جملات روانشناسی درباره زندگی؛ 70 متن برای داشتن حس و حال خوب
در این بخش از سایت ادبی و هنری روزانه جملات روانشناسی درباره زندگی را برای شما دوستان قرار دادهایم. این جملات بسیار عمیق توسط روانشناسان بزرگی نوشته شدهاند که خوانش و عمل به آنها قطعا به زندگی شخصی شما کمک شایانی خواهد کرد. با ما باشید.
جملههای روانشناسی با موضوع زندگی
رواندرمانی مسیری است که فرد را به سوی معنی عمیق زندگی میبرد. زمینه را آماده میکند. برای تغییر باید، ژرفای تاریک احساساتمان را ببینیم. در این تاریکیها باید با آرزوهای واپسزده و ضربههای دوران کودکی مواجه شد.
در واقع وقتی فردی رواندرمانی را آغاز میکند، حقیقتا کور است. به اشکال گوناگون قربانی و دشمن خود است و از آن بیخبر است. او خیال میکند قربانی تاریخچه خانوادگی است، ولی در رواندرمانی میتواند به رابطه تعارضات بیرونی با ابعاد ناخودآگاهش پی ببرد. از این راه میتواند خود را مکانیابی کند و به برخی ترمیمها بپردازد. اینجا عموما کار درمانگر خاتمه مییابد. البته جهت نشان داده شده است.
گی کورنو، از کتاب قربانی دیگرانیم و جلاد خویش، ترجمه زهرا وثوق
اگر انسان به شیوههای مختلف در برپایی جهان، آزاد نباشد، مسئولیت معنایی نخواهد داشت. جهان رخدادپذیر است؛ همهچیز میتوانست بهشکلی متفاوت آفریده شود. برداشت سارتر از آزادی فراگیر و ژرف است: انسان نهتنها آزاد است، بلکه محکوم به آزادی است. بهعلاوه، مفهوم آزادی فراتر از مسئول بودن در برابر دنیا (به معنای آکندن دنیا از اهمیت) است: علاوه بر آن، فرد کاملا در برابر زندگی خویش مسئول است، نه فقط در برابر اعمال خود، بلکه در برابر کوتاهی هایش هم مسئولیت دارد.
اروین یالوم، از کتاب رواندرمانی اگزیستانسیال، ترجمه سپیده حبیب
واقعیت مملو از یاس و نومیدی است. کافی است به اطرافتان نگاه کنید. اگر فرد به دقت نگاه کند، خواهد دید که رنج استثنا نیست؛ قاعده است.
و اتفاقا افراد جانرنجور عموما کسانی هستند که بسیار دقیق نگاه میکنند. آنها چیزی را میفهمند که برخی از افراد سلیمالذهنتر در بین ما دوست دارند آنها را نادیده بگیرند.
یعنی اینکه زندگی، هم زندگی انسانی و هم غیر آن، به واقع مقدر و محتوم به نظر میرسد.
جان کاگ، از کتاب جانهای بیمار ذهنهای سرحال، ترجمه مهدی نصرالهزاده
تنهایی مقطعی، که در طول زندگی ممکن است چندین بار تجربهاش کنیم و از آن خلاص شویم -دانشگاه رفتن در شهری دیگر، تغییر شغل، طلاق گرفتن- میتواند زمینه را برای رشد شخصی فراهم کند و راهی باشد برای اینکه ببینیم از ارتباطمان با دیگران چه میخواهیم؛ و البته چه نمیخواهیم، چرا که احساس تنهایی در میان جمع یا با فردی بیتفاوت و بیعاطفه چنان خلایی در وجود انسان ایجاد میکند که هیچکس تمایل ندارد تجربهاش کند. تنهایی میتواند انتخابی شخصی باشد، همدم زندگیمان باشد نه سایهای سنگین بر آن.
فی آلبرتی، از کتاب سرگذشت تنهایی، ترجمه اکرم رضایی بایندر
عدهای معتقدند رضایتمندی وقتی به دست میآید که هیچ نوع احساس دردناکی وجود نداشته باشد. کاش اینطور بود، رضایتمندی به معنای ناپدید شدن احساسات ناخوشایند نیست، بلکه به این معناست که باید نوع رابطهمان را با آنها تغییر دهیم و برای واکنش به آنها روش جدیدی بیابیم که هنگام برانگیخته شدن احساسات بد و دردناک از زندگی در لحظه حال و هدفمند بازنمانیم.
راس هریس، از کتاب سیلی واقعیت، ترجمه علی صاحبی و مهدی اسکندری.
مطلب مشابه: جملات روانشناسی درباره ازدواج (سخنان سنگین و عمیق روانشناسنان)
متن زیبای زندگی برای حال خوب
یادگرفتهام آنهایی که بیش از بقیه از مرگ میترسند کسانی هستند که با حجم زیادی از زندگی نزیسته به مرگ نزدیک میشوند. بهتر است از همه زندگی استفاده کنیم. برای مرگ چیزی جز تفاله باقی نگذاریم، هیچچیز جز یک قلعه سوخته.
