شعر درباره ماهی؛ اشعار عاشقانه زیبا درباره ماهی و دریا
در این بخش مجموعه بخش روزانه مجموعه شعر درباره ماهی و دریا با اشعار زیبای عاشقانه نو و کهن را ارائه کرده ایم.
اشعار زیبا درباره ماهی و دریا
از حلقِ ماهیهای تُنگ
آب خوشی پایین نرفتبعد از تو اقیانوس هم
تسکین ماهیها نشد…“محمود اعظمی”
عشق حق داشت اگر تور نیانداخت به آب
برکهی بخت من از ماهی دلمرده پر است“فاضل نظری”
تا دیدار تو
یک شیشه فاصله است و من
مثل ماهی
میانِ تُنگ
و تُنگ
میان دریا.
آه، اگر بشکند این دیوار شیشهای!
“رضا کاظمی”
رفتهبودم سر حوض
تا ببینم شاید، عکس تنهایی خود را در آبآب در حوض نبود
ماهیان میگفتند:هیچ تقصیر درختان نیست
ظهر دم کردهی تابستان بودپسر روشن آب، لب پاشویه نشست
و عقاب خورشید، آمد او را به هوا برد که بردبه درک راه نبردیم به اکسیژن آب
برق از پولک، رفت که رفتولی آن نور درشت، عکس آن میخک قرمز در آب
و اگر باد میآمد دل او، پشت چینهای تغابل میزدچشم ما بود
روزنی بود به اقرار بهشتتو اگر در تپش، باغ خدا را
دیدی همت کنو بگو ماهیها
حوضشان بیآب استباد میرفت
به سروقت چنارمن به سروقت
خدا میرفتم
“سهراب سپهری”
مطلب مشابه: سخنان بزرگان در مورد دریا و اقیانوس با جملات الهام بخش
مقدار یار همنفس جز من نداند هیچکس
ماهی که بر خشک اوفتد قیمت بداند آب را“سعدی”
ماهی تنهای تنگم، کاش دست سرنوشت
برکهای کوچک به من میداد دریا پیشکش!“سجاد سامانی”
با کمال احتیاج، از خلق استغنا خوش است
با دهان خشک مردن بر لب دریا خوش استنیست پروا تلخکامان را ز تلخیهای عشق
آب دریا در مذاق ماهی دریا خوش استهر چه رفت از عمر، یاد آن به نیکی میکنند
چهره امروز در آیینه فردا خوش استبرق را در خرمن مردم تماشا کردهاست
آن که پندارد که حال مردم دنیا خوش استفکر شنبه تلخ دارد جمعه اطفال را
عشرت امروز بیاندیشه فردا خوش استهیچ کاری بیتامل گرچه صائب خوب نیست
بیتامل آستین افشاندن از دنیا خوش است
ماهی! نمیر… باش که دریا بیاورم!
دریا کجاست؟ تُنگ بیاور که دیر شد…“پوریا شیرانی”
بین ماهیهای اقیانوس و ماهیهای تنگ
هیچ فرقی نیست وقتی چارهای جز آب نیست!
مطلب مشابه: دکلمه دریا با متن های احساسی و جملات طولانی حس زیبای دریا
شعر ماهی و دریا
آرامتر از آبی دریاست نگاهت…
من ماهیِ دلخواهِ توام تور بیانداز“فرشته خدابنده”
دچار یعنی
عاشق
و فکر کن که چه تنهاست
اگر که ماهی کوچک،
دچار آبی دریای بیکران باشد.سهراب سپهری
در این دریا چه میجویند ماهیهای سرگردان؟
مرا آزاد میخواهی؟ به تنگ خویش برگردان“فاضل نظری”
مثل یک جنگلِ پاییزیِ سرماخورده
شدهام بیرمق و غمزده و تا خوردهاخم کن! زخم بزن! تلخ بگو! سر بشکن!
قالی آنگاه عزیز است که شد پا خوردهماهی کوچک اگر دل نسپارد چه کند؟
بس که آب و نمک از سفرهی دریا خوردهعشق، داغ است و دوای تن سرد من و تو
دور آتش بنشینیم دو سرماخورده؟برسانید به یوسف که سرافراز شدی
هر چه سنگ است به بیچاره زلیخا خوردهبرسانید از او صرفنظر خواهمکرد
نرساند اگر از آن لب حلوا خورده“ناصر حامدی”
مطلب مشابه: شعر عاشقانه دریا و ساحل + جملات زیبا و احساسی در مورد آبی دریا و ساحل عشق
حوضی داشتم
با ماهی قرمزی در آبش
خوش داشتم ببینم
ماهی قرمزم بر فراز چنارها پرواز کند…بیژن الهی
مانند کوچهای که مسیر عبور توست؛
در من قدم زدی و مرا جا گذاشتیماهی شدم که غرق تو باشم ولی مرا
با تُنگ، در مقابل دریا گذاشتی …“سورنا جوکار”
حال این ماهیِ افتاده به این برکه خشک
حال حبسیهنویسی است که زندانی نیست“حامد عسکرى”
عید هم پایان گرفت و سفرهها برچیده شد
ماهی قرمز کنون چشم انتظار گربه است“پریوش رستمی”
نگفتمت مرو آنجا که آشنات منم
در این سراب فنا چشمه حیات منموگر به خشم روی صد هزار سال ز من
به عاقبت به من آیی که منتهات منمنگفتمت که به نقش جهان مشو راضی
که نقش بند سراپرده رضات منمنگفتمت که منم بحر و تو یکی ماهی
مرو به خشک که دریای باصفات منمنگفتمت که چو مرغان به سوی دام مرو
بیا که قدرت پرواز و پرّ و پات منمنگفتمت که تو را ره زنند و سرد کنند
که آتش و تبش و گرمی هوات منمنگفتمت که صفتهای زشت در تو نهند
که گم کنی که سر چشمه صفات منمنگفتمت که مگو کار بنده از چه جهت
نظام گیرد خلاق بیجهات منماگر چراغ دلی دان که راه خانه کجاست
وگر خداصفتی دان که کدخدات منم“مولوی”
مطلب مشابه: شعر دریا + مجموعه اشعار زیبای عاشقانه با موضوع دریا و ساحل
شعر کوتاه درباره ماهی
ماهی قرمزم و دلخوشیام این شده که
عکس ماه تو بیفتد به تن کاشیها…“علی صفری”
من آمدهام که با تو راهی بشوم
آنی که تو از دلم بخواهی بشومدریا بغلم کن! بغلم کن دریا!
