شعر شماره ۲۴ از مجموعه اشعار هوشنگ ابتهاج؛ او را ز گیسوان بلندش شناختند …
شعر شماره ۲۴ از مجموعه اشعار هوشنگ ابتهاج را در روزانه بخوانید. ابتهاج علاوه بر شعر، در زمینه ترانهسرایی نیز تأثیرگذار بوده است. بسیاری از ترانههای معروف ایرانی برگرفته از اشعار او هستند که نشاندهنده توانایی او در ایجاد ارتباط میان شعر و موسیقی است. این ویژگی موجب شده تا آثارش در فرهنگ عامه نیز جایگاه ویژهای داشته باشد.

شعر شماره ۲۴
او را ز گیسوان بلندش شناختند
ای خاک این همان تن پاک است ؟
انسان همین خلاصه خاک است ؟
وقتی که شانه می زد
انبوه گیسوان بلندش را
تا دوردست آینه می راند
اندیشه خیال پسندش را
او با سلام صبح
خندان گلی ز آینه می چید
دستی به گیسوانش می برد
شب را کنار می زد
خورشید را در آینه می دید
اندیشه بر آمدن روز
بارانی از ستاره فرو می ریخت
در آسمان چشم
جوانش
آنگاه آن تبسم شیرین
در می گشود بر رخ آینه
از باغ آفتابی جانش
دزدان کور آینه افوس
آن چشم مهربان را
از آستان صبح ربودند
آه ای بهار سوخته
خاکستر جوانی
تصویر پر کشیده آیینه تهی
با یاد گیسوان بلندت
آیینه در غبار سحر آه می
کشد
مرغان باغ بیهوده خواندند
هنگام گل نبود
مطلب مشابه: شعر شماره ۲۳ از مجموعه اشعار هوشنگ ابتهاج؛ نه هراسی نیست من هزاران بار تیرباران شده ام …
مطلب مشابه: شعر شماره ۲۲ از مجموعه اشعار هوشنگ ابتهاج؛ سایه ها زیر درختان در غروب سبز می گریند …
تفسیر این شعر

این شعر از ابتهاج، به زیبایی و لطافت عشق و زندگی میپردازد و احساسات عمیق انسانی را به تصویر میکشد. در ادامه، این شعر را به زبان ساده توضیح میدهم:
توضیحات شعر:
1. شناسایی از طریق گیسوان: شاعر با اشاره به گیسوان بلند یک شخص، به یادآوری او میپردازد. این گیسوان نماد زیبایی و جذابیت است.
2. سوال درباره انسانیت: شاعر از خود میپرسد آیا این تن پاک (آن شخص) فقط خلاصهای از خاک است؟ این سوال نشاندهندهی تفکر عمیق او دربارهی ماهیت انسان و زندگی است.
3. شانه زدن و آینه: وقتی آن شخص گیسوانش را شانه میزند، تصویر خود را در آینه میبیند و با این کار، اندیشهها و آرزوهایش را به جلو میبرد. این صحنه نمادی از خودشناسی و امید است.
4. سلام صبح و خوشحالی: او صبح را با لبخند آغاز میکند و گلی از آینه میچیند، که نشاندهندهی شادی و زیبایی لحظههاست.
5. شب و خورشید: او شب را کنار میزند تا خورشید را ببیند، که نمادی از امید و شروع دوباره است.
6. باران ستارهها: اندیشههای او مانند بارانی از ستارهها بر آسمان چشمان جوانش میریزد، که نشاندهندهی پرشور بودن افکار و احساسات اوست.
7. تبسم شیرین: تبسم او مانند نوری در آینه است و از باغ آفتابی جانش میآید، که نشاندهندهی عشق و شادی درونی اوست.
8. دزدان کور آینه: اما ناگهان دزدان (ناامیدی یا مشکلات) آن چشم مهربان را از صبح ربودهاند. این بخش نشاندهندهی غم و از دست دادن است.
9. آه ای بهار سوخته: شاعر به یاد جوانی و زیباییهای گذشتهاش حسرت میخورد و به خاکستر آن اشاره میکند.
10. تصویر خالی: تصویر آن شخص در آینه خالی شده و یاد گیسوان بلند او در دل شاعر باقی مانده است.
11. مرغان باغ: در پایان، مرغان باغ بیهوده میخوانند زیرا زمان گل (زیبایی و عشق) نیست و این حسرت بر دل شاعر باقی مانده است.
نتیجهگیری:
این شعر به زیبایی احساسات انسانی، عشق، امید و ناامیدی را به تصویر میکشد و نشان میدهد که چگونه زیباییها و لحظات خوب زندگی ممکن است به سرعت از دست بروند. شاعر در این شعر با استفاده از تصاویری زیبا، عمق احساساتش را بیان کرده است.
مطلب مشابه: شعر شماره ۲۱ از مجموعه اشعار هوشنگ ابتهاج؛ این ساکت صبور که چون شمع سر کرده در کنار غم خویش
مطلب مشابه: شعر شماره ۲۰ از مجموعه اشعار هوشنگ ابتهاج؛ جنگل سرسبز در حریق خزان سوخت …