شعر زمستان و مجموعه اشعار کوتاه و بلند روزهای سر و برفی زیبا

شعر کوتاه و زیبای احساسی زمستان

در این بخش مجموعه شعر زمستان (تک بیتی، دو بیتی، شعر نو و اشعار بلند و کوتاه) را ارائه کرده ایم. این اشعار در مورد زیبایی زمستان، بارش برف و روزهای سرد زمستانی می باشد و امیدواریم از این اشعار زمستانی لذت ببرید.

به دل ناگفته صدها حرف دارم
میان سینه زخمی ژرف دارم

به روی پوستین سالخوردم
زمستان در زمستان برف دارم

***

من سردم است
و تمام رنگ‌های گرم دنیا را
زنان دیگری
شال گردن بافته‌اند
زنی ایستاده در سرما

لیلا کردبچه

***

دستی که به انتظار دستانی بود
چشمی که نیازش لب خندانی بود

بیچاره‌ترین گدای این شهری که…
در پیرهنم عجب زمستانی بود

میثم صفری

***

که ایستاده به درگاه؟
آن شال سبز را ز شانه خود بردار
بر گونه‌های تو آیا شیارها
زخم سیاه زمستان است؟
در ریزش مداوم این برف
هرگز ندیدمت
زخم سیاه گونه تو از چیست؟
آن شال سبز را ز شانه خود بردار
در چشم من
همیشه زمستان است

خسرو گلسرخی

***

مطلب مشابه: متن کپشن عاشقانه زمستانی + جملات زیبای خاص استوری و احساسی

شعر زمستان

پس از او نیز نامش را نگهدار
شکوه صبح و شامش را نگهدار

زمستان پیرمردی سالخورده است
بهارا! احترامش را نگهدار

میلاد عرفان پور

***

پشت کاجستان، برف.

برف، یک دسته کلاغ.

جاده یعنی غربت.

باد، آواز، مسافر، و کمی میل به خواب.

شاخ پیچک و رسیدن، و حیاط.

من، و دلتنگ، و این شیشه خیس.

مینویسم، و فضا.

مینویسم، و دو دیوار، و چندین گنجشک.

یک نفر دلتنگ است.

یک نفر می بافد.

یک نفر می شمرد.

یک نفر می‌خواند.

زندگی یعنی: یک سار پرید.

از چه دلتنگ شدي؟

دلخوشی ها کم نیست: مثلاً این خورشید،

کودک پس فردا،

کفتر ان هفته.

یک نفر دیشب مرد

و هنوز، نان گندم خوب است.

و هنوز، آب می ریزد پایین ؛ اسب ها می‌نوشند.

قطره ها در جریان،

برف بر دوش سکوت

و زمان روی ستون فقرات گل یاس

شعر زمستان “سهراب سپهری“

شعر دو بیتی در وصف زمستان

و بی تو لحظه ای حتی دلم طاقت نمی آرد
و برف نا امیدی بر سرم یکریز می بارد

چگونه بگذرم از عشق ، از دلبستگی هایم ؟
چگونه می روی با اینکه می دانی چه تنهایم ؟

***

زمستان بود وُ
برف بود وُ
سرما بود
زمستانی که جز خاطراتِ محوِ تو
دلم گرمِ هیچ ردپایی‌ نبود

نیکی فیروزکوهی

***

شعر زمستان

تو هم دیوانه گنجشک‌ها باش
پری بر شانه گنجشک‌ها باش

زمستان فصل ویرانی‌ست، ای برف
به فکر لانه گنجشک‌ها باش

سید حبیب نظاری

***

شکوفه‌های انار را ببین
در برف زمستان!
دور از تو
فقط بید، مجنون نیست

شمس لنگرودی

***

سرود برفی گنجشگکی خرد
مرا با خود به دنیای دگر برد

دوباره جیک جیکی کرد و آن گاه
میان برف ها ناگهان مرد

***

شعرهای سپیدم
مال خودم نیست
شعر خداست
من فقط منتظر می‌شوم زمستان از راه برسد،
تا خدا شعر تازه‌ای بنویسد روی کاغذ ابرها
و سپس شعرهای کهنه‌اش را ریز ریز کند
تا زمین پر شود از کاغذ‌های سپید

