شعر عذرخواهی و گزیده ای از اشعار زیبای معذرت خواهی
گلچین شعر عذرخواهی
در این بخش روزانه مجموعه شعر عذرخواهی و گزیده ای از اشعار کوتاه و بلند با موضوع معذرت خواهی را از شاعران ایرانی ارائه کرده ایم.
فهرست اشعار عذرخواهی این مطلب

شعر معذرت خواهی سعدی
َبه امید عذر خواهان ز نیاز عذر خواهی
که مسوز بیش از اینم به گناه بی گناهی
طلبد بهار بوست، ز نسیم صبحگاهی
سر آفتاب جوید ز تو زیب کج کلاهی
ز فروغ آفتابم نبود خبر که بی تو
چو دو زلف توست یکسان، شب و روزم از سیاهی
تو به سهو گاه گاهی نکهت فتاده بر من
من ساده لوح با خود، گله سنج کم نگاهی
مفروش ناز و عصمت، قدحی شراب در کش
که بِهَشت شرم و عصمت ز غرور بی گناهی
چه خوش است آن که بینم به جفا بهانهٔ خویش
که گهی به یادش آرم به زبان عذر خواهی
هم شب به بانگ بلبل، زده در چمن پیاله
چو نسیم گل ز بستان، دم صبح گشته راهی
به دل خراب عرفی، بفرست دردی از نو
که شکست رنگ دردش به دعای مرغ و ماهی
مطلب مشابه: متن عذرخواهی از دوست + جملات معذرت خواهی رسمی و صمیمانه از رفیق
شعر عذرخواهی مودبانه
بوسه ام را می گذارم پشت در
قهر کردی، قهر کردم، سر به سر
تو بیا، در را تماماً باز کن
هر چه می خواهی برایم ناز کن
من غرورم را شکستم، داشتی؟
آمدم، حالا تو با من آشتی؟
شعر عذرخواهی کوتاه
منو ببخش تنهام نزار، برای آخرین بار
تنهام نزار، بی من نرو، نگو خدانگهدار
مطلب مشابه: شعر بخشش با اشعار زیبا در مورد بخشیدن خدا و بخشش عاشقانه
شعر معذرت خواهی مولانا
ای دل چه اندیشیدهای در عذر آن تقصیرها
زان سوی او چندان وفا زین سوی تو چندین جفازان سوی او چندان کرم زین سو خلاف و بیش و کم
زان سوی او چندان نعم زین سوی تو چندین خطازین سوی تو چندین حسد چندین خیال و ظن بد
زان سوی او چندان کشش چندان چشش چندان عطاچندین چشش از بهر چه تا جان تلخت خوش شود
چندین کشش از بهر چه تا دررسی در اولیااز بد پشیمان میشوی الله گویان میشوی
آن دم تو را او میکشد تا وارهاند مر تو رااز جرم ترسان میشوی وز چاره پرسان میشوی
آن لحظه ترساننده را با خود نمیبینی چراگر چشم تو بربست او چون مهرهای در دست او
گاهی بغلطاند چنین گاهی ببازد در هواگاهی نهد در طبع تو سودای سیم و زر و زن
گاهی نهد در جان تو نور خیال مصطفیاین سو کشان سوی خوشان وان سو کشان با ناخوشان
یا بگذرد یا بشکند کشتی در این گردابهاچندان دعا کن در نهان چندان بنال اندر شبان
کز گنبد هفت آسمان در گوش تو آید صدابانک شعیب و نالهاش وان اشک همچون ژالهاش
چون شد ز حد از آسمان آمد سحرگاهش نداگر مجرمی بخشیدمت وز جرم آمرزیدمت
فردوس خواهی دادمت خامش رها کن این دعاگفتا نه این خواهم نه آن دیدار حق خواهم عیان
گر هفت بحر آتش شود من درروم بهر لقاگر رانده آن منظرم بستست از او چشم ترم
