شعر تحویل سال نو + متن و جملات زیبای بهار و آغاز سال جدید
در این بخش روزانه مجموعه شعر تحویل سال نو و عید نوروز با مضامین عاشقانه و صمیمانه را گردآوری کرده ایم و برای کسانی که دوستشان دارید می توانید در موقع تحویل سال نو بفرستید. در ادامه مجموعه اشعار زیبا در مورد بهار و آغاز سال نو را می خوانید.
شعر تحویل سال نو + مجموعه اشعار بهار و سال جدید
تنها خداست که میداند «بهترین»
در زندگیات چگونه معنا میشود!
من در سال نو آن بهترین را برایت آرزو میکنم.
نوروزت مبارک.
بر چهره ی گل نسیم نوروز خوش است
بر طرف چمن روی دل افروز خوش است
از دی که گذشت هر چه بگویی خوش نیست
خوش باش ومگو ز دی که امروزخوش استخیام نیشابوری
اینک بهار تا دروازههای شهر رسیده و رستاخیز دوباره در گیتى دمیده،
و من در دعایی خاضعانه به درگاه مدبر هستی،
احسن الحال را برای شما آرزو میکنم …
نوروز پیشاپیش مبارک.
پروردگارا، در این روزهای پایانی سال
به خواب عزیزانمان آرامش، به بیداریشان آسایش، به زندگیشان عافیت
به عشقشان ثبات، به مهرشان وفا، به عمرشان عزت
به رزقشان برکت و به وجودشان صحت عطا بفرما، آمین
سال نو بر شما مبارک.
باز باران با ترانه می خورد بر بام خانه آمد آن روز بارانی گفت که آمد روز عید گفت هر لحظه تنها مانده در این شب رویایی گفت که شاید دل عید شده اسیر باز بهار آمد در این خانه ی تنهای ما همه گفتیم عید آمد بوی بهار آمد(ببخشید که کمی گیج شدیم منظور همان عید شما مبارک است)
نوروز پیامبر مهر است که مرا وا میدارد تنها به خاطر تو دوست داشتن را یاد بگیرم.
مهربانم سال نو مبارک.
و بر آمد بهاری دیگر مست و زیبا و فریبا،
چون دوست سبدی پیدا کن،
پر کن از سوسن و سنبل
که نکوست همره باد بهاری بفرست
پیک نوروزی و شادی بر دوست …
سال نو بر شما مبارک.
بوی جان می آید اینک از نفس های بهار
دستهای پر گل اند این شاخه ها ، بهر نثار
با پیام دلکش ” نوروزتان پیروز باد ”
با سرود تازه ” هر روزتان نوروز باد ”
شهر سرشار است از لبخند ، از گل ، از امید
تا جهان باقی است این آئین جهان افروز باد . . .
✅ مطلب مشابه: جملات تبریک سال نو + متن های رسمی و صمیمانه تبریک عید نوروز به دوست و همکار و آشنایان
باد نوروزی همی در بوستان بت گر شود
تا ز صنعش هر درختی لعبتی دیگر شود
در این بهار دلانگیز، مزرع سینهاتان از سبزه محبت سبز و خرم باد؛
یادت همه روز خوشتر از عید کاین منشأ شادی جهان است.
در این بهار سبز و روحبخش، امید است که
نظر مهر ربوبیت در دلتان بر دوام،
بر بساط عافیت آرام،
کارهایتان بر نظام،
دولتتان تمام،
و روز و نوروزتان فرخنده در ایام باشد.
سبزترین و دلنوازترین تبریکات خود را تقدیم حضورتان میکنم؛
دلتان در نظر حق شادان و جانتان به مهر ازل نازان باد.
دو قدم مانده به خندیدن برگ
یک نفس مانده به ذوق گل سرخ
چشم در چشم بهاری دیگر
تحفه ای یافت نکردم که کنم هدیه تان
یک سبد عاطفه دارم
همه ارزانی تان …“عید نوروز مبارک”
شعر زیبا در مورد بهار
بال را حس کنی و اوج بگیری
تا خودت را به صف عشق سپاری
خداوندا ، نمیدانم چه تقدیری مرا فرموده ای اما
برای دوستان من عطا فرما :
هزار و سیصد امید
هزار و سیصد و نود بهروزی
هزار و سیصد و نود و ششلبخند زیبا
سال نو بر شما و خانواده محترمتان مبارک باد“نوروز مبارک”
✅ مطلب مشابه: جملات غمگین تبریک سال نو و عید به مادر فوت شده با متن های غمگین و سوزناک
سال تحویل بهانه ست بهانه
تا تو از پیله خود دست بداری
در این بهار سبز و روح بخش ، امید است :
نظر مهر ربوبیت در دلتان بر دوام
بربساط عافیت آرام
کارهایتان بر نظام
دولتتان تمام و روز و نوروزتان فرخنده در ایام باشد
“نوروز ۹۸ مبارک”
سبزه عمر که پژمرد، تو از نو
در دلش دانهای از عشق بکاری
سفره آراستهام کاش بیایی
گرهای را به تن سبزه گذاری
سین امسال فقط ساعت دیدار
با تو هر لحظه و هر جاست بهاری
ای خدای دگرگون کننده دلها و دیده ها ای تدبیر کننده روز و شب ای دگرگون
کننده حالی به حالی دیگر حال مارا به بهترین حال دگرگون کن“نوروز مبارک”
سال نو بی تو مرا نیست شراری
چشمها گریهکنان، خنده فراری
شعر زیبای تحویل سال نو
تا کی کنار سفره ما جات خالی است
تا کی بریزم اشک تو را مثل آبشار
این لحظهها غیاب تو را رنج میکشند
این لحظهها که بی تو ندارند اعتبار
چند سال و چند عید باید از عمر تو بگذره تا آدم بشی؟…
یک سال از عمرت گذشت، ولی باز تو همونی که بودی…
فرشته دوست داشتنی بهارمبارک!