اروین یالوم، از کتاب مامان و معنی زندگی، ترجمه سپیده حبیب
اولین گام در استفاده از وقت و زمان این است که بیاموزیم چگونه در واقعیت زمان حال زندگی کنیم. از دیدگاه روانشناختی لحظه و زمان حال تمام آن چیزی است که در اختیار داریم. گذشته و آینده از آن جهت که بخشی از زمان حال هستند معنیدار میباشند.
در روایت فروید، امکان رضایتمندی ما وابسته به ظرفیتی است که برای سرخوردگی داریم؛ اگر نتوانیم به خودمان اجازه دهیم که سرخوردگیمان را احساس کنیم- و برخلاف انتظارمان این کار به طرز شگفتآوری دشوارتر از آن چیزی است که میپنداریم- نمیتوانیم حس درستی از آنچه ممکن است واقعا بخواهیم یا آنچه که ممکن است حسرتش را بخوریم و یا آنچه واقعا میتواند ما را سرشار از لذت کند (آز و شره نوعی نومیدی از لذت بردن است)، داشته باشیم.
زندگیهای نازیستهمان -زندگیهایی که در تخیل زیستهایم و آرزویشان را داشتهایم- اغلب برای ما مهمتر از زندگیهای زیستهمان هستند، و ما نمیتوانیم خودمان را بدون آنها تصور کنیم… این تصادفی نیست که در زندگیهای نازیستهمان جسورتریم تا در زندگیهای زیستهمان.
آدام فیلیپس، از کتاب حسرت در ستایش زندگی نازیسته، ترجمه میثم سامانپور
هنگامی که انسان اعتماد به نفس یا احساس خودارزشمندی را از دست میدهد، به تواناییهایش شک میکند و زندگی و کار در نگاه او بیارزش میشوند، آنگاه به این نتیجه میرسد که باید هدف زندگی خود را «داشتن»هایی چون تعطیلات دلپذیر، فرزندان مطیع، رابطههای خوب، تفکرات درخشان و برجسته، بحثهای مهمتر و مفصلتر و امثال اینها قرار دهد.
کسی که هدف زندگیاش را «داشتنهای» گوناگون میداند، مانند آن انسان سالمی است که به جای استوار ایستادن بر پاهای خود، همیشه از چوب زیربغل استفاده میکند. چنین فردی برای زیستن، به یک شی خارجی چنگ میاندازد تا در نگاه دیگران، آن کسی جلوه کند که آرزو دارد باشد. او تا آنجا «کسی» محسوب میشود که بتواند چیزی داشته باشد. او تصمیم میگیرد بر اساس داشتن چیزهایی، کسی باشد و در واقع خودش در مالکیت اشیایی است که تصور میکند مالک آنهاست.
اریک فروم، از کتاب هنر بودن، ترجمه پروین قائمی
مطلب مشابه: جملات روانشناسی مثبت + جملات کوتاه امید دهنده ویژه تقویت روحیه
متن زیبا در مورد حس خوب زندگی
زندگی خوب، یک فرایند است، نه مرحلهای از هستی. زندگی خوب، خط سیر و جهت است و نه مقصد. موجود زنده زمانی میتواند با همه وجود، مسیر زندگی خویش را انتخاب کند که برای حرکت به هر سمتی و در هر جهتی، از آزادی روانی برخوردار باشد.
هدر رفتن حتی در یک زندگی موفق، و حس تنهایی و تکافتادگی حتی در یک زندگی سرشار از صمیمیت نیز عمیقا حس میشوند، و این حس، حس اصلی تراژدی است.
ویلیام امپسون به نقل از کتاب حسرت در ستایش زندگی نازیسته
انسان نمیتواند طولانیمدت با احساس پوچی سر کند، اگر به سوی چیزی رشد نکند، کاملا راکد و منفعل نمیماند؛ بلکه استعدادهای فروخوردهاش، به ناخوشی، نومیدی و در نهایت فعالیتهای ویرانگر تبدیل میشود. احساس پوچی یا خلا… معمولا از این احساس افراد سرچشمه میگیرد که از انجام هر کار موثر در زندگی خود یا دنیایی که در آن زندگی میکنند، ناتوانند.
خصوصیت دوم فرایند زندگی خوب، تمایل روزافزون فرد به زیستن کامل در هر لحظه و تجربه کردن آن لحظه است… به عقیده من، این نکتهای واضح است که وقتی فرد با صراحت و بدون استفاده از مکانیزمهای دفاعی، با تجربههای تازهاش مواجه میشود، هر لحظه از زندگانی برایش لحظهای بدیع خواهد بود. چرا که ترکیب پیچیده محرکهای درونی و بیرونی موجود در هر لحظه هرگز پیش از آن لحظه به آن هیئت و صورت نمیتوانسته است وجود داشته باشد. در نتیجه فرد درمییابد که مواجهه با هر وضع و تجربه جدید، امری است مربوط به همان لحظه و همان وضع و تجربه، و نمیتوان آن را پیشبینی کرد.
