دلنوشته های زیبا درباره معلم؛ جملات و متن در وصف معلم برای تشکر از او
معلم همچون والدین است. کسی که همه جوره حواسش به بچههای کلاسش است، گویی که این بچهها فرزندان خودش هستند. از همین رو معلم مقام والایی دارد و مهم است که از وی قدردانی کنیم. در ادامه ما دلنوشته و متنهایی زیبا درباره معلم را آماده کردهایم. با ما باشید.
فهرست موضوعات این مطلب
دلنوشتههای احساسی درباره معلم
معلم عزیزم دوستت دارم ،تو به من آموختی چگونه قلم در دست گیرم. تو با زحمت های فراوانت به من کمک کردی ، شب و روز زحمت کشیده ای ، می دانم که من نمی توانم جبران کنم زحمت هایت را فقط می گویم از تو متشکرم …
من از شما معلم عزیزم ، مدیر و معاون ودیگر کارکنان مدرسه ، دلسوزتر و مهربانتر ندیدم. ای عزیزان جانم ! آرزو می کنم که همیشه زنده بمانید وبه دانش آموزان دیگر درس بیاموزید .
معلم عزیزم دوستت دارم چون تو وقت گرانبهایت را برای ما می گذاری تا ما درس بخوانیم و یاد بگیریم تا در آینده افرادی مفید برای جامعه باشیم .
معلم عزیزم از اولین روز ی که تو را شناختم خوب بودی .با ما شوخی می کردی .تو بهترین نمونه ی معلم کلاس پنجم بودی .دوستت دارم .
من معلم ، مدیر ، معاون و همه کارکنان دبستان شاهد را که برای ما زحمت می کشند را دوست دارم . از شما می خواهم که هیچوقت عصبانی نشوید .
سلام معلم عزیز و سخت کوشم ،تو بعضی وقتها سرمان داد می زنی ! اما من تو را درک می کنم وقتی جواب زحمتهایت را نمی دهیم و تو چقدر اذیت می شوی !
دیروز کبوتری را دیدم گفت: بنویس ، گفتم : قلم ندارم . گفت : از پر من بشکن و بنویس ، گفتم : جوهر ندارم . گفت : از خون من بگیر و بنویس . گفتم چه بنویسم ، گفت : بنویس دوستت دارم معلم
معلم عزیزم، مدیر و معاون عزیزم من همه ی شما را دوست دارم شما برای ما زحمت می کشید . قول می دهم که زحمات شما را جبران کنم .
ای معلم چراغ نور افروز ، برای تمام زحماتی که برای ما کشیده ای تشکر می کنم از خداوند می خواهم که طول عمر بیشتری به شما بدهد که بتوانید دانش آموزان زیادی را تربیت کنید . می دانم که شما برای ما زحمات زیادی می کشید که بیاموزیم و با سواد شویم که ما در آینده فرد مفیدی برای جامعه ی خود باشیم .
معلم عزیزن یک سال برایم زحمت کشیدی و درس زیستن و دوست داشتن را به من یاد دادی حالا از تو یاد گرفتم که همیشه دوستت داشته باشم و هرگز فراموشت نکنم .