✅ مطلب مشابه: عکس نوشته سال نو مبارک برای پروفایل + زیباترین متن های تبریک عید نوروز
وقتی که در هوای کسی غوطه میخوری
هر لحظهاش برابر قرنیست انتظار
ای از تو پر شده هوس هفت سین من!
دارد دلم به شور میافتد در این حصار
تو از کجا شروع شدی از کجای شعر؟
تو از کجا شروع شدی حس ماندگار
***
امسال هم بهار تو یعنی نیامدن
حتی نیامده است کمی با دلم کنار
اشعار زیبای تحویل سال جدید برای عشق و دوستان
هی آسمان بیا و تو هم در خودت ببار
امسال هم نیامد و تحویل شد بهار
با تابش زلف و رخت ای ماه دلفروز
از شام تو قدر آید و از صبح تو نوروز
از جنبش موی تو برآید دو گل از مشک
وز تابش روی تو برآید دو شب از روز
بر گرد یکی گرد دل ما و در آن دل
گر جز غم خود یابی آتش زن و بفروز
هر چند همه دفتر عشاق بخواندیم
با این همه در عشق تو هستیم نو آموز
در مملکت عاشقی از پسته و بادام
بوس تو جهانگیر شد و غمزه جهان سوز
تا دیدهٔ ما جز به تو آرام نگیرد
از بوسهش مهری کن و ز غمزهش بردوز
با هجر تو هر شب ز پی وصل تو گویم
یارب تو شب عاشق و معشوق مکن روز
✅ مطلب مشابه: متن ادبی تبریک عید نوروز + متن کوتاه تبریک سال نو اداری و خودمانی
یا مقلب، قلب ما در دست توست
یا محول، حال ما سر مست توست
کن تو تدبیری که در لیل و نهار
حال قلب ما شود همچو بهار
جهان از باد نوروزی جوان شد
زهی زیبا که این ساعت جهان شد
شمال صبحدم مشکین نفس گشت
صبای گرم رو عنبر فشان شد
تو گویی آب خضر و آب کوثر
ز هر سوی چمن جویی روان شد
چو گل در مهد آمد بلبل مست
به پیش مهد گل نعرهزنان شد
کجایی ساقیا درده شرابی
که عمرم رفت و دل خون گشت و جان شد
قفس بشکن کزین دام گلوگیر
اگر خواهی شدن اکنون توان شد
چه میجویی به نقد وقت خوش باش
چه میگویی که این یک رفت و آن شد
یقین میدان که چون وقت اندر آید
تو را هم میبباید از میان شد
چو باز افتادی از ره ره ز سر گیر
که همره دور رفت و کاروان شد
بلایی ناگهان اندر پی ماست
دل عطار ازین غم ناگهان شد
شعر بهار
عقل تکرار را نمیپذیرد؛
اما احساس آری
طبیعت نیز دوستدار تکرار است
طبیعت را ساختهاند از تکرار
تکرار بهار مبارک …
ز کوی یار میآید نسیم باد نوروزی
از این باد ار مدد خواهی چراغ دل برافروزی
به صحرا رو که از دامن غبار غم بیفشانی
به گلزار آی کز بلبل غزل گفتن بیاموزی
مبارکتر شب و خرمترین روز
به استقبالم آمد بخت پیروز
دهلزن گو دو نوبت زن بشارت
که دوشم قدر بود امروز نوروز
مهست این یا ملک یا آدمیزاد
پری یا آفتاب عالم افروز
ندانستی که ضدان در کمیناند
نکو کردی علیرغم بدآموز
مرا با دوست ای دشمن وصالست
تو را گر دل نخواهد دیده بردوز
شبان دانم که از درد جدایی
نیاسودم ز فریاد جهان سوز
گر آن شبهای با وحشت نمیبود
نمیدانست سعدی قدر این روز
رسید موکب نوروز و چشم فتنه غنود،
درود باد بر این موکب خجسته، درود
به هرکه در نگری، شادیی پزد در دل
به هرچه برگذری، اندُهی کند بدرود
بوی جان میآید اینک از نفسهای بهار
دستهای پر گلاند این شاخهها، بهر نثار
با پیام دلکش «نوروزتان پیروز باد»
با سرود تازه «هر روزتان نوروز باد»
شهر سرشار است از لبخند، از گل، از امید
