عاشقانه ترین شعر فارسی از شاعران نامی ( 50 شعرکوتاه رمانتیک )

شعر فارسی همواره در ادبیات جهان ممتاز و پیشرو بوده است. شاعران کشورهای خارجی نیز از تاثیر ادبیات فارسی سخن گفته‌اند. ما نیز در این بخش از سایت ادبی و هنری روزانه قصد داریم عاشقانه ترین شعر فارسی را برای شما دوستان قرار دهیم. با ما باشید.

روزانه سری جدید 32

عاشقانه ترین اشعار در ادبیات فارسی

جان من و جهان من، روی سپید تو شده‌ست

عاقبتم چنین شود، مرگ من و بقای تو

از تو برآید از دلم، هر نفس و تنفسم

من نروم ز کوی تو، تا که شوم فنای تو

بی همگان به سر شود بی تو به سر نمی شود

داغ تو دارد این دلم جای دگر نمیشود

دیده عقل مست تو چرخه چرخ پست تو

گوش طرب به دست تو بی تو به سر نمی شود

عاشقانه ترین اشعار در ادبیات فارسی

ای در دل من، میل و تمنا، همه ی تو!

وندر سر من، مایه سودا، همه ی تو!

هر چند به روزگار در می‌نگرم

امروز همه ی تویی و فردا همه ی تو

تو مرا جان و جهانی چه کنم جان و جهان را

تو مرا گنج روانی چه کنم سود و زیان را

نفسی یار شرابم نفسی یار کبابم

چو در این دور خرابم چه کنم دور زمان را

صنما با غم عشق تو چه تدبیر کنم

تا به کی در غم تو ناله شب گیر کنم

حافظ

یکی درد و یکی درمان پسندد

یک وصل و یکی هجران پسندد

من از درمان و درد و وصل و هجران

پسندم آنچه را جانان پسندد

بابا طاهر

در آن نفس که بمیرم در آرزوی تو باشم

بدان امید دهم جان که خاک کوی تو باشم

سعدی شیرازی

ای دیر بدست آمده بس زود برفتی

آتش زدی اندر من و چون دود برفتی

چون آرزوی تنگ‌ دلان دیر رسیدی

چون دوستی سنگ‌ دلان زود برفتی

انوری

جانا به جان رسید ز عشق تو کار ما

دردا که نیستت خبر از روزگار ما

انوری

هر شب به تو با عشق و طرب می‌گذرد

بر من زغمت به تاب و تب می‌گذرد

تو خفته به استراحت و بی تو مرا

تا صبح ندانی که چه شب می‌گذرد

هاتف اصفهانی

مطلب مشابه: شعر عاشقانه جذب کننده برای عشق، دختر و معشوق (متن دلبرانه لاکچری)

عاشقانه ترین اشعار در ادبیات فارسی

نیستم با درد عشقت لحظه‌ای

خالی از غم ها و از تیمارها

بر امید روی چون گلبرگ تو

می نهم جان را و دل را خارها

سنایی غزنوی

در هوایت بی قرارم روز و شب

سر ز پایت بر ندارم روز و شب

مولانا

عشق تو عالم دل جمله به یکبار گرفت

بختیار اوست بر ما که تو را یار گرفت

سیف فرغانی

به دل جز غم آن قمر ندارم

خوشم ز آنکه غم دگر ندارم

ملک الشعرای بهار

تو که یک گوشه چشمت غم عالم ببرد

حیف باشد که تو باشی و مرا غم ببرد

عماد خراسانی

در وصل هم ز عشق تو ای گل در آتشم

عاشق نمی شوی که ببینی چه می کشم

با عقل آب عشق به یک جو نمی رود

بیچاره من که ساخته از آب و آتشم

شهریار

زیباترین اشعار فارسی عاشقانه

تا در ره عشق آشنای تو شدم

با صد غم و درد مبتلای تو شدم

لیلی وش من به حال زارم بنگر

مجنون زمانه از برای تو شدم

وحشی بافقی

کار عشق از وصل و هجران درگذشت

درد ما از دست درمان درگذشت

کار، صعب آمد به همت برفزود

گوی، تیز آمد ز چوگان درگذشت

در زمانه کار کار عشق توست

از سر این کار نتوان درگذشت

برگزیده اشعار خاقانی

مطلب مشابه: شعر عاشقانه + مجموعه اشعار بلند، کوتاه و شعرهای عاشقانه زیبا از بزرگان جهان