من در جحیم اولیترم جنت نشاید مر مراجنت مرا بیروی او هم دوزخست و هم عدو
من سوختم زین رنگ و بو کو فر انوار بقاگفتند باری کم گری تا کم نگردد مبصری
که چشم نابینا شود چون بگذرد از حد بکاگفت ار دو چشمم عاقبت خواهند دیدن آن صفت
هر جزو من چشمی شود کی غم خورم من از عمیور عاقبت این چشم من محروم خواهد ماندن
تا کور گردد آن بصر کو نیست لایق دوست رااندر جهان هر آدمی باشد فدای یار خود
یار یکی انبان خون یار یکی شمس ضیاچون هر کسی درخورد خود یاری گزید از نیک و بد
ما را دریغ آید که خود فانی کنیم از بهر لاروزی یکی همراه شد با بایزید اندر رهی
پس بایزیدش گفت چه پیشه گزیدی ای دغاگفتا که من خربندهام پس بایزیدش گفت رو
یا رب خرش را مرگ ده تا او شود بنده خدا
مطلب مشابه: متن معذرت خواهی و دلجویی از عزیزان در روزهای نوروز و سال جدید

شعر دو بیتی عذرخواهی
بیا با پاک ترین سلام عشق آشتی کنیم
بیا با بنفشه های لب جوب آشتی کنیم
بیا ازحسرت و غم دیگه باهم حرف نزنیم
بیا برخنده ی این صبح بهار خنده کنیم
شعر عذرخواهی حافظ
ای در رخ تو پیدا انوار پادشاهی
در فکرت تو پنهان صد حکمت الهی
کلک تو بارک الله بر ملک و دین گشاده
صد چشمه آب حیوان از قطره سیاهی
بر اهرمن نتابد انوار اسم اعظم
ملک آن توست و خاتم فرمای هر چه خواهی
در حکمت سلیمان هر کس که شک نماید
بر عقل و دانش او خندند مرغ و ماهی
باز ار چه گاه گاهی بر سر نهد کلاهی
مرغان قاف دانند آیین پادشاهی
تیغی که آسمانش از فیض خود دهد آب
تنها جهان بگیرد بی منت سپاهی
کلک تو خوش نویسد در شان یار و اغیار
تعویذ جان فزایی افسون عمر کاهی
ای عنصر تو مخلوق از کیمیای عزت
و ای دولت تو ایمن از وصمت تباهی
ساقی بیار آبی از چشمه خرابات
تا خرقهها بشوییم از عجب خانقاهی
عمریست پادشاها کز می تهیست جامم
اینک ز بنده دعوی وز محتسب گواهی
گر پرتوی ز تیغت بر کان و معدن افتد
یاقوت سرخ رو را بخشند رنگ کاهی
دانم دلت ببخشد بر عجز شب نشینان
گر حال بنده پرسی از باد صبحگاهی
جایی که برق عصیان بر آدم صفی زد
ما را چگونه زیبد دعوی بیگناهی
حافظ چو پادشاهت گه گاه میبرد نام
رنجش ز بخت منما بازآ به عذرخواهی
مطلب مشابه: پیام عذرخواهی عاشقانه + جملات کوتاه برای معذرت خواهی از همسر و عشق
شعر تیکه دار بخشش
گر تو را از ابلهی کردم رها ، برمن ببخش
بر سر پیمان نه بر مهر و وفا ، بر من ببخش
راه و رسم عاشقی را نا بلد چون کودکان
اشتباه و ناروا کردم خطا ، بر من ببخش . . .

شعر عذرخواهی و بدی در حق دیگران
اگه بهت بدی کردم، اگه در حقت جفا کردم
اگه نادیده ات گرفتم و اگه عشقم رو به پات نریختم،
الان اینجام که به خاطر همه ی اونها بهت بگم که من رو ببخش
من رو ببخش که نفهمیدم،
من رو ببخش که چشمام بسته بود و عشقمون رو ندیدم
من رو ببخش که فکر کردم برای همیشه دارمت و
هر جور که خواستم رفتار کردم..
