کتاب های انگیزشی معروف؛ 10 کتاب انگیزشی از نویسندگان معروف برای تغییر مسیر زندگی
در این چند سال اخیر مخصوصا در ایران، کتابهای انگیزشی پُر فروشی وارد بازار شدهاند. کتابهایی بسیار خوب و مهم که در مدت زمان بسیار کمی توانستند به بسیاری از مردن کمک کنند. از همین رو ما امروز در مجله اینترنتی روزانه قصد داریم تا نگاهی جامع و کامل به بیشتر کتابهای مهم انگیزشی داشته باشیم. پس در ادامه متن همراه ما باشید.
فهرست موضوعات این مطلب
جملاتی از کتاب بیندیشید و ثروتمند شوید ناپلئون هیل
کتاب بیاندیشید و ثروتمند شوید، کتابی بسیار جذاب و آموزنده است که نویسنده آن یعنی ناپلئون هیل، سالها بر روی زندگی افراد موفق تحقیق کرده و کتاب فوق را به قلم تحریر درآورده است. ما در ادامه متن نگاهی بر این جملات خواهیم داشت.
اگر کاری که دوست دارید انجام دهید، درست است و به آن ایمان دارید، دست به کار شوید و آن را انجام دهید! رؤیای خود را واضح توضیح دهید، و اگر با شکست موقت مواجه شدید، به حرف «آنها» اهمیت ندهید؛ چون «آنها» شاید نمیدانند که هر شکستی بذر موفقیتی معادل را با خود میآورد.
کپرنیک، ستارهشناس بزرگ لهستانی، رؤیای تعدد دنیاها را در سر داشت، و آنها را برملا کرد!
انسان باید درک کند که همهٔ کسانی که ثروتهای کلان اندوختهاند، قبل از کسب ثروت، مقدار زیادی خیالبافی، امید، آرزو، اشتیاق و برنامهریزی داشتهاند.
فردی که نه وقت و نه تمایل دارد که از شکست خود به آگاهیای برسد که شاید پلی بهسوی موفقیت باشد، چطور کجا و چگونه میخواهد هنر تبدیل شکست به نخستین گام به سوی موفقیت را یاد بگیرد؟
شکست، حقهبازی است که در پنهانسازی و حیلهگری تیز است. گمراه کردن یک نفر، آن هم هنگامی که در چند قدمی موفقیت است، خیلی لذت دارد.
سربازان و تجهیزات جنگی را پیاده کرد و سپس دستور داد کشتیهایی را که آنها را برده بودند، بسوزانند. قبل از اولین نبرد، خطاب به افرادش گفت: «شما میبینید که کشتیها دارند دود میشوند و به هوا میروند. یعنی اینکه ما نمیتوانیم این سواحل را زنده ترک کنیم مگر اینکه پیروز شویم. ما هیچ چارهای نداریم ـ یا پیروز میشویم یا میمیریم.»
علم باعث جذب ثروت نمیشود مگر اینکه از طریق طرحهای عملیاتی سودمند به قصد قطعی اندوختن ثروت، سازمانیافته یا هوشمندانه هدایت شده باشد. ناآگاهی نسبت به این حقیقت، منبع سردرگمی میلیونها افرادی بوده است که بهغلط باور دارند «علم قدرت است، و توانا بود هر که دانا بود.» هیچ همچون چیزی نیست! علم فقط قدرت بالقوه است. فقط زمانی به قدرت تبدیل میشود، و اگر بشود، که به صورت طرحهای عملیاتیِ مشخص سازماندهی و به سوی هدفی قطعی هدایت شود.
اگر کاری که دوست دارید انجام دهید، درست است و به آن ایمان دارید، دست به کار شوید و آن را انجام دهید! رؤیای خود را واضح توضیح دهید، و اگر با شکست موقت مواجه شدید، به حرف «آنها» اهمیت ندهید؛ چون «آنها» شاید نمیدانند که هر شکستی بذر موفقیتی معادل را با خود میآورد.
شواهد کافی وجود دارد که بیماری به شکل تکانهٔ فکر منفی شروع میشود. چنین تکانهای میتواند با تلقین از ذهنی به ذهن دیگر منتقل شود، یا توسط فرد در ذهن خودش ایجاد شود.
دوستان و اقوام نزدیک، درحالیکه از انجام دادن این کار منظوری ندارند، اغلب آدم را با «عقاید» و گاهی با تمسخر در وضع نامساعدی قرار میدهند که به قصد شوخی کردن است. هزاران مرد و زن عقدههای حقارت را در سراسر زندگی با خود حمل میکنند؛ چراکه فردی خوشنیت ولی نادان بهوسیلهٔ «عقاید» یا تمسخر، اعتماد به نفس آنان را از بین برده است.
همچنین باید به خاطر داشت که چشمانداز از پایین خیلی روشن یا دلگرمکننده نیست و زمینهٔ نابود کردن بلندپروازی را دارد. ما آن را «داشتن زندگی یکنواخت» مینامیم، به این معنا که ما سرنوشت خویش را میپذیریم و به برنامهٔ روزانه عادت میکنیم ـ عادتی که سرانجام آنقدر قوی میشود که از تلاش برای رها کردن آن دست برمیداریم. و این دلیل دیگری است که چرا میارزد از یک یا دو قدم بالاتر از پایین شروع کنیم. با این نوع عمل شخص عادت میکند به اطراف بنگرد
هر یک از ما همانیم که هستیم؛ چون به افکار بانفوذ اجازه میدهیم ذهنمان را اشغال کنند. افکاری که بهعمد در ذهنمان قرار میگیرند، با همدردی تقویت میشوند، با یک یا چند احساس ترکیب میشوند، و نیروهای تحریککننده را تشکیل میدهند. این نیروها هر حرکت، عمل و کردار ما را هدایت و کنترل میکنند.
شش ماه گذشت و هیچ اتفاقی نیفتاد. شش ماه دیگر هم گذشت، و بازهم اتفاقی نیفتاد. مهندسان برای اجرای دستورها، هر برنامهٔ ممکنی را امتحان کردند، ولی بهظاهر این موضوع خارج از موضوع بود؛ «غیرممکن!» آخر سال، فورد با مهندسان خود به بررسی پرداخت و بازهم آنها به او اطلاع دادند که هیچ راهی برای اجرای دستوراتش پیدا نکردهاند. فورد به آنها گفت: «همین طور ادامه دهید، من باید این کار را به انجام برسانم و موفق هم خواهم شد.» آنها ادامه دادند، و آن گاه، گویی با یک حرکت جادویی، راز کشف شد. ارادهٔ فورد یک بار دیگر برنده شد!
وقتی ثروت زیاد شروع به آمدن میکند، آنچنان سریع و با چنان فراوانی میآید که آدم به فکر میرود در طول همهٔ آن سالهای نداری کجا قایم شده بود. این بیان، مبهوتکننده است، و مبهوتکنندهتر زمانی است که ما این باور عمومی را درنظر میگیریم که ثروت فقط به کسانی میرسد که سخت و طولانی کار میکنند.