کارل راجرز، از کتاب هنر انسان شدن، ترجمه مهین میلانی
ما این زندگیهای نازیسته را به واضحترین شکل در حسادت خود نسبت به دیگران، و در خواستههای آگاهانه (و ناآگاهانه) خود از فرزندان برای تبدیل شدن به انسانی برتر از خودمان، بازمییابیم. و البته در سرخوردگیهای روزمرهمان نیز بازتاب پیدا میکنند. زندگی ما تبدیل میشود به مرثیهای در سوگ تمناهای برآوردهنشده، امیال قربانیشده، امکانهای از بین رفته و راههای نرفته. افسانه استعدادهایمان میتواند زندگی ما را به یک دلسردی مداوم، به فقدانی پیوسته و بیپایان به خشمی بیوقفه و گاه دائمی تبدیل کند؛ هرچند در بهترین حالت ما را به دام آینده میکشاند، اما بیآنکه بگذارد از خود بپرسیم اصلا چرا چنین دامهایی لازماند.
آدام فیلیپس، از کتاب حسرت در ستایش زندگی نازیسته، ترجمه میثم سامانپور
مطلب مشابه: جملات روانشناسی موفقیت استوری؛ 50 جمله قوی و سخنان پر انگیزه
جملات پر احساسی و دلنوشته زندگی
وقتی زندگی درونی خشک میشود، وقتی احساس رو به کاهش است و بیاحساسی رو به فزونی، وقتی فرد نمیتواند بر دیگری تاثیر بگذارد یا حتی تماسی اصیل داشته باشد، خشونت مانند ضرورتی دیوآسا برای ارتباط شعلهور میشود، سائقی آتشین که تماس را با سرراستترین شیوه ممکن، به دیگری تحمیل میکند.
از همان کودکی خیلی زود متوجه میشویم -شاید اولین چیزی که در زندگی میفهمیم همین باشد- که نیازهایمان، مانند آرزوهایمان، همیشه بهصورت بالقوه برآورده نشده هستند. چراکه امکان دست نیافتن به خواستههایمان همیشه همچون سایه به دنبال ماست. در بهترین حالت یاد میگیریم که خواستههایمان را به شیوهای کنایی ابراز کنیم -یعنی به خواستههایمان نام آرزو بدهیم: به قول معروف، آرزو صرفا آرزوست مگر اینکه برآورده شود- و در بدترین حالت از نیازهایمان متنفر میشویم. اما این را نیز میآموزیم که جایی در حد فاصل میان زندگیهایی که داریم و زندگیهایی که دوست میداشتیم، زندگی کنیم.
آدام فیلیپس، از کتاب حسرت در ستایش زندگی نازیسته، ترجمه میثم سامانپور
نقطه مقابل واقعی افسردگی نه شادمانی و نه فقدان درد، بلکه سرزندگی است؛ یعنی داشتن آزادی عمل برای بروز احساسات خودجوش. یکی از حقایق انکارناپذیر زندگی این است که این احساسات خودجوش نهتنها شاد و زیبا و خوشایند هستند، بلکه تمام ابعاد تجارب بشری، از جمله حسادت، غبطه، خشم، نفرت، طمع، ناامیدی و اندوه را انعکاس میدهند. اما اگر ریشههای دوران کودکی فردی قطع شده باشند، این آزادی عمل به دست نخواهد آمد.
آلیس میلر
از کتاب دلهرههای کودکی
ترجمه امید سهرابینیک
ما همیشه خشمگینیم، همیشه در حال انتقام گرفتن از خودمان، چرا که برای خودمان کافی نیستیم؛ و همینطور مدام در حال انتقام گرفتن از دیگرانیم، چرا که هیچوقت آن چیزی را که میخواهیم به ما نمیدهند.
آدام فیلیپس
از کتاب حسرت در ستایش زندگی نازیسته
ترجمه میثم سامانپور
همه ما دو زندگی موازی داریم: یکی همین زندگی کنونیمان و دیگری همان که حس میکنیم باید میداشتیم یا هنوز هم ممکن است داشته باشیمش. با وجود تمام تلاشی که صَرف زیستن در لحظه میکنیم، آن زندگیِ نازیسته به حضوری گریزناپذیر میماند، به سایهای که گویی قدمبهقدم ما را دنبال میکند؛ و همین ممکن است تبدیل شود به داستان زندگی ما: مرثیهای در سوگ نیازهای برآوردهنشده و میلهای قربانیشده. افسانه استعدادهایمان ما را افسون میکند؛ این افسانه که میتوانیم چهجور آدمی شویم و چهها کنیم. و این میتواند زندگی ما را به یک ناکامی همیشگی و بیپایان تبدیل کند.
آدام فیلیپس
مطلب مشابه: جملات روانشناسی شخصیت؛ متن های زیبا در مورد آدم های خاص