اشعار شاد عاشقانه (زیباترین شعار کوتاه و بلند شاد احساسی و عاشقانه برای یار و همسر)
اشعار زیبا و شاد عاشقانه
در این مطلب روزانه مجموعه اشعار شاد عاشقانه و زیبا را از شاعران مختلف (شعر دو بیتی، شعر نو، شعر تک بیتی و اشعار بلند و کوتاه) گردآوری کرده ایم با ما همراه باشید.
با آن همه دلداده دلش بسته ی ما شد
ای من به فدای دل دیوانه پسندش
نرگس ز چه بر سینه زد آن یار فسون کار
ترسم رسد از دیده ی بدخواه گزندش
***
هر چند بهشت صد کرامت دارد
مرغ و می و حور سرو قامت دارد
ساقی بده این باده ی گلرنگ به نقد
کان نسیه ی او، سر به قیامت دارد
***
عشق را جز عشق لایق هست نیست
غیر او معشوق و عاشق هست نیست
عقل اگر گوید که غیر عشق هست
نزد ما این قول صادق هست نیست
***
تو که بالا بلند و نازنینی
تو که شیرین لب و عشق آفرینی
در آن لب هاي افسونگر چه داری
در آن دل غیر شور و شر چه داری
***
لحظه ای در گذر از خاطره ها
ناخود آگاه دلم یاد تو کرد
خنده آمد به لبم شاد شدم
گویی از قید غم آزاد شدم
***
ترسم که تو هم یار وفادار نباشی
عاشق کش و معشوق نگه دار نباشی
من از غم تو هر روز دو صد بار بمیرم
تو از دل من هیچ خبردار نباشی
***
شعر عاشقانه زیبا و شاد
ای عشق شکسته ایم مشکن ما را
این گونه به خاک ره میفکن ما را
ما در تو به چشم دوستی میبینیم
ای دوست مبین به چشم دشمن ما را
***
هر دم به بهانه ای تو را یاد کنم
افسرده دلم به یاد تو شاد کنم
بی تو دل من چو کلبه ای خاموش است
با یاد تو این خرابه آباد کنم
***
دعا کردم که برگردد
شده با دیگری باشد
دعا های به این تلخی
همان بهتر نمی گیرد …
***
ای کاش دلم اسیر و بیمار نبود
در بند نگاه او گرفتار نبود
من عاشق و او ز عشق من بی خبر است
ای کاش دل و دلبر و دلدار نبود
***
یکی در آرزوی دیدن توست
یکی در حسرت کنار بودن توست
ولی من ساده بی ادعایم
تمام هستیام خندیدن توست
***
شعر دو بیتی زیبای عاشقانه
در مذهب عاشقان قرار دگر است
وین باده ناب را خمار دگر است
هر علم که در مدرسه حاصل گردد
کار دگر است و عشق کار دگر است
***
در عشق تو از بس که خروش آوردیم
دریای سپهر را به جوش آوردیم
چون با تو خروش و جوش ما درنگرفت
رفتیم و زبانهای خموش آوردیم
***
با هر که دلم ز عشق تو راز کند
اول سخن از هجر تو آغاز کند
از ناز دو چشم خود چنان باز کنی
که آن دم زده لب به خندهای باز کند
***
در هوایت بی قرارم روز و شب
سر ز پایت بر ندارم روز و شب
روز و شب را همچو خود مجنون کنم
روز و شب را کی گذارم روز و شب
***
اشعار شاد عاشقانه و زیبا
نگارینا دل و جانم ته داری
همه پیدا و پنهانم ته داری
نمیدونم که این درد از که دارم
همی دونم که درمانم ته داری
***
دوستت دارم
اگرچه شايد گاهي
چنين بـه نظر نرسد
گاه شايد بـه نظر رسد
كه عاشق تو نيستم
گاه شايد بـه نظر رسد
كه حتي دوستت هم ندارمولي درست در همين زمان هاست
كه بيش از همیشه عاشق تو هستم.
