شعر رحلت پیامبر رسول اکرم (ص)؛ مجموعه سوزناک در وصف پیامبر
در این بخش مجموعه شعر رحلت پیامبر را گردآورده ایم. در ادامه مجموعه اشعار رحلت رسول اکرم حضرت محمد (ص) را تهیه کرده ای با ما همراه باشید.
مجموعه شعر رحلت پیامبر

شهر مدینه صحنه ی صحرای محشر است
باور کنیم عمر جهان رو به آخر است
ملک خدای عزوجل خیمه ی عزاست
کی صاحب عزاست؟ خداوند اکبر است
دو چشم بی رمق وا کن پدر جان
غم ما را تماشا کن پدر جان
همه پشت و پناه ما تو هستی
نظر بر حال زهرا کن پدر جان
کنار بسترت احیا بگیرم
میان وادی غم ها بمیرم
پدر جان تو دعایت مستجاب است
دعا کن زود بعد از تو بمیرم
کند آه دل تو بی قرارم
به روی صورتت صورت گذارم
خودت گفتی که حورای بهشتم
توان ضربۀ سیلی ندارم
پس از تو صبر زهرا سر بیاید
زمان غربت حیدر بیاید
پس از تو خانهام آتش بگیرد
صدای من ز پشت در بیاید
کشد آتش به دور من زبانه
زنم ناله به زیر تازیانه
بیا بابا که زهرا بی پسر شد
میان این در و دیوار خانه
قاسم نعمتی
مطلب مشابه: متن تسلیت رحلت پیامبر (ص) + عکس نوشته های روز رحلت
از سراپای مدینه گِل غم میریزد
اشک از دیده ی غم بار حرم میریزد
دخترم گریه ی تو پشت مرا می شکند
بیش از این گریه مکن قلب خدا می شکند
چه کنی بر دل خود آب شدی از گریه
بغض سر بسته از این حال و هوا می شکند
تا که نشکسته ای از غصه کمی راه برو
که قد و قامت تو زیر بلا می شکند
باز بوسیدم از این دست که زد شانه مرا
حیف یک روز کسی دست تو را می شکند
تو سیه پوش من و شهر به همدردی تو
حرمت شیر خدا را همه جا می شکند
کودکانت همه در پشت سرت می لرزند
که درِ خانه به یک ضربه ی پا می شکند
می دوی پشت علی تا که رهایش نکنی
ضربه ای می رسد و آینه را می شکند
بس که دنبال علی روی زمین می افتی
دل جدا، سینه جدا، دست جدا می شکند
حسن لطفی
مطلب مشابه: دکلمه امید به خدا و تکیه به پروردگار + مناجات با خداوند بزرگ
حرف از وصیت های آخر میزنی بابا
از پیش زهرایت کجا پر میزنی بابا
این لحظه ها یاد گذشته کرده ای انگار
حرف از وصیت های مادر میزنی بابا
دل شوره داری، از نگاهت خوب می فهمم
داری گریزی به غمِ در میزنی بابا
زهرای تو پشت و پناه حیدر تنهاست
هرچند حرف از زخم بستر میزنی بابا
یک روز می بینی مرا بین در و دیوار
یک روز می آیی به من سر میزنی بابا
گفتی که خیلی زود می آیم کنار تو
پس لحظه ها را می شمارد یادگار تو
محمد بختیاری

اشعار سوزناک رحلت حضرت محمد (ص)
ز هجران تو اشک من روان شد
زبان درد من آه و فغان شد
تو رفتی و پس از تو ای پدرجان
علی تنهاترین مرد جهان شد
الا ای قبله گاه آرزویم
نشسته بغض داغت در گلویم
اگرچه چشم خود را بسته ای باز
تبسّم می کنی بابا به رویم
پری بشکسته چون پروانه دارم
چو شمعم گریۀ مستانه دارم
برای گریه از هجران رویت
میان بیت الاحزان خانه دارم
سید هاشم وفایی
اسلام، تا پیمبر اعظم رسیدن است
بعد از رسول بار ولایت کشیدن استبعد از نبی، هنوز تنش مانده بر زمین
نوبت به آه و ناله زهرا شنیدن استبِاللَّه قسم که باورمان شد پس از نبی