جملات کتاب هنر ظریف بی خیالی
هنر ظریف بی خیالی یکی دیگر از کتابهای انگیزشی است که به نوعی میشود آن را اثر حال خوب کن نیز نامید. این کتاب در کنار توصیههای فوقالعاده خود، چند تمرین دارد که افکار منفی را از ما دور میکند.
وقتی احساس خیلی بدی دارید و در عین حال افرادی را می بینید که از زندگی خود کاملا خوشحال و راضی هستند و اوقات شگفت انگیزی دارند، واقعا دردآور است!
ما نمی توانیم آینده خود را کنترل کنیم. اما مطمئنا می توانیم در مورد نحوه تفسیر آن چه برای ما اتفاق می افتد و چگونگی پاسخ دهی به آن، کاری انجام دهیم
ما فقط می توانیم در چیزی موفق شویم که می دانیم ممکن است در آن شکست بخوریم. اگر نخواهیم شکست بخوریم، به وضوح به این معنی است که نمی خواهیم موفق شویم.
اگر به جستجوی خوشبختی ادامه دهید، هرگز خوشبخت نخواهید شد. اگر سعی کنید معنای زندگی را جستجو کنید، به سختی قادر خواهید بود آن را زندگی کنید
خودآگاهی مانند یک پیاز است. لایههای زیادی دارد و هرچه بیشتر لایههای آن را بردارید احتمال این که به گریه بیفتید بیشتر میشود.
بیشتر ، همیشه بهتر نیست
برای شروع خودشناسی اول خودِ احساساتت را در نظر بگیر و بعد چراییِ آنها را (مثلا اول ببین چه چیزهایی را دوست داری و از چه چیزهایی متنفری و سپس دنبال دلیلش بگرد)
من در زندگیام به افراد و موضوعات زیادی اهمیت میدهم. همچنین افراد و موضوعات زیادی هم هستند که به آنها اهمیت نمیدهم. آن چیزهایی که به آنها اهمیت نمیدهم به وجود آورنده تفاوتهای من با دیگران در زندگیام هستند.
تمرکز بر چیزهای مثبت تنها این کارکرد را دارد که بارها به ما یادآوری میکند که ما چگونه نیستیم، چه کمبودهایی داریم و چه چیزهایی میبایست بودیم که نتوانستهایم باشیم.
کلید زندگی خوب، این نیست که به چیزهای بیشتر و بیشتری اهمیت دهید؛ بلکه باید به چیزهای کمتری اهمیت بدهید و تنها چیزهایی را مدنظر قرار دهید که حقیقی، فوری و مهم هستند.
چه متوجه باشید چه نباشید، شما همیشه در حال اهمیت دادن به چیزی هستید. پختگی، زمانی رخ میدهد که فرد میآموزد تنها به چیزهایی اهمیت دهد که ارزشمند هستند.
معیار حقیقی برای ارزش فردی، این نیست که فرد چه احساسی نسبت به تجربههای مثبت خود دارد؛ بلکه این است که او در برابر تجربههای منفی خود چه حسی دارد.
کسانی که در کاری به درجات بالا میرسند، به این علت رشد میکنند که میفهمند هماکنون عالی نیستند. آنها متوسط و معمولی هستند و میتوانند بسیار بهتر از این باشند.
تغییر بهسادگی انتخاب چیزهای دیگری برای اهمیت دادن است. واقعاً همینقدر ساده است. فقط آسان نیست. این کار ساده اما واقعاً دشوار است.
نشانه یک رابطه ناسالم، این است که دو نفر تلاش میکنند مشکلات نفر دیگر را برطرف کنند تا احساس بهتری نسبت به خود داشته باشند. درحالیکه یک رابطه سالم، زمانی است که دو نفر مشکلات خود را حل میکنند تا نسبت به هم احساس بهتری داشته باشند.
شادی تنها از یک چیزی نشات میگیرد. اهمیت دادن به چیزی فراتر از خویشتن و باور به اینکه شما جزئی مفید در یک کلیت بزرگتر هستید و زندگی شما، تنها اثر جانبی یک تولید غیرقابل فهم بزرگ است.
جملاتی از کتاب پدر پولدار و پدر بی پول
پدر پولدار پدر فقیر کتابی بسیاری مهم در حوزه موفقیت مالی است که رابرت کیوساکی، میلیونر آمریکایی آن را به قلم تحریر درآورده است. در ادامه متن نگاهی بر بریدههای این کتاب خواهیم داشت.
دلیل این که بسیاری از افراد گرفتار مشکلات مالی هستند این است که در مدرسه و دانشکده صرفا یاد می گیرند چطور برای پول به دست آوردن باید کار کرد به ندرت یاد می گیرند چطور کاری کنند که پول در خدمت آن ها باشد
قدرت ذهن قدرتمندترین اهرم است
اگر بسیاری از بزرگ تر ها با مشکلات مالی دست به گریبانند به این علت است که کوچک ترین تصوری از طرز انجام این کار ندارند بلکه تنها می دانند که چه طور باید شغل پیدا کرد و حقوق گرفت و آن را خرج کرد اگر قصد دارید پولدار شوید لازم است طریق مختلف پول درآوردن از پول را بدانید
مطلب مشابه: جملات موفقیت مالی و رسیدن به ثروت از کتاب پدر پولدار و پدر بی پول
منبع واقعی ثروت و سرمایه در عصر حاضر مادیات نیست بلکه ذهن انسان،روح او و تصوراتش و ایمان انسان ها به آینده است این ها معجزه ی جامعه ی آزاد است که در آن هر شخصی می تواند پیشرفت کند و سعادتمند شود زیرا ثروت از درون اشخاص سر چشمه می گیرد
بسیاری از مردم پس از کسب در آمد فراوان به این دلیل نمی توانند آن را حفظ کنند که مانند یک انسان فقیر و نه ثروتمند آن را خرج می کنند
بهترین روش برای پولدار شدن بنا نمودن کسب و کار خودت است پس از آن که کسب و کارت به سود دهی مناسبی رسید حال می توانی در زمینه دیگر دارایی ها سرمایه گذاری کنی
بسیاری از افراد خرج می کنند و خودشان را فقیر می کنند اگر می خواهی پولدار شوی باید طریقه ی خرج کردن به نحوی که تو را ثروتمند کند را بدانی
مسئولیت مسائل مالی خود رابه عهده بگیرید وگرنه باید تا آخر عمر به دستور گرفتن از دیگران عادت کنید انتخاب با شما است یا ارباب پول شوید یا بنده آن
هوش اقتصادی با هوش دانشگاهی اصلا رابطه نداشته یا این که رابطه کمی دارد ممکن است هوش دانشگاهی یک نابغه را داشته باشید اما در مورد مسائل اقتصادی احمق باشید
شغل شما نمی تواند از شما نگهداری کند دولت نمی تواند نگهدار شما باشد هیچ کس نمی تواند از شما نگهداری کند .