شعر نو عذرخواهی
به آغوش تو محتاجم
برای حس آرامش
برای زندگی با تو،
پر از شوقم،
پر از خواهـش …
مرا ببخش ای معنای زندگیم
مطلب مشابه: عکس نوشته پروفایل معذرت خواهی و منت کشی؛ اس ام اس منت کشی و معذرت خواهی
هرچه شد افسوس
راه چاره نبود چاره اش
عذرخواهی بود برای رفته هامان
ناقابل شد جان،جانانمان
شد پدرها مان پیر
چاک چاک سینه مادرها
آتش ساختمان،بی رحمانه سوزاند
لاله های بی زبان را
بعد ازآن
سوزاند وخاکستر شدنددر دریاهای دور
بی وطن،سنگ قبرشان دریا
تسکین دردهامان عذرخواهی شده است
راز این دردهامان را که میداند
خدا؟
شاید خدا هم بیگانه شداز راز این زمینشاعر یدالله آقایاری شوره دلی
من را تو ببخش چشم من کور
دستم برود به زیر ساطور
تقصیر دلم نبود دزدی
چشم تو سیاه بود و مغرور
شعر عذرخواهی شهریار
چو بستی در بروی من به کوی صبر رو کردم
چو درمانم نبخشیدی به درد خویش خو کردمچرا رو در تو آرم من که خود را گم کنم در تو
به خود باز آمدم نقش تو در خود جستجو کردمخیالت ساده دل تر بود و با ما از تو یک رو تر
من اینها هر دو با آئینه دل روبرو کردمفشردم با همه مستی به دل سنگ صبوری را
زحال گریه پنهان حکایت با سبو کردمفرود آ ای عزیز دل که من از نقش غیر تو
سرای دیده با اشک ندامت شست و شو کردمصفائی بود دیشب با خیالت خلوت ما را
ولی من باز پنهانی ترا هم آرزو کردمملول از ناله بلبل مباش ای باغبان رفتم
حلالم کن اگر وقتی گلی در غنچه بو کردمتو با اغیار پیش چشم من میدر سبو کردی
من از بیم شماتت گریه پنهان در گلو کردمحراج عشق وتاراج جوانی وحشت پیری
در این هنگامه من کاری که کردم یاد او کردمازین پس شهریارا ما و از مردم رمیدنها
که من پیوند خاطر با غزالی مشک مو کردم
شعر نو در وصف عذرخواهی
از رئـیس دادگاهـم عـذرخـواهی می کنم
بابت بـارِ گناهـــم عـذرخـواهی می کنم
عذرخواهی می کنم از اینکه سیبی چیده ام
از بروز اشتباهم عــذرخواهی می کنم
می کنم قبلا تشکر از حضور حاضرین
از شهود و از گواهم عذرخواهی می کنم
بوده ام از روز اول کامـلاً درگــیر عشق
از دل زار و تباهم عــذرخـواهی می کنم
واقعا حالی ندارم تا کشم قدری نفس
با غم و با درد و آهم عذرخواهی می کنم
حکم قاضی هرچه باشد ای عزیزانم قبول
از وکیل دادخــواهم عذرخواهی می کنم
در حضور عشق خود خیلی خجالت می کشم
از عسل آن قبله گاهم عذرخواهی می کنمشاعر علی قیصری
عذرخواهی نکردنت را ملالی نبود
این جام بی بدیل از اول شکسته بود
روزی که نگاهت به سویم غرور شد
روزی که شعرهایم در سبو شکسته بود
عذرخواهی نکردنت غمی بر دلم نشد
انگاه که خیالت روبرویم نشسته بود
تو بگذر و رنجشی به دل راه نده
ازحساب شاعری که همیشه خسته بود
باران تمام حس شاعریم را گرفت
وقتی که اشک قلم راه را بسته بود
از سر بگیرم این غنچه را تا دوباره گل کند
تقدیر عشقمان را، که از هم گسسته بود.شاعر نسیبه سلطانی
عذرخواهی
گر بدی کردی به یک فرد و لئامت
لازم است از آن کنی عذر و ندامت
پس اگر ، اصرار ورزی بر تعدی
بار تو سنگین شود روز قیامت
یا اگر حقی ، برای خود شناسی
آن بیافزاید ، ستم را بس وخامتشاعر صادق عماری