آنگاه کافی‌ست به یکی ازین دانه‌های خیس خیره شوم
و از روی دست خدا شعر نو بنویسم

پوریا شیرانی

***

شعر زمستان

برگ میرقصد و باد از غوغا ،
سر بی تابی باران دارد

باغ من خستگی طولانی ،
از تماشای زمستان دارد

عبدالجبار کاکایی

***

به گوشم خش خش پاییز زرد است
دلم میعادگاه زخم و درد است

نمی‌آید صدایی از در و دشت
«هوا بس ناجوانمردانه سرد است»

***

شعر نو زمستان

سرمای هزار زمستان در دلم جاخوش کرده
بعد رفتن‌ات
من پیر شده‌ام
آنقدر پیر
که دست‌های یخی آدم برفی‌ها
یاد تو را از شانه‌هایم می‌تکانند
و من…
من هیچ…
فقط شعرهای عاشقانه‌ام را
های‌های گریه می‌کنم

بتول مبشری

***

به که گویم که تو منزلگه چشمان منی
به که گویم که تو گرمای دستان منی

گرچه پاییز نشد همدم و همسایه ی من
به که گویم که تو باران زمستان منی

***

زمستان را فقط
به خاطر تو دوست دارم
به خاطر لباس‌های گرم زمستانی‌ات
که هرچه سردتر می‌شود
زیباترت می‌کنند…

زمستان را
به خاطر چتری دوست دارم
که سرپناهش را در باران
قسمت می‌کنی با من
و هر قدر هم که گرم بپوشی
یقین دارم باز در صف خلوت سینما خودت را
دلبرانه می‌چسبانی به من

هنوز باورم نمی‌شود
که سال به سال
چشم به راه زمستانی می‌نشینم
که سال‌ها چشم دیدنش را نداشته‌ام

عباس صفاری

***

شعر زمستان

مثل یک پوپک سرمازده در بارش برف
سخت محتاج به گرمای پر و بال توام

تو اگر باز کنی پنجره ای سمت دلت
میتوان گفت که من چلچله لال توام

گل یخ زمستان تو هستم
اسیر ناز چشمان تو هستم

مرا پرپر مکن ای جانم ای دوست
که من مشتاق دیدار تو هستم

عشق یعنی آن نخستین حرفها
عشق یعنی در میان برفها

عشق یعنی یاد آن روز نخست
عشق یعنی هر چه در آن یاد توست

***

زمستان را
با شال گردنی تو می‌شناسم
و هوس پارو کردن برفی از بامی
که روبروی پنجره خانه توست
برف آب می‌شود

و من همچنان تو را تماشا می‌کنم
با فنجان چای نیم خورده
و کتابی در دست
روی صندلی لهستانی با عینکی خسته

اتاقت مجموعه شعری‌ست
که هیچ ذهنی نمی‌تواند مسمومش کند
اتاقت موزه دوستت دارم‌هاست

وحید پور زارع

***

سرود برفی گنجشککی خرد
مرا با خود به دنیای دگر برد

دوباره جیک جیکی کرد و آن گاه
میان برف‌های ناگهان مرد

***

شعر تک بیتی زیبای احساسی در وصف سرمای زمستان

دم سرد زمستانی سرشک ابر نیسانی
پی این بود، می‌دانی، که عالم را بخنداند

***

ای که در باغ رخش ره بردی
گل تازه به زمستان بستان

***

مطلب مشابه: عکس از طبیعت زمستانی و منظره برفی زیبا + جملات برای زمستان

شعر زمستان

آمدنت
قند را
در دل من آب می‌کند
برف را
در دل
زمستان

***

تمام کوچه‌ها از برف و یخ پُر
نگاهم روی یخ‌ها می‌خورد سُر

ز حجم برف روی شاخه‌هایش
درختی در خیابان می‌زند غُر

***

ایاک نعبد است زمستان دعای باغ
در نوبهار گوید ایاک نستعین

مولانا

***

سکوت و جمعه و برف است و سرما
تنیده روی ذهنم تور رویا

قلم در دست، در کنج اتاقی
نشسته شاعری تنهای تنها

***

چین و چروک‌های صورتم را
که ادامه دهی
به رفتنت می‌رسی
به زمستانی سخت
به برف
که سال‌هاست
جای سایه‌ات
روی سرم می‌نشیند