وقتی افراد قصد تغییر زندگی دارند و می خواهند ابتکار عمل را به دست بگیرند فقط شغل خود را تغییر می دهند حال آن که آن ها باید گوشه ی تولید درآمد را تغییر دهند
توانایی خوب زندگی کردن و در عین حال سرمایه گذاری کردن هرچه قدر هم که کم باشد نیاز به هوش اقتصادی بالا دارد اضافه داشتن چیزی است که باید به صورت فعال برنامه ریزی کنید
برای آن که ثروتمند شوید یا پولدارتر از حالا لازم است در کارهایی که انجام می دهید تغییراتی ایجاد کنید باخودتان تعهد کنید که درسه تا از کارهایی که حالا انجامشان می دهید تغییراتی ایجاد کنید
همه ثروتمند متولد می شوند و به همه قویترین اهرم روی زمین داده شده است که همان مغزشان است پس به جای بهانه تراشی از مغزتان برای تولید ثروت استفاده کنید
زمان آن رسیده که تمامی مردم جهان فرصت مساوی برای زندگی با ثروت و پربار داشته باشند نه این که زندگی شان را صرف کار سخت کنند که تنها ثروتمندها را ثروتمندتر می کند
جدا شدن از ساختار شغل های همیشگی و ایجاد منبع درآمد شخصی شما را برای مقابله با بحران های اقتصادی در بهترین موضع قرار می دهد زیرا برای درآمد سالانه خود دیگر به رئیس یا اقتصاد وابسته نیستند
اگر آینده ای ثابت و محکم می خواهید باید خود آن را بسازید تنها زمانی می توانید اختیار آینده خود را به دست بگیرید که اختیار منبع درآمد در دست شما باشد.
جملات از کتاب اثر مرکب
اثر مرکب کتابی انگیزشی آموزشی در حوزه موفقیت شخصی و مالی است که دارن هاردی آن را به قلم تحریر درآورده است.
تصمیمات کوچک روزمرهتان، یا شما را به زندگی دلخواهتان میرسانند یا به یک فاجعه ختم میشوند. درواقع، این تصمیمات خیلی کوچک هستند که زندگی ما را شکل میدهند. اگر فقط دو میلی متر ازمسیرتان منحرف شوید، خط سیر زندگیتان تغییر میکند.
نگاهی به روابطتان بیندازید و مطمئن شوید سه ساعت از وقتتان را برای یک فرد سه دقیقه ای صرف نمیکنید …!
همان کاری که انجام دادنش ساده است، انجام ندادنش هم ساده است؛ سِحری در پیچیدگی کارها نیست، این سحر در پیوسته انجام دادن کارهای ساده است. بزرگترین تفاوت بین افراد موفق و ناموفق این است که افراد موفق آنچه را افراد ناموفق دوست ندارند انجام میدهند.
هنگامی که اهداف خود را تعریف میکنید چیزی جدید را برای جستجو و توجه به مغز میدهید این موضوع شبیه این است که به مغز چشمهای جدیدی میدهید تا از طریق آنها همهی مردم، رخدادها، مکالمهها، منابع، ایدهها و خلاقیتی که شما را احاطه کرده ببینید و با این دید جدید برنامهای که در ذهن هست شروع میکند به تطبیق دادن محیط خارج با آن چیزی که از درون خیلی خواهان آن هستید.
مطلب مشابه: جملاتی از کتاب اثر مرکب دارن هاردی؛ جملات برای موفقیت و رشد شخصیتی
ارسطو نوشته است: « ما همانی هستیم که مکرر انجام میدهیم»
داستان جالبی وجود دارد دربارهٔ مردی که به سرعت و چهار نعل با اسبش می تاخت. این طور به نظر می رسید که جای بسیار مهمی می رفت.
مردی که کنار جاده ایستاده بود، فریاد زد: « کجا می روی؟ » مرد اسب سوار جواب داد: « نمی دانم، از اسب بپرس!
ثانيه به ثانيه عمر را با لذت سپری کن، در هر کار و هر حال. زندگی، فقط در رسيدن به هدف خلاصه نشده. ما به اشتباه اينگونه ميانديشیم.
مادامی که زنده هستيم و زندگی ميکنیم، هيچ فعاليتی تمام شدنی نيست، بلکه آغاز فعاليتی ديگر است. پس چه بهتر که در حين انجام دادن هر کاری، لذت بردن را فراموش نکنيم. لذت، باعث قدرتمند شدن ميشود و به طرز باور نکردنی، باعث بالا رفتن اعتماد به نفس ميشود.
لذت بردن، هدف زندگی است. تا ميتوانی، همه کارها را با لذت همراه کن. حتی نفس کشيدن، که کمترين فعاليت توست!
همه ما یکسان به دنیا آمدهایم: برهنه، هراسان و بیسواد.
بعد از این ورود بزرگ، زندگی مجموعهای از انتخابهایی خواهد بود که خودمان داریم.
انتخابهای ما میتوانند بهترین دوست یا بدترین دشمنمان باشند.
میتوانند ما را به اهدافمان برسانند یا به سیارهای دورافتاده بفرستند تا دور خودمان بچرخیم.
این اعجابآور است که زندگی چگونه پیرامون معیارهایی که برای خود در نظر میگیرید، جمع و جور میشود. بعضیها فکر میکنند قربانی رفتار بقیه هستند؛ ولی در واقع این ما هستیم که نوع رفتار کردن دیگران را با خود کنترل میکنیم، اگر فضای احساسی، ذهنی و جنسی خود را محافظت کنید، میتوانید در عوض زندگیِ در آشوب و استرس و اضطرابی که دنیا به سوی شما پرتاب میکند در آرامش و آسودگی زندگی کنید.
هیچ کس قصد چاق شدن،
ورشکسته شدن
و یا طلاق گرفتن را ندارد.
ولی معمولاً این ها عواقب
و نتایج انتخابهای بد
و کوچک ما هستند…
به خودتان اجازه دهید که بروید و آن کار را اشتباه انجام دهید. انتظار نداشته باشید که همیشه آن را درست انجام دهید. این انتظار، از انجام هر کاری جلوگیری می کند
هنگامی که اهداف خود را مشخص می کنید، به مغز خود چیز جدیدی می دهید تا به دنبال آن باشد و روی آن تمرکز کند. گویی دید تازه ای به ذهن خود می دهید که از طریق آن می توانید همه افراد، شرایط، گفتگوها، منابع، ایده ها و خلاقیت های اطراف خود را ببینید
شما انتخاب های خود را انجام می دهید و سپس انتخاب هایتان شما را می سازند
بخشهایی از کتاب ثروتمندترین مرد بابل
اگر به دنبال یادگیری موفقیت مالی هستید، این کتاب اولین و بهترین پیشنهاد ما برای شما عزیزان است.
با عزم جزم، همهی انسانها در همهی دورانها از مشکلات رهایی مییابند و به موفقیت هدایت میشوند و برای کسانی که به نیروی جادویی آن پی برده باشند همچنان ادامه خواهد داشت. با عزم جزم میتوان مسیر را پیدا کرد.
برخی از کار متنفرند. برخی آن را دشمن سرسخت خود میدانند. بهتر است با آن مثل یک دوست رفتار کنی، آن را دوست داشته باش. از اینکه سخت هست ناراحت نشو. اگر به فکر ساختن یک خانهی خوب باشی چه اهمیتی دارد که تیرآهن چقدر سنگین است یا چاه آب برای درست کردن گچ چقدر دور!