لب بستن و نشستن و غربت چشیدن استاینها کلام آخرِ آقاست با علی
تنها ره امام به خلوت خزیدن استاهل نفاق بر حَرَمت حمله میبرند
وز دربِ خانه شعله به هر سو کشیدن استوقتی که دست قدرتِ تو بسته میشود
تکلیف فاطمه پیِ مولا دویدن استآری سکوتِ تو وَ فریاد فاطمه
تنها رهِ به دادِ ولایت رسیدن استسیلی اگر زدند به زهرا، صبور باش
روی کبودِ او سندِ ظلم، دیدن استمردم دوباره جاهلیت را رقم زنند
یعنی مسیرشان ز علی دل بریدن استحقِّ ترا سقیفه گَران، غصب میکنند
باطل هماره در پی مَسنَد گزیدن استشورائیان به محضِ رسیدن به قصدِ خود
انکار میکنند،که این حق ندیدن استاول فداییِ رهتان محسنِ شماست
رسمِ ستم، ز شاخه گُل، غنچه چیدن استخانه نشینیِ تو، به محرابِ خون کِشد
سهمِ حسن ز زهرِ جفا، سرکشیدن استبعد از حسن،که پاره جگر، کشته میشود
سهمِ حسینِ من بخدا، سر بریدن استجز راه قتلگاه دگر راه چاره نیست
یعنی نصیب زینب من قد خمیدن است“محمود ژولیده”
لحظه لحظه همه امشب من وقف رسول الله است
دلم از عشق رخ بی مثلش آگاه است
آه بر کش ز دل و روی به سویش بنما
امشب از دل به حریمش به خدا فاصله تنها آه است
ماه صفر برفت و عزای مصطفی شد
مسموم زهر کينه امام مجتبی شد
مدینه شور و شین هست
خونین دل حسین هست
گرم عزا ملائک در سوگ مصطفایند
ارض و سما به گریه از داغ مجتبایند
مدینه شور و شین هست
خونین دل حسین هست
باشد حسین مضطرب از رحلت پیمبر
اشک عزا بریزد در ماتم برادر
مدینه شور و شین هست
خونین دل حسین هست
زهر جفا به قلب پک حسن اثر کرد
جاری ز جنجرش خون با پاره ی جگر کرد
مدینه شور و شین هست
خونین دل حسین هست
دشمن نهاده با تیر بر پیکرش علامت
از قلب خواهرانش آتش کشد زبانه
مدینه شور و شین هست
خونین دل حسین هست
مطلب مشابه: متن معجزه خداوند و جملات درباره معجزات پروردگار بزرگ
گرفته بوی شهادت شب وفاتش را
بیا مرور کن ای اشک خاطراتش را
مورخان بنوشتند با سرشک یتیم
هجوم درد به سرتاسر حیاتش را
سه سال شعب ابی طالب و شکنجه و ظلم
چقدر مرگ خدیجه فسرد ذاتش را
چه سنگ ها که بر آینه وجودش خورد
چه طعنه ها که ابوجهل زد صفاتش را
برای غارت جانش قریش خنجر بست
ولی خدای علی خواسته نجاتش را
دلش چو ماه شکست و دو نیم شد اما
ندید سبزیِ باران معجزاتش را
حرا شروع رسالت، غدیرخم پایان
ادا نمود تمامیِ واجباتش رامیثم مومنی نژاد

مدینه در غم و انـدوه پیمبـر بـود
نالهکنـان دل زهـرای مطهـر بـود
آسمـان ها دیده گـریان، رحلت پیغمبر ماست
وامصیبت تا قیامت، خاک ماتم بر سر ماست
جان پدر از برم زود سفر میکنی
آه که از دخترت قطع نظر میکنی
گفتی ام از امتت رسد خطرها به من
از چه رهایم به گرداب خطر میکنی
گاه مرا گفته ای قصه غصب فدک
گاه مرا آگه از ضربت در میکنی
سوز مصیبت بود هر چه نظر میکنم
برق جدایی بود هر چه نظر میکنیغلامرضا سازگار
ماتم گرفت حال و هوای مدینه را
پوشید کعبه رخت عزای مدینه را
خاکم به سر که دست اجل تیشه بر گرفت
وز پا فکند نخل رسای مدینه را
رُکن علی شکست ز فقدان مصطفی
در برگرفت خاک، صفای مدینه را