محسن حسینخانی

***

مطلب مشابه: متن انگلیسی در مورد زمستان + جملات زیبای عاشقانه و احساسی زمستانی با ترجمه فارسی

تا نگویی در زمستان باغ را مستی نماند
مدتی پنهان شدست از دیده مکار مست

***

زمستان گشته چون ریحان ازو خوش
که ریحان زمستان آمد آتش

***

شعر زمستان

می‌خواستم
بهار به خانه‌ات بیاورم
و دیگر قانع نباشی
به گل‌های چسبیده به فرش

می‌خواستم
بهار به پیرهنت بیاورم
و از آنجا سفر کنم
به سرزمین‌های کشف نشده

اما هر دری باز کردم
پاییز در بادهایش از راه رسید

روی هر پنجره‌ای دست گذاشتم
زمستان
آخرین تصویر در حافظه‌اش بود
امروز من و بهار
در کوچه‌ها می‌گردیم
و سراغت را
از خرگوش‌های مرده در برف
می‌گیریم

بهزاد عبدی

***

اشعار کوتاه و بلند درباره روزهای سرد زمستان

هوا بر دوش دارد کوله برف
زمین زیباست از منگوله برف

نیاشوبد خدا را پای گرگی
به روی دشت‌ها قیلوله برف

کاظم نظری بقا

***

باد می‌وزید
درخت تکیده بود
کلاغ از روی شاخه پرید
انگار زمستان رسیده بود
اما

زمستان برای من
از چشمان تو آغاز شد
نگاهت که یخ زد
خنده‌هایم قندیل بست
و در دلم برف بارید

زمستان من
نگاه سرد تو بود

سارا قبادی

***

مطلب مشابه: عکس پروفایل آدم برفی + تصاویر و نقاشی های فانتزی آدم برفی برای روزهای سرد و زمستان

ز گریه ابر نیسانی دم سرد زمستانی
چه حیلت کرد کز پرده به دام آورد مستان را

***

زمستان سرد بر تن نیمه جانم
جولان می‌دهد
شب با سیاهی خود
درد سوزناکش را افزون می‌کند

زمستان یادآور روزهای سخت
زمستان سرآغاز عشقی‌ست
که
مرا برد با خود به دنیای دگر

آه
هر دم از درد فزونش
لال می‌شوم
لال می‌شوم و بی‌صدا
در میان همهمه گفته‌هایم
این زمستان سرد و بی روح
درد سوزناکش را به جای
خواهد گذاشت بر تن نیمه جانم