خوب است که گره از مشکل کسی باز کنی. خوب است که سایهی شوم سرنوشت را از روی زندگی کسی برداری. این کار به پیشرفت و بیشتر شدن شهروندان کارآمد در جامعه میانجامد؛ اما کمک باید معقول باشد. نه مثل خر کشاورز که برای کمک به دیگران بار آنها را هم به دوش خود بگذاریم.
مطلب مشابه: بریدههایی از کتاب ثروتمندترین مرد بابل با جملات آموزنده موفقیت مالی
خوششانسی به خاطر تعلل و امروز و فردا کردنها به باد رفته است، اما این غیر عادی نیست، روحیهی تعلل در همهی ما وجود دارد. همانطور که همهی ما آرزوی پولدار شدن داریم وبارها شده فرصتی در برابر ما قرار گرفته است و آن را به اصرار روح تعلل به تأخیر انداختهایم
«تا در این دنیا هستید از زندگی لذت ببرید. خود را در مضیقه قرار ندهید تا پول بیشتری پسانداز کنید. اگر یکدهم از درآمدتان را بهراحتی میتوانید کنار بگذارید به همین مقدار رضایت دهید. با بقیهی درآمدتان زندگی کنید، خساست به خرج ندهید و از خرج کردن نترسید. زندگی زیباست و زندگی سرشار از نعمتهای ارزشمند و لذتبخش است.
کسی که قرض دارد باید هر چه سریعتر با تمام قدرت آن را پرداخت کند؛ هرگز چیزی را که قادر به پرداخت وجه آن نیست، مطالبه نکند.
هر کاری پیش از انجام و تکمیل به صورت یک آرزو است. آرزوهای تو باید قاطع و جدی باشند. آرزوهای کلی، آرزوهای ضعیفی هستند. آرزوی پولدار شدن آرزوی باطلی است، اما آرزوی داشتن پنج سکهی طلا آرزوی ملموسی است و هر کسی میتواند آن را پیگیری کند و به سرانجام برساند.
– چطور خودت را یک مرد آزاد میخوانی درصورتیکه این ضعف تو بوده که تو را به اینجا کشانده است؟ اگر در مردی روح بردگی وجود داشته باشد واقعاً او را میتوان یک انسان آزاد دانست؟ مهم نیست که وقتی به دنیا آمده است چه بوده؛ درست مثل آبی که خودش جایش را پیدا میکند. همینطور اگر در مردی روح آزادگی وجود داشته باشد، با وجود بدشانسی میشود بهعنوان مردی محترم و شریف در بین مردم شهر خود شناخته شود.
برای مطالعه، مگر استاد فرزانهمان نگفت که یادگیری بر دو قسم است؛ یکقسمِ آن موضوعاتی است که یاد گرفتهایم و میدانیم و دیگر آنکه میآموزیم که چگونه آنچه را نمیدانیم پیدا کنیم؟ بنابراین مصمم به یافتن جواب این سؤال شدم؛ چگونه میشود ثروتاندوزی کرد؟
قانون دوم طلایی صاحب عاقل برای طلای خود کاری سودآور فراهم میکند، آنگاه طلا با جدیت و آسودگی خاطر چند برابر میشود، درست مثل گلهی گوسفندان در مراتع.
یک انسان آزاد، زندگی را به همراه یکسری مشکلات میبینید که باید حل شود و آنها را حل میکند، در حالی که یک برده گله و شکایت میکند که آخر از دست من چه کاری ساخته است؟ من که فقط یک بردهام.
ثروت پایدار، زادهی دانش و ارادهی راسخ است، پس بدان که یکشبه بهدست نمیآید و بهتدریج حاصل میشود. کسب ثروت تنها از عهدهی کسانی بر میآید که از فکر خود استفادهی بهینه میکنند.
محافظت مناسب، لازمهی دوام و تداوم ماست. هرچه شکم خالیتر باشد ذهن انسان بهتر کار میکند؛ همانطور که هر چه شامهی انسان حساستر باشد بو و عطر غذا را بهتر استشمام میکند.
هزینههای ضروری را با خواستههایتان اشتباه نکنید. هر یک از شما به اتفاق خانواده، خواستههایی دارید که بیشتر از درآمد شماست؛ بنابراین آیا تا کنون درآمدتان را صرف این خواستهها کردهاید. یا خواستههای زیادی مانده که هنوز برآورده نکردهاید.
اول تو یاد گرفتی که بتوانی با پولی کمتر از آنچه درآمد توست، زندگی خود را بچرخانی. بعد یاد گرفتی که با افراد کاردان و باتجربه مشورت کنی. دست آخر یاد گرفتی که کاری باارزش و پولساز برای خودت فراهم آوری.
پس بخشی از درآمد مال خودت هست که باید آن را نگهداری، مهم نیست که درآمد تو چقدر کم و ناچیز هست. فقط نباید کمتر از یکدهم درآمدت رو کنار بگذاری. مقدار آن میتواند بیشتر هم باشد اما به شرط آنکه از عهدهی آن برآیی. اول از همه به خودت پرداخت کن. بعد، از آنچه باقی میماند بابت مخارج روزمره استفاده کن.
بریدههایی از کتاب عادت های اتمی
کتاب عادت های اتمی نوشته جیمز کلیر و راهنمایی کاربردی درباره نحوهی تغییر تدریجی عادتهای روزمره است.
دومین قانون تغییر رفتار میگوید «آن را جذاب کنید». – هرقدر فرصتی جذابتر باشد، احتمال اینکه به شکلگیری عادت منجر شود بیشتر خواهد بود.
– اگر نتایج بهتری میخواهید، تعیین اهداف را فراموش کنید. در عوض روی سیستمتان تمرکز کنید. – شما تا سطح اهدافتان بالا نمیروید، بلکه تا سطح سیستمهایتان پایین میآیید.
– یک عادت اتمی، عادتی کوچک است که در دل یک سیستم بزرگتر جای دارد. همانطور که اتمها سنگِ بنای سازندهٔ مولکولها هستند، عادتهای اتمی نیز نتایج قابل توجهی را میسازند.
طرز فکر متمرکز بر سیستم، نوعی پادتن فراهم میکند. وقتی به جای محصول و مقصد، عاشق پروسه و مسیر شوید، لزومی ندارد منتظر کسب اجازه برای خوشحال شدن بمانید.
مطلب مشابه: بریدههایی از کتاب عادت های اتمی جیمز کلیر با متن های کوتاه درباره عادات زندگی
مشکل شماره ۱: برندهها و بازندهها هدف یکسانی دارند.
اگر میخواهید نتایج بهتری بگیرید، پس تعیین اهداف را فراموش کنید. به جای آن روی سیستم تمرکز کنید.
در واقع تعداد پیروزیهای کافی برای حفظ انگیزه و البته تعداد شکستهای کافی برای حفظ سختکوشی، بهصورت توأمان وجود داشتند.
