شعر تابستان | گلچین اشعار کوتاه و بلند فصل زیبای تابستان

در این بخش روزانه مجموعه شعر کوتاه و بلند زیبا و احساسی در مورد فصل زیبای تابستان را ارائه کرده ایم.

اشعار زیبای تابستان

باران تابستانی یعنی
بهترین روزهای تابستان سپری شده و
تنها چند روزی به تولد پاییزی نو باقی مانده است

***

بوی پیراهن تو
مثل بوی دریا نمناک است
مثل
باد خنک تابستان
مثل تاریکی خواب انگیز است

***

شعر تابستان

تابستان از کدامین راه فرا خواهد رسید
تا عطش
آب ها را گوارا تر کند؟

***

شعر فصل تابستان

فصل تابستان است
سایه ای می جویم
سایه ای پر الفت
کوچه ها گرم کلام
خانه ها گرم سخن

***

شعر تابستان

اگر بکوشیم نامِ کوچک پروانه ها را به یاد آوریم

شاید دندان هایمان سفید شوند.

شاید گنجشک های کوچه ی تابستان بیاید

و در پوست ما – این دریاچه ی صورتی –

آرام شنا کند.

شاید باز من از چشمانِ تو بفهمم

که آسمان آبی است.

***

اشعار زیبای تابستان

چه‌قدر شبیه خواب‌های من بودی
در پشت‌بام تابستان‌هایی
که به هفت‌سنگ و گرگم به هوا می‌گذشتند…

***

شعر تابستان

ای از ورای پرده‌ها تاب تو تابستان ما
ما را چو تابستان ببر دلگرم تا بستان ما
ای چشم جان را توتیا آخر کجا رفتی بیا
تا آب رحمت برزند از صحن آتشدان ما

***

شاید عجیب بنظر برسد اما…

زنی که در شب های کوتاه تابستان

گوشه ی دنج رویاهایش می نشیند؛

خیالت را می بافد

نگاهت را می بافد

و از عطر بی نظیر آغوشت

گره کوری بر آرزوهایش می زند،

می خواهد در یلدای بلند زمستان،

تو را به تن کند

تو را در آغوش بگیرد

تو را نفس بکشد …

***

شعر تابستان

سلطنت بهار رو به پایان است
ارتش تابستان در راه است
ارتشِ سه نفرهِ مخوف و گرم
تیر و مرداد و شهریور
تیر ، همچون سرطان کُشنده
مدام بر فرق سَرم کوبه میزد
‌مرداد ، آغاز سلطنت اسدِ
بی رحم و وحشیانه ضربه میزد
شهریور ، فرشته نگهبانِ آتش
دوشیزه عشق و محبت و عطش

شعر از مصطقی ارشد (کیان)

***

شعر تابستان

شعر در مورد زیبایی های تابستان

تابســـــتان تابســـــتان! این غم را از من بستان
ببــر این روح خسته، زین زندان تا نیستان
بگو به معبودِ جان، که لیـــلا دارد پیام
طاق و توان ندارم، دیگر نمیاد صدام

تابســـــتان تابســـــتان! ببین این جُورِ پنهان
دردم را، سکوت مبهمم را، از دیدگانم بخوان
به حال زارِ خَستَم، در این دنیا شاهد باش
فقط بخاطر ‘حق’ می سوزانم جانم را، شاهد باش

خداوند خوب دانست، که روزگار چه ها کرد
شاید به این خاطر، شبهای تو را کوتاه کرد
تا این دل شکسته، کمتر بیدار بماند
وَز دیده های خسته، ز گریه خون فشاند

تابســـــتان عزیزم، نامت را می نَهم ‘غـــــــم’
شاید روزی به حالم، بباری اشکِ نم نم
محو سکوت توام، نه ابر داری نه باران
در شبهای دلتنگیت، آرام می دهم جان…

