شعر در مورد لب و بوسه + عکس نوشته اشعار زیبا در مورد لب
در این بخش روزانه مجموعه اشعار زیبای لب و بوسه را گردآوری کرده ایم. این شعرهای زیبا در مورد لب اگر چه توصیف یک عضو بدن می باشد، در بیشتر موارد جزو اشعار عاشقانه است و زیبایی های لب معشوق را وصف می کند. شعر در مورد لب سرخ، بوسه بر لب و لب های یار جزو موضوعات تکرار شونده در انواع شعر لب می باشد.
شعر درباره لب و بوسه از شاعران بزرگ
لب بر لب من نهاد و میگفت
جانت چو به لب رسید خاموش
***
عاشقم من عطش جان تو را میخواهم
بوسه از آن لب و دندان تو را میخواهم
خندههایت به بهار و لب تو شاخ نبات
در کنارت چه بعید است، کسی پیر شود
شیرین لب او تلخ نگفتی هرگز
این بینمکی ز شور بختی منست
***
به زیرِ بارشِ مهرت، دلم خیسِ تمنا شد
تو از گنجِ درونِ خویش، لبانت را نگیر از من
***
شعر کوتاه لب
با یاد لبت از لب تو محرومم
ای یاد لبت حجاب لبهای تو دوست
***
در هر سَرت ای عشق، سخنها به تغزُل
در کوچه و بازار، سخن بر لبِ آب است
***
ای مست شده از نظرت اسم و مسما
وی طوطی جانگشته ز لبهات شکرخا
***
به بوسهای ز لبش دل نمیشود سیراب
چگونه تشنه تواند ز گوهر آب گرفت
***
به دار ملک ملاحت لبش چو غماز است
که بنگرید نصیب مرا که دربانم
***
تا بوسهای به من ز لب دلستان رسید
جانم به لب رسید و لب من به جان رسید
***
با هم که باشیم سه تاییم…
من، تو و بوسه…
بی هم چهارتاییم…
تو با تنهایی…
من با رنج…
***
زانک مرا داد لبش نیست لبی را اثرش
ز آنچ چشیدم ز لبت هیچ لبی را مچشان
مولانا
مجموعه اشعار در مورد لب
لبهای تو، خضر اگر بدیدی
گفتی لب چشمه حیات است
***
بر لبت چون یکی حباب شوم
بوسم آن را ز شوق و آب شوم
***
لبت بدیدم و لعلم بیوفتاد از چشم
سخن بگفتی و قیمت برفت لؤلؤ را
***
لیکن نداد بر لب من بوسه زانکه یافت
در دیدگان خسته من گور عشق خویش
***
حکایت لبت اندر دهان نمیگنجد
لب و دهان نتوان گفت در درج ثمین
***
لبهایت را
بیشتر از تمامی کتابهایم
دوست میدارم
چرا که با لبان تو
بیش از آنکه باید بدانم، میدانملبهایت را
بیشتر از تمامی گلها
دوست میدارم
چرا که لبهایت
لطیفتر و شکنندهتر از تمامی آنهاستلبهایت را
بیش از تمامی کلمات
دوست میدارم
چرا که با لبهای تو
دیگر نیازی به کلمهها نخواهم داشت
***
هر روز” صبح ” بودنِ
بوسه های تو الزامیست
تا مرا بدرقه کنند،
به سوی جهانی که خستگی های روزمره پیدایم نکنند!
و چقدر دلنشین خواهد بود
صبحی که با بوسه های
تو شروع شود.