شاید خواهان وضعیت بهتری برای سلامتی باشید، اما اگر باز هم راحتطلبی را بر اقدام و دستاورد ترجیح دهید، بیش از ورزش، دنبال خوشگذرانی خواهید رفت. اگر هیچگاه باورهای اساسی خود را که منجر به رفتار پیشینتان شده را تغییر ندهید، بهسختی قادر به تغییر عادتها خواهید بود.
این یکی از دلایل اصلی برای دشواریهای ایجاد عادتهای ماندگار است. افراد تغییرات کوچکی ایجاد میکنند، نمیتوانند نتیجهٔ محسوس را ببینند و تصمیم به توقف آن میگیرند. با خود فکر میکنند که «من این ماه هر روز دویدم، پس چرا هیچ تغییری در بدنم نمیببینم؟» وقتی چنین تفکر غالب شود، خیلی راحت عادتهای خوبتان را کنار میگذارید. اما بهمنظور ایجاد تفاوتهای معنادار، عادات باید بهاندازهٔ کافی پابرجا بمانند تا قله فتح شود – که آن را «قلهٔ پتانسیل پنهان» مینامم.
تغییر واقعی در رفتار، به معنای تغییر هویت است. امکان دارد به خاطر فلان انگیزه یک عادت را شروع کنید، اما تنها در صورتی به آن پایبند خواهید ماند که بخشی از هویتتان شود. هر کس میتواند خودش را برای رفتن به باشگاه یا یکی دو بار خوردن غذای سالم متقاعد کند، اما اگر باور پشت آن رفتار را تغییر ندهید، بهسختی خواهید توانست به آن پایبند بمانید. بهبودها صرفا موقتی خواهند بود، مگر اینکه به بخشی از هویت شما تبدیل شود.
تغییراتی که در ابتدا کوچک و نهچندان مهم به نظر میرسند، در کنار یکدیگر به نتایج قابل توجهی ختم خواهند شد، البته اگر سالها به آن پایبند بمانید. ما همگی در طولانیمدت با موانعی مواجه میشویم، اما کیفیت زندگی ما غالبا به کیفیت عادتهایمان بستگی دارد. با همان عادتها، در نهایت به همان نتایج قبلی دست خواهید یافت. اگر عادتهایتان را بهتر کنید، هر چیزی ممکن میشود.
عادتها یک شمشیر دولبه هستند. عادتهای بد شما را دو نیم میکنند و به همان سادگی عادتهای خوب نقش سازنده دارند و به همین دلیل درک جزئیات اهمیت دارد. باید بدانید که عادتها چگونه کار میکنند و چگونه آنها را مطابق میلتان طراحی کنید تا بتوانید از آن نیمهٔ خطرناک شمشیر در امان بمانید.
ترکیبهای منفی ترکیب استرس: درماندگی از ترافیک. بار مسئولیتهای فرزندپروری. نگرانی از عدم برآوردهسازی تعهدات. تنش ناشی از فشار خون اندکی بالا. این عوامل شایع برای استرس، همگی بهتنهایی قابل مدیریتند. اما وقتی سالها باقی میمانند، همین استرسهای کوچک، به مشکلات جدی برای سلامتی ختم میشوند.
آنچه تکرار کنید، عاید شما میشود.
هدف از تعیین اهداف، پیروزی در بازی است. اما هدف از ایجاد سیستم، تداوم حضور در بازی است. تفکری که حقیقتا طولانیمدت باشد، کمتر به هدف فکر خواهد کرد. صرفا قرار نیست به یک دستاورد مشخص برسید. بلکه باید چرخهای از اصلاح و بهبود مداوم داشته باشید. در نهایت این تعهد شما به پروسه است که پیشرفتتان را تعیین خواهد کرد.
هماکنون به یک سوال جالب برمیخوریم: اگر اهدافتان را کاملا نادیده بگیرید و تنها بر روی سیستم تمرکز کنید، آیا باز هم موفق خواهید شد؟ مثلا اگر مربی بسکتبال باشید و هدف خود برای پیروزی در یک مسابقه را نادیده بگیرید و تنها بر روی تمرینات روزمرهٔ تیمتان تمرکز نمایید، آیا باز هم نتیجه خواهید گرفت؟ به نظرم میشود.
پاداشها، هدف نهایی هر عادتی هستند. سرنخ، به معنای اطلاع یافتن از این پاداش، تمایل به معنای خواست درونی شما نسبت به کسب آن و پاسخ به معنای تلاش برای کسب آن است. ما به دنبال پاداشهاییم، چون: (۱) ما را راضی میکنند و (۲) به ما میآموزند.
یکی از بهترین راهها برای ایجاد یک عادت جدید، شناسایی عادتهای کنونی است که هماکنون هر روز انجام میدهید و در ادامه باید رفتار جدید خود را میان آنها جای دهید. به این رویکرد «زنجیرهسازی عادتها» میگویند.
بخشیهایی از کتاب راز ذهن میلیونرها
در ادامه متن نگاهی بر جملات کتاب بسیار مهم و موفق راز ذهن میلیونرها خواهیم داشت که اثری بسیار درجه یک است که باید از آن خیلی چیزها را آموخت.
ثروتمندان فرصتها را میبینند و فقرا تمامِ فکر و ذهنشان را مشغول موانع و مشکلات کردهاند. ثروتمندان به موقعیتهای رشد چشم دوختهاند. در حالی که فقرا شکستها و ضررهای بالقوه را مدنظر دارند. ثروتمندان موقعیتهای بهرهبرداری و سودآوری را میبینند، فقرا ریسکها و خطرات را در نظر میگیرند. در نهایت همه چیز به این ضربالمثل قدیمی ختم میشود: نیمهی خالی لیوان یا نیمه پر آن؟
محدود اندیشیدن و اقدامات کوچک و پیش پا افتاده، تنها به فقر و شکست منتهی میشود. تفکر غنی و اقدامات بزرگ، هم پول و ثروت میآفریند، هم به زندگی شما معنی و ارزش میدهد. حالا دیگر انتخاب با شماست!
اگر از بند ترس و وحشتهای درونیمان رها شویم میتوانیم به دیگران هم کمک کنیم تا طعم آزادی را بچشند.
بخشی از هدف و مأموریت زندگی شما این است که هرچه میتوانید از استعدادها و تواناییهایتان در راه خدمت به مردم استفاده کنید. این یعنی میخواهید در یک بازی بزرگ و باشکوه شرکت کنید. میدانید کارآفرین (مبتکر) به چه معنا است؟ تعریفی که ما در سمینارهای ذهن میلیونر از آن میکنیم این است: “یعنی کسی که برای حل مشکلات مردم پیشقدم میشود.” بله درست است، کارآفرین نوعی “مشکلگشا” است. خوب حالا یک سوال! کدام یک را بیشتر میپسندید؟ مشکلگشای اقلیت یا مشکلگشای اکثریت؟ اگر پاسختان اکثریت است بنابراین لازم است بزرگ و غنی بیندیشید و تصمیم بگیرید به تعداد زیادی از مردم، هزاران و حتی میلیونها نفر کمک کنید. هرچه تعداد بیشتری را یاری کرده و مورد حمایت خود قرار دهید، ثروتمندتر میشوید، هم از نظر روحی، هم احساسی، هم عاطفی و قطعاً از لحاظ مالی!
