شعر ایران با مجموعه ای از اشعار درباره وطن و میهن از شاعران مختلف
گلچین شعر ایران از شاعران مختلف
در این بخش گلچین شعر ایران از شاعران کهن و معاصر ایرانی را با مجموعه ای از اشعار زیبای کوتاه و بلند در مورد وطن و میهن را ارائه کرده ایم با ما همراه باشید.
اشعار وطن ایران که در ادامه می خوانید
شعر نو در مورد کشورم ایران
تو آسمانی و من ریشه در زمین دارم
همیشه فاصله ای هست داد از این دارم
قبول کن که گذشته ست کار من از اشک
که سال هاست به تنهایی ام یقین دارم
تو نیز دغدغه ات از دقایقت پیداست
مرا ببخش اگر چشم نکته بین دارممحمدعلی_بهمنی
بگذار ، که بر شاخه این صبح دلاویز
بنشینم و از عشق سرودی بسرایم .
آنگاه ، به صد شوق ، چو مرغان سبکبال ،
پر گیرم ازین بام و به سوی تو بیایمفریدون_مشیری
کاش بارانی ببارد قلب ها را تر کند
بگذرد از هفت بند ما، صدا را تر کند
قطره قطره رقص گیرد روی چتر لحظه ها
رشته رشته مویرگ های هوا را تر کند
بشکند در هم طلسم کهنه ی این باغ را
شاخه های خشک و بی بار دعا را تر کندجلیل_صفربیگی

مام میهن
بـا تـو گـویـم میهنــم
ایـن بـار هـم گـل میکنم
آسمـانـت را پـل پـرواز سنبـل میکنمدر سـرِ پیـری جـوان مـی گـردمـی همچـون بهـار
کـوچـه بـاغـت را پـر از آواز بلبـل میکنمجـاودانـه میهنـم
این بـار هـم مـیسـازمـت
چون درفـش کـاویـان هر جای میافرازمت
همچـو رستـم
میکنم دیـو پلیـدی را ز جـای
چـون فـریـدون شـوکـت دیـریـنه میپـردازمتبا تـو مـام میهنـم
دیـرینه پیمـان میکنم
گـر که ایـرانـم نبـاشـد، تـرک ایـن جـان میکنم
همچـو آرش
بر پر البـرز جـان بـر کـف بـه پـای
کوهسـاران را پـر از آواز ایــران میکنمبـا تـو گـویـم میهنـم
این بـار هـم گـل میکنم
با تـو گـویـم میهنم
ایـن بـار هـم گـل میکنممازیار قویدل
ﻧﻪ ﮐﺴﻲ ﻣﻨﺘﻈﺮ ﺍﺳﺖ
ﻧﻪ ﮐﺴﻲ ﭼﺸﻢ ﺑﻪ ﺭﺍﻩ
ﻧﻪ ﺧﻴﺎﻝ ﮔﺬﺭ ﺍﺯ ﮐﻮﭼﻪ ﻱ ﻣﺎ ﺩﺍﺭﺩ ﻣﺎﻩ
ﺑﻴﻦ ﻋﺎﺷﻖ ﺷﺪﻥ ﻭ ﻣﺮﮒ ﻣﮕﺮ ﻓﺮﻗﻲ ﻫﺴﺖ؟
ﻭﻗﺘﻲ ﺍﺯ ﻋﺸﻖ ﻧﺼﻴﺒﻲ ﻧﺒﺮﻱ ﻏﻴﺮ ﺍﺯ ﺁﻩ…
که من پروین فروغ شهر ایرانم
نه پوراندخت نه آذر دخت نه آتوسا نه پانته آ
بلکه آرتمیس سپهسالار ایران در نبرد پارس و یونانم
مرا گر در مقام همسری بینی نه یک همخواب و همبستر که یک همراه و یک یار وفادارم
نه یک برده مکن اینگونه پندارم
که جوشد خون آزادی به شریانمبدون زن کجا میداشت تاریخ تو ؟
آرش با کمانش ؟
کاوه آهنگر با گرز و سندانش ؟
بدون زن کجا میداشتی آن شاعر توسی ؟
نگهبان زبان پارسی ؟
استاد فردوسی ؟
مرا گر در مقام مادری بینی
مگو با من که هست فرشی از بهشت زیر پایم
نگاهم کن که زیر پای من دنیا به جریان استز نور عشق من رخشنده کیهان است
که با دستان من گردون به جریان است
که جای پای من بر چهره سرخ و سپید و سبز ایران استبرو ای مرد دگر مبر آسان به لب نامم
که من آزاده زن فرزند ایرانم
شعر معاصر ایران
ایران…
فدای اشک و خنده تو
دل پر و تپنده تو
فدای حسرت و امیدت
رهایی رمنده تواگر دل تو را شکستند
تو را به بند کینه بستند
چه عاشقان بینشانی
که پای درد تو نشستندکلام شد گلوله باران