مطلب مشابه: متن تشکر از معلم با جملات و متن متفاوت قدردانی و سپاسگزاری از معلم و استاد
دلنوشتههایی از طرف معلم به دانش آموزان
عزیزان من اگر یک چیز را بخواهم
که از من در زندگی تان به خاطر داشته باشید
و گه گاهی به آن بیاندیشید
این است که زندگی و عمرتان را خرج شناخت کنید
شناختی که از جاده علم و عقل عبور می کند
شناختی که در نهایت شما را به عشق رهنمون خواهد شد
دانش آموز عزیزم
می خواهم با خواندن این متن
به محبت حقیقی و عشق این معلم سخت کوشت پی ببری
می خواهم بدانی
که در فکر و ذهن من برای تو جایی هست
و برای همیشه مال توست
می خواهم بدانی
که آینده و سرنوشت تو برای من مهم بوده و هست
می خواهم بدانی
که نقش آفرینی و تاثیر من در سرنوشت
آگاهانه و دلسوزانه و هدفمند بوده است
می خواهم از صمیم دل بفهمی
که من خوشحالم از اینکه در موفقیت
پیروزی و پیشرفت های تو سهیم هستم
شاید دانش آموزهایم شلوغ باشند
گاهی از شدت بازیگوشی امانم را ببرند
آن چنان که من می خواهم اصلا درس نخوانند
آن چنان اذیتم کنند که تا پایان روز حال خوشی نداشته باشم
شاید حقوقم نسبت به خیلی از مشاغل کمتر باشد
شاید کسانی در جامعه نسبت به من
و شغلم کم مهری کنند و هزار شاید دیگر
اما هرگز لذت معلمیم را با دنیا عوض نمی کنم
لذت استقبال یک دانش آموز برای آموختن از میان چندین نفر
لذت معرفت بچه های پاک و معصوم
لذت سلام های از فاصله چند متری در خیابان
و حال و احوال پرسی دوستانه و خالصانه شان
من لذت معلمی را با دنیا دنیا رفاه عوض نخواهم کرد
دوستتان دارم فرشتگان کوچک من
مطلب مشابه: متن تشکر از خانم معلم (جملات سپاسگذاری از معلم برای دانش آموزان)
کلاس من قطعه ای از بهشت است
چه کسی این را درک می کند جز یک آموزگار
لبخند صبحگاهی و دست سرد اما صمیمی یک کودک
دریافت یک گل مچاله از دست او
سلام سرشار از احساسات
اظهار نظر صادقانه ی یک دانش آموز بیش فعال
شمیم خوش تلاوت کودکانه ی سوره ناس
زیبایی روخوانی یک کودک کلاس اولی
کلنجار مصرانه ی او با کلمات
احساس زیبای پرورش یک عادت صحیح در نسل فردا
این ها همه به آموزگار می فهماند
که کلاسش قطعه ای از بهشت است
کلاس اول، کلاس دوم
یکی یکی بالا می روید و می آموزید
از این مهر یکی یکی مهرها را پشت سر می گذارید
یکی یکی کلمه ها را می بوسید
و یکی یکی در جمله ها نفس می کشید
صدای کلمات در گوش ماست
کلماتی که بهار می شود
از شکوفه های خود همه جا را عطرآگین می سازد
و بدانید که در آموختن هیچ گاه سکوی آخری وجود ندارد
دانش آموز عزیزم این سال تحصیلی هم به پایان رسید
سال های دیگری خواهد آمد و خواهد گذشت
مثل سالهایی که آمد و گذشت
در این میان تو باید رشد کنی
و هر روز چون نهالی که ریشه در دانایی دارد
ببالی و بدل به درختی سربلند و تنومند شوی
درختی که سر به بلندای آسمان و نور خواهد سود
مطلب مشابه: متن ادبی تشکر از استاد + جملات زیبای کوتاه برای تشکر از معلم و استاد
متن یادگاری برای دانش آموز کلاس اول ابتدایی
نوگل خوبم آب اولین کلمه ای است که فرا می گیری
آب یعنی زندگی
آب روشنایی است
آب سرچشمه ی پاکی است
به فال نیک می گیریم نوشتن نخستین کلمه را
امیدوارم آینده ات به روشنی و زلالی و پاکی آب باشد
دلنوشتههایی درباره مقام معلم
– ای معلم تو را سپاس : ای آغاز بی پایان ، ای وجود بی کران ، تو را سپاس .ای والا مقام ، ای فراتر از کلام، تورا سپاس. ای که همچون باران بر کویر خشک اندیشه ام باریدی سپاست می گویم، تو را به اندازه تمام مهربانی هایت سپاس می گویم . ای نجات بخش آدمیان از ظلمت جهل و نادانی،ای لبخندت امید زندگی و غضبت مانع گمراهی تو را سپاس می گویم . این تویی که با دستان پر عطوفتت گلهای علم و ایمان را در گلستان وجود می پرورانی و شهد شیرین دانش را به کام تشنگان می ریزی. پس تو را ای معلم به وسعت نامت سپاس می گویم . همان نامی که چهار حرف بیشتر ندارد ، اما کشیدن هر حرف و صدایش زمانی به وسعت تاریخ نیاز دارد