گر من از باغ تو یک میوه بچینم چه شود

پیش پایی به چراغ تو ببینم چه شود

یا رب اندر کنف سایه آن سرو بلند

گر من سوخته یک دم بنشینم چه شود

حافظ

ماهرویا در جهان آوازه تست

کارهای عاشقان ناساخته از ساز تست

هر کجا نظمی ست شیرین قصه های عشق تست

هر کجا نثری ست زیبا نام های ناز تست

سنایی

ای دل اگر عاشقی در پی دلدار باش

بر در دل روز و شب منتظر یار باش

عطار نیشابوری

یاد باد آنکه بروی تو نظر بود مرا

رخ و زلفت عوض شام و سحر بود مرا

یاد باد آنکه ز نظاره رویت همه شب

در مه چارده تا روز نظر بود مرا

یاد باد آنکه ز رخسار تو هر صبحدمی

افق دیده پر از شعلهٔ خور بود مرا

یاد باد آنکه ز چشم خوش و لعل لب تو

نقل مجلس همه بادام و شکر بود مرا

خواجوی کرمانی

اشتیاقی که به دیدار تو دارد دل من

دل من داند و من دانم و دل داند و من

خاک من گل شود و گل شکفد از گل من

تا ابد مهر تو بیرون نرود از دل من

مولانا

برگزیده اشعار باباطار

هزاران لاله و گل در جهان بی

همه زیبا به چشم دیگران بی

آلاله مو به زیبایی درین باغ

سرافراز همه آلالیان بی

نامت شنوم، دل ز فرح زنده شود

حال من از اقبال تو فرخنده شود

وز غیر تو هر جا سخن آید به میان

خاطر به هزار غم پراگنده شود

رودکی

دوست دارم که بپوشی رخ همچون قمرت

تا چو خورشید نبینند به هر بام و درت

جرم بیگانه نباشد که تو خود صورت خویش

گر در آیینه ببینی برود دل ز برت

سعدی

مشتاقی و صبوری از حد گذشت یارا

گر تو شکیب داری طاقت نماند ما را

سعدی

باد آمد و بوی عنبر آورد

بادام شکوفه بر سر آورد

شاخ گل از اضطراب بلبل

با آن همه خار سر درآورد

تا پای مبارکش ببوسم

قاصد که پیام دلبر آورد

ما نامه بدو سپرده بودیم

او نافه مشک اذفر آورد

هرگز نشنیده‌ام که بادی

بوی گلی از تو خوشتر آورد

جلوه بخت تو دل می برد از شاه و گدا

چشم بد دور که هم جانی و هم جانانی

حافظ

مطلب مشابه: شعر عاشقانه دلبرانه با گلچین اشعار کوتاه و بلند احساسی رمانتیک برای عشق

عاشقانه ترین اشعار در ادبیات فارسی

عاشقانه ترین شعر کوتاه

هر که در عاشقی قدم نزده است

بر دل از خون دیده نم نزده است

او چه داند که چیست حالت عشق

که بر او عشق، تیر غم نزده است

خاقانی

و من

همه جهان را

در پیراهن گرم تو

خلاصه می کنم…

“احمد شاملو”

من هنوز می توانم به قلبم که فرسوده است

فرمان بدهم که تو را دوست داشته باشد

به قلبم فرمان می دهم

میوه های زمستانی را برای تابستان ذخیره کند

تا تو در تابستان از راه برسی

سبدهای میوه را که وصیتنامه من است

از زمین بی برکت و فرسوده برداری

از قلب بیمارم می خواهم

تا آمدن تو بتپد

“احمدرضا احمدی”

از من نخواه

که دوستت نداشته باشم

عشق اگر بمیرد

زندگی بال هایش را می گشاید و می پرد

چنان پرنده ای که ناگهان بهراسد…

سابیر هاکا

نوروز منی تو

با جان نو خریده به دیدارت می دوم

شکوفه های توام من

به شور میوه شدن

در هوای تو پر می کشم.

