اشعار عید نوروز و بهار | گلچین شعر کوتاه و بلند در مورد فصل بهار و سال نو

مجموعه اشعار زیبا در مورد بهار و سال نو

در این مطلب روزانه مجموعه اشعار عید نوروز، بهار و سال نو را آماده ایم. این اشعار نو، کودکانه، رباعیات، غزل، شعر معاصر و … همگی در مورد زیبایی های بهار و سال نو هستند و امیدواریم که از خواندن اشعار کوتاه و بلند لذت ببرید.

اشعار عید نوروز و بهار | گلچین شعر کوتاه و بلند در مورد فصل بهار و سال نو

شعر کودکانه عید نوروز

دوباره آمد از راه
بهار سبز و زیبا

جوانه زد درختان
در ده کوچک ما

پروانه‌‏های رنگی
می‏‌رقصند روی گل‌ها

در دشت و در بیابان
در باغ‌های زیبا

مادربزرگ خوبم
دوباره سفره چیده

هفت سین سفره گوید
که سال نو رسیده

ملیحه آقاجانی

عید نوروز می‌‏رسد از راه
شادی از روی خانه می‏‌بارد

پدرم با چه دقتی دارد
بوته‌‏های بنفشه می‏‌کارد

مادر مهربان من از صبح
شستشو کرده هر چه را بوده

پرده را شسته، شیشه را شسته
نیست در خانه، ذره‌ای دوده

تازه وقت غروب هم مادر
خسته، اما برای شادی ما

می‏‌نشیند لباس می‌‏دوزد
تا بپوشیم روز عید آن را

سپیده رحیمی

مبارک‌تر شب و خرم‌ترین روز
به استقبالم آمد بخت پیروز

دهلزن گو دو نوبت زن بشارت
که دوشم قدر بود امروز نوروز

سعدی

اشعار عید نوروز و بهار | گلچین شعر کوتاه و بلند در مورد فصل بهار و سال نو

این عید به نور فاطمیه زیباست

روزیه تمام سال من با زهراست

با بردن نام فاطمه فهمیدم

سالی که نکوست از بهارش پیداست

در پناه مهدی فاطمه باشید..

جهان از باد نوروزي جوان شد

زهي زيبا كه اين ساعت جهان شد

شمال صبحدم مشكين نفس گشت

صباي گرم رو، عنبر فشان شد

عطار

✅ مطلب مشابه: شعر تبریک عید نوروز و سال نو + متن و جملات سال نو مبارک

اشعار عید نوروز و بهار | گلچین شعر کوتاه و بلند در مورد فصل بهار و سال نو

شعر نو در مورد نوروز

سالی
نوروز
بی چلچله بی بنفشه می‌آید،
بی گردش مرغانه رنگین
بر آینه
و جنبش ِ سردِ برگِ نارنج
برآب.

سالی
نوروز
بی گندم سبز و سُفره می‌آید،
بی رقص عفیفِ شعله
در مَردَنگی
بی پیغام ِ خموش ِ ماهی‌ها
از تُنگ:

سالی
نوروز
بی خبر می‌آید.
با مردانی که سنگینی انتظار
بر شانه‌های خمیده ایشان است:
لاله‌های سوخته
نام‌های ممنوع خود را باز می‌یابند
و تاقچه
با کتاب‌ها
تقدیس می‌شود.
در گذرگاه‌های شهادت
شمع‌های خاطره افروخته خواهد شد،
دروازه‌های بسته
به ناگاه
فراز خواهد شد،
دستان اشتیاق از دریچه‌ها دراز خواهد شد
لبان فراموشی
به خنده باز خواهد شد
و نوروز در معبری از غریو
تا شهر خسته
پیشباز خواهد شد.