معلم عزیز ، استاد بزرگوار، تو را به چه مانند کنم . دل دریاییت لبریز از آرامش است همچون کوه استوار از حوادث روزگار ایستاده ای و همچون ابر، باران پر شکوه معرفت بر چمن های دشت دانش آموختگی فرو می ریزی . خورشید نگاهت گرمابخش وجود ما و حرارت کلبه ی سرد یأس و ناامیدی و ارمغان شور و شعف است . غنچه ی تبسمی که از گلستان لبهای تو می روید، طراوت لحظه های ابهام و زیبا یی بخش خانه ی وجود ماست . کلام روح بخش و دلنشین تو موسیقی دلنوازی است که بر گوش جان می نشیند و اهنگ زندگی را به شور در می آورد
معلم عزیز ، استاد بزرگوار، تو را به چه مانند کنم . روانی به لطافت گلبرگهای ارغوان داری که از احساس و شور و شعف لبریز است . دستهای روشنت سپیدی خود را از گل بوسه های گچ گرفته و شمع وجودت از نیروی ایمان و انسانیت شعله ور است . سرخی شفق ، تابش آفتاب ، نغمه ی بلبلان ، صفای بستان ، آبی دریاها ، همه و همه را می توان در تو خلاصه نمود . معنای کلام امید بخش تو همچون نسیم صبحگاهان نشاط بخش روح خسته ماست . علم آموزی و صبر ایمان را از پیامبران به ارث برده ای و به حقیقت وارث زیبایی ها بر گستره ی گیتی هستی . قدوم سبز تو سبزینه ی کوچه باغ های زندگی و صفا بخش خاطر پر دغدغه ی ماست
معلم عزیز ، استاد بزرگوار، تو را به چه مانند کنم . طپش قلب تو آهنگ خوش هستی و جوشش نشاط در غزل شیوای زندگی است . تو روشنایی بخش تاریکی جان هستی و ظلمت اندیشه را نور می بخشی . ‹‹ و ما یستوی الاعمی والبصیر . و لا الظلمات ولا النور ›› و هرگز کافر تاریک جان کور اندیش با مومن اندیشمند خوش بینش یکسان نیست وهیچ ظلمت با نور یکسان نخواهد بود . چگونه سپاس گویم مهربانی و لطف تو را که سرشار از عشق و یقین است . چگونه سپاس گویم تأثیر علم آموزی تو را که چراغ روشن هدایت را بر کلبه ی محقر وجودم فروزان ساخته است . آری در مقابل این همه عظمت و شکوه تو مرا نه توان سپاس است و نه کلام وصف . تنها پروانه ی جانم بر گرد شمع وجودت ، عاشقانه چنین می سراید : معلم کیمیای جسم و جان است … مــعلم رهنمای گمرهان است…. شـده حک بر فراز قله ی عشق …. معلم وارث پیغــــمبران است
مطلب مشابه: تبریک عاشقانه روز معلم به همسر جان با متن های زیبا
سلامت گفتم پیامم دادی ، پیامت چراغ راه زندگیم شد و مرا به سرزمین نور و آگاهی هدایت کردی ای آینیه تمام نمای عشق و محبت و ایثار هر روزت مبارک باد و ای پروردگار کوچک قلبم که خداوند بزرگ معلمت نامید ، روزت مبارک
– اوراق زرین تاریخ تربیت سیمای درخشان مربیان نام آوری چون ابراهیم ، موسی ، عیسی و محمد (ص) ، علی (ع) و فاطمه (س) و زینب (س) را بر خود نقش ابدی زده است آنان که با پیکار مقدس خویش حماسه های شکوهمند و جاوید در سازندگی انسان متعهد به وجود آوردند و با تزکیه و تعلم کاخ بلند پایه ی علم و فضیلت را بنا نهاده و پرچم توحید را برافراشتند و امروز شما عزیز گرامی ادامه ی این نهضت عظیم را بر عهده گرفته ای ضمن بزرگداشت خاطره استاد مطهری و گرامیداشت روز معلم برایتان در این راه آرزوی موفقیت می نمایم
چگونه می توانم تمام لحظه هایی که چون سرو در مقابلم ایستادی و با شور عشقت مرا سیراب کردی جبران کنم جز اینکه بهترین درود ها و دعاهای خیرم را بدرقه راهت کنم . فروغ صبح دانایی انیس روز نادانی چگونه پاس دارم تورا اینک که می دانم خدا هم نیز چون من تورا بسیار دوست می دارد من هم چون خدایم تو را دارم سپاس بی حد.