به خون کشیده شد خیابان
ولی کلام آخر این شد
که جان من فدای ایرانتو ماندی و زمانه نو شد
خیال عاشقانه نو شد
هزار دل شکست و اخر
هزارو یک بهانه نو شدبه خاک خسته تو سوگند
به بغض خفته دماوند
که شوق زنده ماندن من
به شادی تو خورده پیوندافشین یداللهی
وطنم، وطنم، وطنم
بشنو ز دلم سخنماگر از بر جان گذرم
نرود وطن از نظرمتو چو پرتو جان منی
تو سرای امان منیبه خدا ز تو دل نکنم
وطنم وطنم وطنمبرای آزادی تو، آبادی تو سر میسپارم
امید بهروزی تو، پیروزی تو، در سینه دارم
سرباز رزم آفرینم، در سنگر حق، مرد پیکارمچو باشد هوای حق در سرم
به محراب خون نماز آورمکه در خون شوم شناور
قسم بر شهید هم سنگرمنپویم بجز ره رهبرم
نجویم طریق دیگروطنم، وطنم، وطنم
بشنو ز دلم سخنماگر از بر جان گذرم
نرود وطن از نظرمحمید سبزواری
مطلب مشابه: متن در مورد وطن و زادگاه و عکس نوشته هایی در مورد کشور عزیز ایران
ای سلامم، ای سرودم
ای نگهبان وجودمای غمم تو، شادی ام تو
مایه آزادی ام توای وطن!
ای دلیل زنده بودن
ای سرودی صادقانهای دلیل زنده ماندن
جانپناهی جاودانهای وطن!
همچو رویش در بهاران
همچو جان در هر بدنمثل بوی عطر گلها
مثل سبزی چمنای وطن!
مثل راز شعر حافظ
مثل آواز قناریهمچو یاد خوش ترین ها
همچو باران بهاریای وطن!
مثل غم در مرگ مادر
مثل کوهٍ غُصه هاییمثل سربازان عاشق
قهرمان قصه هاییای وطن!
همچو آواز بلندی
از بلندیهای پاکباغروری، با گذشتی
با وفایی همچو خاکای وطن!
نادر ابراهیمی
شعر کوتاه ایران
ایران به شوق زندگی در مرگ رویینتن شده
مرد و زنش تلفیقی از ابریشم و آهن شده
“شعر حماسی ایران”
فیلم رویاروییاش با ما تماشایی بُوَد
پرده فال و تماشا را به آتش میکشیمتنگه هرمز گلوگاه بلیات است و ما
قایق دزدان دریا را به آتش میکشیمبرد موشکهای ایرانی کم از سجیل نیست
با همانها فوج اعدا را به آتش میکشیم
به کوروش به آرش به جمشید قسم
به نـقـش و نـگار تخت جمشید قسـمایــــران همی قلب و خون مـن اســــت
گـــرفــتـــه زجــان در وجـــود مــن اســتبـــخــوانـیــم ایــن جـــمـلـه در گــوش بــــاد
چـــو ایــــــران مـــبــــاشــد تــن مـــن مــبــاد
نوروز، نماد جاودانِ نو شدن است
تجدید جوانیِ جهان کهن استزین ها همه خوب تر که هر نو شدنش
یادآور نام پاک ایرانِ من است
امروز جهان بهار از ایران ملکست
میدان همه پر نگار از ایران ملکسترامش چو گلی به بار از ایران ملکست
افروخته شه کنار از ایران ملکست
شعر فردوسی درباره وطن ایران
ندانی که ایران نشست منست
جهان سر به سر زیر دست ِ منستهنر نزد ایرانیان است و بس
ندادند شیر ژیان را بکسهمه یکدلانند یزدان شناس
به نیکی ندارند از بد هراسچنین گفت موبد که مرد بنام
به از زنده دشمن بر او شاد کاماگر کُشت خواهد تو را روزگار
چه نیکو تر از مرگ در کار زارهمه روی یکسر بجنگ آوریم
جهان بر بد اندیش تنگ آوریمچو ایران نباشد تن من مباد
بدین بوم و بر زنده یک تن مباداگر سر به سر تن به کشتن دهیم
از آن به که کشور به دشمن دهیمدریغ است ایران که ویران شود