سالی
آری
بی گاهان
نوروز
چنین آغاز خواهد شد

نوروز ۱۳۵۶
احمد شاملو

آمد بهار خرم با رنگ و بوی طیب
با صد هزار نزهت و آرایش عجیب

اکنون خورید باده و اکنون زیید شاد
کاکنون برد نصیب حبیب از بر حبیب

ساقی گزین و باده و می‌خور به بانگ زیر
کز کشت سار نالد و از باغ عندلیب

هر چند نوبهار جهان است به چشم خوب
دیدار خواجه خوبتر، آن مهتر حسیب

رودکی

اشعار عید نوروز و بهار | گلچین شعر کوتاه و بلند در مورد فصل بهار و سال نو

شعر کوتاه عید نوروز

وقتی تو نیستی چه بهاری چه سبزه‌ای؟
‎این عید هم مبارک آنها که با تو اند

مجتبی صادقی

دیگران در تب و تاب شب عیدند ولى
مثل یک سال گذشته به تو مشغولم من

کاظم بهمنی

استخوان سوز سیاهی زمستان شده‌ام
بلکه نوروز بیاید به بهارم برسم

شهریار

نوروز و جهان چون بت نو آیین
از لاله، همه کوه بسته آذین

کسایی مروزی

اشعار عید نوروز و بهار | گلچین شعر کوتاه و بلند در مورد فصل بهار و سال نو

بس که بد می‌گذرد زندگی اهل جهان
مردم از عمر چو سالی گذرد عید کنند

منسوب به صائب تبریزی

رسید موسم نوروز و روزگار شکفت
فرخنده گلِ شادی، بهار شکفت

فیاض لاهیجی

ای نیم تو سنگ و نیم دیگر آهن

با این همه غم ببین چه کردی با من

پاییز شدم … دعایت مقبول افتاد

حالا دل تو بهار ؛ چشمت روشن !

حنظله ربانی

✅ مطلب مشابه: شعر بهار + مجموعه اشعار بلند، کوتاه، دو بیتی و شعر نو از شاعران مختلف با موضوع بهار

اشعار عید نوروز و بهار | گلچین شعر کوتاه و بلند در مورد فصل بهار و سال نو

تا هست چنین که طبع اطفال
در هرشب عید شادمان است

اهلی شیرازی

چو گشت از روی تو دلشاد نوروز
در گنج طرب بگشاد نوروز

کمال الدین اسماعیل

من رنگ خزان دارم و تو رنگ بهار
تا این دو یکی نشد نیامد گل و خار

این خار و گل ارچه شد مخالف دیدار
بر چشم خلاف بین بخند اي گلزار

رسید موسم نوروز و گاه آن آمد
که دل هوای گلستان و لاله‌زار کند

عبید زاکانی

ای خدای دگرگون کننده دلها و دیده ها

ای تدبیر کننده روز و شب

ای دگرگون کننده حالی به حالی دیگر

حال مارا به بهترین حال دگرگون کن

سال نو مبارک

اشعار عید نوروز و بهار

نوروز بزرگم بزن ای مطرب امروز
زیرا که بود نوبت نوروز به نوروز

منوچهری

بر خیز که باد صبح نوروز
در باغچه می‌کند گل افشان

سعدی

شادند جهانیان به نوروز و به عید
عید من و نوروز من امروز توئی

مولانا

ز کوی یار می‌آید نسیم باد نوروزی
از این باد ار مدد خواهی چراغ دل برافروزی

حافظ

اشعار عید نوروز و بهار

باغ در ایام بهاران خوش است

موسم گل با رخ یاران خوشست

چون گل نوروز کند نافه باز

نرگس سرمست در آید به ناز

” اشعار امیر خسرو دهلوی “

چو سال آمد مبارک دان تو نوروز
که دیدستی حقیقت عید نوروز

به روز نو کنون تو در رسیدی
بهار و سال نو را باز دیدی

گلت بشکفت و نرگس بار آورد
وصالت در درون این بار آورد

یقین جانان منم امروز پیدا
به بخت و طالع اینجائی هویدا

عطار

✅ مطلب مشابه: شعر عاشقانه تبریک سال نو + شعر زیبای بهار و نوروز تقدیم به عشق و همسر

