متن وابستگی عاشقانه و متن های احساسی وابسته شدن
در این بخش جملات زیبای احساسی در مورد وابستگی و وابسته شدن به شخصی یا عشق و … را ارائه کرده ایم.
متن و جملات وابستگی عاشقانه
رفیق آرامشتو
به هیچ چیز و هیچ ڪس .
وابسته نڪن
تا همیشه داشته باشیش …
***
مشکل من با سیگار اینه که با اینکه حالم ازش بهم میخوره
ولی مثل سگ بهش وابستهام. این مشکل رو با برخی آدمای توی زندگیمم داشتم.
***
من زندگی کردن را یاد گرفته ام…
برای یک زندگیِ خوب، نباید به هیچ چیز و هیچ کس وابسته شد…
وابستگی فقط درد دارد!
آدمِ وابسته، جایگاه و ارزش و شخصیتش یادش میرود…
آدمِ وابسته، با دستانِ خودش تحقیر میشود…
وابسته که باشی؛
محدود میشوی،
از قطارِ موفقیت جا میمانی…
***
اعتراف میکنم دوست دارمت
یک جور خاص
کمی عاشق تر از حوا
کمی مجنون تر از لیلی
کمی شیرین تر از فرهاد
وابسته ات شدم !
آنچنان که ماه به آسمان
ماهی به دریا
و آدمی به نفس
وابستگی دارد جانانه بگویمت ؛
عشق جان من “ می خواهمت ”
و این خودش در عصر ما
آغاز داستانی عاشقانه است…
***
جملات احساسی وابسته شدن به عشق
به هیچکس زیادی وابسته نباش ،
حتی سایهی خودت وقتی تو تاریکی هستی تو رو ترک میکنه .
***
شبی باران شبی آتش
شبی آیینه و سنگم
شبی از زندگی سیرم
شبی با مرگ میجنگم.
تو آتش میشوی بر خرمن تنهای احساسم
تو را در هر نفس میبویم اما….
باز دلتنگم.
***
ایـن روزهـا،
بـا تـو،
ب وسـعـت تـمـام نـداشـتـه هـایـم،
حـرف دارم…
امـا مـجـالـی نـیـسـت تـا بـنـشـیـنـی ب پـای ایـن هـمـه حـرف،
دلـم تـنـگ اسـت،
فـقـط بـرای حـرف زدن بـا تـو…
دیـگـر نـمـیـدانـم چ کـنـم، یـا چ بـگـویـم…
***
خوش به حال پرنده ها ، دلشان که تنگ شود پر میزنند پیش هم …
***
بعضی وقتا آدما یه کاری میکنن که دیگه نمیتونی دوسشون داشته باشی ولی عجیب دلت واسه زمانی که دوسشون داشتی تنگ میشه …
***
دلتنگى نام دیگر مرگ است وقتى دور از هم اشک میریزیم ؛ طناب بلند فاصله دور گردن هر دویمان میپیچد و نگاهمان به دورترین افق مى افتد ، آنگاه فاصله ارتفاعى ست که زیر پایمان خالى میشود …
***
دلتنگی هایم را نشاندم روی دوش بادبادک و فرستادمشان به آسمان …
دارد باران می بارد !
***
جملات خاص وابستگی به عشق
دلتنگت می شوم و چشمانم را روی هم می گذارم بلکه یادت را فراموش کنم …
تو بگو دلکم مگر می شود یک دنیا را فراموش کرد ؟
***
دلم تنگ است مثلِ لباسِ سال های دبستانم ، مثلِ سال های ماموریت های طولانی پدر که نمی فهمیدم وقتی می گویند کسی دور است یعنی چقدر دور است …
***
وقتی دلتنگم بشقاب ها را نمی شکنم
شیشه ها را نمی شکنم
غــرورم را نمی شکنم
دلت را نمی شکنم
در این دلتنگی ها زورم به تنها چیزی که میرسد ، این بغض لعنتی است …
***
تو ک میگویی مرا دوست داری
چرا اشکهایم را پاک نمیکنی ،
چرا دلتنگم نمیشوی و مرا صدا نمیکنی؟
***
تیــــک تیـــک ثانیه ها در گوش دقایق می خوانند و…
دقایق برای ساعت ها نجوا می کنند….
ساعتها، روزها را ب بازی می گیرند و….
روزهـــــــــا ، ماه هـــــــا را و ….
ماه هــــــا….. سالهــــــــا را
واین چنین می شود ک ایام می گذرد
و من روزهای بی قراری و دلتنگی و تنهاییم را
باهزار روایت بی الفبا از حضور تو ترسیم می کنم و…
می گویم:
***
نگران دلتنگی هایم نباش
اینجا اگر سیل هم بیاید هیچ سکوتی شکسته نمی شود
و هیچ بغضی، در فریاد نمی ترکد
اینجا ب ظاهر آرام است و هیچ تلاطمی رودخانه را ب هم نمی ریزد
و هیچ صدایی گوش را نمی آزارد
پس
بیا و کنارم بنشین بی آنکه نگران دلتنگی هایم باشی
***
وقتی تــــــــــو نیستی
چقدر دل تنــــــگ می شوم گاهی خیلی زیاد…
و این دلتنگـــــــــی می بردم تا ترس.
یک ترس دائمی ک نکند این دلتنگی ها همیشگی بشود