عکس نوشته شعر لب
سعدی شیرین سخن در راه عشق
از لبش بوسی گدائی میکند
سعدی
***
لب تو
بوسه مرا میشناسد
مثل لب حوا
که بوسه ی آدم را
با این تفاوت که
برای حوا
آدم دیگری نبود
و برای تو
آدمهای دیگر بسیارند
***
علاج ضعف دل ما به لب حوالت کن
که این مفرح یاقوت در خزانه توست
***
از همه خودم
لبهایم را بیشتر دوست دارم
چقدر نام تو
رنگ میدهد به لبهایم
***
لب و دندانت را حقوق نمک
هست بر جان و سینههای کباب
***
همه چیز را که نمیشود نوشت
بعضی دوستت دارمها
فقط لب مرا میخواهد و
گوش تو را
که بی فاصله بگویم:
دوستت دارم
***
گفتم که لبت، گفت لبم آب حیات
گفتم دهنت، گفت زهی حب نبات
جملات زیبا در مورد لب
لبهای هر دو مان
شبیه به ماهیست
بیا تُنگ صورتمان را یکی کنیم
با هم که باشند، دور هم میگردند
سرشان به شیشه تنهایی نمیخورد
***
بوسیدن لب یار اول ز دست مگذار
کاخر ملول گردی از دست و لب گزیدن
***
چطور
این همه عشق
روی لبهایت
جا شد؟
***
سه بوسه کز دو لبت کردهای وظیفه من
اگر ادا نکنی قرض دار من باشی
***
تو که نمیدانی
از آن دهان
با آن لبها
هر چه بگویی زیباست
هر چه بگویی شنیدنی ست
حتی در سکوت
***
فاتحهای چو آمدی بر سر خستهای بخوان
لب بگشا که میدهد لعل لبت به مرده جان
حافظ
***
بخند محبوبم
دنیا گاه
به شکل تمشک بزرگیست
که هر کس
سهمی از سرخی آن خواهد داشت
گنجشکها
دستهای عابران
لبهای تو
و جای زخمهای من
***
اشعار لب یار
به سحری کآتش دلها کند تیز
لبش را صد زبان هر صد شکر ریزنمک دارد لبش در خنده پیوست
نمک شیرین نباشد وان او هست
***
لبهایت که باز میشوند
شکوفههای سیب پخش میشوند در هوا
عطر نفسهایت را دوست دارم
ای تعبیر قشنگ تمام رویاها
***
لبهاش که خنده بر شکرزد
انگشت کشیده بر طبرزد
***
به انگشتهایت بگو
لبهای مرا ببوسند
به انگشتهایت بگو
راه بیفتند روی صورتم
***
ز لعل و ز دُر گردن و گوش پر
لب از لعل کانی و دندان ز دُر
***
دستهایم
چقدر به دستهات میآیند
به دکمههای پیراهنت
به قوسِ قَزحِ اندامت
به این دوستت دارمها که دانه دانه
روی لبهات میکارم!
***
لب و دندانی از عشق آفریده
لبش دندان و دندان لب ندیده
نظامی
***
شبهای با تو
از وعدههای داغ جهنم
بیشتر میسوزاند
و هیزمِ ترِ لبهایت
هیزمِ ترِ چشمهایت
حضرتِ آغوش!
اصلا جهنمِ آغوشت
لب به لبِ بهشت است
ه. کجکلاه
***
یک بار بوسهای ز لب تو ربودهام
یک بار دیگر آن شکرستانم آرزوست
فخرالدین عراقی
شعر در مورد لب معشوق
آفتاب را
دوخته ای به لبهایت
آدم دوست دارد
هر روز خورشیدش
از لبهای تو
طلوع کندآدم اگر آدم باشد
دوست دارد
روی لبهای تو
جان بکند!
علیرضا اسفندیاری
***
این لب بوسه فریبی که تو را داده خدا
ترسم آئینه به دیدن ز تو قانع نشود
***
قرمز بپوش!
که جهان با لبهات هماهنگ شود
این گونه سرخ
همین گونه سرخترقرمز بپوش
و با خودت چیز مبهمی زمزمه کن!
