بریدههایی از کتاب ذهن استراتژیست (ویژه مدیران و مشاوران)
بریدههایی از کتاب ذهن استراتژیست را در سایت روزانه قرار دادهایم. کتاب «ذهن استراتژیست» نوشته مجتبی لشکربلوکی و سید حسین جلالی، اثر مهمی در حوزهی تفکر استراتژیک و مدیریت استراتژیک به شمار میرود. این کتاب در تلاش است تا مفاهیم پیچیدهی استراتژی را به زبان ساده و قابلفهم برای مدیران، مشاوران، و علاقهمندان به این حوزه ارائه دهد. نویسندگان این اثر با استفاده از تجارب خود و بهرهگیری از نظریات علمی و عملی، به بررسی اصول اساسی استراتژی و ابزارهای مورد استفاده در این زمینه پرداختهاند.

معرفی کتاب ذهن استراتژیست نوشته مجتبی لشکربلوکی
کتاب ذهن استراتژیست: تکنیکهای کاربردی تفکر استراتژیک در سطح ملی، سازمانی و فردی نوشتهی دکتر مجتبی لشکربلوکی و سید حسین جلالی، از انتشارات آریانا قلم، اثری است که به آموزش مفاهیم و تکنیکهای تفکر استراتژیک به زبانی ساده و کاربردی میپردازد. این کتاب تلاش دارد تا مفهوم پیچیده و چندوجهی تفکر استراتژیک را به اصول و ابزارهایی قابل یادگیری و تکرار تبدیل کند، بهگونهای که برای افراد در هر سطحی – از زندگی شخصی تا مدیریت سازمانی و سیاستگذاری ملی – قابل استفاده باشد.
ویژگیهای کلیدی کتاب:
تعریف ساده و روان تفکر استراتژیک: نویسندگان با سالها تجربه در تدریس و مشاوره، تفکر استراتژیک را مهارتی ذهنی معرفی میکنند که با تقویت آن، افراد میتوانند از میان گزینههای متعدد، انتخابهای هوشمندانهای داشته باشند که تأثیر اساسی بر نتایج عملکردشان دارد. این مفهوم نهتنها برای مدیران، بلکه برای همه افراد در تصمیمگیریهای روزمره مفید است.
فکرافزارها و ابزارهای کاربردی: کتاب شامل 10 اصل تفکر استراتژیک و بیش از 20 فکرافزار است که به خوانندگان کمک میکند این اصول را در عمل به کار گیرند. این فکرافزارها بهصورت تمرینهای ذهنی و تکنیکهایی طراحی شدهاند که استراتژیک اندیشیدن را به عادتی روزمره تبدیل میکنند.
مثالها در سه سطح: یکی از نقاط قوت کتاب، ارائه مثالها و موردکاویهای متعدد در سه سطح فردی، سازمانی و ملی است. این ویژگی باعث میشود که افراد با جایگاههای مختلف (از کارآفرینان و مدیران تا سیاستگذاران و افراد عادی) بتوانند از محتوای کتاب بهرهمند شوند.
موردکاویهای متنوع: کتاب شامل کیسهای تفصیلی از صنایع مختلف (مانند خودروسازی، فناوری اطلاعات، داروسازی و غیره) و حدود 30 کیس کوتاه است که چالشها و کاربردهای تفکر استراتژیک را بهخوبی نشان میدهند. همچنین، هر فصل با یک کیس در سطح ملی همراه است که سیاستگذاریهای کلان را بررسی میکند.
تمرکز بر پرسشهای استراتژیک: نویسندگان تأکید دارند که با استفاده از پرسشهای هوشمندانه، میتوان ذهن را به سمت تفکر استراتژیک هدایت کرد. این پرسشها بهگونهای طراحی شدهاند که ذهن خواننده را «ویروسی» کرده و او را به استراتژیک اندیشیدن عادت میدهند.
ساختار کتاب:
کتاب در 11 فصل تنظیم شده و موضوعاتی مانند تعریف تفکر استراتژیک، ویژگیهای ذهن استراتژیست، انضباط منعطف، طراحی بازیهای برنده، و بازآفرینی نقشها و مرزها را پوشش میدهد. هر فصل با کیسهای واقعی و تمرینهای ذهنی همراه است تا یادگیری عمیقتر شود.
مخاطبان کتاب:
مدیران و کارآفرینان: برای اتخاذ تصمیمات استراتژیک در کسبوکار.
سیاستگذاران: برای طراحی استراتژیهای ملی و کلان.
افراد عادی: برای بهبود تصمیمگیری در زندگی شخصی، از انتخاب شغل تا مدیریت مالی.
دانشجویان و علاقهمندان به مدیریت استراتژیک: بهعنوان منبعی کاربردی و جامع.
چرا این کتاب؟
«ذهن استراتژیست» با نثر روان و مثالهای واقعی، تفکر استراتژیک را از مفهومی رازآلود و دور از دسترس به مهارتی قابل یادگیری تبدیل کرده است. این کتاب نهتنها به شما کمک میکند تا تصمیمات بهتری بگیرید، بلکه با تمرینهای مستمر، ذهن شما را برای اندیشیدن استراتژیک تربیت میکند. خوانندگان این کتاب معتقدند که محتوای آن دیدشان را نسبت به تصمیمگیری و حل مسائل تغییر داده و برای فعالان حوزه کسبوکار بسیار کاربردی است.