لیلا طهماسبی

***

شعر تابستان

شعر بلند عاشقانه تابستان

رقصِ تابستان
شکوهِ کوهستان
صدای آبشار
شادیِ بوستان
دلم را رنگ می‌کند
مستانه در کوچه باغهای عشق قدم می‌زنم
هوا لطیف است در شهریور
برکت جاویدان باد.
سنگریزه های کفِ کوچه، با تماسشان با کفش، نقاره می‌نوازند
در و دیوارهای گلخانه، به خود مغرورند
چون از گل‌ها پاسبانی می‌کنند.
گلی های عروس، نشسته در لباسِ زیبایی
از دور لبخند می‌زنند
عطرشان دوچندان باد.
باغبان سالخورده در حاشیه ی باغ
کنار بوته های زعفران، نماز عشق می‌خوانَد
با تدبیرِ او، باغ دکانِ شادی و نشاط شده است
دلش شمعدانی و نمازش قبول باد.
نظمِ درختانِ ایستاده در صفوفِ پرثمری
یاریِ آب و خاک، لطفِ هوا
باغ را سازمان کرده
توفیقاتشان از دل و جان باد.
بوته های خار از کوچه چشم چرانی می‌کنند
برگ ها، حجابِ گیلاس
آبِ باران بشوید ناپاکی ها را
حیایِ گیلاس های دختر
جواهرنشان باد.

شعر از محمدجواد حسین زاده

***

شعر تابستان

دشت هایی چه فراخ

کوه هایی چه بلند

در گلستانه چه بوی علفی می آمد؟

من دراین آبادی پی چیزی می گشتم

پی خوابی شاید

پی نوری ، ریگی ، لبخندی

پشت تبریزی ها

غفلت پاکی بود که صدایم می زد

پای نی زاری ماندم باد می آمد گوش دادم

چه کسی با من حرف می زد ؟

سوسماری لغزید

راه افتادم

یونجه زاری سر راه

بعد جالیز خیار ، بوته های گل رنگ

و فراموشی خاک

لب آبی

گیوه ها را کندم و نشستم پاها در آب

من چه سبزم امروز

و چه اندازه تنم هوشیار است

نکند اندوهی ، سر رسد از پس کوه

چه کسی پشت درختان است ؟

هیچ می چرد گاوی

ظهر تابستان است

سایه ها می دانند که چه تابستانی است

سایه هایی بی لک

گوشه ای روشن و پاک

کودکان احساس! جای بازی اینجاست

زندگی خالی نیست

مهربانی هست ،

سیب هست ،

ایمان هست…

***

شعر تابستان

گذشت تابستان

دگر بهار نیامد

و شهر شهر پریشیده

بی بهاران ماند

و دشت سوخته در انتظار باران ماند

امید معجزه یی ؟

***

بهار این بارت

به تابستان قطب نبرد ؟

به تابستان بهاری آنجا ؟

به ازدحام آشیانه و آواز ؟

به زایش مسافران همیشه

سیزیف ها که سنگ هاشان را

در چینه دان می برند ؟

***

شعر تابستان

با تو بودن خوبست

و کلام تو

مثل بوی گل در تاریکی است

مثل بوی گل در تاریکی وسوسه انگیز است

بوی پیراهن تو

مثل بوی دریا نمناکست

مثل

باد خنک تابستان

مثل تاریکی خواب انگیزست

شعر تابستان

مطالب مشابه را ببینید!

متن و جملات ادبی تبریک تولدم برای فصل های مختلف سال بهار، تابستان، پاییز و زمستان متن در مورد تعطیلات تابستان و سخنان زیبا در مورد خوشگذرانی در روز تعطیل صبح بخیر انگیزشی تابستانی با جملات مثبت انرژی دهنده دلنوشته تابستان با متن های احساسی درباره فصل زیبای گرما جملات طنز و خنده دار ویژه تابستان و متن های رمانتیک و احساسی روزهای داغ جملات عاشقانه خاص در مورد تابستان + متن کپشن و استوری ویژه فصل گرما و تابستان متن فصل تابستان + جملات خواندنی عاشقانه و احساسی درباره فصل گرم تابستان متن تبریک تولد به تابستانی ها + جملات تولدت مبارک فروردین اردیبهشت خرداد ماه های تابستان جملات سلام صبح بخیر تابستانی + متن های کوتاه و گرم صبح بخیر رسمی و صمیمانه زیباترین متن های ادبی درباره تابستان + جملات کپشن و استوری فصل گرما