‌قراری در دلم احساس می‌کنم که اکنون می‌فهمم هشداری است که می‌خواهد بگوید از منبع درونی اعتمادبه‌نفس و شجاعتم جدا شده‌ام. اغلب برای من فقط پنج دقیقه طول می‌کشد تا چشمانم را ببندم، احساساتم را مرور کنم و با منبع درونی خود اتصال مجدد برقرار کنم. این حرکتِ از سر به قلب، بسته به موضوع، ممکن است از چند دقیقه تا چند روز طول بکشد.

اورهای پوسیده خود را، که اوهامی بیش نیست، دور بریزید. حقیقت شما این است. شما خدایی دارید که هر لحظه با شماست. از این لحظه با او زندگی کنید و همه‌چیز را به او بسپارید. این یعنی شهامت! من عاشق این کتاب هستم، عاشق نحوه نگارش آن هستم و از همه بیشتر عاشق دبی فورد هستم. دبی عزیز تو روح مرا سرشار می‌کنی و به من انگیزهٔ زندگی می‌بخشی.

مطلب مشابه: متن روانشناسی در مورد عشق؛ سخنان ارزشمند درباره دوست داشتن

جملات بسیار عمیق از دبی فورد روانشناس بزرگ

جملات بسیار عمیق از دبی فورد روانشناس بزرگ

بیست‌وهشت سالم بود و هنوز منتظر کسی بودم که از راه برسد و باعث شود حالم خوب شود. اما آن روز صبح متوجه شدم که قرار نیست کسی سراغم بیاید.

هنگامی که ویژگی‌ای را در خود انکار می‌کنید، همان ویژگی کنترل زندگی‌تان را به‌عهده می‌گیرد.

هرگز نمی‌توانستم خود را به‌طور کامل زیبا ببینم، چرا که زمان زیادی را صرف پنهان کردن زشتی‌هایم کرده بودم. هرگز درباره‌ی بخشندگی‌ام احساس خوبی نداشتم، چرا که این بخشندگی نقابی بود برای پنهان کردن حرص و طمع در وجودم

بسیاری گمان می‌کنند که رنگ سفید یعنی هیچ رنگی وجود نداشته باشد. در حالی که رنگ سفید یعنی وجود همه‌ی رنگ‌ها. سفید یعنی مخلوط شدن و وجود همه‌ی رنگ‌های دیگر. به همین دلیل است که عشق به معنای نبودن احساساتی مثل نفرت، خشم، حسادت و … نیست، بلکه مجموعه‌ی تمامی احساس‌هاست؛ جمع کل همه چیز.» عشق همه چیز را در خود دارد. عشق تمامی احساس‌های انسانی را می‌پذیرد ــ احساس‌هایی که آن را پنهان می‌کنیم و از آنها می‌ترسیم.

چارلز دوبوا می‌گوید: «نکته‌ی مهم این است که بتوانید هر لحظه آنچه هستید را فدای آنچه می‌توانید باشید، کنید.» تنها چیزی که ما را از کامل بودن و خودمان بودن بازمی‌دارد، ترس است. ترس‌های ما به ما می‌گویند که نمی‌توانیم آرزوهای‌مان را برآورده کنیم. ترس‌های ما می‌گویند که ریسک نکنیم. ترس‌ها موجب می‌شوند نتوانیم از گنجینه‌های وجودمان بهره ببریم. ترس‌های ما باعث می‌شوند به‌جای در آغوش گرفتن کل ظرفیت‌مان در میانه زندگی کنیم. ترس‌های ما موجب کرختی‌مان می‌شوند. ترس‌های ما نشاط و هیجان زندگی را از ما می‌گیرند. در حالی که ترسیده‌ایم شرایطی را در زندگی خود ایجاد می‌کنیم تا به خودمان ثابت کنیم که محدودیت‌هایی که خودمان به خود تحمیل کرده‌ایم، درست و واقعی‌اند.

ما با این تصور زندگی می‌کنیم که برای اینکه هر چیزی معنوی باشد باید بدون نقص شود. ما در اشتباهیم. در واقع درست برعکس این گمان درست است. معنویت یعنی کامل بودن و کامل بودن همه چیز را دربرمی‌گیرد و شامل می‌شود: منفی و مثبت و خوبی و بدی هر دو باید با هم وجود داشته باشند.