ابوالفضل بهوندیوسفی

***

شعر زمستان

دوش چون برشد آن درفش سیاه
گشت پیدا طلایه دی‌ماه

تیره ابری برآمد از بر کوه
که بپوشید پرده بر رخ ماه

وان قنادیل زر فرو مردند
از بر این فراشته خرگاه

بادی از مرز شهریار دمید
که به پیل دمنده بستی راه

بازگشتی ز بیم بادبزان
به کمان گیر چشم‌، تیر نگاه

سوز سرما گذشتی از روزن
راست چون نوک سوزن از دیباه

بر مثال زبان مار، به کام
بفسردی کس ار کشیدی آه

برف روشن میانه شب تار
چون بهم درشده ثواب وگناه

حال‌ ازینگونه بود شب همه شب
تا به هنگام بامداد پگاه

برفی افتاد پاک و روشن لیک
روز ما جمله تیره کرد و تباه

من از این برف قصه‌ای دارم
قصه‌ای غم‌فزای و شادی کاه

دوش چون برف بر زمین افتاد
برشد از خانه بانک واویلاه

کودکان جمله در خروش و نفیر
هر یک اندر عزای کفش و کلاه

پسران در غریو و‌هایاهوی
دختران در خروش و واها واه

لرز لرزان ز تف برف‌، چنان
که بلرزد ز باد تند، گیاه

همه گرد آمدند در بر من
همچو عشاق گرد مهرگیاه

که زمستان رسید و برف نشست
خیز و پیرایه ده به حجره وگاه

گرد کن توشه زمستانی
از ره وام یا ز دیگر راه

من ز خجلت فکنده سر در ییش
که چه بود این بلیه بیگاه

روز من شد سیه ز برف سپید
وزکفم شد برون سپید وسیاه…

ملک الشعرای بهار

***

زمستان چو پیدا کند دستبرد
فرو بارد از ابر باران خرد

***

مطلب مشابه: عکس نوشته زمستانی + چمله های کوتاه مفهومی و عاشقانه در مورد زمستان

آرزو کن با من
که اگر خــواست زمســـتان برود!
گرمیِ دستِ تو اما باشد
“مــا” ی ما “مـــن” نشود
سایه ات از سرِ تنهاییِ من کم نشود!

***

شعر زمستان

بی‌تو هستم چون زمستان خلق از من در عذاب
با تو هستم چون گلستان خوی من خوی بهار

***

شب از عنبر جهان را کله می‌بست
زمستان بود و باد سرد می‌جست

نظامی

***

اشعار احساسی زمستان برفی

دیدی که چه بی رنگ و ریا بود زمستان ؟
مظلوم ترین فصل خدا بود زمستان

دیدیم فقط سردی او را و ندیدیم
از هر چه دو رنگی است رها بود زمستان

بود هرچه فقط بود سپیدی و سپیدی
اسمی که به او بود سزا بود زمستان

گرمای هر آغوش تب عشق دم گرم
یکبار نگفتند چرا بود زمستان

بی معرفتی بود که هر بار ز ما دید
با این همه باز اهل وفا بود زمستان

غرق گل و بلبل شد اگر فصل بهاران
بوی گل یخ هم به هوا بود زمستان

با برف بپوشاند تن لخت درختان
لبریز و پر از شرم و حیا بود زمستان

در فصل خودش ، شهر خودش ، بود غریبه
مظلوم ترین فصل خدا بود زمستان

سعدی

***

مطلب مشابه: متن روز برفی + متن ادبی کپشن و استوری احساسی در مورد روز برفی زمستانی

ﻧﻪ ﺣﻮﺻﻠﻪ ﯼ ﺩﻭﺳﺖ ﺩﺍشتن ﺩﺍﺭﻡ
ﻧﻪ ﻣﯽ ﺧﻮﺍﻫـﻢ کسی ﺩﻭﺳﺘـﻢ ﺩاشته ﺑﺎﺷﺪ
ﺍﯾـﻦ ﺭﻭﺯﻫـــﺎ ﺳﺮﺩﻡ
مثل زمستان…

***

کامجویان را ز ناکامی چشیدن چاره نیست
بر زمستان صبر باید طالب نوروز را

***

خانه پرگندم و یک جو نفرستاده به گور
برگ مرگت چو غم برگ زمستانی نیست

سعدی

***

سحاب از تاب سرمای زمستان
به یکدیگر زدی از ژاله دندان

وحشی بافقی

***

و هنوز قصه بر یاد است

وین سخن آویزه ­ي لب:

که می افروزد؟ که می سوزد؟

چه کسی این قصه را در دل می اندوزد؟

در شب سرد زمستانی

کوره ي خورشید هم، چون کوره ي گرم چراغ من نمی سوزد.

