داستان کوتاه درباره تلاش و کوشش؛ داستان های واقعی درباره پشتکار

در این بخش مجموعه داستان کوتاه درباره تلاش و کوشش را ارائه کرده ایم. در ادامه داستان های واقعی درباره پشتکار و همت افرادی معروف را می خوانید که بسیار انگیزه بخش هستند.

52240

کرایسلر ، نوازنده ای که عمرش را گذاشت…

آقای کرایسلر از نوازندگان مشهور دنیاست ، به زیبایی ویولن می نوازه ، توی یکی از کنسرت هاش ، وقتی اومد از سن بیاد پایین ، خانومی بهش گفت : آقای کرایسلر من حاضرم همه ی عمرم رو بدم تا مثل شما ویولن بزنم ، آقای کرایسلر لبخندی زد و گفت منم همین کار رو کردم

یعنی منم همه ی عمرم رو گذاشتم تا تونستم اینجوری ویولن بزنم.

حالا حالا ها باید دوید ، برای رسیدن به هدف باید مایه گذاشت باید تلاش کرد باید همت داشت باید خون دل خورد. تلاشهای طاقت فرسا باید انجام داد.

اختراع بی نظیر ادیسون پس از 1700 بار تجربه

ادیسون میگه من هیچ وقت هیچ کاری رو اتفاقی انجام ندادم ، همش بر اثر پشتکار و همت بوده.
ادیسون یه گیاهی رو پرورش میده که ماده ی اولیه ی تولید لاستیکه ، ۱۷۰۰ بار تجربه می کنه و نمی تونه اون گیاه رو بدست میاره ، ۱۷۰۰ بار تلاش کرده و ناامید نشده . ما نباید ناامید بشیم ، اجازه نداریم ناامید بشیم.

مطلب مشابه: داستان انگیزشی هدف کوتاه؛ 6 داستان زیبای انگیره دهنده درباره اهداف

تبدیل شدن به معروف ترین سخنران پس از لکنت زبان شدید

آقای دموستنس در یونان ، به لکنت زبان شدید مشهور بوده ، به طوری که هر کلمه اش ۲-۳ دقیقه طول می کشیده ، دموستنس تصمیم می گیره سخنران بشه ! شوخیه نه ؟
میره از این سنگهای ریز جمع می کنه ، مشت مشت میذاشته تو دهنش ، از لای این سنگها سعی می کرده حرف بزنه بدون لکنت.

اگر تاریخ یونان رو بررسی کنید ، دموستنس جزو بزرگترین سخنرانان یونان به شمار میره.

استاد نقاشی که فلج شد ولی نا امید نشد

روزی که استاد صابونچی فلج شد …
استادی هست در انجمن خوشنویسان به نام استاد صابونچی ، قیمت تابلوهاش زیر ۴ میلیون نیست ، آقای صابونچی تصادف می کنه و قسمتی از بدنش فلج میشه ، از جمله دست راستی که باهاش تابلوهای گرون قیمت می نوشته و تدریس می کرده ، خودشون میگن ، سه سال تمام شبانه روز اشک ریختم و با دست چپم نوشتم ، بالاخره تونستم بعد از سه سال خون دل خوردن مثل دست راستم بنویسیم ، الانم باز تابلوهاشون همون قیمت های میلیونی رو داره.

موفقیت در آخرین لحظات امیدواری

آقای جرالد ، ژورنالسته ، یه مقاله برای نیوزویک می فرسته ، سردبیر مقاله رو می خونه و میگه مزخرفه و میندازه تو سلط زباله.

جرالد مقاله ی دوم رو می فرسته ، میره تو سطل.

مقاله ی سوم ، سطل.

مقاله ی دهم ، صدم ، سیصدم ، پانصدم ، تا ششصدم …

یکی اومد پیش من گفت چه وضع مملکته زمینه ی کار نیست و … گفتم چی شده ؟ گفت ۳ بار برای یکی از نشریات ورزشی مقاله دادم چاپ نکردن ، اینا فقط برای فک و فامیلاشونه ! سه بار ؟ زحمت کشیدی !