«تمامی به اصطلاح مشکلات شما و تمامی مواردی که در خودتان دوست نمی‌دارید در حقیقت جزو امتیازات برجسته و ویژگی‌های مثبت‌تان هستند.» او ادامه داد: «خیلی ساده می‌توانم بگویم این موارد در شما غلو شده‌اند و اندازه‌شان بیش از اندازه است. کافی است کمی مقدار آنها را کم کنید و به‌زودی متوجه خواهید شد که شما و تمامی اطرافیان‌تان این به اصطلاح نقاط ضعف را جزو توانایی‌های‌تان به حساب خواهید آورد. به این شکل نقاط ضعف‌تان به ابزارهایی شگفت‌انگیز تبدیل خواهند شد که به سودتان عمل می‌کنند. تمام کاری که لازم است انجام دهید این است که اندازه‌ی این به اصطلاح مشکلات را براساس موقعیتی که در لحظه در آن قرار دارید، تنظیم کنید.»

مطلب مشابه: جملات روانشناسی عمیق؛ 30 جمله قصار و نقل قول زیبا

با پذیرفتن آنچه هستیم است که می‌توانیم خود واقعی‌مان را به تکامل برسانیم. هنگامی که درک می‌کنیم تمامی اجزای وجودمان به‌سوی کمال در حرکت است، خودمان را دوست خواهیم داشت.

برای کشف روشنایی‌تان باید به درون تاریکی سفر کنید

نیل دونالد والش در کتابش به‌نام «گفت‌وگو با خداوند» می‌نویسد: «عشق کامل و احساس آن مثل تجربه‌ی دیدن رنگ سفید به‌طور کامل و بدون نقص است. بسیاری گمان می‌کنند که رنگ سفید یعنی هیچ رنگی وجود نداشته باشد. در حالی که رنگ سفید یعنی وجود همه‌ی رنگ‌ها. سفید یعنی مخلوط شدن و وجود همه‌ی رنگ‌های دیگر. به همین دلیل است که عشق به معنای نبودن احساساتی مثل نفرت، خشم، حسادت و … نیست، بلکه مجموعه‌ی تمامی احساس‌هاست؛ جمع کل همه چیز.»

من دردها و گذشته‌ام را موهبتی بزرگ می‌دانم. پیش از آنکه تاریکی‌های وجودم را بپذیرم، از آنها نفرت داشتم. از درد و رنج ناراحت می‌شدم و کسانی را که بدون درد زندگی می‌کردند دوست نداشتم. مدت‌ها طول کشید تا مسئولیت کارهایم را پذیرفتم. به سختی تلاش می‌کردم تا مسئولیت چیزی را نپذیرم. این وضع تا زمانی ادامه داشت که تصمیم گرفتم زندگی‌ام را تعالی ببخشم و متوجه شدم که خداوند می‌خواهد چیزی به من بیاموزد. متوجه شدم که در تاریکی‌های وجودم هدایایی نهفته است. امروز مسئولیت تمامی رویدادهای گذشته‌ام را می‌پذیرم تا آنچه را لازم است بیاموزم و آنجا که لازم است بروم.

شما صاحب ویژگی‌ای هستید که هدیه‌ای برای‌تان دارد و با استفاده از همین هدیه می‌توانید به چیزی که در زندگی می‌خواهید، برسید. سپس چون این ویژگی کاملاً در روان‌تان پذیرفته نشده و چون درباره‌ی این ویژگی قضاوتی منفی دارید، برخلاف خواسته‌ی شما عمل می‌کند و در راه رسیدن به هدف‌های‌تان موانعی ایجاد می‌کند. تا زمانی که ویژگی‌هایی را که خود را از آنها دور می‌کنیم نپذیریم، آنها کارشکنی‌های خود را ادامه می‌دهند تا نیازشان برآورده شود. فراموش نکنید که آنچه در مقابلش مقاومت کنید، باقی خواهد ماند..

جملات بسیار عمیق از دبی فورد روانشناس بزرگ

فراموش نکنید که اگر ویژگی‌ای خاص در فردی شما را ناراحت می‌کند به این دلیل است که خودتان صاحب این ویژگی هستید.

