شعر تک بیتی غمگین + مجموعه گلچین اشعار غمگین کوتاه
مجموعه شعر تک بیتی غمگین و احساسی
گزیده ای از اشعار تک بیتی غمگین و احساسی کوتاه را از شاعران بزرگ در این مطلب روزانه گردآوری کرده ایم.
گرچه میدانم نمی‌آیی، ولی هردم ز شوق
سوی در می‌آیم و هردم نگاهیی میکنم
***
مرگ بعضی وقت‌ها از درد دوری بهتر است
بی قرارم کرده و گفته صبوری بهتر است
***
شعر تک بیتی ناب
از حادثه ترسند همه کاخ نشینان
ما خانه به دوشان غم سیلاب نداریم
***
آنکه هر روز هوس سوختن ما می‌کرد
کاش امروز بود و تماشا می‌کرد
***
الا ای همنشین دل که یارانت برفت از یاد
مرا روزی مباد یکدم که بی یاد تو بنشینم
***
دوستت دارم و دانم که تویی دشمن جانم
از چه با دشمن جانم شده ام دوست ندانم
***
روز و شب خوابم نمی آید به چشم غم پرست
بس که در بیماری هجـــر تو گریانــــم چو شمع
اشعار زیبای غمگین از شاعران بزرگ
عاقبت زد بر زمین، چون نقش پایم بی گناه
داشتم آنرا که عمری، چون دعا بر روی دست
***
تمام عمر مرا مهر آشنایی برد
تمام عشق مرا داغ بی وفایی برد
***
سراغ یـار می‌پرسم به هر کــس میرسم امــا
به خود آهسته می‌گویم که یارب بی خبر باشد
***
همه هستند، ولی جای تو خالیست هنوز
کاش بودی و کسی دور و برم جمع نبود
***
مجموعه شعر غمگین تک بیتی
خنده تلخ من از گریه غم انگیز‌تر است
کارم از گریه گذشته است به آن میخندم
***
سینـه مالامال درد است ای دریغا مرهمی
دل ز تنهایی به تنگ آمـــد خــدایا همدمی
***
دوستی با هر که کردم عاقبت قلبم شکست
تکیــــه بر دیوار کـــردم خاک بر فرقم نشست
چرا بیهوده می‌کوشی که بگریزی ز آغوشم؟
از این سوزنده‌تر هرگز نخواهی یافت آغوشی
***
باز می‌پرسی که دردت چیست؟ بنشین گوش کن!
درد من، این درد بی درمان من چشمان توست
***
ای دل اندر بند زلفش از پریشانی منال
مرغ زیرک، چون به دام افتد تحمل بایدش
***
برام هیچ حسی شبیه تو نیست
کنار تو درگیر آرامشم
همین از تمام جهان کافیه
همین که کنارت نفس می کشم
روزبه بمانی
***
مشتاقی و صبوری از حد گذشت یارا
گر تو شکیب داری طاقت نماند ما را
***
بیا جانا دل پردرد مو بین
سرشک سرخ و روی زرد مو بین
بابا طاهر
***
در غــم هجر رخ مــــاه تو در ســـوز و گدازیم
تا به کی زین غم جانکاه بسوزیـم و بسازیم
خودش اول نگاهم کرد خدایا
به صد خواهش صدایم کرد خدایا
گناه این جدایی گردن اوست
که او آخر رهایم کرد خدایا
***
نازنین آمد و دستی به دل ما زد و رفت
پرده ی خلوت این غمکده بالا زد و رفت
هوشنگ ابتهاج
***
اگه منو دوست نداری اینو راحت بهم بگو
چرا با حرفات و نگاهت بهم کنایه میزنی؟
***
من همان قاب تهی خسته و بـی تصویرم
که برای تو تصویر دلت می میرم
کاش میشد شیشه غم را شکست
دل به دست آورد نه اینکه دل شکست
***
دل را به حریم عشق بسپار و برو
فرسنگ به فرسنگ خدا با ما هست
***
خانم آن نیست که جانانه و دلبر باشد
خانم آنست که باب دل شوهر باشد
سعدی
***
امشب از حسرت رویت دگر آرامم نیست
دلـــــم آرام نگیــــرد کـه دل آرامم نیست
***
خلایق در تو حیرانند و جای حیرتست الحق
که مه را بر زمین بینند و مه بر آسمان باشد
سعدی
***
عارف که ز سر معرفت آگاه است
بی خود زخودست و با خدا همراه است
***
عاشقی را چه نیاز است به توجیه و دلیل
که تو ای عشق همان پرسش بی زیرایی
***
ای آنکه دوست دارمت اما ندارمت
بر سینه می فشارمت اما ندارمت
***
هر کجا عشق آید و ساکن شود
هر چه نا ممکن بود ممکن شود
***
گفتم ار عاشق شوم، گاهی غمی خواهم کشید
من چه دانستم که بار عالمی خواهم کشید