“شمس لنگرودی”

به جان، جوشم که جویای تو باشم

خَسی بر موج دریای تو باشم

تمامِ آرزوهای منی، کاش

یکی از آرزوهای تو باشم!

” محمد رضا شفیعی کدکنی “

نشسته ام به در نگاه می کنم

دریچه آه می کشد

تو از کدام راه می رسی؟

خیال دیدنت چه دلپذیر بود

جوانی ام درین امید پیر شد

نیامدی و دیر شد…

سایه

شکفتی چون گل و پژمرده ای از من

خزانم دیدی و آزردی از من

به آوردی و گرنه با چنین ناز

اگر دل داشتم می بردی از من

سایه

مطلب مشابه: 50 شعر عاشقانه خاص کوتاه؛ اشعار جذب کننده معشوق احساسی

سپیده سر زد و مرغ سحر خواند

سپهر تیره دامان زرافشاند

شبی گفتی به آغوش تو آیم

چه شب ها رفت و آغوشم تهی ماند

سایه

با منِ بی‌کسِ تنها شده

یارا تو بمان،

همه رفتند از ایـن خانه

خدا را تو بمان،

منِ بی برگِ خزان‌دیـده

دگر رفتنی‌ام!

تو همه بار و بری

تازه بهارا تو بمان

سایه

عاشقانه ترین اشعار در ادبیات فارسی

چه مبارک است این غم که تو در دلم نهادی

به غمت که هرگز این غم ندهم به هیچ شادی

ز تو دارم این غمِ خوش، به جهان از این چه خوشتر

تو چه دادی ام که گویم که از آن به ام ندادی؟

سایه

یاری کن ای نفس که درین گوشه‌ی قفس

بانگی بر آورم ز دل خسته‌ی یک نفس

تنگ غروب و هول بیابان و راه دور

نه پرتو ستاره و نه ناله‌ی جرس

کاش بر ساحل رودی خاموش

عطر مرموز گیاهی بودم

چو بر آنجا گذرت می افتاد

به سرا پای تو لب می سودم

فروغ

اشعار زیبای فارسی رمانتیک

این چه عشقی است که در دل دارم

من از این عشق چه حاصل دارم

می گیریزی زمن و در طلبت

بازهم کوشش باطل دارم

رفتم مرا ببخش و مگو او وفا نداشت

راهی بجز گریز برایم نمانده بود

این عشق آتشین پر از درد بی امید

در وادی گناه و جنونم کشانده بود

به خدا در دل و جانم نیست

هیچ جز حسرت دیدارش

به آفتاب سلامی دوباره خواهم داد

به جویبار که در من جاری بود

به ابرها که فکرهای طویلم بودند

به رشد دردناک سپیدارهای باغ که با من

از فصل های خشک گذر می کردند

به دسته های کلاغان

که عطر مزرعه های شبانه را

برای من به هدیه می آوردند

به مادرم که در آیینه زندگی می کرد

و شکل پیری من بود

و به زمین، که شهوت تکرار من، درون ملتهبش را

از تخمه های سبز می انباشت – سلامی دوباره خواهم داد

می آیم، می آیم، می آیم

با گیسویم: ادامه بوهای زیر خاک

با چشم هایم: تجربه های غلیظ تاریکی

با بوته ها که چیده ام از بیشه های آن سوی دیوار

می آیم، می آیم، می آیم

و آستانه پر از عشق می شود

و من در آستانه به آنها که دوست می دارند

و دختری که هنوز آنجا،

در آستانه پرعشق ایستاده، سلامی دوباره خواهم داد

فروغ

مطلب مشابه: شعر عاشقانه دیوانه کننده؛ 40 اشعار دیوانگی عشق و عاشق شدن

عاشقانه ترین اشعار در ادبیات فارسی

ز اندازه بیرون تشنه‌ام ساقی بیار آن آب را

اول مرا سیراب کن وآنگه بده اصحاب را

من نیز چشم از خواب خوش بر می‌نکردم پیش از این

روز فراق دوستان شب خوش بگفتم خواب را

هر پارسا را کآن صنم در پیش مسجد بگذرد