من این شعر را
از لبهای تو سروده ام
کامران رسولزاده
***
من بستهام لب طمع اما نگار من
دارد دهان بوسه فریبی که آه از او
***
ز حرف شکوه لبم بود تیغ زهرآلود
به یک تبسم ورزیده شرمسارم کرد
***
میکنی رحم به دلسوختگان ای لب یار
گر بدانی که چه مقدار مکیدن داری
***
بوسه هرچند که در کیش محبت کفر است
کیست لبهای تو را بیند و طامع نشود
***
در مقام حرف مهر خاموشی بر لب زدن
تیغ را زیر سپر در جنگ پنهان کردن است
***
میتوان خواند ز پشت لب او بیگفتار
سخنی چند که در زیر لبش پنهان است
***
صد جان بهای بوسه طلب میکنی ز خلق
دیگر کسی مگر لب خندان نداشته است؟
صائب تبریزی
***
خرم آن روز که مستم ز در حجره درآیی
وز لبت بوسه شمارم به شماری که تو دانی
***
ای جان من به یاد لبت تشنه بر شراب
هر دم به جام لعل لبت تشنهتر شراب
خواجوی کرمانی
***
تا توانی مده از کف به بهار ای ساقی
لب جوی و لب جام و لب یار ای ساقی
سلمان ساوجی
***
بوسه کی گردد از آن لبهای جانپرور جدا
کی به افسون میشود شیرینی از شکر جدا
عبدالعال نجات اصفهانی
***
از لب شکّرین او بوسه به جان خریدهام
زآنکه حلاوتی بود جنس گران خریده را
شعر لب سرخ عشق
آنکه بوسید لب نوش تو شکر نچشید
وآنکه خسبید در آغوش تو بیدار نشد
***
لب پیمانه اگر بر لب جانانه نبود
بوسهگاه لب رندان لب پیمانه نبود
فروغی بسطامی
***
عکس آن لبهای میگون در شراب افتاده است
حیرتی دارم که چون آتش در آب افتاده است
هلالی جغتائی
***
صد بار لب گشودم و بیرون نریختم
خونها که موج میزند از سینه تا لبم
عرفی شیرازی
***
جان من بسته به بوس لب جان پرور توست
بر لبم نه لب و رحم آر که جانم به لبست
وصال شیرازی
***
تبسمی ز لب دلفریب او دیدم
که هرچه با دل من کرد آن تبسم کرد
وحشی بافقی
***
بر لب من نِه لب نوشین که جان بخشم ز شوق
ساغر می قدر این نعمت نمیداند که چیست
رهی معیری
تک بیتهای منتخب درباره لب و بوسه
لبش به بوسه گرفتم شبی دراز هنوز
چه نوشها که به لب دارم از لب و دهنش
فریدون توللی
***
لب بر لبم نهاد و چو جان در تنم دمید
از جان لطیفتر نفس آرمیده را
گلچین مافی
***
در نسبت لب تو با شهد گفتگوییست
لب باز کن ببیند کاین گفتگو ندارد
ضیائی سبزواری
***
یا ز لبت کنم طلب قیمت خون خویشتن
یا به تو واگذارم این جسم به خون تپیده را
ملک الشعرای بهار
***
گفت دور از لب و کامم لب و کام تو چه کرد؟
گفتمش بوسه تلخی ز لب جام گرفت
رعدی
***
شبی با خود تو را در خلوت میخانه میخواهم
لبت را بر لبان خویش چون پیمانه میخواهم
ابوالحسن ورزی
***
از بهر بوسهای که لبت بر لبم دهد
جان را هزار مرتبه بر لب رسانده است
یگانه
***
صد شربت شیرین ز لبت خسته دلان را
نزدیک لب آرند و چشیدن نگذارند
کمال خجندی
***
یک بوسه از رخت ده و یک بوسه از لبت
تا هر دو را چشیده بگویم کدام به
ابوالقاسم میرفندرسکی
***
لب بر لبش نهادم و اشکم ز دیده ریخت
بر روی گل چو ابر بهاران گریستم
اشتری
***
لب بر لبم نهاد و به من گفت با نگاه:
اینک همان لبی که قرار تو برده بود
وصال نورانی
***
آمد ز درم خنده به لب، بوسه طلب مس
در دامن پندار من میزده بنشست
لعبت والا
***
عکس پروفایل لب
جان به لب آمد و لب بر لب جانان نرسید
دل به جان آمد و او بر سر ناز است هنوز
عماد خراسانی
***
با لب میگون او من میپرستی میکنم
با نگاه مست او بیباده مستی میکنم
شمیم شیرازی
***
دهان غنچه خوش باشد سحرگه چون شود خندان
ولی ذوقی دگر دارد لبت هنگام خندیدن