مقاله ی ششصد و یکم آقای جرالد منتشر میشه و میگه او ! تازه فهمیدم چجوری باید بنویسم .

امروز آقای جرالد یکی از مشهورترین ژورنالیست های دنیاست ، قیمت یک مقاله ی چند سطری که بنویسه چندهزار دلاره.

ولی من و شما یه کاری رو ۴ بار بکنیم نشه میگیم ای بابا مملکت نیست ، چه وضعیه ! من باید برم کانادا ! ای بابا به خاطر ۴ بار ؟ همین ؟

فکر می کنی تو مملکتهای دیگه هر کی هر کاری بکنه سریع کارش میگیره ؟ این مثالها مال همون مملکت هاست.

مطلب مشابه: داستان انگیزشی موفقیت؛ 5 داستان کوتاه هدف بسیار آموزنده

تبدیل شدن به استاد تنیس بدون دست و پا!

آقای راجر کرافورد ، یک پا داره و دو تا بازو همین !
راجر کرافورد که مادرزادی اینجوری به دنیا میاد ، تصمیم می گیره تنیس بازی کنه ، تنیس ! اصلا دست نداره بخواد راکت رو بگیره !

انقدر ممارست و تلاش می کنه ، که میشه استاد حرفه ای و بین المللی تنیس ، قهرمانان تنیس میان پیشش آموزش می بینن.

میدونین ملکه ی زنبورها چجوری ازدواج می کنه ؟

زنبور ماده میاد بیرن و شروع می کنه به پرواز به صورت عمودی ، همینجوری مثه هلیکوپتر میاد بالا میگه هر کی زن میخواد بیاد.

دسته ی زنبورهای نر راه میفتن ، یه عده شون ۲۰-۳۰ تا بال می زنن بی خیال میشن.

یه عده ۵۰-۶۰ تا بال میزنن ، میگن بابا سرکاریه ، میرن کنار.

یه عده ۲۰۰ – ۳۰۰ تا بال میزنن میگم نه بابا این شوهر بکن نیست ، اونا هم میرن کنار.

بین این زنبورها یه زنبور هست میگه : ببین ! هر جا میخوای بری برو ، منم باهات میام ! و تا آخر میمونه ، این زنبور با ملکه میرن کجا ؟ محضر !

زنبور ماده با زنبوری ازدواج می کنه که بیشترین پشتکار رو داره.

بسیاری از آدمهایی که ضریب هوشی متوسطی داشتن ، اینها راههای تقویت اراده است با پشتکار عالی به درجات بسیار بالایی از موفقیت رسیدن ، یکی از زمینه هایی که تحقیق شده در مورد انسان های موفق ، روی ضریب هوشی اونها بوده ، به این نتیجه رسیدن که بسیاری از افرادی که به جایی رسیدن نه به خاطر هوششون بلکه به خاطر پشتکار و مداومت شون در کار بوده که موفق باشد.

اگر میخوای به جایی برسی عمل کن ، تلاش کن ، بدو ، کم نیار.

پشتکار تا کی ؟ تا کجا ؟ تا جایی که به هدفت برسی ، مدام به خودت روحیه بده ، بگو برو یه کم دیگه مونده ، چیزی به رسیدن نداریم دیگه ، ولی این جمله رو همیشه به خودت بگو.
همش بگو برو ها ! داری میرسی ها داری نزدیک میشی …

مطلب مشابه: داستان انگیزشی تغییر؛ 3 داستان درباره تغییر زندگی و نگرش

راز ثروتمند شدن سرهنگ ساندرز در 60 سالگی

سرهنگ ساندرز ، در سن ۶۰ سالگی از ارتش امریکا بازنشسته میشه ، با ماهی ۹۹ دلار حقوق.

آقای ساندرز زمانی که در ارتش بود ، چون اردو زیاد میرفتن معمولا خودش غذا واسه خودش درست می کرد ، چون غذاهای اردوی نظامی رو دوست نداشت.

