اشعار توصیف عشق + اشعار زیبا و خواندنی درباره عشق و در وصف عاشقی
اشعار خاص در وصف عشق و عاشقی
گلچین اشعار زیبا در وصف و توصیف عشق و عاشقی با مجموعه شعر کوتاه و بلند را در این مطلب روزانه آماده کرده ایم.
جهان بی عشق سامانی ندارد
فلک بی میل دورانی نداردنه مردم شد کسی کز عشق پاکست
که مردم عشق و باقی آب و خاکستچراغ جمله عالم عقل و دینست
تو عاشق شو که به ز آن جمله اینستاگر چه عاشقی خود بت پرستیست
همه مستی شمر چون ترک هستیستبه عشق ار بت پرستی دینت پاکست
وگر طاعت کنی بی عشق خاکستفدای عشق شو گر خود مجازیست
که دولت را درو پوشیده رازیستحقیقت در مجاز اینک پدید است
که فتح آن خزینه زین کلید استامیرخسرو دهلوی
****
شعر در وصف عشق از فریدون مشیری
شنیدم مصرعی شیوا، که شیرین بود مضمونش
منم مجنون آن لیلا که صد لیلاست مجنونشز عشق آغاز کن، تا نقش گردون را بگردانی
که تنها عشق سازد نقش گردون را دگرگونشبه مهر آویز و جان را روشنایی ده که این آیین
همه شادی است فرمانش، همه یاری است قانونشغم عشق تو را نازم، چنان در سینه رخت افکند
که غمهای دگر را کرد از این خانه بیرونش
****
شعر کوتاه در توصیف عشق
مینوشتم عشق دستم بوی شبنم می گرفت
آهِ حوای درون، دامان آدم می گرفتغزل تاجبخش
****
اشعار کهن در مورد عشق
اشتیاقی که به دیدار تو دارد دل من
دل من داند و من دانم و دل داند و من
خاک من گل شود و گل شکفد از گل من
تا ابد مهر تو بیرون نرود از دل من
****
اشعار تک بیتی در وصف عشق
ای باد خوش که از چمن عشق میرسی
بر من گذر که بوی گلستانم آرزوستمولوی
****
شعر کوتاه از سعدی در وصف عشق
سعدی همه روزه عشق میباز
تا در دو جهان شوی به یک رنگعشق بازی چیست سر در پای جانان باختن
با سر اندر کوی دلبر عشق نتوان باختنسعدی
****
اشعار سنتی و نو در مورد عشق
از پشت تریبون دلم عشق چنین گفت
محبوب تو زیباست، قشنگ است، ملیح است
اعضای وجودم همه فریاد کشیدند
احسنت صحیح است، صحیح است، صحیح استملک ااشعرای بهار
****
اشعار خاص در وصف عشق
تشنگانِ مِهر محتاج ترحم نیستند
کوشش بیهوده در عشق از گدایی بهتر استفاضل نظری
****
اشعار نو در وصف عاشقی
حکایت باران بی امان است
این گونه که من
دوستت میدارم
شوریده وار و پریشان
بر خزه ها و خیزاب ها
به بیراهه و راه ها تاختن
بی تاب، بی قرار
دریایی جستن
و به سنگچین باغ بسته دری سر نهادن
و تو را به یاد آوردن
حکایت بارانی بی قرار است
این گونه که من دوستت می دارمشمس لنگرودی
****
نشود فاش کسی آنچه میان من و توست
تا اشارات نظر نامه رسان من و توستگوش کن با لب خاموش سخن می گویم
پاسخم گو به نگاهی که زبان من و توستروزگاری شد و کس مرد ره عشق ندید
حالیا چشم جهانی نگران من و توستگرچه در خلوت راز دل ما کس نرسید
همه جا زمزمه ی عشق نهان من و توستهوشنگ ابتهاج
****
عشق بی علت ترنج دوستی بار آورد