بسیاری از ما طوری بزرگ شده‌ایم که باور داریم انسان‌ها ویژگی‌هایی خوب و ویژگی‌هایی بد دارند و برای پذیرفته شدن باید از شر ویژگی‌های بد خلاص شویم یا دست‌کم آنها را پنهان کنیم. اما پس از بزرگ شدن متوجه می‌شویم که حقیقتی بزرگ‌تر وجود دارد که از نظر معنوی همه‌ی ما از درون به‌هم پیوسته‌ایم. همه‌ی ما اعضای یک کل واحد هستیم.

ما به دلیل وحشت و ترس از کشف کسی در درون‌مان که نمی‌توانیم با او زندگی کنیم، در مقابل جست‌وجوی درونی و کشف حقیقت، از خود، مقاومت نشان می‌دهیم. ما از خودمان هراس داریم. ما از فکرها و احساس‌هایی که سرکوب کرده‌ایم می‌ترسیم

«آنچه در مقابلش مقاومت کنی، در جای خود ایستادگی خواهد کرد.»

مردان و زنان یکسان آفریده شده‌اند و هر دو دارای خصوصیات یکسان انسانی هستند. همه‌ی ما صاحب قدرت، توان، نوآوری و مهربانی هستیم. همه‌ی ما حرص، خشم، ضعف و بدجنسی هم داریم. هیچ ویژگی و خصوصیتی وجود ندارد که صاحبش نباشیم. نور الهی، عشق و شکوه همه‌ی ما را پر کرده است و هم‌زمان خودخواهی و دشمنی نیز در ما وجود دارد. تمام هستی درون ماست. بخشی از وظیفه‌ی انسان کامل بودن، یافتن عشق و مهربانی نسبت به تمامی بخش‌های وجودمان است. ذهن انسان همان ذهن هستی است. بسیاری از ما با دیدی کوتاه و محدود نسبت به آنچه می‌توانیم باشیم زندگی می‌کنیم

مطلب مشابه: متن روانشناسی در مورد امید و جملات زیبای امید به زندگی

ما نقص‌ها و اشکالات خود را روی دیگران فرافکنی می‌کنیم. ما چیزهایی را به دیگران می‌گوییم که باید در واقع به خودمان بگوییم. هنگامی که دیگران را قضاوت می‌کنیم، در واقع در حال قضاوت خودمان هستیم. اگر با فکرهای منفی خود را بی‌وقفه آزار می‌دهید، یا اطرافیان‌تان را به شکل احساسی، کلامی و حتی بدنی رنج می‌دهید یا با تخریب جنبه‌هایی از زندگی خودتان در حال آزار خود هستید. آنچه می‌کنید و آنچه به زبان می‌آورید تصادفی نیست. اصلاً تصادفی در زندگی‌ای که خلق می‌کنید وجود ندارد. در این جهان هولوگرافیک همه همان شما هستید و شما دائما در حال حرف زدن با خودتان هستید.

جملات بسیار عمیق از دبی فورد روانشناس بزرگ

بخش‌های تاریک روان ما تنها زمانی تاریک باقی می‌مانند که پنهان و سرکوب شده باشند. هنگامی که این بخش‌ها را با نور آگاهی روشن می‌کنیم و هدایای مقدس آنها را می‌یابیم، همین بخش‌ها موجب دگرگونی‌های اساسی در زندگی‌مان می‌شوند. در این زمان رها و آزاد خواهیم بود.

اگر فرد یا چیزی در محیط اطراف‌مان به ما اطلاعات می‌دهد، ما احتمالاً در حال فرافکنی نیستیم؛ برعکس اگر چیزی یا کسی در محیط اطراف روی ما اثر می‌گذارد، احتمالاً ما قربانی فرافکنی‌های خودمان هستیم.» اگر واقعا این نکته را درک کنید، هرگز دوباره جهان را به شکل قبل تجربه نخواهید کرد.

ما با این تصور زندگی می‌کنیم که برای اینکه هر چیزی معنوی باشد باید بدون نقص شود. ما در اشتباهیم. در واقع درست برعکس این گمان درست است. معنویت یعنی کامل بودن و کامل بودن همه چیز را دربرمی‌گیرد و شامل می‌شود: منفی و مثبت و خوبی و بدی هر دو باید با هم وجود داشته باشند. هنگامی که برای کشف سایه‌مان زمان صرف می‌کنیم متوجه معنای این جمله‌ی یونگ می‌شویم که «طلا در تاریکی نهان شده است.» هریک از ما باید این طلا را پیدا کند تا تمامی جنبه‌های وجودی‌اش را با هم آشتی دهد.