همام تبریزی
***
خوشا دمی که لبم را به لب چو جام نهی
لبت ببوسم و قالب کنم ز شوق تهی
محیط قمی
***
لب بر لبم گذار که جان آیدم به لب
عمریست بر لب آمدن جانم آرزوست
مهرارفع جهانبانی
***
زیر لب وقت نوشتن همه کس نقطه نهند
این عجب نقطه خال تو به بالای لب است
صبوحی
***
لب جانپرور خود را به لبم نِه ز وفا
که تو را جان به لب ای جان و مرا جان به لب است
شهیاد بختیاری
شعر معاصر درباره لب در قالب سنتی
دارد لب من تشنگی بوسه بسیار
چون مزرعه خشک که دارد غم باران
مهدی سهیلی
***
لب لعل نمکین تو مکیدن دارد
رخ زیبای بهاری تو دیدن داردبی تو آنی نتوان زیست امان از چشمت
بوسه از گوهر لبهای تو چیدن داردحسرت دیدن روی تو بَرَد از من جان
سخن عشق فزون تو، شنیدن دارد
مصطفی معارف
***
لبهای تو نسخهی مرا پیچیدند:
صبح و شب و ظهر، قرص، با یک بوسه
جلیل صفربیگی
***
لبت را میمَکی با شیطنت انگار در باران
تمشکی سرخ را نمناکی شبنم بغل کرده
حامد عسکری
***
انحنای لب تو نابترین شعر من است
به خدا خال لبت، قالب ضربالمثل استاصلاً این عشق تو رخداد جهانی شده است
بگمانم که لبت، رابط بینالملل استجرم لبهات همان بس، که مرا شاعر کرد
گرچه لبهای تو مصداق چک بیمحل است
محمد جوکار
***
از جام لبت گرفتهام جام دگر
جامی بدهم دوباره دستت امشبلبهای تو آتش به لبانم زده است
برگیر مرا به جان مستت امشب
ایرج نصراللهی
***
لب تو میوهی ممنوع ولی لبهایم
هر چه از طعم لب سرخ تو دل کند، نشد
فاضل نظری
***
لبخند مرا بس بود آغوش لهم میکرد
آن بوسه مرا میکشت لب منهدمم میکرد
علیرضا آذر
***
لب تو شعر قشنگیست که من میدانم
دو سه بیتی بگو آن سبک خراسانی رالب میگون قشنگت صلواتیست به عشق
خندهای ختم کن این حسرت طولانی را
***
با مدادی تازه تر کن مرز لبها را عزیز!
حذف کن از صورت ماهت خط اندوه را
***
باران چکید روی لبت، روی سرخ محض
یک قطره ریخت، مزرعه باغ انار شد
***
روی لبان خوشگلش انار آفریدهای، خدا!
برای قلب خستهام چه سرنوشت کرده ای؟
***
ماژیک کشیده بر لب سرخش و بعد
کندوی عسل گذاشته در دهنش
***
باز از این کوچه گذر کرده تکانم بدهی
با نگاهی و سلامی هیجانم بدهیرد شود قند لبان تو و عاجز باشم
با عبورت تب ماه رمضانم بدهی
مهدی افضلی
***
بوسه سربستهترین حرف خدا با لب توست
از لب سرخ تو این قصه شنیدن دارد
اصغر معاذی
***
غزل چشمت، غزل مویت، غزل لبهات بانو جان
خدا رحمش بیاید بر مخاطبهات بانو جان
کمیل ایزدجو
***
اشعار کوتاه و بلند در مورد لب
یک شب بیا با بوسههایت مست مستم کن
بگذار تا لبهات من را سر بگرداندمویت سیاه و چشمهایت قهوهای، لب سرخ
این رنگها در ذهن من جاوید میماندبوسیدن لبهای معشوق از عبادتهاست
باید خدا این را به دینداران بفهماند
***
یک حدیث دیگری دارد خدا با بوسهات
لالبی الا لبت لابوس الا بوسهاتگرمی لبهای تو دائم به دردم میخورد
در کنار سردی شبهای دریا بوسهاتاین ولاالضالینترین شعر من مغضوب توست
اهدنا اللبهای تو تا صبح فردا بوسهاتاینقدر با سرخی لبهات بی تابم نکن
میکند من را ذلیل و خوار و رسوا بوسهاتالفرار از مرگ، هیهات از لبت، باید گریخت
تا نبرده جان من را هم به یغما بوسه اتهیچ جنسی مثل جنس بوس تو مرغوب نیست
لالبی الا لبت لا بوس الا بوسه ات
سجاد دانشمند
***
صبح جامیست پُر از حسِ همآغوشیِ تو
لب بیفزای بَر این مستی بیبادهی ما
محمد بزاز
***
چه آیتی تو مگر ساحری که شاه و گدا
هر آنکه دید لبت بوسهای گدائی کرد
محسن ملک آرا