کنام پلنگان و شیران شود

شعر بلند ایران
وطنم، ایران من، جانم فدایت میکنم
روز و شب بر اقتدارت من دعایت میکنمروز مرگم لحظههای رفتنم از این جهان
با تمام عشق و ایمان من صدایت میکنمتیر گیها می زدایم از وجودت ای وطن
با تمام هستی خود من صفایت میکنمنام زیبای تو را با خون خود جان میدهم
دست دشمن بشکنم از غم رهایت میکنمبا شهیدان عهد میبندم که تا ما زندهایم
اقتدارت را شکوفا،گل هوایت میکنمدر میان موج و طوفان بلا در زندگی
میشوی کشتی نجات و نا خدایت میکنممنتظر هستم که بینم افتخارات تو را
تا ابد میمانم و دفع بلایت میکنم
سبز و سفید و سرخ است، نشان سرفرازی
سرخش به رنگ خونِ، شهید جاودانیباشد نشان الفت، رنگ سپید و روشن
مُهر ولایت ما، در رنگ سبز و گلشناین سه نشان فخر است، تا کوردل بداند
گر چشم حق نباشد، انصاف مرده باشدراحت بخواب کورش، ای فخر آریائی
بیرق به اهتزاز است، بالا به شادمانیبانام و با نشانی، ایران سرای جانم
اللهِ پرچم ما، نام و نشانِ اما ممکورش کبیر باشد، آرش رشید ایران
هم راه با سیاوش، باشد نماد شیرانمردم به کار و جوشند، خرسند و در تکاپو
سبز و سفید و شاداب،ایران در این هیاهو
یاور از ره رسیده با من از ایران بگو
از فلات غوطه در خون بسیاران بگوباد شبگرد سخن چین، پشت گوش پردههاست
تا جهان آگه شود، بی پرده از یاران بگوشب سیاهی میزند بر خانههای سوکوار
از چراغ روشن اشک سیه پوشان بگوپرسهی یاس است در آواز این پیتارگان
از زمین، از زندگی، از عشق، از ایمان بگوسوختم آتش گرفتم از رفیق نا رفیق
از غریبه، آشنا، یاران هم پیمان بگوزجه نام آوران زخمی به خاموشی نزد
از خروش نعرهی انبوه گمنامان بگوقصههای قهرمانان قهر ویرانگر نداشت
از غم و خشم جهان ساز تهی دستان بگوبا زمستانی که میتازد به قتل عام باغ
از گل خشمی که میگوید در این گلدان بگو
شعر ایران از ملک الشعرای بهار
ای خطـه ایران مـیهـن ای وطـن من
ای گشته به مهر تو عجین جان و تن منتا هست کنار تو پر از لشگر دشـمن
هـرگـز نـشـود خــالـی از دل مــحـن مندردا و دریغا که چنان گشتی بر برگ
کـز یــافـتـه خـویـش نـداری کـــفـــن منبـسـیـار سـخـن گـفتم در تعزیت تو
آوخ که نـگــریـــانــد کـس را ســـخــن منو آنـگاه نیوشند سخنهای مرا خلق
کـز خـون مـن آغـشـتـه شود پیرهن منو امروز همی گویم با محنت بسیار
درد او دریـــغـــا وطــــن مـن وطــــن من
مطلب مشابه: اشعار وطن | گلچین زیباترین اشعار در مورد کشور ایران و میهن
آنچه کورش کرد و دارا و آنچه زرتشت مهین
زنده گشت از همت فردوسی سحر آفریننام ایران رفته بود از یاد تا تازی و ترک
ترکتازی را برون راندند لاشه از کمینشد درفش کاویانی باز برپا تا کشید
این سوار پارسی رخش فصاحت زیر زینآنچه گفت اندر اوستا زرتشت و آنچه
اردشیر پاپکان تا یزدگرد به آفرینزنده کرد آن جمله فردوسی به الفاظ دری
این است کرداری شگرف, این است گفتاری متینای حکیم نامی ای فردوسی سحر آفرین
ای بهر فن در سخن چون مرد یک فن اوستادشور احیای وطن گر در دل پاکت نبود
