متن روانشناسی درباره خودشناسی؛ جملات عمیق درباره شناخت خود
در این بخش از سایت ادبی و هنری روزانه چندین متن روانشناسی درباره خودشناسی را برای شما دوستان قرار دادهایم. این متون روانشناسی با دقت بسیار بالایی نوشته شده و شک نکنید که به درد شما خواهد خورد. در ادامه همراه ما باشید.

جملات روانشناسی عمیق خودشناسی
شخصیت امروزِ ما در بزرگسالی تا حدّ بسیار زیادی متأثر از رویدادهایی است که تا قبل از جشن تولد پانزدهسالگیمان رخ داده است.
اعتمادبهنفس یک مهارت است، نه یک عطیهٔ الهی
کسی در مسیر خودشناسی موفق عمل میکند که در پایان به این درک برسد که چقدر شناخت ما از خودمان کم است و احتمالاً چقدر در شناخت خود ناتوان هستیم.
برای کسی که به فقدان خویشتندوستی مبتلا است برقراری رابطهٔ عاشقانه تقریباً ناممکن است، زیرا برای اینکه فرد ظرفیت و لیاقت پذیرش عشق دیگری را داشته باشد باید قبل از آن بتواند خودش را دوست داشته باشد، و این علاقه به خویشتن میلی است که در طول سالیان و عمدتاً در دوران کودکی شکل میگیرد.
– الان بابت چه چیزی مضطرب هستم؟ – الان بابت چه چیزی ناراحت هستم؟ – الان بابت چه چیزی هیجانزده هستم؟
میزان علاقهٔ ما به خودمان بیش از هر چیز در مواجهه با تهدیدهایی مشخص میشود که از جانب دیگران احساس میکنیم. وقتی با یک غریبهای برخورد میکنیم که چیزهایی دارد که ما نداریم (شغل بهتر، یار/ همسر بهتر، و غیره)، اگر درجهٔ خویشتندوستی ما پایین باشد، بلافاصله احساس بیارزش بودن به ما دست میدهد. یا اگر درجهٔ خویشتندوستیِ ما قابلملاحظه باشد، از چیزی که داریم و اینی که هستیم احساس رضایت خواهیم کرد.
مراقبهٔ فلسفی با این پرسش آغاز میشود: الان بابت چه چیزی مضطرب هستم؟ زندگی عموماً فراتر از حدّ انتظار ما دلهرهزا است. ما در این دنیای متزلزل مدام باید حواسمان باشد راه صحیح را پیدا کنیم. ما گروگانِ دائمیِ سرنوشتِ هوسباز هستیم. در هر دقیقه از بیداری، یک رادارِ بیقرار در بخشی از ذهن ما مشغول پاییدن یک افق گسترده و تا حدّی غبارآلود است تا منابع تازهای از بلاتکلیفی و ریسک را ثبت کند: جلسه چطوری پیش خواهد رفت؟ کِی باید برویم؟ چه اتفاقی برای نامهها افتاد؟ پنج سال دیگر اوضاعمان چطوری است؟ نزدیکترین دستشویی کجاست؟ ما همیشه به اندازهٔ یک واحد ریسک (نه بیشتر) از آسیب، رسوایی، و تباهی فاصله داریم.
همچنین از اثرات روانشناسی این باور بوده که بلوغ یعنی تلاش مداوم برای تبدیل ناخودآگاه به خودآگاه؛ تا از این طریق بتوانیم خودمان را بشناسیم.
مطلب مشابه: متن روانشناسی کوتاه + جملات زیبا برای افزایش انگیزه و موفقیت زندگی

آیا بهراحتی عذرخواهی میکنیم؟ اگر اندوختهٔ خویشتن دوستی ما قابلتوجّه باشد، این حس را داریم که میتوانیم به اشتباه خود اقرار کنیم بدون اینکه عزت نفسمان دچار خدشه شود. اما اگر خویشتندوستی ما شکننده باشد، برایمان مقدور نیست که به گناه و اشتباه خود اعتراف کنیم؛ این اعتراف تهماندهٔ حرمت نفسمان را هم از بین خواهد برد. در نتیجه، زودرنج و گوشهگیر میشویم.
کسی در مسیر خودشناسی موفق عمل میکند که در پایان به این درک برسد که چقدر شناخت ما از خودمان کم است و احتمالاً چقدر در شناخت خود ناتوان هستیم.
متن روانشناسی درباره خود
سطح خویشتندوستی ما تأثیر بسزایی در زندگی ما دارد. این احساس ممکن است ما را وسوسه کند که خیال کنیم هرچه بیشتر به خودمان سخت بگیریم، حتا اگر عذاب هم بکشیم، نتیجهاش به نفعمان خواهد بود. با تازیانههایی که به خودمان میزنیم ممکن است احساس کنیم که این شیوه ما را از خطرات آسانگیری و افراطکاری دور نگه میدارد. اما اگر این فقدان همدردی با خود مستمر شود خطراتی برابر، اگر نه بزرگتر، ما را تهدید خواهد کرد. یأس، افسردگی، و خودکشی خطرهای کوچکی نیستند.
تقریباً همیشه باید بابت امتناع از تأمل در احوال خود هزینهٔ گزافی بپردازیم.
بلوغ یعنی تلاش مداوم برای تبدیل ناخودآگاه به خودآگاه؛ تا از این طریق بتوانیم خودمان را بشناسیم.
پژوهش و یادگیری دربارهٔ ویژگیهای یک سیارهٔ دیگر برایمان از تلاش برای فهم اتفاقاتی که در لایههای مغز خودمان میافتد راحتتر است.
پژوهش و یادگیری دربارهٔ ویژگیهای یک سیارهٔ دیگر برایمان از تلاش برای فهم اتفاقاتی که در لایههای مغز خودمان میافتد راحتتر است.
مطلب مشابه: جملات روانشناسی شخصیت؛ متن های زیبا در مورد آدم های خاص
جملات خودشناسی و روانشناسی
اگر میتوانستیم قبول کنیم که چیزهای بخصوصی را میخواهیم، حتا اگر در نهایت به آنها نرسیم، دستکم میتوانستیم به بخشی از آنها یا چیزهای کموبیش مشابه آنها دست یابیم.
ما در عالمِ نظر میدانیم که صِرفِ یک سخنرانی، بررسی عملکرد، شکست عشقی، یا مشکل مالی لزوماً تهدیدی برای زیست ما نیست، اما از حیث تأثیری که بر روان ما میگذارد هر کدامشان یک خطر بزرگ محسوب میشود.
حالا از خودتان بپرسید: اگر این اتفاق برای دوستتان میافتاد، چه توصیهای به او میکردید؟ چی به او میگفتید؟
باز تأکید میکنیم که فعلاً قصد ما رفع و رجوع این مسائل نیست. اول از همه و مهمتر از همه میخواهیم واضح و روشن بدانیم چه چیزی ما را اذیت میکند. داریم به مشکلات خود اجازه میدهیم که ابراز وجود کنند.