اشعار عید نوروز و بهار

عید آمده سربه سبزه و گل بزنیم
با برگ شقایقی تفأل بزنیم

هر چند که دوریم ز هم با دم عشق
بین دلمان تا به ابد پل بزنیم

محمدعلی ساکی

آمد بهار و بخت که عشرت فزا شود
از هر طرف هزار گل فتح وا شود

گلشن شود نشیمن سلطان نوبهار.
چون بهر شاه تخت مرصع بنا شود

خاقانی

رباعیات و دو بیتی نوروز

اشعار عید نوروز و بهار

عید آمده سربه سبزه و گل بزنیم
با برگ شقایقی تفأل بزنیم

هر چند که دوریم ز هم با دم عشق
بین دلمان تا به ابد پل بزنیم

محمدعلی ساکی

مژده اي دل که دگرباره بهار آمده است

خوش خرامیده و با حسن و وقار آمده است

به تو اي باد صبا می دهمت پیغامی

این پیامی است که از دوست به یار آمده است

شاد باشید دراین عید ودر این سال جدید

آرزویی است که از دوست به یار آمده است

تا تو هستی دل من،جای پریشانی نیست
که پریشانی و غم یکسره نومید از توست

باغ‌ها را تو سرافرازی و سبزی دادی
ای که نوروز و بهاران ز تو وعید از توست

حسین منزوی

نوروز که هرچمن دل افروز بود
نقش گل و خار عبرت آموز بود

گر جامه به جان ز معرفت نو گردد
هرروز به دل نشاط نوروز بود

شکیب اصفهانی

بر چهره گل نسیم نوروز خوش است
بر طرف چمن روی دل افروز خوش است

از دی که گذشت هرچه گویی خوش نیست
خوش باش و مگو ز دی که امروزخوش است

خیام

بهاری داری از وی بر خور امروز
که هر فصلی نخواهد بود نوروز

گلی کو را نبوید آدمی زاد
چو هنگام خزان آید برد باد

نظامی

آن شب که تو در کنار مایی روزست
و آن روز که با تو می‌رود نوروزست

دی رفت و به انتظار فردا منشین
دریاب که حاصل حیات امروزست

سعدی

✅ مطلب مشابه: اشعار کودکانه نوروز + چند شعر زیبای به زبان کودکانه برای سال نو

نوروز که سیل در کمر می‌گردد
سنگ از سر کوهسار در می‌گردد

از چشمه چشم ما برفت این‌همه سیل
گویی که دل تو سخت‌تر می‌گردد

سعدی

چون پرند نیگلون بر روی بندد مرغزار

پرنیان هفت رنگ اندر سر آرد کوهسار

خاک را چون ناف آهو مشک زاید بی قیاس

بید را چون پر طوطی برگ روید بی شمار

دوش وقت نیم شب بوی بهار آورد باد

حبذا باد شمال و خرما بوی بهار

بادگویی مشک سوده دارد اندر آستین

باغ گویی لعبتان جلوه دارد در کنار

ارغوان لعل بدخشی دارد اندر مرسله

نسترن لولوی لالا دارد اندر گوشوار

تا بر آمد جامهای سرخ مل بر شاخ گل

پنجه های دست مردم سر برون کرد از جنار

راست پنداری که خلعتهای رنگین یافتند

باغهای پر نگار از داغگاه شهریار

فرخی سیستانی

اشعار عید نوروز و بهار

شعر معاصر سنتی عید نوروز

خوشا بهار که پیغام آشتی با اوست
نظر کنید که هنگام آشتی با اوست

خوشا طلیعه نوروز خانگی یاران
خوشا طلیعه که فرجام آشتی با اوست

حدیث باد به گوش درخت اگر گفتی
به هوش باش که خود نام آشتی با اوست

شکوفه بر سر پیمان خویش می‏مانَد
و جشن ساده ایام آشتی با اوست

به رسم گل نچشیدی اگر حرامت باد
شراب وصل که انجام آشتی با اوست

میان عهد تو و من اگر خلاف افتد
خوشا نسیم که اعلام آشتی با اوست

غلام‏حسین عمرانی

کنار پنجره بوی بهار می‌آید
بهار با دل عاشق کنار می‌آید

چمن حکایت اردیبهشت می‌گوید
شمیم نرگس و آوای سار می‌آید

برای باغ و چمن نه، برای این دل تنگ
بهار با دو سه تا گل، به بار می‌آید

به موج‌های فروخفته مژده خواهم داد
که ماه، بر سر قول و قرار می‌آید

نسیم جامه‌دران می‌رسد ز هر طرفی
صلای عشق و صدای سه تار می‌آید

تفألی زدم و حافظ عزیزم گفت:
«زهی خجسته زمانی که یار می‌آید»