رفته بود از ترک و تازی هستی ایران به بادخلقی از تو زنده کردی ملکی از نو ساختی
عالمی آباد کردی خانهات آباد باد
کجا رفتند ایران پرستان؟
خوش آن روزگار همایون ما
خوش آن بخت پیروز و میمون ماکجا رفت هوشنگ و کو زرتشت؟
کجا رفت جمشید فرخ سرشت؟کجا رفت آن کاویانی درفش؟
کجا رفت آن تیغهای بنفش؟کجا رفت آن کاوه نامدار؟
کجا شد فریدون والا تبار؟کجا شد هخامنی کجا شد مدی؟
کجا رفت آن فره ایزدی؟کجا رفت آن کوروش دادگر؟
کجا رفت کمبوجی نامور؟کجا رفت آن داریوش دلیر؟
کجا رفت دارای بن اردشیر؟دلیران ایران کجا رفتهاند؟
که آرایش ملک بنهفتهاندبزرگان که در زیر خاک اندر اند
بیایند و بر خاک ما بگذرندبپرسند از ایندر که ایران کجاست؟
همان مرز و بوم دلیران کجاست؟بینند که اینجای مانده تهی
ز اورنگ و دیهیم شاهنشاهی
مطلب مشابه: جملات وطن دوستی + متن های زیبا برای وطن و میهن پرستی
شعر تو را ای کهن بوم و بر دوست دارم مهدی اخوان ثالث
ز پوچ جهان هیچ اگر دوست دارم
تو را ای کهن بوم و بر دوست دارمتو را ای کهن پیر جاوید برنا
تو را دوست دارم، اگر دوست دارمتو را ای گرانمایه، دیرینه ایران
تو را ای گرامی گهر دوست دارمتو را ای کهن زاد بوم بزرگان
بزرگ آفرین نامور دوست دارمهنروار اندیشهات رخشد و من
هم اندیشهات، هم هنر دوست دارماگر قول افسانه، یا متن تاریخ
وگر نقد و نقل سیر دوست دارماگر خامه تیشهست و خط نقر در سنگ
بر اوراق کوه و کمر دوست دارموگر ضبط دفتر ز مشکین مرکب
نئین خامه، یا کلک پر دوست دارمگمانهای تو چون یقین میستایم
عیانهای تو چون خبر دوست دارمبه جان، پاک پیغمبر باستانت
که پیریست روشننگر دوست دارمسه نیکش بهین رهنمای جهان است
مفیدی چنین مختصر دوست دارمابرمرد ایرانیی راهبر بود
من ایرانی راهبر دوست دارمنه کشت و نه دستور کشتن به کس داد
ازینروش هم معتبر دوست دارممن آن راستین پیر را گر چه رفته است
از افسانه آن سوی تر دوست دارمهم آن پور بیداردل بامدادت
نشابوری هورفر دوست دارمفری مزدک آن هوش جاوید اعصار
که ش از هر نگاه و نظر دوست دارمدلیرانه جان باخت در جنگ بیداد
من آن شیردل دادگر دوست دارمجهانگیر و داد آفرین فکرتی داشت
فزونترش زین رهگذر دوست دارمستایش کنان مانی ارجمندت
چو نقاش و پیغامور دوست دارمهم آن نقش پرداز ارواح برتر
هم ارژنگ آن نقشگر دوست دارمهمه کشتزارانت، از دیم و فاراب
همه دشت و در، جوی و جر دوست دارمکویرت چو دریا و کوهت چو جنگل
همه بوم و بر، خشک و تر دوست دارمشهیدان جانباز و فرزانه ات را
که بودند فخر بشر دوست دارمبه لطف نسیم سحر روحشان را
چنان چون ز آهن جگر دوست دارمهم افکار پرشورشان را که اعصار
از آن گشته زیر و زبر دوست دارمهم آثارشان را، چه پند و چه پیغام
و گر چند سطری خبر دوست دارممن آن جاودان یاد مردان که بودند
به هر قرن چندین نفر دوست دارمهمه شاعران تو وآثارشان را
به پاکی نسیم سحر دوست دارمز فردوسی، آن کاخ افسانه کافراخت
در آفاق فخر و ظفر دوست دارمز خیام، خشم و خروشی که جاوید