نکات تکمیلی:
برای بهرهمندی بهتر از این کتاب، آشنایی اولیه با مفاهیم استراتژی توصیه شده است. کتابهایی مانند «بازی برد» یا «تفکر استراتژیک» میتوانند مقدمهای مناسب باشند.
این کتاب بخشی از مجموعه آثار دکتر لشکربلوکی است که شامل کتابهای دیگری مانند «جاریسازی استراتژی»، «جعبه ابزار استراتژی»، و «هنر رقصیدن با استراتژی» میشود. پیشنهاد میشود برای مطالعه عمیقتر، این کتابها نیز بررسی شوند.
برای خرید یا دانلود نسخه الکترونیکی و صوتی کتاب، میتوانید به پلتفرمهایی مانند طاقچه، فیدیبو یا کتابراه مراجعه کنید.
مطلب مشابه: بریدههایی از کتاب سم زدایی دوپامین اثر تیبو مریس (درباره تمرکز و تعادل در زندگی)
جملاتی از کتاب ذهن استراتژیست
تفاوت مهارت تفکر استراتژیک با مهارت تفکر چیست؟ تفکر به معنای اندیشیدن دربارهٔ همهٔ مسائل و تصمیمگیری دربارهٔ آنهاست. بهعبارتدیگر، تفکر محدودیتی ندارد، اما تفکر استراتژیک بیرحم است. در تفکر استراتژیک، فقط به متغیرهای استراتژیک فکر میکنیم (تحلیل استراتژیک) و فقط گزینههایی را برمیگزینیم که تأثیر اساسی در نتایج کلیدی عملکرد دارند (تصمیم استراتژیک). تفکر استراتژیک متمرکز بر و منحصر به موضوعات و مسائل کلیدی است. این تمرکز توجه را از عوامل فرعی و جزئی بازمیدارد و بهسوی مسائل کلی هدایت میکند
فرصتها هیچگاه از بین نمیروند، بلکه از شخصی به شخص دیگر منتقل میشوند
وقتی همهچیز مهم پنداشته شود، هیچچیز مهم نیست.
آنقدر شکست خوردم تا راه شکست دادن را آموختم.

در زندگی، تعداد محدودی بله در اختیارمان قرار دارد و پیش از بهکارگیریشان، باید با تعداد بیشماری نه از آنها محافظت کنیم!
پیشکش قدم های او که روزی خواهد آمد
آینده از آن کسانی است که به آن میاندیشند، نه کسانی که فقط به انتظار آن مینشینند.
مدیران اثربخش در زمان حال زندگی میکنند، اما همیشه به فکر آیندهاند.
پیروزی یعنی تا دستیابی به موفقیت نهایی توانایی مواجهه با شکستهای متعدد و احتمالی را بدون از دست دادن اشتیاق برای موفقیت داشته باشیم.
تفکر استراتژیک مهارتی ذهنی است که با افزایش توان تحلیل و تصمیمگیری استراتژیک، تأثیر اساسی در نتایج کلیدی عملکرد میگذارد.
نتایج کلیدی عملکرد در سطح دولتها و ملتها بر مبنای شهروندان تعیین میشوند. چهار مؤلفه شامل رفاه اقتصادی، عدالت اجتماعی، کرامت انسانی و امنیت عمومی تعیینکنندهٔ نتایج کلیدی عملکرد در این سطحاند و شاخصهایی مانند ضریب جینی، شاخص توسعهٔ انسانی، شاخص برابری جنسیتی و شاخص ادراک فساد از شاخصهای سنجش نتایج کلیدی عملکرد در سطح ملی به شمار میآیند. اگر عالیترین مقام اجرایی کشور در انتهای دوران مسئولیتش از اجرای هزاران پروژه صحبت کند، اما قادر به اثبات نتایج این پروژهها روی رفاه اقتصادی، عدالت اجتماعی، کرامت انسانی و امنیت عمومی نباشد، نمیتوان او را موفق دانست و در تاریخ از او بهعنوان کسی که به موفقیت استراتژیک دست یافته است یاد نخواهد شد.
همهٔ ما در هر سطحی به تفکر استراتژیک نیاز داریم -چه سرباز باشیم یا سردار، خانهدار باشیم یا استاندار، رئیس مدرسه باشیم یا رئیسجمهور، دبیر انشا باشیم یا دبیرکل سازمان ملل متحد. تفکر استراتژیک کمک میکند هوشمندانه اهداف حیاتی زندگی شخصی، سازمانی یا ملی خود را انتخاب کنیم و سپس با تمرکز پویا بر این اهداف، ابزارهای دستیابی به آنها را به کار بگیریم.
بنابراین، به بیان ساده: تفکر استراتژیک مهارتی ذهنی است که با افزایش توان تحلیل و تصمیمگیری استراتژیک، تأثیر اساسی در نتایج کلیدی عملکرد میگذارد.