جویا معروفی

✅ مطلب مشابه: شعر تحویل سال نو + متن و جملات زیبای بهار و آغاز سال جدید

آری! هوا خوش است و غزل‌خیز در بهار
باریده است خنده یکریز در بهار

از باد نوبهار، حدیث است تن مپوش
باید درید جامه پرهیز در بهار

اما خدا نیاورد آن روز را که آه
گیرد دلی بهانه پاییز در بهار

بی دید و بازدید تو تبریک عید چیست؟
چندین دروغ مصلحت آمیز در بهار

با دیدنم پر از عرق شرم می‌شوند
گل‌های شادکامِ دل انگیز در بهار

می‌بینم ای شکوفه! که خون می‌شود دلت
از شاخه انار میاویز در بهار

محمدمهدی سیار

نوروز بمانید که ایام شمایید
آغاز شمایید و سرانجام شمایید

آن صبح نخستین بهاری که به شادی
می‌آورد از چلچله پیغام شمایید

آن دشت طراوت زده آن جنگل هشیار
آن گنبد گردننده آرام شمایید

خورشید گر از بام فلک عشق فشاند
خورشید شما عشق شما بام شمایید

نوروز کهنسال کجا غیر شما بود؟
اسطوره جمشید و جم و جام شمایید

عشق از نفس گرم شما تازه کند جان
افسانه بهرام و گل اندام شمایید

هم آینه مهر و هم آتشکده عشق
هم صاعقه خشم ِ بهنگام شمایید

امروز اگر می‌چمد ابلیس، غمی نیست
در فنّ کمین حوصله دام شمایید

گیرم که سحر رفته و شب دور و دراز است
در کوچه خاموش زمان، گام شمایید

ایام به دیدار شمایند مبارک
نوروز بمانید که ایام شمایید

پیرایه یغمایی

عید آمد و ما خانه ی خود را نتکاندیم
گردی نستردیم و غباری نستاندیم

دیدیم که در کسوت بخت آمده نوروز
از بیدلی آن را ز در خانه براندیم

هر جا گذری غلغله شادی و شور است
ما آتش اندوه به آبی ننشاندیم

آفاق پر از پیک و پیام است، ولی ما
پیکی ندواندیم و پیامی نرساندیم

احباب کهن را نه یکی نامه بدادیم
و اصحاب جوان را نه یکی بوسه ستاندیم

من دانم و غمگین دلت، ای خسته کبوتر
سالی سپری گشت و تو را ما نپراندیم

صد قافله رفتند و به مقصود رسیدند
ما این خرک لنگ ز جویی نجهاندیم

ماننده افسون‌زدگان، ره به حقیقت
بستیم و جز افسانه بیهوده نخواندیم

از نه خم گردون بگذشتند حریفان
مسکین من و دل در خم یک زاویه ماندیم

طوفان بتکاند مگر امید که صد بار
عید آمد و ما خانه خود را نتکاندیم

مهدی اخوان ثالث

رسید موکب نوروز و چشم فتنه غنود
درود باد بر این موکب خجسته، درود

به کتف دشت یکی جوشنی است مینا رنگ
به فرق کوه یکی مغفری است سیم اندرود

سپهر گوهر بارد همی به مینا درع
سحاب لؤلؤ پاشد همی به سیمین خود

شکسته تاج مرصع به شاخک بادام
گسسته عقد گهر بر ستاک شفتالود

به طرف مرز بر آن لاله‌های نشکفته
چنان بود که سر نیزه‌های خون‌آلود

به روی آب نگه کن که از تطاول باد
چنان بود که گه مسکنت جبین یهود

صنیع آزر بینی و حجت زردشت
گواه موسی یابی و معجز داوود

به هرکه درنگری، شادیی پزد در دل
به هرچه برگذری، اندهی کند بدرود

یکی است شاد به سیم و یکی است شاد به زر