چشمش بر ابرو افکند باطل کند محراب را

من صید وحشی نیستم در بند جان خویشتن

گر وی به تیرم می‌زند استاده‌ام نشاب را

مقدار یار همنفس چون من نداند هیچ کس

ماهی که بر خشک اوفتد قیمت بداند آب را

وقتی در آبی تا میان دستی و پایی می‌زدم

اکنون همان پنداشتم دریای بی پایاب را

امروز حالا غرقه‌ام تا با کناری اوفتم

آنگه حکایت گویمت درد دل غرقاب را

گر بی‌وفایی کردمی یرغو به قاآن بردمی

کآن کافر اعدا می‌کشد وین سنگدل احباب را

فریاد می‌دارد رقیب از دست مشتاقان او

آواز مطرب در سرا زحمت بود بواب را

«سعدی! چو جورش می‌بری نزدیک او دیگر مرو»

ای بی‌بصر! من می‌روم او می‌کشد قلاب را

سعدی

من بر اثر علاقه‌ی بی‌سبب

به خیلی از این مردمِ ساده

مفت به این یقین رسیده‌ام

که من هم می‌توانم

مثل خیلی از این مردم ساده

ساده باشم،

و حتی با تو از چیزهایی سخن بگویم،

که فقط می‌توانم با تو

از همین چیزها سخن بگویم

شعر همین است،

وصف خوب نان،

و حتی تشنگی…

من اصلاً نمی‌ترسم،

کافی است دو نفر

عمیقاً یکدیگر را دوست بدارند

حتماً باران خواهد آمد.

صالحی

دوستش می‌دارم

چرا که می‌شناسمش به دوستی و یگانگی.

-شهر

همه بیگانگی و عداوت است.-

هنگامی که دستان مهربانش را به دست می‌گیرم

تنهایی غم‌انگیزش را در می‌یابم.

اندوهش

غروبی دلگیر است

در غربت و تنهایی.

شاملو

مراکز عشق به ناید شعاری

مبادا تا زیم جز عشق کاری

فلک جز عشق محرابی ندارد

جهان بی‌خاک عشق آبی ندارد

غلام عشق شو کاندیشه این است

همه صاحب دلان را پیشه این است

خسرو پرویز

عاشقانه ترین اشعار در ادبیات فارسی

من از عهد آدم، تو را دوست دارم

از آغاز عالم، تو را دوست دارم

چه شب‌ها من و آسمان تا دم صبح

سرودیم نم‌نم، تو را دوست دارم

نه خطی، نه خالی! نه خواب و خیالی

من ای حس مبهم، تو را دوست دارم

سلامی صمیمی‌تر از غم ندیدم

به اندازه‌ی غم تو را دوست دارم

بیا تا صدا از دل سنگ خیزد

بگوییم با هم: تو را دوست دارم

جهان یک دهان شد هم‌آواز با ما

تو را دوست دارم، تو را دوست دارم

قصیر امین پور

مطالب مشابه را ببینید!

شعر عاشورا؛ مجموعه ای کامل از اشعار ماه محرم و شهادت امام حسین (ع) شعر کوتاه درباره امام حسین؛ مجموعه اشعار کوتاه و دو بیتی درباره امام حسین و ماه محرم شعر شماره ۱۷ از اشعار ترکی شهریار؛ ایل کئچدی، باهار اولدو، خبر یوخ گولوموزدن … شعر شماره ۲۳ از مجموعه اشعار هوشنگ ابتهاج؛ نه هراسی نیست من هزاران بار تیرباران شده ام … شعر شماره ۲۵ از مجموعه اشعار فروغ فرخزاد؛ یاد بگذشته به دل ماند و دریغ … شعر در وصف عشق (خاص ترین اشعار عاشقانه عشق) شعر عاشقانه دلبرانه با گلچین اشعار کوتاه و بلند احساسی رمانتیک برای عشق متن شعر نوحه ماه محرم؛ متن نوحه برای عزاداری ایام محرم و شام غریبان حسینی غزل شماره ۴۸ از دیوان شمس مولانا؛ ماهِ درست را ببین کاو بشکست خواب ما … غزل شماره ۴۹ از دیوان شمس مولانا؛ با تو حیات و زندگی بی‌تو فنا و مردنا …