شعر از “نیما یوشیج”

شعر زمستان

برگ چشمم می‌نخوشد در زمستان فراقت
وین عجب کاندر زمستان برگ‌های تر بخوشد

***

حیات از قالب گیتی زمستان بستدست، آری
چنین پوشند اندر قالب اموات پیراهن

رشیدالدین وطواط

***

زمستان است و بی برگی بیا ای باد نوروزم
بیابان است و تاریکی بیا ای قرص مهتابم

***

زمستان درویش در تنگ سال
چه سهل است پیش خداوند مال

***

مطلب مشابه: جملات عاشقانه روز برفی (متن احساسی روزهای سرد زمستانی با اشعار زیبا)

دلم یک زمستان سخت میخواهد
یک برف
یک کولاک به وسعت تاریخ
که ببارد و تمام راهها بسته شوند
و توچاره ای جز ماندن نداشته باشی
و بمانی…

***

زمستان پوستین افزود بر تن کدخدایان را
ولیکن پوست خواهد کند ما یک‌لا قبایان را

ره ماتم‌سرای ما ندانم از که می‌پرسد
زمستانی که نشناسد در دولت‌سرایان را

به دوش از برف بالاپوش خز ارباب می‌آید
که لرزاند تن عریان بی‌برگ و نوایان را

به کاخ ظلم باران هم که آید سر فرود آرد
ولیکن خانه بر سر کوفتن داند گدایان را…

شهریار

***

مرا مست لقا سر در بیابان جهان دادی
ندانستی زمستان غیر لغزیدن نمی‌آید؟

صائب تبریزی

***

در زمستان سیم آرد در نثار
زر فشاند در خزان از شاخسار

عطار

***

آهسته بیا
غوک ها در خوابند
پا آهسته گذار
بر تن برفی این کوچه ی سرد
برنیاشوبی
خواب ترد گل نیلوفر را
صبح آب خواهد شد
جای پایت بر برف
کاش آفتاب نبود
جای پایت می ماند
تا ابد در دل این کوچه تنگ…

***

گر ز چرخ آسمان آمد زمستانی چنین
بنگر از چرخ زمین اندر زمستان نوبهار

سنایی

***

مطلب مشابه: عکس پروفایل زمستانی؛ عکس نوشته برفی و زمستانی برای پروفایل، متن و جمله های زمستانی

کین گلبن نوبهار عمرت
درهم ریزد به یک زمستان

***

سلامت را نمی‌خواهند پاسخ گفت
سرها در گریبان است
کسی سر بر نیارد کرد پاسخ گفتن و دیدار یاران را
نگه جز پیش پا را دید، نتواند
که ره تاریک و لغزان است

و گر دست محبت سوی کس یازی
به اکراه آورد دست از بغل بیرون؛
که سرما سخت سوزان است

نفس، کز گرمگاه سینه می‌آید برون، ابری شود تاریک
چو دیوار ایستد در پیش چشمانت
نفس کاین است، پس دیگر چه داری چشم
ز چشم دوستان دور یا نزدیک؟

مسیحای جوانمرد من! ای ترسای پیر پیرهن چرکین
هوا بس ناجوانمردانه سردست
آی!
دمت گرم و سرت خوش باد!
سلامم را تو پاسخ گوی، در بگشای!

منم من، میهمان هر شبت، لولی‌وش مغموم
منم من، سنگ تیپا خورده رنجور
منم، دشنام پست آفرینش، نغمه ناجور

نه از رومم، نه از زنگم، همان بیرنگ بیرنگم
بیا بگشای در، بگشای، دلتنگم

حریفا! میزبانا! میهمان سال و ماهت پشت در چون موج می‌لرزد
تگرگی نیست، مرگی نیست،
صدایی گر شنیدی، صحبت سرما و دندان است

من امشب آمدستم وام بگزارم
حسابت را کنار جام بگذارم

چه می‌گویی که بیگه شد، سحر شد، بامداد آمد؟
فریبت می‌دهد، بر آسمان این سرخی بعد از سحرگه نیست

حریفا! گوش سرما برده است این، یادگار سیلی سرد زمستان است
و قندیل سپهر تنگ میدان، مرده یا زنده
به تابوت ستبر ظلمت نه توی مرگ اندود، پنهان است
حریفا! رو چراغ باده را بفروز، شب با روز یکسان است

سلامت را نمی‌خواهند پاسخ گفت
هوا دلگیر، درها بسته، سرها در گریبان، دست‌ها پنهان،
نفس‌ها ابر، دل‌ها خسته و غمگین،
درختان اسکلت‌های بلور آجین،
زمین دلمرده، سقف آسمان کوتاه
غبار آلوده مهر و ماه،
زمستان است