کند در دل و جان اثر دوست دارمز عطار، آن سوز و سودای پر درد
که انگیزد از جان شرر دوست دارموز آن شیفته شمس، شور و شراری
که جان را کند شعلهور دوست دارمز سعدی و از حافظ و از نظامی
همه شور و شعر و سمر دوست دارمخوشا رشت و گرگان و مازندرانت
که شان همچو بحر خزر دوست دارمخوشا حوزه شرب کارون و اهواز
که شیرین ترینش از شکر دوست دارمفری آذرآبادگان بزرگت
من آن پیشگام خطر دوست دارمصفاهان نصف جهان تو را من
فزونتر ز نصف دگر دوست دارمخوشا خطه نُخبهزای خراسان
ز جان و دل آن پهنهور دوست دارمزهی شهر شیراز جنت طرازت
من آن مهد ذوق و هنر دوست دارمبر و بوم کُرد و بلوچ تو را چون
درخت نجابت ثمر دوست دارمخوشا طرف کرمان و مرز جنوبت
کهشان خشک و تر، بحر و بر دوست دارممن افغان همریشهمان را که باغیست
به چنگ بتر از تتر دوست دارمکهن سُغد و خوارزم را با کویرش
کهشان باخت دوده قجر دوست دارمعراق و خلیج تو را چون ورازورد
که دیوار چین راست در، دوست دارمهم ارّان و قفقاز دیرینهمان را
چو پوری سرای پدر دوست دارمچو دیروز افسانه، فردای رویات
به جان این یک و آن دگر دوست دارمهم افسانهات را، که خوشتر ز طفلان
برویاندم بال و پر، دوست دارمهم آفاق رویاییات را که جاوید
در آفاق رویا سفر دوست دارمچو رویا و افسانه، دیروز و فردات
به جای خود این هر دو سر دوست دارمتو در اوج بودی، به معنا و صورت
من آن اوج قدر و خطر دوست دارمدگر باره برشو به اوج معانی
کهت این تازه رنگ و صور دوست دارمنه شرقی، نه غربی، نه تازی شدن را
برای تو، ای بوم و بر دوست دارمجهان تا جهان است، پیروز باشی
برومند و بیدار و بهروز باشی
شعر ایران وطنم محمد محتشمی
وقتی که نسیم موج می اندازد در پرچم تو دلم میلرزد
مانند قدیم با شادی تو، با هر غم تو دلم میلرزد
ای رویش سبز، ای صبح سپید ای لاله ی سرخ تو ایمانم
عشق کهنم، زیبا وطنم شور سخنم، تو را می خوانم
عالم می داند آری تار و پود این پرچم
از خون رگ عشاق است
می بوسد این بیرق را
هرکس هرجای دنیا
نام خدا را مشتاق است
دل می بازم سر می بازم پای این پرچم
فرداها را من می سازم پای این پرچم
مظلوم سرفراز همواره بر اوج قله هایی
دائم در اهتزاز زیبایی و زیبایی و زیبایی«محمد مهدی سیار»
متن شعر وطنم ایران فرشاد جمالی
وطنم، تنم چه باشد که بگویم تنی تو
که تو جانی و سراپا همه جان روشنی تووطنم تو بوی باران
به شب ستاره بارانکه خوشی و خوش ترینی به مذاق می گساران
وطنم، وطنم ایران
همه جانی به تنم
وطنم ایرانمن اگر سروده باشم، وطنم تو شعر نابی
من اگر ستاره باشم، وطنم تو آفتابیوطنم، وطنم ایران
همه جانی به تنم، وطنم ایرانوطنم که شعر حافظ شده وصله ی تن تو
که شکفته شعر سعدی به بهار دامن تو
متن آهنگ ایران جوان سالار عقیلی
نام جاوید وطن
صبح امید وطنجلوه کن در آسمان
همچو مهر جاودانوطن ای هستی من
شور و سرمستی منجلوه کن در آسمان
همچو مهر جاودانبشنو سوز سخنم
که هم آواز تو منمهمهی جان و تنم
وطنم وطنم وطنم وطنمبشنو سوز سخنم
که نواگر این چمنمهمهی جان و تنم