– ای باغبان دلها دل را به تو سپردم سیراب کن ز علمت کویر تشنه ام را بعدش بکار درخت پر بار مهربانی تا بار ان ببارد بر بوستان دلها جاری شود چو خونی درجات بی توانها . ای که الفبای زندگی را از سرچشمه نگاهت آموختم ……… روزت مبارک
معلم باغبان باغ عشق است معلم قافله سالار عشق است همه کار معلم کار عشق است. معلم بر اوج جانها خط دانش وایمان می نگارد و در ضمیر پاک دانش آموزان نقش فطرت را برجسته تر می سازد و با خامه تعلیم جامعه تربیت بر اندام روحشان می پوشاند و با کاشتن بذر عفاف و صداقت عفاف و صداقت تعهد در دلها ارزش فوق مادی می افریند.
ای معلم !رنج امروز تو اعتلای فرهنگ ومکتب و میهن فردا ی ماست .تو (امروز ) خود را وقف (فردا) ی ما کرده ای و همچو شمع قطره قطره می سوزی تا دل وجان ما را روشن سازی .
ای معلم!….. تو باغبان دلسوز نهالهای امروز سروها ی سرافراز فردایی . دست کریم و قلب پر مهرت را از سر وجان دانش آموزان این ساقه ها ی نورس وشکوفه های جوان دریغ مدار تا عطر فردایشان یادگار بذر افشانی تو باشد و بویندگان این گلها ی زیبا به باغبان افرین گویند
معلما!…. شمع از تو آموخته است روشنی بخشیدن در تاریکی را باغبان از تو دارد تجربه ی تربیت گلها و آبیاری باغچه ها و گلدان ها را. ای معلم!….. ای فروغ ظلمت ستیز ای مهربان ای غمخوار ای ابر برکت بار!
ما گلبوته های کنار جویباریم تو آب روشن وجاری. کام جانمان تشنه زلال (معرفت ) است. ما لوح سفید دلمان را به (امانت ) به تو سپرده ایم) .در قلبهای ما مشعل هدایت و ایمان بیفروز و مشام ما را با عطر یقین و معنویت معطر ساز .
باغچه کوچکت همیشه بهاری! کلماتی که بر تخته سیاه مینویسی، ابرهای بهاریاند که باران را به تشنگی گلبرگها مهمان میکنند. همه اتفاقهای تو به گل سرخ میرسند. پنجرههای کلاست را با پروانه ها فرش کردهای و دیوارهای کلاست را با بوسه شاپرکها، کاغذدیواری. نیمکتهای کلاس، مثل کلام تو هیچگاه بوی کهنگی نمیگیرند. کلاست باغچهای از گلهای همیشه بهار است که عطر زندگی را از جانت میآکنند
– نفسهایت رسولان روشنیاند. کلمات تو ساده ترین شکل ترجمه خورشید است ؛ وقتی بر روی مستطیل جامانده بر دل دیوار مینویسی و نور را نقاشی میکنی. گرد گچهای سفید که بر شانه هایت مینشیند، انگار با لبخندی مهربان، دماوند در مقابلمان ایستاده است؛ با همان سربلندی همیشگی. اگر کسی چروک های پیشانیات را دنبال کند، به رنج باغبانی میرسد که سالهاست گلهایش را از بیم خزان، به بهارهای در راه سپرده است، باغبانی که هر صبح، با لبخندی بیپایان، بهار را به باغش دعوت میکند. همه جاده هایی که تو نشان میدهی، به «خرد و روشنی» میرسند. صدای گامهایت، زمزمه محبتی است که پیام آور دنیایی از مهربانی است. صدایت، قاصدک ها ییاند که خبر از آیندهای روشن، از روزهای نیامده برایمان میآورند
همیشه خستگیهایت را پشت لبخندهای ما گم میکنی؛ لبخندهایی که بوی افتخار و غرور و سربلندی میدهند، لبخندهایی که بوی امید میدهند، لبخندهایی که بوی بالندگی میدهند. ما ماهیان قرمز کوچکی هستیم که غیر از آب ندیدیم و از هم میپرسیم آب را و تو رودی هستی که به اقیانوسهای دور، پیوندمان میدهی و آب را برایمان بخش میکنی. تو ابری؛ جان تشنه کویری ما را از باران دانش سیراب میکنی