آقای ساندرز یه پودری درست کرده بود مثل پودر سوخاری که به مرغ می زنیم ، از اونا ، وقتی این پودر رو به مرغ میزد بسیار لذیذ میشد.

انقدر خوشمزه می شد که چادر سرهنگ ساندرز شده بود پاتوق بقیه سرهنگ ها ، چون اونا هم خیلی از مرغایی که ساندرز درست می کرد خوششون میومد و میگفتن یه مقداری از مرغت رو هم به ما بده.

در ۶۰ سالگی بازنشسته میشه ، اینو به کسانی میخوام بگم که میگن ای کاش زودتر شروع می کردیم و دیگه دیر شده و داریم پیر میشیم ، همیشه وقت هست دوستان.

ساندرز فکر می کنه چیکار کنم ؟ برم تو خونه بخوابم ؟ میگه نه ، من یه فرمولی برای پخت مرغ بلدم که این میتونه برام پولساز باشه ، تو ارتش خیلی ها استقبال می کردن.

میره یه رستوران به رئیس رستوران میگه ببخشید آقا من مرغ رو با یه فرمولی درست می کنم که خیلی خوشمزه میشه ، میخواین بپزم امتحان کنید؟

صاحب رستوران میگه : عمو جون برو بذار باد بیاد ، اینجا سرآشپز ما به ۳۰ روش مرغ رو می پزه ، برو بینیم بابا دلت خوشه ها.

رستوران دوم ، رستوران سوم ، همه ی رستورانهای ایالت رو میره ، نمیشه ، میره یه ایالت دیگه ، رستوران صدم ، رستوران دویستم ، ششصدم …

حتی حاضر نبودن یکبار بپزه و امتحان کنن ، هزار و نه رستوران رو میره و هیچ کس اصلا محل بهش نمیذاره.

رستوران هزار و دهم میگه حالا بپز ببینم چیه ، میخوره میبینه وای چه خوشمزه ، حالا چجوری با هم کار کنیم ؟

ساندرز میگه : بیا یه رستوران جدید راه بندازیم ، بودجه و امکانات از تو ، پخت از من.

چند وقت بعد اولین رستوران “کنتاکی” در امریکا راه اندازی میشه و در عرض کمتر از یکسال ، کنتاکی نه تنها در امریکا بلکه در تمام دنیا شعبه میزنه.

و آقای ساندرز با ۹۹ دلار حقوق میلیاردر میشه ، ولی … ولی

ولی هزار و نه بار بهش میگن نه ، هزار و نه بار تحویلش نمی گیرن ، هزار و دهمی گفت باشه.

من و شما هم اگر چنین پشتکاری داشته باشیم حتما حتما حتما موفق میشیم.

مطلب مشابه: داستان انگیزشی شخصیت های مهم با سرنوشتی جالب و انگیزه دهنده

مطالب مشابه را ببینید!

همه‌ چیز درباره رستم دستان پهلوان بزرگ ایرانی در شاهنامه فردوسی از تولد تا مرگ داستان کوتاه عاشقانه خارجی؛ 4 داستان قشنگ رمانتیک زیبا داستان نوروز در شاهنامه فردوسی؛ داستان کیخسرو و آغاز پادشاهی و طهمورث و جمشید چند داستان از شاهنامه به زبان ساده؛ داستان اول زال تا داستان چهار رستم و تهمینه داستان کوتاه آبجی خانوم از صادق هدایت + داستانی قشنگ و خواندنی از نویسنده معروف چندین داستان درباره چهارشنبه سوری + داستان های آموزنده و جذاب شب چهارشنبه سوری داستان عشق + مجموع 17 داستان عاشقانه زیبا و کوتاه احساسی داستان ترسناک و وحشتناک با 15 قصه جالب مو سیخ کن! داستان های جدید سرگرم کننده؛ 15 قصه و داستان کوتاه قشنگ خواندنی داستان انرژی مثبت؛ 13 داستان زیبای انرژی دهنده و آموزنده