وطنم وطنم وطنم وطنمهمه با یک نام و نشان
به تفاوت هر رنگ و زبانهمه شاد و خوش و نغمه زنان
ز صلابت ایران جوان
به اصالت ایران کهن
ز صلابت ایران جوانبیژن ترقی
متن ترانه وطن یعنی ایران علیرضا عصار
وطن یعنی همه آب و همه خاک
وطن یعنی همه عشق و همه پاکبه گاه شیر خواری گاهواره
به دور درد پیری عین چارهوطن یعنی پدر مادر نیاکان
به خون و خاک بستن عهد و پیمانوطن یعنی هویت اصل ریشه
سر آغاز و سر انجام و همیشهستیغ و صخره و دریا و هامون
ارس زاینده رود اروند کارونوطن یعنی سرای ترک تا پارس
وطن یعنی خلیج تا ابد فارسوطن یعنی دو دست از جان کشیدن
به تنگستان و دشتستان رسیدنزمین شستن ز استبداد و از کین
به خون گرم در گرمابه فینوطن یعنی اذان عشق گفتن
وطن یعنی غبار از عشق رفتنوطن یعنی هدف یعنی شهامت
وطن یعنی شرف یعنی شهادتوطن یعنی گذشته حال فردا
تمام سهم یک ملت ز دنیاوطن یعنی چه آباد و چه ویران
وطن یعنی همین جا یعنی ایرانوطن یعنی رهایی ز آتش و خون
خروش کاوه و خشم فریدونوطن یعنی زبان حال سیمرغ
حدیث جان زال و بال سیمرغسپاه جان به خوزستان کشیدن
شهادت را به جان ارزان خریدننماز خون به خونین شهر خواندن
مهاجم را ز خرمشهر راندنوطن یعنی اذان عشق گفتن
وطن یعنی غبار از عشق رفتنوطن یعنی هدف یعنی شهامت
وطن یعنی شرف یعنی شهادتوطن یعنی گذشته حال فردا
تمام سهم یک ملت ز دنیاوطن یعنی چه آباد و چه ویران
وطن یعنی همین جا یعنی ایران
شعر ایران خاک دلیران
ای خطه ایران مهین، ای وطنم
ای گشته به مهر تو عجین جان و تن منآبی قلب تو خلیج فارس و هرمز
سینه به سینه ات سلسله کوه البرزوسعت نام تو، وسعت نام خورشید
جلوه ی خاک تو، قرمز و سبز و سپیداین نه منم من، نه من منم من
ذره خاک وطنم منایران خاک دلیران، ایران غرش شیران
ایران همیشه جاویدانشبنمی از جنگل شمال، ایرانی
دیده به دریایی از کمال، ایرانیمحو جمیلی از آن جمال، ایرانی
ایرانی پهلوان، ایرانی مهربان، ایران وطن منایرانی قهرمان، ایرانی پهلوان
از ارس تا خلیج وطن منخون سیاوش، کمان آرش
مهد شهیدان، غرور آتشخانه ایمان به لطف یزدان
ایران خاک دلیران، ایران غرش شیرانایران همیشه جاویدان
رستم و سهراب قصه ها، ایرانیشیرین و فرهاد عاشقا، ایرانی
اهل وفا صلح و صفا، ایرانیایرانی مهربان، ایرانی قهرمان
ایران، وطن مناین نه منم من، نه من منم من
ذره خاک وطنم منایران خاک دلیران، ایران غرش شیران
ایران همیشه جاویدان
شعر ایران کودکانه
ایران ما زنده است
او نیز جان داردمانند یک انسان
روح و روان داردبا عشق و احساس
با صورتی زیبااز دور معلوم است
در نقشهی دنیاهر جا که در یایش
در نقشه خندان استآنجا خلیج فارس است
لبخند ایران است
ما گلهای خندانیم
فرزندان ایرانیمایران پاک خود را
مانند جان میدانیمما باید دانا باشیم
هشیار و بینا باشیماز بهر حفظ ایران
باید توانا باشیمآباد باش ای ایران
آزاد باش ای ایراناز ما فرزندان خود
دلشاد باش ای ایران
مطلب مشابه: انشا در مورد ایران وطنم + تحقیق مقاله در مورد کشور ایران برای دانش آموزان