ضعف‌های شخصیتی از بدی‌های ما نمی‌آیند از زخم‌های ما می‌آیند. مهم نیست این زخم از کجا یا از چه کسی آمده است، اکنون دیگر زخم شماست و شما مسئول آن هستید. تنها کسی که می‌تواند با آن روبه‌رو شود و آن را التیام بخشد شما هستید. کسی نمی‌گوید این ضعف شخصیت از کجا آمده است، فقط آن را در شما می‌ببیند و با آن شما را قضاوت می‌کنند. شما نمی‌توانید یک نوشته بر گردنتان بیندازید که «این گناه من نیست. والدینم مرا این‌طور بار آوردند.» یا مدام به مردم بگویید گناهکار نیستید. تنها راهی که به وسیله آن می‌توانید این معما را حل کنید این است که مسئولیت کامل ضعف‌ها و کاستی‌های خود را بپذیرید. کاستی‌های شخصیتی شما درنهایت به شما و عزیزانتان آسیب می‌زند و به همین دلیل باید به آن‌ها توجه کنید. تا زمانی‌که مسئولیت کامل تجربه‌های خود را نپذیرید نمی‌توانید آن‌ها را تغییر دهید؛ اما به محض آنکه با آن‌ها روبه‌رو شوید، التیام شما آغاز می‌شود

درحقیقت، شما وقتی احساس امنیت می‌کنید که متوجه شوید درونتان یک هسته مرکزی دارید و این جوهر اصلی وجود شما نه تفکیک می‌شود و نه تهدید و عوامل دنیای بیرونی نمی‌تواند دنیای درونی شما بر هم بریزد.

زیرا همان مکانیزمی که موجب می‌شود تاریکی‌هایتان را پنهان کنید، شما را به پنهان کردن نور و روشنایی‌تان وامی‌دارد. درحقیقت، همان چیزهایی که سال‌ها از آن گریخته‌اید شما را به آنچه سال‌ها در جست‌وجویش بوده‌اید، خواهد رساند.

روزی‌ حکیمی‌ با ملانصرالدین‌ قراری‌ داشت‌ تا با هم‌ به‌ مناظره‌ بنشینند. هنگامی‌ که‌ حکیم‌ به‌ خانۀ‌ ملا رسید، او را در خانه‌ نیافت‌ و بسیار خشمگین‌ شد. تکه‌ گچی‌ برداشت‌ و بر در خانۀ‌ ملا نوشت‌: «نادانِ ابله‌!» ملانصرالدین‌ به‌ خانه‌ آمد و این‌ نوشته‌ را دید و باشتاب‌ به‌ منزل‌ حکیم‌ رفت‌ و به‌ او گفت‌: «قرارمان‌ را فراموش‌ کرده‌ بودم‌، مرا ببخشید. تا به‌ منزل‌ آمدم‌ و اسم‌ شما را بر درِ منزل‌ مشاهده‌ کردم‌، به‌ یاد قرارمان‌ افتادم‌.»

مطلب مشابه: متن روانشناسی درباره شخصیت از بزرگان جهان با جملاتی زیبا

متن آموزنده از دبی فورد

بسیاری‌ از ما می‌ترسیم‌ به‌ درون‌ خود بنگریم‌ و این‌ ترس‌، ما را وادار کرده‌ است‌ چنان‌ دیوارهای‌ قطوری‌ بنا کنیم‌ که‌ دیگر به‌ یاد نمی‌آوریم‌، در اصل‌ چه‌ کسی‌ هستیم‌.

به‌ ما آموخته‌اند که‌ به‌ دنبال‌ آرزوها رفتن‌، کار دشواری‌ست‌، اما متوجه‌ نیستیم‌ که‌ شاید گذران‌ زندگی‌ با این‌ دانسته‌ که‌ در پی‌ آرزوهایمان‌ نیستیم‌، بسیار دشوارتر باشد.