– تو چشمهای هستی که زلالی را در زیر سایه درخت دانایی، به ما تعارف میکنی. تو به ما یاد میدهی تا مثل همه پرنده ها پرواز کنیم و یادمان میدهی که خویش را به خداوند برسانیم؛ مثل تمام آههایی که از دلهای سوخته میآید. وقتی که مثل همیشه آرام آرام شروع میکنی به صحبت کردن، انگار قناری های مست، دارند بهار را آواز میکنند! دستهای گرمت را می فشاریم که گرمترین دست دوستی هاست. آب حیات، همین کلماتیاند که تو به ما می آموزی، بی آنکه چشم طمعی داشته باشی؛ تنها لبخند ما کافیست. کلماتی که تو می آموزی، هیچ گاه فراموش نخواهیم کرد
ما درس چگونه زندگی کردن را از تو آموختهایم و تمام دار و ندارمان، کوله باریست از آموخته های تو که سالها پیش از مسافر شدن، در دستهایمان نهادی تا سربلند به مقصد برسیم. همیشه دلگرم مان کردی تا جادههای پر پیچ و خم زندگی را با امیدواری طی کنیم. حالا که باغچه زیبایت به بار نشسته، بخند؛ بخند مثل همیشه، تا ما همه خستگی راه را فراموش کنیم. بخند، زیبا بخند! بهار جاودانه گلهایی که تو پرورش دادی مبارک باغبان؛ خسته نباشی
اردیبهشت، با نفسهای پیامبرانهات جوانه میزند و تو می آیی تا خورشید آگاهی را در قلبهای حاصل خیز فرزندان سرزمینت بکاری. دستان سپیدت بر پیکر تخته سیاه، نور میپاشد و الفبای روشنی، در اذهان تاریکمان حک میشود. وارد که میشوی، چشمهای شوقمان چون پنجرههایی آفتابی، به سویت گشوده میشوند. می آیی و عطر حضورت فضای کلاس را پر میکند. ای راز دار دلهای کوچک و معصوم و سنگ صبور غمهای پروانه ها! تو آمدهای تا روح حقیقت را پاسداری کنی و از چهره جاهل زمین، گرد و غبار این همه ندانستن را بزدایی. آمدهای تا نهالهای سبز را باد هرزه گرد پاییز، به داس زردش نچیند.
لب که به سخن میگشایی، صدها پرنده سپید بال در آسمان معرفت به پرواز می آیند و من لبریز این همه آبی، پریدن را تجربه میکنم. نگاهم که میکنی، تار و پود جانم لبخند میزند. دستهایت، ریشه های کنجکاویام را محکم میکند و صدای فرشته سانت، سایه غولهای نادانی را از کوچه های جانم میتاراند. ای آسمانی زمینی رخسار! اینگونه که عاشقانه به رویشمان کمر بستهای، دیر نیست که از هر گوشه این خاک، صنوبرانی سربلند، با انگشتان سبزشان، گیسوان خورشید دانش و فن آوری را شانه بزنند و ستاره های فروزان پژوهش، از چشمان آگاه همین نوباوهگان بزرگ اندیشه، روشنی بخش رصد خانه های تاریک جهان گردد. تو را چه نامم ای عصاره مهربانی و ایثار و عشق؟ از شیره جانت مینوشانی و رگهای کبودمان را از خون کاوش و تفکر می انباری، تا نفسهای زندگیمان، با نبض آینه ها هماهنگ شود. دوستت داریم. می ستاییمت و خاطر خستگی ناپذیرت را به واحه های خرم ایمان و عشق میسپاریم