گر به علت عشق ورزی رنج و تیمار آورداوحدی مراغه ای
****
اشعار دو بیتی عاشقی و عشق
ای مرغ سحر عشق ز پروانه بیاموز
کان سوخته را جان شد و آواز نیامد
این مدعیان در طلبش بی خبرانند
کان را که خبر شد خبری باز نیامدسعدی
****
اگر تو عمر در این ماجرا کنی سعدی
حدیث عشق به پایان رسد نپندارمسعدی
****
ما را که درد عشقو بلای خمار کشت
یا وصل دوستیا می صافی دوا کند
جان رفت در سر می و حافظ به عشق سوخت
عیسی دمی کجاست که احیای ما کند
****
دل هیچ گه ز جور تو دل ناگران نبود
بار ِ گران عشق تو بر دل گران نبود
****
عاقلان نقطه پرگار وجودند ولی
عشق داند که در این دایره سرگردانند
****
شعر در وصف عشق و دوست داشتن
عشق روز اول
بستری می سازد ازشکوفه های سفید
برهنه تورا رها میان باغهای زیبا
برکه های آرام عبور می دهد از تنت
خواب را حرام می کند برچشمهایت
از روز بدش می آید
ستاره ها را پنهان می کند پشت پلکهایت
آسمان را تاریک می کند که چشمانت آرام باشد
به خفتگان آواز بیداری می دهد
به مرده گان نوای زندگی
****
ای ظریف ترین درد !
که بر سمت چپ سینه ام نشسته ای ؛
اینچنین بی تفاوت نباش …
چیزی که اینجا می سوزد ،
فانوس نیست ؛
قلب من ست …
****
عشق
پرندهی ترسویی نیست !
که با یک کیش
دور شود . . .
****
حواست باشد ؛ به خیال خودت
مردترین مرد
روزگار هم که باشى
وقتى یک زن را نفهمى ،
به درد لاى جرز هم نمى خورى . . !
****
هر شب
شب شعری برپاست
همه
بیتی در وصف معشوق می گویند
اما من می گویم
الهی مرا باز به هوای آغوشش دچار کن !
****
عزیزتر از آن است
که فراموشم شود
اویی که سال هاست که نیست
و زندگی ام هنوز
در امتداد شانه هایش جریان دارد . . .
****
عشق
آدم را به جاهای ناشناخته میبرد
مثـلا به ایستگاههای متـروک
به خلـوت زنگ زدهی واگنها
به شهری که
فقط آنرا درخواب دیده
وقتی عاشق شدی
ادامه این شعر را تو خواهی نوشت . . .
****
احتیاط باید کرد !
همه چیز کهنه می شود
وَ اگر کمی کوتاهی کنیم
عشق نیز !
بهانه ها
جای حس عاشقانه را
خوب می گیرند . . .
****
تمایل دارم تو را برای همیشه دوست داشته باشم
این جمله ی بظاهر پیش پا افتاده را به دقت بخوانید
از کلمه ی عشق مهمتر کلمات ” همیشه ” و ” تمایل ” است
آنچه بین آن دو جریان داشت
عشق نبود ، جاودانگی بود
****
ما همیشه با عشق فریب می خوریم
زخمی می شویم
و گاهی غم بر وجودمان چیره می شود
اما باز هم عشق می ورزیم
و زمانی که با مرگ دست و پنجه نرم می کنیم
به گذشته نگاه می کنیم
و به خودمان می گوییم
من بارها زجر کشیدم
گاهی اشتباه کردم
اما همیشه عشق ورزیدم
****
خار عشقت نه چنان پای نشاط آبله کرد
که سر سبزه و پروای گلستان بودم
****
چیست عشق ؟
گاهی یک بوسه
یک نگاه کوتاه
یک لبخند
گونه ای سرخ از شرم نگاه
ضربانی تند
یک دوستت دارم با لکنت
عشق پنهان ترین پیدای عالم است