زین غم که در محاق نهان ماه یثرب است
ابر عزا گرفت فضای مدینه را
ای دل بیا چو شاخه حنانه ناله کن
بنگر به ناله ارض و سمای مدینه را
آدم گریست تا که ملائک به روی دست
بردند سوی سدره هُمای مدینه را
جسم نبی سه روز زمین ماند و آسمان
سایه فکند کرب و بلای مدینه را
بر بام بیت وحی برافراشت دست کفر
از دود درب خانه لوای مدینه را
دردا که جای تسلیت، از کین، عدو شکست
آئینه رسول نمای مدینه را
دردا که دشمنان جلوی چشم فاطمه
بستند دست عقده گشای مدینه را
تسکین شود مگر، دل زهرا در این عزا
بسرود «رستگار»، عزای مدینه رامحمد رستگار
کم گریه کن که گریه امانت بریده است
گویا که وقت رفتن بابا رسیده استحق داری از غمش به سرو سینه میزنی
چون مثل او کسی به دو عالم ندیده استدر روز آخرش چه شده این چنین نبی
جز اهل بیت تو زهمه دل بریده استبر روی سینه اش حسنین ناله میزنند
اشکش بر ای هر دو زغمها چکیده استبرگو که مرتضی چه شنیده کنار او
رنگش چنین زطرح مسائل پریده استاینجا همه برای شما گریه میکنند
چون از سقیفه بوی جسارت وزیده استاین روزها به پشت در خانه ات مرو
گویا عدو که نقشه قتلت کشیده استجان حسین و جان حسن جان مرتضی
کم گریه کن که گریه امانت بریده است“کمال مؤمنی”
سیاه روز جهان در غم رسول خداست
عـزای ختم رسل ماتم رسول خداست
ای محمد، ای رسول بهترین کردارها
حُسن خُلق ات شُهره در اخلاقهادر بیانت بند می آید زبان ناطقان
قامت مدحت کجا و خلعت گفتارهابال رفتن تا حریمت را ندارد این قلم
«قاب قوسین»ات کجا و مرغک پندارهاطفل ابجدخوان تو سلمان سیصد ساله است
استوار مکتب ایثار تو، عمارهاتا نفس داریم و تا خورشید می تابد به خاک
دل به عشق بی زوالت می کند اِقرارهاپای بوسی تو عزت داده ما را اینچنین
گُل نباشد کس نمی آید سراغ خارهاکی رود از خاطرم، یادت که در روز ازل
کنده اند اسم تو را بر سنگِ دل، حجّارهاداغ تو در سینه ی ما هست چون خاک تو ایم
لاله کی روییده در آغوش شوره زارهاگُل که منسوب تو گردد رنگ و بویش می دهند
شاهد حرفم گلاب و شیشه ی عطارهاوقت رزمت آنچنانی که میان کارزار
رو به تو آرند وقت خستگی، کرارهاای که با خون دلت پرورده ای اسلام را
چشم واکن که نهالت داده اکنون بارهاسنگ می خوردی و می گفتی که ایمان آورید
کس ندیده از رسولی اینچنین ایثارهابا عیادت از کسی که بارها آزرده ات
روح ایمان را دمیدی بر دل بیمارهاخم به ابرویت نیاوردی در این بیست و سه سال
بر سرت گرچه بلا بارید چون رگبارهارفتی و داغ تو پشت دین رحمت را شکست
جان به لب شد از غمت، شهرت مدینه، بارهاتا که چشمت بسته شد، ای قافله سالار عشق
رم نمودند عده ای و پاره شد افسارهاآنقدر گویم پس از تو میخِ در هم خون گریست
ناله ها برخاست بعدت از در و دیوارهامحسن عرب خالقی
مطلب مشابه: اشعار تک بیتی عارفانه در مورد خداوند با مجموعه شعر با معنی زیبا

در سوگ نبی جهان پر از ماتم شد
زین داغ گران قامت هستی خم شد
دیوار و در مدینه فریادزنان
میگفت دل فاطمه پر از غم شد
ملک وجود غرق در اندوه و در عزاست
آغاز صبح غربت زهرا و مرتضاست
