اشعار کوتاه + گلچین شعر کوتاه از شاعران معروف (گزیده اشعار کوتاه جذاب)
مجموعه اشعار کوتاه و زیبا
در این مطلب روزانه گلچین زیباترین اشعار کوتاه از شاعران معروف (گزیده زیباترین اشعار کوئاه ایرانی) را گردآوری کرده ایم که امیدواریم از خوادن این مجموعه شعر لذت ببرید.
مثل درختی که
به سوی آفتاب قد میکشد
همه وجودم دستی شده است
و همه دستم خواهشی:
خواهشِ تو
***
تو مرا یاد کنی، یا نکنی
باورت گر بشود، گر نشود
حرفی نیست، اما
نفسم می گیرد
در هوایی که نفس های تو نیست
***
چیزی از ناچیز را عمر و زمان کردند نام
زندگی چیزی ز ناچیز است و آن هم هیچ نیست
ملک الشعرای بهار
***
مجموعه اشعار کوتاه
من که جز هم نفسی با تو ندارم هوسی
با وجود تو چرا دل بسپارم به کسی
زنده ام بی تو و شرمنده ام از خود هرچند
که دمی از سر رغبت نکشیدم نفسی
***
تو همانی که دلم لک زده لبخندش را
او که هرگز نتوان یافت همانندش را
کاظم بهمنی
***
شعر های عاشقانه سهراب سپهری
شاخه ها پژمرده است.
سنگ ها افسرده است.
رود مینالد.
جغد میخواند.
غم بیاویخته با رنگ غروب.
میتراود ز لبم قصه سرد:
دلم افسرده در این تنگ غروب.
***
چه زمستانِ بلاتکلیفی است
نه آسمان میبارد و نه تو میایی
چه فصلِ بی وصلی …
***
شعر دو بیتی کوتاه تنهایی
میزنم کبریت بر تنهایی ام
تا بسوزد ریشه بیتابی ام
میروم تا هر چه غم پارو کنم
خانه ام را باز هم جارو کنم
***
جان دلم امروز بیا
بنشین لحظه ای رو در روی من
چای عطردار میخواهم
چای از من ، عطرش با تو …
***
شعر کوتاه رودکی
بر عشق توام، نه صبر پیداست، نه دل
بی روی توام، نه عقل بر جاست، نه دلاین غم، که مراست کوه قافست، نه غم
این دل، که توراست، سنگ خاراست، نه دل
***
دگر از درد تنهایی، به جانم یار میباید
دگر تلخ است کامم، شربت دیدار میبایدز جام عشق او مستم، دگر پندم مده ناصح
نصیحت گوش کردن را دل هشیار میبایدمرا امید بهبودی نماندست، ای خوش آن روزی
که میگفتم: علاج این دل بیمار میبایدبهائی بارها ورزید عشق، اما جنونش را
نمیبایست زنجیری، ولی این بار میبایدشیخ بهایی
***
اشعار تک بیتی کوتاه
درخت دوستی بنشان که کام دل به بار آرد
نهال دشمنی بر کن که رنج بی شمار آرد
***
پیری آن نیست که بر سر زند موی سفید
هر جوانی که به دل عشق ندارد پیر است
***
دود اگر بالا نشیند کسر شان شعله نیست
جای چشم ابرو نگیرد گرچه او بالاتر است
***
برگ درختان سبز در نظر هوشیار
هر ورقش دفتری ست معرفت کردگار
***
ز خاک کوی تو هر خار سوسنی است مرا
به زیر زلف تو هر موی مسکنی است مرا“خاقانی”
***
اشعار نو کوتاه
تو را به جای همه کسانی که نشناخته ام
دوست می دارم
تو را به جای همه روزگارانی که نمیزیسته ام
دوست می دارم***
منم
درختی که
برگ هایش را ریخت
تا تو
ماه را
از میان شاخه هایش
تماشا کنی
***
اتفاقِ تازه ی منی
خدا هم اگر خواست نیفتی
بیفت!
***
قایقت میشوم
بادبانم باش
بگذار هرچه حرف
پشت سرمان میزنند مردم،
باد هوا شود
دورترمان کند
***
از برکه
به دریا بزن!
تنهاییاَت
بزرگ شده است مرد
***
تکثیر میشوی
در من
صدایی هست
که شبیه شلیک گلوله ای،
هر شب
مغزم را خالی میکند
تو
هر شب
روی در و دیوار اتاق
پخش میشوی
***
لهجهات
نه شمالی ست
نه جنوبی
اما
حرف که میزنی
باد از شمال میوزد
و پرندگان از جنوب بازمیگردند
***
دستم را
به زیبایی تو نزدیک میکنم
و خواب از سرم میپرد
حتما که نباید
فنجان را سر کشید
گاهی قهوه از چشم ها
در جان میچکد
یاور مهدی پور
***
تمامِ قلبم را به تو میدهم
تمامِ دردَت را به من بده
عاشق شو
***
تنهایی یک درختم
و جز اینام هنری نیست
که آشیان تو باشم!
***
بوسیدمش
دیگر هراس نداشتمجهان پایان یابد
من از جهان سهمم را گرفته بودم
احمدرضا احمدی