یکی است شاد به چنگ و یکی است شاد به رود

همه به چیزی شادند و خرم‌اند و لیک
مرا به خرمی ملک شاد باید بود

ملک الشعرا بهار

اشعار عید نوروز و بهار

اشعار عید نوروز و سال نو از شاعران نامی ایران

عید آمد و مرغان ره گل‌زار گرفتند
وز شاخه گل داد دل زار گرفتند

از رنگ چمن پرده بزاز دریدند
وز بوی سمن طاقت عطار گرفتند

پیران کهن بر لب انهار نشستند
مستان جوان دامن کهسار گرفتند

زهاد ز کف رشته تسبیح فکندند
عباد ز سر دسته دستار گرفتند

یک قوم قدم از سر سجاده کشیدند
یک جمع سراغ از در خمار گرفتند

یک زمره به شوخی لب معشوق گزیدند
یک فرقه به شادی می گلنار گرفتند

یک طایفه شکر ز لب دوست مزیدند
یک سلسله ساغر ز کف یار گرفتند

یک جرگه بی چشم سیه مست فتادند
یک حلقه خم طره طرار گرفتند

نوروز همایون شد و روز می گلگون
پیمانه‌کشان ساغر سرشار گرفتند

شیرین دهنی بوسه به من داد در این عید
کز شکر او قند به خروار گرفتند

میران و وزیران و مشیران و دلیران
دربارگه شاه جهان بار گرفتند

در پای سریر ملک مملکت آرا
بر کف شعرا دفتر اشعار گرفتند

خدام در دولت دارای گهربخش
بر سر طبق درهم و دینار گرفتند

ابنای جهان عیدی هر ساله خود را
از شاه جوان بخت جهان‌دار گرفتند

اسکندر جمشیدسیر ناصردین شاه
کز ابر کفش گوهر شه وار گرفتند

فرخنده شد از فر شهی عید فروغی
کز وی همه شاهان سبق کار گرفتند

فروغی بسطامی

سال نو و اول بهار است
پای گل و لاله در نگار است

والای شقایق است دررنگ
پیراهن غنچه نیم کار است

آن شعله که لاله نام دارد
در سنگ هنوز چون شرار است

پستان شکوفه است پر شیر
نوباوه باغ شیرخوار است

برگ از سر شاخه تازه جسته
گویا که مگر زبان مار است

این فرش زمردی ببینید
کش از نخ سبزه پود وتار است

ای پرده نشین گل بهاری
مرغ چمنت در انتظار است

این وزن ترانه می‌سراید
مرغی که مقیم شاخسار است

کای تازه بهار عالم افروز
هر روز تو عید باد و نوروز

(بندی از یک ترکیب‌بند)
وحشی بافقی

✅ مطلب مشابه: متن تبریک نوروز باستانی به برادر + 30 جمله زیبای تبریک سال نو به داداش

خیمه نوروز بر صحرا زدند
چار طاق لعل بر خارا زدند

لاله را بنگر که گویی عرشیان
کرسی از یاقوت بر مینا زدند

کارداران بهار از روز گل
زال زر بر روضه خضرا زدند

از حرم طارم نشینان چمن
خرگه گلریز بر صحرا زدند

گوشه‌های باغ ز آب چشم ابر
خنده ها بر چشمهای ما زدند

در هوای مجلس جمشید عهد
غلغل اندر طارم اعلا زدند

باد نوروزش همایون، کاین ندا
قدسیان در عالم بالا زدند

مطربان طبع خسرو گاه نطق
طعنه‌ها بر بلبل گویا زدند

امیرخسرو دهلوی

اشعار عید نوروز و بهار

نوروز فرخ آمد و نغز آمد و هژیر
با طالع مبارک و با کوکب منیر

ابر سیاه چون حبشی دایه‌ای شده‌ست
باران چو شیر و لاله‌ستان کودکی بشیر

گر شیرخواره لاله ستانست، پس چرا
چون شیرخواره، بلبل کو برزند صفیر!