قرآن عزا گرفته و عترت شده غریب
شهر مدینه را به جگر، داغ مصطفاست
خون گریه کن مدینه! کز این ماتم عظیم
گر آسمان خراب شود بر سرت رواست
گشتند انبیا همه چون فاطمه یتیم
زیرا عزای قافله سالار انبیاست
خلقت چه لایق است که صاحب عزا شود
عالم عزا گرفته و صاحب عزا خداست
اهل ولا، به هوش، که با رحلت نبی
شهر مدینه یکسره آبستن بلاست
قومی برای غصب خلافت شدند جمع
یا لَلعَجَب! وصی پیمبر، علی، کجاست
دار الولا محاصره، زهراست پشت در
دود و شراره بر فلک از بیت کبریاست
آتش زدن به خانه ی ریحانه ی رسول
پاداش رنج های شب و روز مصطفاست
آزردن بتول پس از رحلت رسول
باللَّه قسم شروع جنایات کربلاست
از لحظه ای که غصب خلافت شد از علی
تا حشر حقّ آل محمد به زیر پاست
هر روز راس شاه شهیدان به روی نِی
هر شب صدای ناله ی زهرا به گوش ماست
میثم! قسم به میثم آزاده ی علی
آزادگی ولایت سلطان اولیاستغلامرضا سازگار
امشب که ناز از مژه تر کشیدهام
با اشک خویش، نقش کبوتر کشیدهامنقاش نیستم ولی انگار، با قلم
طرح «مدینه» در دل دفتر کشیدهامماهی به روی «گنبد خضرا» به روشنی
آهی به یاد «شهر پیمبر» کشیدهامگیسوی نخلهای پریشان شهر را
در برگ ریز سرو و صنوبر کشیدهامشاید یکی، شبیه گل ارغوان شود
صدبار، عکس لاله پرپر کشیدهام«روح القدس» که داد به دستم گل غزل
دیدم به «بیت وحی خدا» سر کشیدهامصبح قیامت است و «اذاالشمس کورت»
من در «مدینه» شورش محشر کشیدهام«پیک اجل» اجازه وارد شدن گرفت
دستی که کوفت حلقه بر این در، کشیدهامدر خانه «حبیب خدا» سوز ناله را
با روز رستخیز، برابر کشیدهامزهرا که بود زمزمههایش جگر خراش
او را کنار ساقی کوثر کشیدهامپرواز روح قدسی «خورشید وحی» را
با اشک دیده، پاک و مطهر کشیدهامآتش گرفت، خیمه دلهای «اهل بیت»
این شعله را زعرش فراتر کشیدهاماین باغ، بعد داغ نبی، روز خوش ندید
این است اگر که لاله پرپر کشیدهاماشکم که پشت «پنجرههای بقیع» ریخت
دیدم که از کجا به کجا پر کشیدهامگفتم به سوز مرثیه: چنگی به دل بزن!
دیدی که نقش ساقی و ساغر کشیدهامگفت: از «شفق» بپرس که آب از سرش گذشت
امشب که ناز از مژه تر کشیدهام“محمدجواد غفورزاده”
مطلب مشابه: شعر کودکانه حضرت محمد (ص)؛ 15 اشعار زیبا در مورد پیامبر برای کودک
مُلک وجود غرق در اندوه و در عزاست
آغاز صبح غربت زهرا و مرتضاستقرآن عزا گرفته و عترت شده غریب
شهر مدینه را به جگر، داغ مصطفاستخون گریه کن مدینه! کز این ماتم عظیم
گر آسمان خراب شود بر سرت رواستگشتند انبیا همه چون فاطمه یتیم
زیرا عزای قافله سالار انبیاستخلقت چه لایق است که صاحب عزا شود
عالم عزا گرفته و صاحب عزا خداستاهل ولا، به هوش، که با رحلت نبی
شهر مدینه یکسره آبستن بلاستقومی برای غصب خلافت شدند جمع
یا لَلعَجَب! وصی پیمبر، علی، کجاستدار الولا محاصره، زهراست پشت در
دود و شراره بر فلک از بیت کبریاستآتش زدن به خانه ی ریحانه ی رسول
پاداش رنج های شب و روز مصطفاستآزردن بتول پس از رحلت رسول
باللَّه قسم شروع جنایات کربلاستاز لحظه ای که غصب خلافت شد از علی