ما باید مهار اضطرابهای خود را به دست بگیریم و خودمان را ملزم کنیم که در خیال خود ببینیم اگر تهدیدهای آنها به بروز فاجعه عملی شود، چه اتفاقی خواهد افتاد: اگر تمام دلشورهها و نگرانیهای ما واقع شوند چه اتفاقی برایمان خواهد افتاد؟ به فرض که این اتفاق بیفتد، از کجا معلوم من آسیب ببینم؟ بازی خیالی با وخیمترین عواقبِ احتمالی بهترین راه برای خنثا کردن دلنگرانیهایی است که اگر به آنها بیاعتنایی شود، ما را عاصی میکنند. باید تکتک آنها را به همین صورت در ذهنمان احضار کنیم؛ خواهیم دید که این روش در اکثر موارد نجاتبخش است.
متن خودشناسی
هر وقت جامعه بخواهد ما را ترغیب کند برای ذهن خود وقت صرف کنیم، مجموعهای از تمرینهای خوشآبورنگ پیشِ رویمان میگذارد با نامِ کلّیِ ”مراقبه“. هواداران مراقبه عموماً توصیه میکنند که در یک حالت خاصّی بنشینیم و بکوشیم ضمیر خودآگاه خود را از مخلوط افکار و احساسات خالی کنیم. ما باید تشویشهای ذهنی را که پیروان بودا از آن به نام «میمون ذهن» یاد میکنند ساکت کنیم تا به آرامش برسیم.
یک رویکرد دیگر هم وجود دارد که نه بر مبنای اندیشههای شرقی، بلکه نشئتگرفته از سنّت فلسفی غرب است. ما آن را مراقبهٔ فلسفی مینامیم. در این تمرین فرض بر آن است که بخش بزرگی از آشفتگیهای ذهن ما ناشی از افکار و احساساتی است که برای ملاحظه، بررسی، و گرهگشایی از آنها وقت و توجّه کافی صرف نشده است.
رابطهای را قطع میکنیم که اتفاقاً وجودش برایمان مفید بوده. استعدادهای حرفهای خود را در اثر بیتوجّهی ضایع میکنیم. با رفتارِ غیرعادی و مشمئزکننده دوستان خود را میرنجانیم. نمیفهمیم چطور میشود که در برخورد با دیگران آنها را بهتزده و از خودمان منزجر میکنیم. چیزهایی میخریم که به دردمان نمیخورند و برای تعطیلات به جاهایی میرویم که هیچ لذتی از آنجا نمیبریم.

احساسات و تمایلاتی که مورد بیتوجّهی قرار بگیرند قرار نیست ما را تنها بگذارند؛ آنها در پسِ ذهن پرسه میزنند و انرژی خود را به صورت تصادفی بین عواطف مجاور خود پخش میکنند. آرزویی که به آن بیاعتنایی شده به اضطراب تبدیل میشود. حسادت جامهٔ کجخُلقی به تن میکند؛ عصبانیت به صورت خشم و غضب درمیآید؛ غم بدل به افسردگی میشود. امیال سرکوبشده بدن را فرسوده میکنند و از توان میاندازند. ما گرفتار تیک عصبی، پرش عضله در صورت، ناتوانی جنسی، ناکارآمدی در محل کار، الکل، و یا پورن میشویم. اکثرِ بهاصطلاح ”اعتیادها“ اساساً پیامد احساسات بدقلق و سمجی هستند که راهی برای رسیدگی به آنها پیدا نکردهایم. بیخوابی انتقام افکاری است که در طول روز سرکوبشان کردهایم.
مطلب مشابه: جملات آرام کننده روانشناسی + متن های آرامش دهنده کوتاه