صلصل به لحن زلزل وقت سپیده‌دم
اشعار بونواس همی‌خواند و جریر

بر بید، عندلیب زند، باغ شهریار
برسرو، زندواف زند، تخت اردشیر

عاشق شده‌ست نرگس تازه به کودکی
تا هم به کودکی قد او شد چو قد پیر

با سرمه‌دان زرین ماند خجسته راست
کرده به جای سرمه، بدان سرمه‌دان عبیر

گلنار، همچو درزی استاد برکشید
قواره حریر، ز بیجاده‌گون حریر

گویی که شنبلید همه شب زریر کوفت
تا بر نشست گرد به رویش بر، از زریر

برروی لاله، قیر به شنگرف برچکید
گویی که مادرش همه شنگرف داد وقیر

بر شاخ نار اشکفه سرخ شاخ نار
چون از عقیق نرگسدانی بود صغیر

نرگس چنانکه بر ورق کاسه رباب
خنیاگری فکنده بود حلقه‌ای ز زیر

برگ بنفشه، چون بن ناخن شده کبود
در دست شیرخواره به سرمای زمهریر

وان نسترن، چو مشکفروشی، معاینه
در کاسهٔ بلور کند عنبرین خمیر

اکنون میان ابر و میان سمنستان
کافور بوی باد بهاری بود سفیر

منوچهری

برآمد باد صبح و بوی نوروز
به کام دوستان و بخت پیروز

مبارک بادت این سال و همه سال
همایون بادت این روز و همه روز

چو آتش در درخت افکند گلنار
دگر منقل منه آتش میفروز

چو نرگس چشم بخت از خواب برخاست
حسد گو دشمنان را دیده بردوز

بهاری خرم است ای گل کجایی
که بینی بلبلان را ناله و سوز

جهان بی ما بسی بوده‌ست و باشد
برادر جز نکونامی میندوز

نکویی کن که دولت بینی از بخت
مبر فرمان بدگوی بدآموز

منه دل بر سرای عمر سعدی
که بر گنبد نخواهد ماند این گوز

دریغا عیش اگر مرگش نبودی
دریغ آهو اگر بگذاشتی یوز

سعدی

چو خورشید تابان میان هوا
نشسته بر او شاه فرمانروا

جهان انجمن شد بر تخت او
شگفتی فرو مانده از بخت او

به جمشید بر گوهر افشاندند
مران روز را «روز نو» خواندند

سر سال نو هرمز فرودین
برآسوده از رنج روی زمین

بزرگان به شادی بیاراستند
می ‌و جام و رامشگران خواستند

چنین جشن فرخ از آن روزگار
به ما ماند از آن خسروان یادگار

فردوسی

ز کوی یار می‌آید نسیم باد نوروزی
از این باد ار مدد خواهی چراغ دل برافروزی

چو گل گر خرده‌ای داری خدا را صرف عشرت کن
که قارون را ضررها داد سودای زراندوزی

ز جام گل دگر بلبل چنان مست می لعل است
که زد بر چرخ فیروزه صفیر تخت فیروزی

به صحرا رو که از دامن غبار غم بیفشانی
به گلزار آی کز بلبل غزل گفتن بیاموزی

چو امکان خلود ای دل در این فیروزه ایوان نیست
مجال عیش فرصت دان به فیروزی و بهروزی

طریق کام بخشی چیست ترک کام خود کردن
کلاه سروری آن است کز این ترک بردوزی

سخن در پرده می‌گویم چو گل از غنچه بیرون آی
که بیش از پنج روزی نیست حکم میر نوروزی