گمان‌ می‌کنیم‌ از پدر و مادرمان‌ عصبانی‌ هستیم‌ که‌ در آغاز زندگی‌، ما را سرکوب‌ کردند، اما در واقع‌ از خود خشمگین‌ هستیم‌ که‌ این‌ روند واپس‌رانی‌ را تداوم‌ بخشیدیم‌. ما تصور می‌کنیم‌ قفسی‌ که‌ سال‌ها پیش‌ در آن‌ حبس‌ بودیم‌ هنوز وجود دارد و با دیوارهای‌ فرضی‌ آن‌ در کشمکش‌ هستیم‌؛ قفس‌ شک‌ و تردیدها، ترس‌ها و محدودیت‌هایی‌ که‌ خودمان‌ بر خود اعمال‌ می‌کنیم‌.

هرگاه‌ احساس‌ یا میلی‌ را سرکوب‌ می‌کنیم‌، قطب‌ مخالف‌ آن‌ را نیز سرکوب‌ می‌نماییم‌. با نفی‌ زشتی‌های‌ خود، از زیبایی‌هایمان‌ می‌کاهیم‌، با نفی‌ ترس‌ خود، از شجاعتمان‌ کم‌ می‌کنیم‌ و با نفی‌ حرص‌ و آز خود، بخشندگی‌مان‌ را کاهش‌ می‌دهیم‌.

ما اعتقاد داریم‌ چنانچه‌ به‌ اعماق‌ وجود خود نگاهی‌ دقیق‌ بیندازیم‌، با موجودی‌ وحشتناک‌ رو به‌ رو خواهیم‌ شد و در نتیجه‌ از ترس‌ آن‌ که‌ مبادا شخص‌ غیرقابل‌ تحملی‌ را در وجودمان‌ بیابیم‌، از بررسی‌ دقیق‌ خود طفره‌ می‌رویم‌.

یکی‌ از عمده‌ترین‌ مشکلات‌ عصر اطلاعات‌، بیماری‌ «من‌ می‌دانم‌» است‌. بیش‌تر اوقات‌ همین‌ دانستن‌، مانع‌ از تجربه‌ و درک‌ درون‌ می‌شود.

اگر با خود دوست‌ شوید، به‌ چرخۀ مداوم‌ از دست‌ دادن‌ خود و دیگران‌ پایان‌ می‌دهید و درک‌ خواهید کرد که‌ ما هیچ‌گاه‌ هیچ‌کس‌ را از دست‌ نمی‌دهیم‌، بلکه‌ فقط‌ رابطه‌هایمان‌ تغییر شکل‌ می‌دهند.

مطلب مشابه: جملات روانشناسان معروف؛ سخنان و جملات روانشناسی درباره در مورد زندگی

دبی فورد و جملات انگیزشی وی

دبی فورد و جملات انگیزشی وی

آنچه‌ را که‌ دوست‌ دارید دیگری‌ برایتان‌ انجام‌ دهد، خودتان‌ برای‌ خود انجام‌ دهید. اگر از گل‌ خوشتان‌ می‌آید، برای‌ خودتان‌ گل‌ بخرید. به‌ موسیقی‌ ملایم‌ گوش‌ دهید، شمع‌ روشن‌ کنید، عطر مورد علاقۀ‌ خود را بخرید و هر روز از آن‌ استفاده‌ کنید؛ خلاصه‌ برای‌ خودتان‌ مهم‌ شوید.

«راه‌ حل‌ در سایه‌ نهفته‌ است‌، سایه‌، راز تغییر و دگرگونی‌ را در بر دارد، تحولی‌ که‌ می‌تواند در سطح‌ سلولی‌ اثر گذارد و «دی‌. ان‌. ای‌.» را تغییر دهد.» سایۀ‌ ما، شخصیت‌ اصلی‌ ما را در بردارد. سایه‌، ارزشمندترین‌ موهبت‌های‌ ما را داراست‌

جنیفر هر کجا می‌رفت‌، زنی‌ را می‌دید و مطمئن‌ بود که‌ آن‌ زن‌ در تعقیب‌ اوست‌. جنیفر به‌ من‌ می‌گفت‌: «او اهریمنی‌ست‌!» و البته‌ از آنجا که‌ من‌ دوست‌ خوبی‌ هستم‌، به‌ او می‌گفتم‌: «خودت‌ اهریمنی‌ هستی‌!»