افراد فقیر دلایل بسیار خوبی دارند که ثابت میکند ثروتمند شدن و حتی تلاش برای کسب ثروت، چقدر دردسرساز است. در نتیجه آنها صد در صد مطمئن نیستند که آیا واقعاً میخواهند ثروتمند شوند یا خیر؟ یعنی آنها دچار تداخل امواج هستند و چرا این تداخلات به وجود میآیند؟ چون خودشان هم دقیقاً نمیدانند چه میخواهند.
ثروتمندان وظیفهی خود را کسب ثروت و موفقیت میدانند، در حالی كه فقرا فقط دلشان میخواهد ثروتمند شوند.
هرکس که میگوید پول و ثروت مهم نیست مسلماً از وجود آن بیبهره است. ثروتمندان اهمیت پول و ارزش آن در جامعه را بهخوبی درک میکنند. در مقابل فقرا شکستهای مالیشان را با مقایسههای نادرست تفسیر و توجیه میکنند. مرتباً میگویند: خوب پول به اندازهی عشق در زندگی مهم نیست. خوب این یک مقایسهی احمقانه است. اینطور نیست؟ کدام مهمتر است؟ دست یا پا؟ خوب شاید هر دو به اندازهی هم مهم باشند!
برای ایجاد هر تغییر و تحولی، آگاهی و هشیاری قدم اول به شمار میرود. بنابراین خودتان را بشناسید، هشیار باشید، افکار، ترسها، عقاید، باورها، الگوهای رفتاری و حتی نقاط قوت و ضعفتان را با دقت هرچه تمامتر مورد بررسی قرار دهید. خودتان را زیر میکروسکوپ بگذارید و مورد بررسی قرار دهید.
“جهان محترم! اگر اتفاق فوقالعادهای در انتظار کسی است که چندان تمایلی به آن ندارد، لطفاً آن را برای من ترتیب بده! من با اشتیاق منتظر دریافت همهی موهبتهای تو هستم. متشکرم!”
در حالیکه فقرا یک دلار را به چشم پولی بیارزش برای مبادله کالایی که همین حالا به آن احتیاج دارند مینگرند، ثروتمندان هر دلار را به چشم “بذری” میبینند که باید بکارند و از آن صدها دلار دیگر پول برداشت کنند.
اشتباهی که بیشتر مردم مرتکب میشوند این است که صبر میکنند احساس ترس و اضطرابشان تسکین پیدا کرده یا کاملاً ناپدید شود تا آنگاه دست به کار شوند. این افراد معمولاً تا آخر عمر در فاز انتظار به سر میبرند.
“رمز موفقیت این است که سطح انرژیتان را بالا ببرید، وقتی این کار را انجام دادید، خود به خود مردم به سوی شما جذب میشوند، و وقتی آنها دور و برتان جمع شدند از وجودشان استفاده کنید.”
براساس تجربیات من برای پولدار شدن تمرکز، شجاعت، مهارت، تلاش و کوششِ بدون قید و شرط، نگرشی بدون تسلیم و شکست و یک ذهن برنامهریزی شده لازم است
ثروتمندان میدانند برای رسیدن به موفقیت بایستی ترتیب زیر را رعایت کنند: باش، عمل کن، بِشو [زندگی کن، وارد عمل شو، به ثروت و موفقیت برس] فقرا و طبقهی متوسط جامعه این شعار را اینگونه میبینند: بِشو، عمل کن، باش [به موفقیت برس، وارد عمل شو و زندگی کن] فقرا و طبقهی متوسط جامعه چنین میاندیشند: “اگر پول داشته باشی میتوانی هر کاری که بخواهی انجام دهی، به موفقیت برسی و راحت زندگی کنی” ثروتمندان میدانند “اگر من به فردی موفق تبدیل شوم، میتوانم هر کاری که بخواهم انجام دهم و هرچه میخواهم داشته باشم از جمله پول و ثروت!”
بخشهایی از کتاب بیداری غول درون
آنتونی رابینز یکی از بزرگترین نویسندگان و سخرانان در حوزه موفقیت مالی و شخصی است که در ادامه بخشهایی از کتاب بیداری غول درون را میخوانید.
آیا تا به حال برای دیدن فیلمی افتضاح به سینما رفتهاید؟ آیا امکان دارد که دوباره برای دیدن آن بروید؟ البته که نه. چرا؟ چون احساس خوبی در شما ایجاد نمیکند. پس چرا باید دائماً فیلمهای بد گذشته را در ذهن خود مرور کنید؟ چرا باید خود را دائماً در نقشهایی ببینید که آنها را دوست ندارید یا در برابر کسی بازی کنید که اصلاً مورد علاقهٔ شما نیست؟ چرا باید شکستها و تصمیمگیریهای غلط خود را دائماً در ذهن خود مرور کنید؟
حتماً این ضربالمثل قدیمی را شنیدهایدکه: « روزی به گذشته نگاه میکنی و به آن میخندی. » اگر این واقعیت داشته باشد، چرا همین حالا به آن نخندیم؟ چرا صبر کنیم؟
« چیزی که همیشه برای بهبودی لازم است دارو نیست، بلکه باور است. »
مردم اغلب باورهایی محدودکننده دربارهٔ خود و تواناییهایشان ایجاد میکنند. چون در گذشته موفق نبودهاند، معتقدند که در آینده هم موفق نخواهند شد. در نتیجه از ترس درد و رنج، به « واقعبینی » روی میآورند. بیشتر افرادی که دائماً میگویند « بیا واقعبین باشیم »، با وحشت زندگی میکنند، وحشت از این که دوباره شکست بخورند. باورهایی که به دلیل همین ترس در آنها ایجاد میشود آنها را وادار به تعلل میکند، بدین ترتیب همهٔ تلاش خود را به کار نمیگیرند و به نتیجهٔ مطلوب نمیرسند.