***
عاشق هم بودند
از هم جدا شدند
هركدام جدا ازدواج كردند
بچه دار شدند
در خيابان يكديگر را ديدند
يكديگر را صدا كردند
“بچه هايشان” گفتند “بله” !…
***
شعر تک بیتی عاشقانه شاد
تو کیستی ؛ کـه من آن گونه ؛ بی تو بی تابم؟
شب از هجوم خیالت نمیبرد خوابم
***
هیچ میدانی کـه من در قلب خویش
نقشی از عشق تو پنهان داشتم
هیچ می دانی کز این عشق نهان
آتشی سوزنده بر جان داشتم
***
هیچ می دانی کـه من در قلب خویش
نقشی از عشق تو پنهان داشتم
هیچ می دانی کز این عشق نهان
آتشی سوزنده بر جان داشتم
***
دوستت داشتم
دوستت دارم
و دوستت خواهم داشت
از ان دوستت دارمها
کـه کسی نمیداند
کـه کسی نمیتواند
کـه کسی بلد نیست!
***
به دیدارم بیا هر شب
در این تنهایی تنها و تاریکِ خدا مانند
دلم تنگ است
بیا ای روشن، ای روشنتر از لبخند
شبم را روز کن در زیر سرپوش سیاهیها
دلم تنگ است
مهدی اخوان ثالث
***
شعر نو عاشقانه شاد
زیر باران بیا قدم بزنیم
عمر شب را شبی رقم بزنیم
خستهایم از سکوت حنجرهها
زیر باران بیا که دم بزنیم
منوچهر سعادت نوری
***
خودمانیم رفیقان، به کسی بر نخورَد
هر هوس را به غلط عشق حسابش کردیم
علیرضا ضرغامی
***
آری آغاز دوست داشتن است
گرچه پایان راه ناپیداست
من به پایان دگر نیاندیشم
که همین دوست داشتن زیباست
فروغ فرخزاد
***
خبرت هست که
بی روی تو آرامم نیست
طاقت بار فراق
این همه ایامم نیست
سعدی شیرازی
***
تا در ره عشق آشنای تو شدم
با سد غم و درد مبتلای تو شدم
لیلیوش من به حال زارم بنگر
مجنون زمانه از برای تو شدم
وحشی بافقی
***
بر من گذشتی ، سر بر نکردی
از عشق گفتم ، باور نکردی
دل را فکندم ارزان به پایت
سودای مهرش در سر نکردی
سیمین بهبهانی
***
شعر کوتاه تک بیتی عاشقانه شاد
شده آیا که غمی ریشه به جانت بزند؟
گره در روح و روانت به جهانت بزند؟
احمد طیبی
***
من شک ندارم
بهار معجزهی عشق است
حتما
یک شب
یک جایی
یک بوسهی گرم
برفهای زمستان را
آب کرد.
آخر به جز عشق
چه چیزی میتوانست
طبیعت را انقدر ناگهانی و بی مقدمه بیدار کند؟
***
شعر بلند عاشقانه شاد
تنهاترین بهانه ی دنیای من تویی
در رو بروی آینه زیبای من توییوقتی که از تمام جهان خسته می شوم
آغوش دلنشین و پذیرای من توییبا بوی سیب خنده ی تو زنده می شوم
تو یوسف مؤنث و عیسای من توییوقتی به شام آخر خود فکر می کنم
احساس می کنم که یهودای من توییبر لوح سرنوشت من امضای چشم توست
مُهر نماز و خاتَمِ طُغرای من توییوقتی که زیر گوش خدا حرف می زنم
راز و نیاز و ناله و نجوای من توییمجنون ترین حماسه ی دنیای تو منم
شیرین ترین تغزل شیوای من تویی
***
تا در تو نظر کردم رسوای جهان گشتم
آری همه ی رسوایی اول ز نظر خیزد“عطار”
***
چون مرا دوست داری
دنیا بزرگتر
آسمان وسیعتر
دریا آبیتر
گنجشکها آزادتر
و من هزاران بار زیباتر شدهام