هر رویدادی‌ در گذشتۀ‌ من‌، هر شبی‌ که‌ به‌ بی‌خوابی‌ گذشت‌ و همۀ‌ اشک‌هایی‌ که‌ ریختم‌ مرا در مسیر سفر روحم‌ به‌ پیش‌ برده‌ است‌. هیچ‌کس‌ آنچه‌ را من‌ می‌گویم‌، همانند من‌ نمی‌گوید و هیچ‌کس‌ کارهای‌ مرا درست‌ مثل‌ من‌ انجام‌ نمی‌دهد. من‌، من‌ هستم‌ و شما، شما هستید! هر کدام‌ از ما بی‌همتا هستیم‌ و سفر خاص‌ خود را پیش‌ رو داریم‌.

ما نمی‌توانیم‌ بدون‌ شناخت‌ بد، خوب‌ را بشناسیم‌، همان‌گونه‌ که‌ نمی‌توانیم‌ بدون‌ نفرت‌، عشق‌ را بشناسیم‌. اگر بتوانیم‌ بدی‌ یا نفرت‌ را در وجود خودمان‌ بپذیریم‌، دیگر نیازی‌ نیست‌ آن‌ را به‌ دیگران‌ فرافکنی‌ کنیم‌.»

اگر خواهان‌ یکپارچگی‌ وجود خود هستید، اگر از قطعه‌، قطعه‌ و پاره‌ پاره‌ بودن‌ جانتان‌ رنج‌ می‌برید، از تاریکی‌های‌ درون‌ پروا مکنید! تاریکی‌ همیشه‌ جایگاه‌ پلیدی‌ها و زشتی‌ها نیست‌. ای‌ بسا موهبت‌های‌ نیک‌ و زیبا که‌ در سایۀ نادیده‌انگاری‌های‌ ما در نیمۀ تاریک‌ وجودمان‌ خفته‌اند و در انتظار نیم‌نگاه‌ مهرآمیز و دست‌ نوازشی‌ می‌سوزند، انباشته‌ می‌شوند و ناخودآگاه‌، در لحظاتی‌ نامنتظر به‌ صورت‌ گدازه‌های‌ آتشفشانی‌ سرریز می‌کنند. و این همان انفجار خشمی نامتناسب است که گاه در برابر خودخواهی یک دوست، سستی یک همکار و یا حتی بی‌ادبی‌ فردی‌ بیگانه‌ بر ما چیره‌ می‌شود و خود مبهوت‌ می‌مانیم‌ که‌ چرا همیشه‌ از رویارویی‌ با چنین‌ مسایل‌ قابل‌ حلی‌ عاجز هستیم‌ و توان‌ مهار این‌ واکنش‌های‌ شدید و نابه‌جا را نداریم‌.

ما نمی‌توانیم‌ صفتی‌ را که‌ در خود نداریم‌، در دیگری‌ تشخیص‌ دهیم‌. اگر از شجاعت‌ کسی‌ به‌ وجد می‌آیید، به‌ دلیل‌ آن‌ است‌ که‌ در وجودتان‌ ویژگی‌ شجاعت‌ را دارید و اگر گمان‌ می‌کنید کسی‌ خودخواه‌ است‌، مطمئن‌ باشید شما هم‌ می‌توانید همان‌ اندازه‌ خودخواهی‌ نشان‌ دهید

دبی فورد و جملات انگیزشی وی

ماریان‌ ویلیامسون در کتاب‌ «بازگشتی‌ به‌ عشق» ‌ می‌گوید: «عمیق‌ترین‌ ترس‌ ما از آن‌ نیست‌ که‌ ناتوان‌ هستیم‌، بلکه‌ از آن‌ است‌ که‌ بیش‌ از حد توانمند هستیم‌.

هدف‌ والای‌ گردش‌ گردون‌ برخلاف‌ گمان‌ بسیاری‌ از ما چنان‌ آشکار و شفاف‌ پیش‌ چشمانمان‌ قرار دارد که‌ در برابر آن‌ نابینا هستیم‌ و از درک‌ مفهوم‌ سادۀ آن‌ ناتوانیم‌. راز سر به‌ مُهری‌ وجود ندارد که‌ ما محرم‌ آن‌ نباشیم‌؛ تمامی‌ هستی‌ به‌ سوی‌ کمال‌ و یگانگی‌ روان‌ است‌! نباید از همگامی‌ این‌ پویایی‌ واماند، برای‌ پیوند با تمامی‌ بشریت‌ و سراسر جهان‌ به‌ یکپارچگی‌ وجود خود نیازمندیم‌.