ندانم نوحه قمری به طرف جویباران چیست
مگر او نیز همچون من غمی دارد شبانروزی

می‌ای دارم چو جان صافی و صوفی می‌کند عیبش
خدایا هیچ عاقل را مبادا بخت بد روزی

جدا شد یار شیرینت کنون تنها نشین ای شمع
که حکم آسمان این است اگر سازی و گر سوزی

به عجب علم نتوان شد ز اسباب طرب محروم
بیا ساقی که جاهل را هنیتر می‌رسد روزی

می اندر مجلس آصف به نوروز جلالی نوش
که بخشد جرعه جامت جهان را ساز نوروزی

نه حافظ می‌کند تنها دعای خواجه تورانشاه
ز مدح آصفی خواهد جهان عیدی و نوروزی

جنابش پارسایان راست محراب دل و دیده
جبینش صبح خیزان راست روز فتح و فیروزی

حافظ

✅ مطلب مشابه: متن تبریک مذهبی عید نوروز + جملات با موضوع مذهبی برای تبریک سال نو

نوبهار است در آن کوش که خوشدل باشی
که بسی گل بدمد باز و تو در گل باشی

من نگویم که کنون با که نشین و چه بنوش
که تو خود دانی اگر زیرک و عاقل باشی

چنگ در پرده همین می‌دهدت پند ولی
وعظت آن گاه کند سود که قابل باشی

در چمن هر ورقی دفتر حالی دگر است
حیف باشد که ز کار همه غافل باشی

نقد عمرت ببرد غصه دنیا به گزاف
گر شب و روز در این قصه مشکل باشی

گر چه راهیست پر از بیم ز ما تا بر دوست
رفتن آسان بود ار واقف منزل باشی

حافظا گر مدد از بخت بلندت باشد
صید آن شاهد مطبوع شمایل باشی

حافظ

نفس باد صبا مشک فشان خواهد شد
عالم پیر دگرباره جوان خواهد شد

ارغوان جام عقیقی به سمن خواهد داد
چشم نرگس به شقایق نگران خواهد شد

این تطاول که کشید از غم هجران بلبل
تا سراپرده گل نعره زنان خواهد شد

گر ز مسجد به خرابات شدم خرده مگیر
مجلس وعظ دراز است و زمان خواهد شد

ای دل ار عشرت امروز به فردا فکنی
مایه نقد بقا را که ضمان خواهد شد

ماه شعبان منه از دست قدح کاین خورشید
از نظر تا شب عید رمضان خواهد شد

گل عزیز است غنیمت شمریدش صحبت
که به باغ آمد از این راه و از آن خواهد شد

مطربا مجلس انس است غزل خوان و سرود
چند گویی که چنین رفت و چنان خواهد شد

حافظ از بهر تو آمد سوی اقلیم وجود
قدمی نه به وداعش که روان خواهد شد

حافظ

من پاییز را جارو میکنم

زمستان را پارو میکنم

تابستان را میشویم تاهمیشه بهار باشد

من رفتگرم،آفتاب و آب و باد همکاران من هستند

اما کاش میتوانستم دلهای مردم را هم آب وجارو کنم

مولانا

مطالب مشابه را ببینید!

تبریک عید نوروز + جملات قشنگ تبریک سال نو برای استوری، پروفایل، کپشن و بیو تبریک عید نوروز به امام زمان + پیام های معنوی تبریک نوروز به ولیعصر تبریک معنوی عید نوروز؛ جملات سنگین و خاص مذهبی و معنوی سال نو مبارک متن قشنگ برای تبریک عید نوروز؛ زیباترین و جدیدترین جملات کوتاه سال نو تبریک سال نو به دایی، عمو، خاله و عمه + متن های صمیمانه تبریک عید نوروز به فامیل عکس نوشته تبریک عید نوروز + متن قشنگ و زیبا برای تبریک سال نو جملات تبریک عید نوروز ، عکس نوشته و اس ام اس تبریک سال نو جملات فلسفی تبریک عید نوروز؛ متن های سنگین مفهومی تبریک سال نو متن ادبی تبریک عید نوروز + متن کوتاه تبریک سال نو اداری و خودمانی متن تیکه دار تبریک سال نو با جملات کنایه ای تبریک عید نوروز و سال جدید