***

کنون که برگ و نوا نیست باغ و بستان را
بساز برگ و نوای دی و زمستان را

قاآنی

***

زمستان بهاریست آنجاکه باشد
شراب ارغوانی، سماع ارغنون

اوحدی مراغه ای

***

مطلب مشابه: جملات عاشقانه روز سرد + متن های رمانتیک زمستانی دو نفره

بعد از تو و این قصه، عمری بود
باور کنم شاید زمستان را

مریم قهرمانلو

***

شعر زمستان

شب سرد زمستانی نیما یوشیج
در شب سرد زمستانی
کوره خورشید هم، چون کوره گرم چراغ من نمی‌سوزد،
و به مانند چراغ من،
نه می‌افروزد چراغی هیچ،
نه فروبسته به یخ ماهی، که از بالا می‌افروزد

من چراغم را درآمد رفتن همسایه‌ام افروختم در یک شب تاریک،
و شب سرد زمستان بود،
باد می‌پیچید با کاج،
در میان کومه‌ها خاموش،
گم شد او از من جدا زین جاده باریک،
و هنوزم قصه بریادست،
وین سخن آویزه لب:
«که می‌افروزد؟ که می‌سوزد؟
چه کسی این قصه رادر دل می‌اندوزد؟»

در شب سرد زمستانی
کوره خورشید هم، چون کوره گرم چراغ من نمی‌سوزد

***

تا چند بینوا به زمستان توان نشست
بوی بهار باز بمرغ چمن رسان

خواجوی کرمانی

***

در زمستانم، تف دل آتش است
برف و باران خوابگاه و پوشش است

***

ای که در فصلِ خزانم دیده ای با پشتِ خم
این زمستان را نبین‌ ما هم بهاری داشتیم

***

زمستان هجران به پایان بریم
بهار وصالی ببینیم باز

***

خوابگه آن را که سمور و خز است
کی غم سرمای زمستان ماست

پروین اعتصامی

***

کنون آمد زمستان جدایی
بدو در ابر و باد بی وفایی

فخرالدین اسعد گرگانی

***

نیامدی و نچیدی انار سرخی را
که ماند بر سر این شاخه تا زمستان شد

پانته‌آ صفایی بروجنی

***

زمستان بال گسترده است
گنجشکان
و من
پشت تمام پنجره‌ها
تو را می‌جوییم
کیکاوس یاکیده