بعضی‌ مردم‌ زره‌ای‌ از بی‌رحمی‌ می‌پوشند تا حساس‌ بودن‌ خود را پنهان‌ کنند و برخی‌ نقابی‌ از شوخ‌طبعی‌ می‌گذارند تا غمشان‌ را بپوشانند. مردمی‌ که‌ «عقل‌ کل‌» هستند، معمولاً احساس‌ نادانی‌ خود را مخفی‌ می‌کنند و افرادی‌ که‌ رفتاری‌ متکبرانه‌ پیش‌ می‌گیرند، در درون‌ احساس‌ ناامنی‌ دارند. افراد سطح‌ بالا، احساس‌ درونی‌ متعلق‌ به‌ طبقۀ‌ پایین‌ بودن‌ خود را می‌پوشانند و چهرۀ‌ متبسم‌، چهرۀ‌ خشمگین‌ را پنهان‌ می‌کند. ما باید به‌ آن‌ سوی‌ نقاب‌های‌ اجتماعی‌ خود بنگریم‌ تا وجود اصلی‌مان‌ را بیابیم‌. ما در کارِ تغییر چهره‌ استاد هستیم‌ و دیگران‌ را گول‌ می‌زنیم‌، اما در عین‌ حال‌ خود را نیز فریب‌ می‌دهیم‌. ما باید به‌ دروغ‌هایی‌ که‌ به‌ خودمان‌ می‌گوییم‌، پی‌ ببریم‌. اگر کاملاً راضی‌، شادمان‌ و سالم‌ نیستید و یا آرزوهایتان‌ را برآورده‌ نمی‌کنید، باید بدانید که‌ همین‌ دروغ‌ها مانع‌ شما شده‌اند.

این‌ حق‌ طبیعی‌ شماست‌ که‌ کامل‌ باشید و همه‌ چیز را در برگیرید. فقط‌ کافی‌ست‌ دیدگاه‌ خود را دگرگون‌ نمایید و قلبتان‌ را باز و پذیرا کنید. هنگامی‌ که‌ بتوانید تاریک‌ترین‌ و پنهان‌ترین‌ ویژگی‌های‌ خود را با روی‌ گشاده‌ بپذیرید و بگویید: «من‌ آن‌ هستم‌»، آنگاه‌ می‌توانید به‌ روشن‌بینی‌ حقیقی‌ برسید.

به‌ ما آموخته‌اند که‌ به‌ دنبال‌ آرزوها رفتن‌، کار دشواری‌ست‌، اما متوجه‌ نیستیم‌ که‌ شاید گذران‌ زندگی‌ با این‌ دانسته‌ که‌ در پی‌ آرزوهایمان‌ نیستیم‌، بسیار دشوارتر باشد. ما بی‌آرزو شده‌ایم‌، در حالی‌ که‌ آرزو کلید بهره‌گیری‌ کامل‌ از توان‌ معنوی‌مان‌ است‌. ما با ناامیدی‌ و سردرگمی‌ تنها مانده‌ایم‌.

مطالب مشابه را ببینید!

متن تبریک روز معلم به دخترم و پسرم با 50 جمله رسمی و خودمونی تبریک روز کارگر به همکاران و دوستان (جملات و عکس نوشته روز کارگر جدید) کمیاب ترین جملات پشت ماشین جدید ( 100 متن خفن با معنی ) متن تبریک روز روانشناس و مشاور 9 اردیبهشت با جملات زیبا تبریک روز روان‌شناس به مادرم ( روز روانشناس مبارک با متن و عکس) انشا معلم ؛ انشا در مورد معلم ؛ 7 انشای زیبا در مورد معلم و شغل معلمی تبریک روز کارگر به پسرم (عکس نوشته و جملات تبریک به فرزند کارگر) متن و شعر درباره خلیج فارس به مناسب روز جهانی خلیج فارس (10 اردیبهشت) تبریک روز جهانی گرافیک 8 اردیبهشت (جملات و متن تبریک به گرافیست ها) تبریک روز روانشناس به عشقم (تبریک روز روانشناس 9 اردیبهشت به همسر و عشق)