رو به روی تپشهای پر شتاب تعهّد که نامش معلم است، گلهای آرامش آمده اند و دسته دسته بوسه آوردهاند؛ با خوشه های رنگارنگ تقدیر و تبریک های از دل برآمده: ای آموزگار مهربان، معلم خوب من! عطر گل، همه جا پیچیده. هم کلاسیهای نور، یکی یکی در پیشگاه امروز، بسته های سپاس را هدیه میدهند. شاد باشها از سمت ماه می آیند، روی میز معلّم. شور و شوقها، از پشت لحظه ها سَرَک میکشند. فضای کلاس از بوی معلّم، سرشار است
معلم، هر روز در ایستگاه صبح می ایستد تا اتوبوس بیقراری بیاید و او را به کلاس محبّت ببرد. معلم می آید و نسیم یادگیری در موسم شعور می وزد. الفبای عشق، بر دل کلاس مینشیند. می آید و باز قدم میزند بین ردیف صندلی های «توانا بود».می آید و بوی خوش دانش، تا بهشت امتداد می یابد. می آید و باز به صورت دقیقه ها، لبخند می پاشد و بر سرِ اندیشه های بزرگ فردا، دست نوازش میکشد و همچون باغبانی دلسوز، قد کشیدن دانه دانه نهالهایش را انتظار میکشد
وقتی قلم می لغزد در ناکجا آباد جغرافیای اندیشه یعنی نسیم روح تو وزیدن گرفته است. در هر کرانه خواندن و نوشتن؛ حضور آبی تو موج بر موج، بالا میرود؛ تو که در تکاپوی رشد و تعالی نسلها گم شدی؛ تو که خاطره هایت با نیمکت های ساده و پرهیاهو و با تخته سیاهی که سپیدی روز را می آموخت، گره خورده است. تو با واژههای آسمانی ذهنت، بغل بغل محبّت همراهشان میکردی و به سینه گشاده شاگردان نوپا هدیه میدادی. تو در پژواک پرستوهای عاشق، تکرار میشوی و در ترانه باران، تازهتر از همیشه میدرخشی. قاصدک خیال مهربان تو، همیشه رو به آسمان، در اندیشه بارور شدن بذرهایی است که پاشیدهای. تو به فرداهای روشن دانش آموزان خویش می اندیشی و ما در تکانهای قطار زندگی روی ریل روزگار، در هر نوشتهای، در هر لغزشی که از قلم سر میزند و در رویش هر فصلی، یاد تو را زنده میکنیم. ای صبور آسمانی، معلم علم و الهام، ای آموزگار! از تو چه بگوییم که خود به ما آموختی گفتن و نوشتن را؟به رشته های مهر که بر گردنم آویخت های سوگند که همواره می ستایمت
تو را به یاد می آورم که در چشم های کودکی ام لبخند میزدی، آن گاه، درختان شکوفه می آوردند. حیاط کوچک مدرسه، چقدر برایم بزرگ میشد وقتی صدایم میکردی و الفبای روشنی رادر گوش جانم می آویختی! گویی در ژرفای صدایت، پرندگان آشیانه داشتند. در زیر بارانِ پرسش های بیشمار من، چتر نوازش نگاهت را میگشودی و صبورانه مرا می آموختی که ابرها چگونه تشکیل میشوند، باران چگونه میبارد، فصلها چرا پدید می آیند و راز اختلاف شبها و روزها چیست. من در کلاس شکوه تو، برای دومین بار متولد شده ام؛ از همان روز که درسِ مهربانیات چراغ زندگیام شد تا کوره راههای جهل و تاریکی را در پرتو پر فروغش، به سلامت پشت سر گذارم. هر چه بیشتر تو را سرمشق خود قرار دادم، راه برایم روشنتر شد و خورشید علم و دانش، زندگیام را حرارت بیشتری بخشید. سالها میگذرد؛ اما من هنوز به آبیِ بیکران نگاهت میاندیشم که مشتاقانه، صدف های گهر بار آگاهی را در دستهای من لبریز میکرد. میخواستی بدانم و دانایی را با زمزمه های مهربانیات، در روح و جان من تلقین میکردی همواره در دعاهای شبانهام تو را یاد میکنم و از خداوند، علوِّ درجاتِ معنویات را آرزو دارم.
مطلب مشابه: انشا معلم ؛ انشا در مورد معلم ؛ 7 انشای زیبا در مورد معلم و شغل معلمی