***

شعر زمستان

بی زمستان سرد و آتش و دود
لذتی از بهار نتوان یافت

شاه نعمت الله ولی

***

زوزه ات پر شده در خواب زمستانی من
کاش هر روز خداوند شب دی می‌شد

سارا عباسی

***

چون به زمستان تو به آفتاب بخسپی
پس چه تو ای بی‌خرد چه آن خر بی‌کار

ناصرخسرو

***

روز تو یک روز به پایان رسد
نوبت سرمای زمستان رسد

***

گرم او بودم دریغا دیر فهمیدم که من
با چه گرمایی در آغوش زمستان زنده‌ام

عباس چشامی

***

در زمستان نمک نبندد و ابر
نمک بسته بی مر افشانده است

خاقانی

***

زمستون که می‌شه به یادت میوفتم
یاد رویاهایی که به تو نگفتم

مث برفایی که می‌شینن رو شیشه
همینجایی انگار زمستون که می‌شه

مث سوز سرما توو رگهامی انگار
یه ها کن رو شیشه واسه آخرین بار

واسه آخرین بار
زمستون که می‌شه به یادت میوفتم

ببین رد بغضم هنوز روی شیشه‌ست
بی تو یه درختم که بی برگ و ریشه‌ست

تو نیستی می‌ترسم که دنیام خراب شه
قدم می‌زنم تا یخ کوچه آب شه

تو گرمای عشقو از این خونه بردی
همه شهرو انگار به طوفان سپردی

زمستون که می‌شه گرفتار بغضم
مث بارش برف رو تکرار بغضم

گرفتار بغضم رو تکرار بغضم
گرفتار بغضم رو تکرار بغضم

ترانه‌سرا: بابک صحرایی
خواننده: حامی

***

دستام بی‌حسه انگار یخ کردم
انگار مشکوکم که بر نمی‌گردم

این حس تنهایی تلخ و نفس‌گیره
انگار این هجرت اجبار تقدیره

انگار تو خونه‌م عکس تو معلومه
چشمام از این تصویر افسوس محرومه

رویای روزای ابری و بارونی
تو حال دستام رو شاید نمی‌دونی

دستام بی‌حسه اینجا زمستونه
اینجا بجز سرما چیزی نمی‌مونه

ای کاش بودی تا می‌ترسم این لحظه
آخه نگاه تو آرامش محضه

دستام بی‌حسه انگار یخ کردم
انگار مشکوکم که بر نمی‌گردم

ترانه‌سرا: فرشته ملک محمود
خواننده: روزبه نعمت اللهی

***

… این زمستونم به یاد تو می‌مونم
برف و بارونم به یاد تو می‌مونم

هر چی می‌تونی نیا و تلافی کن
من تا می‌تونم به یاد تو می‌مونم

ترانه‌سرا: رستاک حلاج
خواننده: مهدی یراحی

***

شعر کودکانه زمستان
باز آمده زمستان
این فصل سردِ سرسخت

زنبورک بیچاره
یخ زد روی بند رخت

گنجشک بر خود لرزید
تا ننه سرما را دید

دست سرد زمستان
تمام گل‌ها را چید

باغ از ترس زمستان
چشمان سبزش را بست

برفِ  سرد زمستان
روی چشمانش نشست

از سوز و سرمای برف
گنجشک و باغ خوابیدند

در خوابِ چشمانشان
هر دو بهار را دیدند

***

زمستونم و زمستونم
برفی دارم فراون

به هر طرف رو میارم
یک اثر از خود میذارم

اگر می‌خوای تو فصل من
اینجوری نلرزی مثل من

برو پای بخاری
تا من بشم فراری

***

الستون و ولستون باز اومده زمستون
سه ماه فصل پاییز تمومه بچه‌ها جون

فصل پاییز سراسر مهر و آبان و آذر
حالا ما این سه ماه را گذاشتیمش پشت سر

پرنده‌ها هراسون از سردی زمستون
باید دونه بریزیم تو لونه‌ها براشون

چرخ چرخ عباسی خدا منا نندازی
با هم دیگه همبازی آدم برفی می‌سازیم

***

زمستونه زمستونه
فصل تگرگ و بارونه

هوا شده خیلی سرد
روی زمین پر از برف

چه خوبه کودکستان
وقتی می‌شه زمستان

کلاغ‌های سیاه رنگ
بخاری‌های روشن

وقتی بارون می‌باره
دلم می‌خواد دوباره

برم به کودکستان
میان آن گلستان

مطلب مشابه: جملات زمستانی + متن و عکس نوشته های زیبا و خاص در مورد فصل سرما

مطالب مشابه را ببینید!

جملات خداحافظی با زمستان؛ متن های احساسی و ادبی پایان زمستان و شروع بهار متن ادبی زمستان + جملات فلسفی و شعر در مورد روزهای برفی فصل سرد زمستان متن ادبی در مورد برف و زمستان (جملات و تکست های کوتاه و زیبا درباره زیبایی فصل زمستان) متن درباره اولین برف زمستانی + جملات احساسی و عاشقانه در مورد بارش برف زیبا شعر باران زمستانی | اشعار زیبای خاص بارش باران و برف زیبا در زمستان متن در مورد زمستان؛ متن و اس ام اس عاشقانه برف و باران زمستانی جملات عاشقانه روز برفی (متن احساسی روزهای سرد زمستانی با اشعار زیبا) متن و جملات ادبی تبریک تولدم برای فصل های مختلف سال بهار، تابستان، پاییز و زمستان متن تبریک تولد متولدین زمستان + جملات تبریک برای افراد متولد دی، بهمن و اسفند متن تبریک تولد پسر زمستانی (جملات جذاب و دلنشین تولدت مبارک پسر متولد دی بهمن اسفند)