تا جهان باقی است این آیین جهان افروز باد
برآمد باد صبح و بوی نوروز
به کام دوستان و بخت پیروز
مبارک بادت این سال و همه سال
همایون بادت این روز و همه روز
چو آتش در درخت افکند گلنار
دگر منقل منه آتش میفروز
چو نرگس چشم بخت از خواب برخاست
حسد گو دشمنان را دیده بردوز
بهاری خرم است ای گل کجایی
که بینی بلبلان را ناله و سوز
جهان بی ما بسی بودهست و باشد
برادر جز نکونامی میندوز
نکویی کن که دولت بینی از بخت
مبر فرمان بدگوی بدآموز
منه دل بر سرای عمر سعدی
که بر گنبد نخواهد ماند این گور
دریغا عیش اگر مرگش نبودی
دریغ آهو اگر بگذاشتی یوز
امروز جمال تو بر دیده مبارک باد
بر ما هوس تازه پیچیده مبارک باد
گلها چون میان بندد بر جمله جهان خندد
ای پرگل و صد چون گل خندیده مبارک باد
خوبان چو رخت دیده افتاده و لغزیده
دل بر در این خانه لغزیده مبارک باد
نوروز رخت دیدم خوش اشک بباریدم
نوروز و چنین باران باریده مبارک باد
بی گفت زبان تو بیحرف و بیان تو
از باطن تو گوشت بشنیده مبارک باد
بر چهره گل نسیم نوروز خوش است
در صحن چمن روی دلافروز خوش است
از دی که گذشت هر چه گویی خوش نیست
خوش باش و ز دی مگو که امروز خوش است
من با سرودههای همه شرط بستهام
بیتی بدون نام شما ماندگار نیست
سین سلام سفره تحویل سال نو
معنای این قصیده مگر انتظار نیست؟
بوی باران، بوی سبزه، بوی خاک
شاخههای شسته بارانخورده پاک
آسمان آبی و ابر سپید
برگهای سبز بید
عطر نرگس رقص باد
نغمه شوق پرستوهای شاد
خلوت گرم کبوترهای مست
نرم نرمک میرسد اینک بهار
خوش به حال روزگار …
خوش به حال چشمهها و دشتها
خوش به حال دانهها و سبزهها
خوش به حال غنچههای نیمه باز
خوش به حال دختر میخک که میخندد به ناز
خوش به حال جام لبریز از شراب
خوش به حال آفتاب
ای دل من گرچه در این روزگار
جامه رنگین نمیپوشی به کام
باده رنگین نمینوشی ز جام
نقل و سبزه در میان سفره نیست
جامت از آن می که میباید تهی است
ای دریغ از تو اگر چون گل نرقصی با نسیم
ای دریغ از من اگر مستم نسازد آفتاب
ای دریغ از ما اگر کامی نگیریم از بهار
گر نکویی شیشه غم را به سنگ
هفت رنگش میشود هفتاد رنگ …
ای وطن آمده بودم به سلام نوروز،
مگرم کوکب اقبال تو تابد پیروز …
آمدم در پی آن کوکب آفاق افروز
لیک از این غمکده رفتم همه درد و همه سوز
دگر ای مادر غمدیده به خون زیور کن
جشن نوروز بهل، شیون شهریور کن …
بهاری داری از وی بر خور امروز،
که هر فصلی نخواهد بود نوروز …
گلی کو را نبوید آدمی زاد،
چو هنگام خزان آید برد باد …!
برخیز که میرود زمستان،
بگشای در سرای بستان
نارنج و بنفشه بر طبق نه
منقل بگذار در شبستان
وین پرده بگوی تا به یک بار
زحمت ببرد ز پیش ایوان
برخیز که باد صبح نوروز
در باغچه میکند گل افشان
خاموشی بلبلان مشتاق
در موسم گل ندارد امکان
آواز دهل نهان نماند
در زیر گلیم عشق پنهان
بوی گل بامداد نوروز
و آواز خوش هزاردستان
بس جامه فروختهست و دستار
بس خانه که سوختهست و دکان
ما را سر دوست بر کنارست
آنک سر دشمنان و سندان
چشمی که به دوست برکند دوست،
بر هم ننهد ز تیر باران
سعدی چو به میوه میرسد دست،
سهلست جفای بوستانبان …