تا حشر حقّ آل محمد به زیر پاستهر روز راس شاه شهیدان به روی نِی
هر شب صدای ناله ی زهرا به گوش ماست«میثم»! قسم به میثمِ آزاده ی علی
آزادگی ولایت سلطان اولیاستغلامرضا سازگار

ز هجران تو اشک من روان شد
زبان درد من آه و فغان شد
تو رفتی و پس از تو ای پدرجان
علی تنهاترین مرد جهان شد
مدینه نوحه خوان مکه سیه پوش
چراغ عمر پیغمبر شدخاموش
قران می گرید از آه زهرا
صلی الله علیک یا رسول الله
غروب خورشید است خون می گرید ماه
فما اعظم المصیبه یا الله اصبنا بک یا حبیبنا
صلی الله علیک یا رسول الله
آتش شعله ور از خان مولاست
تنها گشته علی تنهاتر زهراست
شکست این عزا رکن علی را
صلی الله علیک یا رسول الله
مطلب مشابه: احادیث آموزنده از معصومین و پیامبر و عکس نوشته از سخنان ناب امامان
مُلک وجود غرق در اندوه و در عزاست
آغاز صبح غربت زهرا و مرتضاستقرآن عزا گرفته و عترت شده غریب
شهر مدینه را به جگر، داغ مصطفاستخون گریه کن مدینه! کز این ماتم عظیم
گر آسمان خراب شود بر سرت رواستگشتند انبیا همه چون فاطمه یتیم
زیرا عزای قافله سالار انبیاستخلقت چه لایق است که صاحب عزا شود
عالم عزا گرفته و صاحب عزا خداستاهل ولا، به هوش، که با رحلت نبی
شهر مدینه یکسره آبستن بلاستقومی برای غصب خلافت شدند جمع
یا لَلعَجَب! وصی پیمبر، علی، کجاستدار الولا محاصره، زهراست پشت در
دود و شراره بر فلک از بیت کبریاستآتش زدن به خانه ی ریحانه ی رسول
پاداش رنج های شب و روز مصطفاستآزردن بتول پس از رحلت رسول
باللَّه قسم شروع جنایات کربلاستاز لحظه ای که غصب خلافت شد از علی
تا حشر حقّ آل محمد به زیر پاستهر روز راس شاه شهیدان به روی نِی
هر شب صدای ناله ی زهرا به گوش ماست«میثم»! قسم به میثمِ آزاده ی علی
آزادگی ولایت سلطان اولیاستغلامرضا سازگار
عزای ختم المرسلین است
گـریان امیــرالمــومنین است
این بانگ جبرییل امین است
وای محمد وای محمد
ملـک خـدا را غـم گــرفته
مدینــه را مــاتم گـرفتـه
زهـرا به خـانه دم گرفته
وای محمد وای محمد
دیگــر میــان انجمــن هــا
علـی شــده تنهـای تنهــا
از غربتش بشنـو سخن ها
وای محمد وای محمد
در بیــت وحـی از آستـانه
آتـش کشـد هر سو زبانه
زهـــرا کجــا و تــــازیــانه
وای محمد وای محمد
اهـل مـدینه ظــالم استند
شیـر خـدا را دست بستند
پهلـوی زهرا را شکستند
وای محمد وای محمد
فاطمه بی صبر و شکیب است
حبیـب را وصـــل حبیـب است
مـولا علی دیگر غریب است
وای محمد وای محمد
روح محمـد کـرده پــرواز
دوبـاره باب فتنه شد باز
غصب خلافت گشته آغاز
وای محمد وای محمد
حس می کنم رفتار تو تغییر کرده
این روزها کردار تو تغییر کردههم صبح و ظهر و هم سرشب دیدن من
می آیی و گفتار تو تغییر کردهیک فاطمه می گویی و دلشوره دارم
چون نحوه دیدار تو تغییر کردهچیزی شده ای سایه روی سر من؟
مهمانی این بار تو تغییر کردهچیزی شده؟ با مرتضای من چه گفتی؟
این روزها سردار تو تغییر کرده“علیرضا خاکساری”
مطلب مشابه: شعر در مورد حضرت محمد (ص) + اشعار عاشقانه و عرفانی برای پیامبر اسلام