میخواهم از این به بعد ماهی بشوم“جليل صفربيگی”
دوباره از سر نو راهیات نخواهمشد
تو یونسم نشدی، ماهیات نخواهمشد“چشمه”
به اندازه ی تُنگ تو تَنگ است
دنیای من هم
ماهی قرمزجان
بهجای زمزمهی مهربانِ رود و موجِ آرام ِ دریا
سهم من هم از این دنیا جنگ است
ماهی قرمزجان“آرمان میلادی”
تو را آنگونه میخواهم که باغی باغبانش را
شبیه مادر پیری که میبوسد جوانش راتو را در یک شب بارانی غمگین سرودم که
نمیدانم زمانش را، نمییابم مکانش رامن آن سرباز دلتنگم، که با تردید در میدان
برای هیچ و پوچ از دست خواهدداد جانش راپریشانم شبیه پادشاهی خفته در بستر
که بالای سرش میبیند امشب دشمنانش راتو در تقویم من روزی نوشتی دوستت دارم
از آن پس بارها گم کردهام فصل خزانش راپرستویی که با تو هم قفس باشد نمیترسد
بدزدند آب و نانش را، بگیرند آسمانش راتو ماهی باش تا دریا برقصد موج بردارد
تو آهو باش تا صیاد بفروشد کمانش رامن آن مستم که در میخانهای از دست خواهدرفت
اگر دستان تو پر کردهباشد استکانش را“علی سلیمانی”
ماهی قرمز من
تنگ بلور جای تو نیست
دل به دریا زدن مقصد توست
خانه شیشهایات دریا نیست
هرشب اشکم را به بالینم
نمیبیند کسی…اشک ماهی در دل دریا
نمیآید به چشم…“سیده معصومه اجاق”
مطلب مشابه: متن عاشقانه دریا و ساحل + عکس نوشته های زیبا و خاص با احساسات
بهار آمد پریشان باغ من افسرده بود اما
به جو باز آمد آب رفته ماهی مرده بود امازمستان رفت، برفش آب شد، خورشید بازآمد
کبوتر بچه ها را سوز سرما بردهبود امابشوید خاک قاب پنجره باران پاییزی
به پشت شیشه در تنگی گلم پژمرده بود اماهزاران نوشدارو میرسید از بهر سهرابم
به سهرابم هزاران ضرب چاقو خورده بود اماخلاصه گشت ماه و مهر تا آن سال آخر شد
بهار آمد دوباره! باغ من افسرده بود اما…
عید آمد همه شادند
همه با یک لباس نو
همه در سفره هفتسین
پدر به کودکش میدهد عیدی
دلاری سرد
مادر بر زلف دخترش میگذارد گل
میزند شانه
منم آن ماهی قرمز
در یک تُنگ
تَنگ
آبش شور است و سرد
دلم تنگ است از دوری
آن ماهی سیاه کوچک دریای
آزادی
اشک گرم من در آب
نمیبینید؟
من از نگاه گربهی همسایه میترسم
من از نگاه گربهی همسایه میترسم
آب را گل نکنید!
ماهی،
پرِ پرواز ندارد
“علی چاروسائی”
تو دیدی هیچ عاشق را که سیر بود از این سودا
تو دیدی هیچ ماهی را که او شد سیر از این دریا“مولوی”
تو ماهی و من ماهی این برکه کاشی
اندوه بزرگیست زمانی که نباشیآه از نفس پاک تو و صبح نشابور
از چشم تو و حجره فیروزهتراشیپلکی بزن ای مخزن اسرار که هر بار
فیروزه و الماس به آفاق بپاشیای باد سبک سار مرا بگذر و بگذار
هشدار که آرامش ما را نخراشیهرگز به تو دستم نرسد ماه بلندم
اندوه بزرگی ست چه باشی، چه نباشیاشعار علیرضا بدیع
مطلب مشابه: عکس پروفایل دریا + مجموعه شعر بلند و کوتاه با موضوع دریا
بغض ِفروخوردهام، چگونه نگریم؟
غنچۀ پژمردهام، چگونه نگریم؟رودم و با گریه دور میشوم از خویش
از همه آزردهام، چگونه نگریم؟مرد مگر گریه میکند؟ چه بگویم
طفل ِزمین خوردهام، چگونه نگریم؟تنگ پر از اشک و چشمهای تماشا
ماهی دلمردهام، چگونه نگریم!پرسشم از راز ِبیوفایی او بود
حال که پی بردهام، چگونه نگریم؟“فاضل نظری”
دلتنگِ دریاست!
ماهی افتاده بر ساحل؛
چونان من، دور از تو