تفکر استراتژیک نه در دام عملگرایی کور میافتد و نه به ایدئالگرایی رؤیایی معتقد است. عملگرایی کور یعنی بدون اندیشه دست به عمل بزنیم و ایدئالگرایی رؤیایی یعنی برای هر حرکتی به دنبال طرح دقیق، جزئی و کاملاً بهینه باشیم. اولی به هرچه باداباد منتهی میشود و دومی به ناکجاآباد! تفکر استراتژیک رویکرد تجربی-آزمایشی را اتخاذ میکند و با مبادرت به تجربههای کوچک و کنترلشدهٔ هدفمند (یعنی همان آزمایش) به برداشتهای جدید از محیط میرسد.
هنگامیکه سازمانها با امواج پیدرپیِ تهدیدهای پیشبینینشده روبهرویند، استراتژی نقش قطبنمایی را ایفا میکند که سازمان را از دل طوفانها و تلاطم بهسلامت عبور میدهد. این قطبنما، ضمن جهتدهی به مسیر سازمان، منفعتهای بالقوه و نهفته در دل تهدیدها را در دسترس سازمان قرار میدهد.
صفت استراتژیک به معنی تأثیرگذاری اساسی در نتایج کلیدی عملکرد است. برای مثال، اگر خروجی یک تصمیم را انتخابی استراتژیک بدانیم، یعنی آن تصمیم برای تأثیرگذاری اساسی در نتایج کلیدی عملکرد اتخاذ شده است. اگر گفته شود که مذاکرهٔ امروز مذاکرهای استراتژیک است، یعنی اگر این مذاکره خوب پیش برود و به موفقیت برسد، تأثیری اساسی در نتایج کلیدی عملکرد خواهد داشت.
دارای نگرش انتقادی است: تفکر استراتژیک نگاهی موشکافانه و پرسشگر دارد. این نگرش سبب شکسته شدن چارچوبهای فکری و مدلهای ذهنی مرسوم و باز شدن افقهای جدید در پیش رویمان میشود.
یادگیری مهارت تفکر استراتژیک مانند مهارت در رانندگی است: در ابتدا دشوار است که پاهایمان را برای کلاچ و ترمز هماهنگ کنیم، اما پس از مدتی تعجب میکنیم که چگونه مسیر خانه تا محل کار را رانندگی کردهایم. بدینترتیب، زمانی هم خواهد رسید که بدون فشار آوردن به خودمان، استراتژیک فکر میکنیم و تصمیمهای استراتژیک میگیریم.
مطلب مشابه: بریدههایی از کتاب اسب سیاه اثر تاد رز (درباره رسیدن دستاوردهای بزرگ)
مطلب مشابه: بریدههایی از کتاب توهمات جمعی اثر تاد رز (درباره های برنامه های زندگی)

تفکر استراتژیک معادل دیگری برای تفکر خلاق، تفکر سیستمی یا تفکر انتقادی نیست، اگرچه ممکن است همه یا بخشی از ویژگیهای دیگر سبکهای تفکر را داشته باشد.
یکی از مهمترین کارکردهای استراتژیْ شناخت منفعتهای بالقوه (فرصتها و ظرفیتهای کسب منفعت) و بهرهگیری از آنها برای دستیابی به منفعتهای بالفعل استراتژیک است.
شکارچی مدت زمان زیادی برای یافتن هدف ارزشمند صرف میکند، روش شکار را با در نظر گرفتن ویژگیهای جسمانی خود و ابزارهای در اختیارش تعیین میکند، شرایط محیطی را بهدقت زیر نظر میگیرد، از فرصتهای محیطی برای نزدیک شدن به شکار استفاده میکند و در بهترین لحظه برای شکار اقدام میکند. سازمان نیز باید مانند شکارچی مدت زمان زیادی را صرف یافتن منفعتهای استراتژیک بالقوه کند. این منفعتها مقطعی و ناپایدار نیستند، اما ممکن است فرصت دستیابی به آنها آنچنان کوتاه باشد که ناآگاهی از ظرفیتهای درونی و فرصتهای بیرونی امکان اقدام بهنگام را از سازمان سلب کند. بنابراین، سازمان مانند شکارچی باید مترصد یافتن ظرفیتهای درونی و فرصتهای بیرونی باشد، منفعتهای بالقوه را شناسایی کند و در صدد تبدیل آنها به منفعتهای بالفعل استراتژیک باشد.
شنولت، که تا ابتدای سال ۲۰۱۸ مدیریت امکس را بر عهده داشت، معتقد است که نباید بحرانها را از دست داد: قطع سرمایهگذاری روی رشد در طی بحرانها کوتاهنگری است. این کار شرکت را در دورهای که اقتصاد روبهبهبود میرود از رقابت دور میکند و در بلندمدت هزینههای فراوانی به آن تحمیل خواهد کرد.
مطلب مشابه: بریده هایی از کتاب سیذارتا اثر هرمان هسه (رمان داستانی درباره خودشناسی)
مطلب مشابه: بریدههایی از کتاب جادوی فکر بزرگ اثر دیوید جی. شوارتز درباره افکار مثبت