باورهای ما در کار و در زندگی همهٔ تصمیماتمان را کنترل میکنند و در نتیجه آیندهٔ ما را تحت تأثیر قرار میدهند. یکی از باورهای کلی که میتواند در زندگی من و شما مؤثر باشد این است که برای شاد و موفق زیستن باید دائماً به دنبال ارتقای کیفیت زندگی خود و پیوسته در حال رشد و پیشرفت باشیم
تفاوت دوم میان افراد برنده و بازنده یا افراد خوشبین و بدبین، چگونگی باور آنها در مورد فراگیری مشکلات است. فرد موفق هیچ گاه مشکلات را فراگیر تلقی نمیکند، یعنی تصور نمیکند که مشکلی در یک زمینهٔ زندگی، همهٔ جنبههای زندگی او را تحت تأثیر قرار دهد. وقتی مشکلی در یک زمینهٔ زندگی برای آنها ایجاد میشود، مثلاً به خود میگویند: « این تنها مشکل کوچکی است که در زمینهٔ برنامهٔ غذایی خود دچار آن شدهام »، تصور نمیکنند که: « مشکل اصلی خود من هستم. چون پرخوری کردهام پس همهٔ زندگیم تباه شده است ». برعکس، افراد بدبین (یا همان کسانی که دچار درماندگی اکتسابی شدهاند) این باور را در خود ایجاد میکنند که چون در یک زمینهٔ زندگی با مشکلی مواجه شدهاند پس همهٔ زندگی آنها تباه شده است
همهٔ رهبران بزرگ دنیا، همهٔ کسانی که در زمینههای مختلف زندگی به موفقیت دست یافتهاند، از نیروی تجسم مداوم آگاهند، حتی اگر این تجسم بدون جزئیات لازم باشد. اگر بتوانید حس مطلق اطمینانی را که در باورهای نیرومند وجود دارد در خود ایجاد کنید، خواهید توانست به هر موفقیتی دست یابید، حتی آنهایی که از نظر دیگران غیرممکناند. « تنها در تخیل انسان است که هر حقیقتی، وجودی غیرقابل انکار و مؤثر مییابد. تخیل، و نه ابداع، استاد برتر هنر و زندگی است. » ـ جوزف کنراد
اگر قرار است در زندگی مرتکب خطایی شوید، این خطا را در جهت برآورد بیش از حد تواناییهای خود انجام دهید (ولی تا جایی که موجب به خطر افتادن زندگیتان نشود). این کار دشواری است، چون تواناییها و قابلیتهای انسانی از حد تصور ما خارجند.
باورهایی که به دلیل همین ترس در آنها ایجاد میشود آنها را وادار به تعلل میکند، بدین ترتیب همهٔ تلاش خود را به کار نمیگیرند و به نتیجهٔ مطلوب نمیرسند.
جملاتی از کتاب باشگاه پنج صبحی ها رابین شارما
رابین شارما، نویسنده و سخنران انگیزشی کانادایی، مفهوم باشگاه پنج صبحیها را بیش از ۲۰ سال پیش بر اساس یک روال صبحگاهی انقلابی معرفی کرد که مدعی بود به مشتریانش کمک کرده تا بهرهوری خود را به حداکثر برسانند، خود را به بهترین درجهی سلامتی نزدیک کنند و آرامش خود را در این عصر که سرشار از پیچیدگیهاست، زیاد کنند.
اگر حس میکنید که زندگیتون به گند کشیده شده، دلیلش فقط اینه که ترسهاتون کمی از ایمانتون قویترن.
اما گذشته جاییه که باید ازش درس بگیری، نه خانهای که درونش زندگی کنی.
«از تکتک دقایق تمرین متنفر بودم. اما با خودم گفتم: “جا نزن. الآن رنج بکش و باقی عمرت را مثل یک قهرمان زندگی کن.”» محمد علی کلِی
اجازه بدید خیلی ساده بهتون بگم: جایی که قلمروی راحتی شما به پایان میرسه، دقیقاً همون نقطهایه که بزرگترین فرصتهای زندگیتون قرار دارن. باورهایی که اسباب آشفتگی شما هستن، حسهایی که شما رو میترسونن، پروژههایی که مرعوبتون میکنن و آشکار شدن استعدادهایی که بخش ضعیف وجودتون در برابرشون مقاومت نشون میدن، دقیقاً، همون جاهایی هستن که شما باید بهشون وارد بشید. بهعنوان یک تهیهکنندهٔ خلاق و جستوجوگر آزادی فردی و فرصتهای عالی، باید بهطرف این درها برید، چون به عظمت شما باز میشن. و بعد، بهجای اینکه ساختار زندگیتون رو جوری شکل بدید که این باورها، حسها و پروژهها رو نادیده بگیرید، اونها رو خیلی سریع، با آغوش باز پذیرا باشید. با قدم گذاشتن درون دایرهٔ ترستون، میتونید قدرت فراموششدهتون رو از نو احیا، و معصومیت و هیبتی رو که بعد از دورهٔ کودکی گم کردید پیدا کنید.»
ماریو آندرتی، رانندهٔ فرمول یک گفت: “اگر همه چیز به نظر تحت کنترل میآید، معنیاش این است که بهاندازهٔ کافی سرعت ندارید.”
مطلب مشابه: جملاتی از کتاب باشگاه پنج صبحی ها رابین شارما با جملات پیشرفت و موفقیت
«لحظهای که بیش از هر زمان دیگر حس میکنید باید تسلیم شوید، دقیقاً همان لحظهای است که باید انگیزهٔ لازم برای یک هل دیگر را درون خودتان پیدا کنید.»
حقیقت اینه که تمام چالشهایی که در زندگی تجربه کردید، تمام آدمهای مسمومی که باهاشون رودررو شدید و تمام آزمایشهایی که پشت سر گذاشتید برای آمادهسازی و تبدیل کردن شما به شخصیت حال حاضرتون بوده. شما برای فعال کردن گنج درون و استعدادها و قدرتهایی که در حال بیدار شدن در وجودتون هستن به اون درسها نیاز داشتید. هیچ چیز تصادفی نیست. هیچ چیز به هدر نرفته.
«جامعه مشتی دروغ تحویل ما داده. مثلاً یکیاش اینکه مردم باید راحتی رو به این واقعیت ترسناک و در عین حال باشکوه ترجیح بدن که هر موفقیتی نیازمند تلاش سخت، ابداع مجدد و فداکاریه. و عمق این تلاش و فداکاری دقیقاً بهاندازهٔ عمق همون دریاییه که بندر راحتیمون رو در حاشیهاش بنا کردیم. به اعتقاد من، گمراهی ناشی از رضایت از عملکردِ خویشتن و زندگی کردن در دایرهٔ راحتی، در نهایت امر، صد مرتبه بیرحمانهتر از اینه که با تمام قوا برای رسیدن به رؤیاهای روشنتون تلاش کنید. این یک قانونه که افراد موفق، اثرگذار و خوشبخت همیشه به یاد میآرن: موفقیت در سطح جهانی دقیقاً از جایی شروع میشه که مرزهای دایرهٔ راحتی ما به پایان میرسه.»
اعتقادنامهٔ جنگجوهای قوم اسپارت گفت: “هر کس حین تمرین بیشتر ازش عرق بریزه، در میدان نبرد، کمتر ازش خون میریزه.”
«قربانیها عاشق سرگرمیاند و برندهها شیفتهٔ آموزش.»
“همه چیز در آخر درست خواهد شد. و اگر هنوز درست نشده است، معنایش این است که هنوز به آخر نرسیده.”»
«قربانیها تلویزیونهای بزرگ دارند و رهبران کتابخانههای بزرگ.»
این راز کوچک ارزشمندیه که غولهای صنعت، هنرمندان و اجراکنندگان برجسته، و انسانهایی که برترین دستاوردها رو داشتن، با شما در میون نمیذارن: نتایج عالی و عظیم، کمتر بهواسطهٔ خصوصیات وراثتی، و بیشتر بهواسطهٔ عادات روزانه به دست میآن. و مراسم صبحگاهی شما ضروریترین بخش از این عاداته که باید تحت قاعده دربیاد. و بعد، حالت خودکار به خودش بگیره…
«عمر شما محدود است. بنابراین، آن را با تلاش برای زندگی کردن جای یک نفر دیگر، تلف نکنید. در تلهٔ تفکر دگم غالب، یعنی زندگی کردن بر اساس فکر و نظر دیگران، نیفتید. اجازه ندهید هیاهوی عقاید دیگران ندای درون شما را ضعیف کند. و از همه مهمتر، شهامت لازم برای پیروی از قلب و بینش خود را داشته باشید. قلب و بینشتان پیشاپیش میدانند که شما واقعاً دلتان میخواهد به چه کسی تبدیل شوید.»
بریده هایی از کتاب قانون جذب
قانون جذب یکی دیگر از کتاب های مهم در حوزه موفقیت فردی است که ریشه در فلسفه شرق دارد. در ادامه متن بخش هایی از این کتاب را خواهید خواند.
اگر خواستهات قوی باشد، اما تردیدهایت نیز به همان اندازه قوی باشند، در خوشبینانهترین حالت، خواستههایت به کندی تحقق خواهند یافت. سرعت رسیدن به آرزوهای تو تنها با مقدار تردیدی که نسبتبه تحقق آن در دل داری، سنجیده میشود؛ پس بهتر است ابتدا وجودت را از تردیدها پاک کنی.
برای قانون جذب فرقی نمیکند که تو خوشحال هستی یا تظاهر به خوشحالی، نگرانی، فراموشکاری و شکایت میکنی یا نه. قانون جذب بهسادگی به ارتعاشهای تو پاسخ میدهد و مقدار بیشتری از آنرا به تو بازمیگرداند؛ پس بهدنبال شواهد بگرد و آنها را با شادمانی بپذیر.
عبارت تاکیدی مثبت میتواند ارتعاشی منفی داشته باشد. بیشتر عبارات تأکیدی، کارامد نیستند؛ زیرا قانون جذب به کلمات پاسخ نمیدهد، بلکه به احساسی که از کلمات میگیری، پاسخ میگوید.
تکرار افکار مثبت، بارها و بارها به تو کمک میکند تا باورهای جدید بیافرینی. به یاد داشته باش باور محدودکننده بهسادگی افکار تکرارشوندهای است که بارها و بارها بیان میشوند و تو تنها کسی هستی که میتوانی آنها را تغییر دهی.
نمیدانم اطلاعات را از کجا بیاورم. نمیدانم بعد از این چکار کنم. نمیتوانم آنرا پیدا کنم. من چیزی نمیفهمم. دست از شکایت و غر زدن بردار! در این مواقع کافی است که بگویی: «این دیگر وظیفهی من نیست. این کار را میگذارم به عهدهی قانون جذب.»
ده ابزار پذیرشی – گرامی داشتن هرگونه شواهدی مبنی بر تجلی خواستهات در زندگی – ثبت شواهد قانون جذب – تحسین و قدردانی – استفاده از عبارت «من در روند جذب قرار دارم.» – استفاده از عبارت «من تصمیم گرفتهام.» – استفاده از عبارت «اتفاقات خوب در راه هستند.» – درخواست و کسب اطلاعات – تبدیل خود به جعبهی جذب – ایجاد خلاء یا خالی کردن فضا – سپردن کارها به قانون جذب و اطمینان به آن
شاید مشتری خوب یا شریک زندگی مناسب خود را فقط به این دلیل یافتهای که در زمان مناسب، در جای مناسبی بودهای!
پس وقتی میگویی: «من در روند… هستم» جملهی شما کامل، حقیقی و همان عبارتی است که به شما احساس مثبت میدهد؛ زیرا ارتعاش یا موج مثبت بههمراه دارد. اجازه دهید یک بار تمام عبارات تاکیدی صفحهی قبل را مرور کنیم و آنها را تغییر بدهیم و تصحیح کنیم. این کار را بهراحتی با اضافه کردن «من در روند… هستم» آغاز میکنیم. من در روند برقراری ارتباطی عالی و روبهراه با اعضاء خانوادهام هستم. من در روند لذت بردن بیشتر و بیشتر از تناسب اندام خود قرار دارم. من در روند ثروتمند شدن قرار گرفتهام. من در روند رونق گرفتن و شکوفایی کسبوکار خود گام برمیدارم.
شغل امور مالی سلامتی روابط تحقیقات نشان میدهند که مردم در این چهار حوزه، مخالفهای زیادی را تحمل میکنند و در بسیاری از موارد برای سالها در آن باقی میمانند.
ضمیر خودآگاه و ناخودآگاه ما بهطور خودکار، واژگانی را که بههمراه خود «نه، نکن» دارند، پالایش میکند. وقتی از این کلمات استفاده میکنید، درست همان کاری را که نهی کردهای، در ذهن خود نهادینه میکنی
منظور از باور محدودکننده چیست؟ باور محدودکننده، همان افکار تکراری است که بارها و بارها و بارها درطول روز به ذهنت خطور میکنند و تو را به تامل فرو میبرند. وقتی در افکار تو باورهای محدودکننده حضور داشته باشند، ارتعاشات منفی تو زیادتر میشوند. همین امواج منفی، مانعی بزرگ دربرابر تحقق آرزوهایت هستند. برای مثال این تفکر رایج که «برای پول درآوردن باید سخت کار کنم» امواجی منفی حامل کمبود را در خود جای داده است که تو را از رسیدن به خواستهات باز میدارد.
«هرگز نمیتوان احساسات مثبت و منفی را بهطور همزمان در ذهن جای داد. یکی از آن دو را باید انتخاب کرد. این مسئولیت توست که مطمئن شوی عواطف مثبت بر ذهنت مسلط شدهاند.» ناپلئون هیل
ممکن است بگویی: «چقدر دلم میخواهد صاحبخانه میشدم.» در همین لحظه قانون جذب شرایط و اتفاقاتی را کنار هم میچیند که تو را به خواستهات برساند، اما ممکن است تو مثل بقیهی مردم باشی و بلافاصله با گفتن جملاتی مانند «من که توان مالی ندارم» یا «من هم با این حقوق کم چه خواستههایی که ندارم؟» با دستهای خودت قانون جذب را به عقب برانی؛ زیرا ارتعاشی از کمبود مالی را منتشر کردهای و قانون جذب نیز مقدار بیشتری از این موج را به تو بازمیگرداند.
ابزار شمارهی دو: همیشه به پول آری بگو
تو در هر لحظه، حالت یا حس خاصی داری. حس یا حالتی که در لحظهی حال تجربه میکنی، موجب میشود موج منفی یا مثبت ساطع کنی. درست در همین نقطه است که قانون جذب وارد عمل میشود. قانون جذب (انرژی جهانی پیرامون شما که از قانون فیزیک تبعیت میکند) به موج یا ارتعاشی که میفرستی، پاسخ میدهد. همین حالا در همین جا، قانون جذب، موج منفی یا مثبت تو را با پاسخ مشابه کامل میکند.
وقتی با خودت جملهای با پیشوندهای منفی را تکرار میکنی، درحقیقت تمرکز و انرژی خود را بهسمت آنچه دوست نداری، معطوف کردهای.