متن گل رز عاشقانه + مجموعه اشعار عاشقی با موضوع گل رز سرخ
در این بخش متن و اشعار عاشقانه با موضوع گل رز و گل رز سرخ رمانتیک را قرار داده ایم که می توانید برای بیان احساسات عاشقانه خود برای همسر و عشقتان بفرستید.
متن عاشقانه گل رز با عکس های گل رز زیبای سرخ
در این آبادی که جز تو نامی نمیشناسم، حکم تنها حکم گل است و تنها معامله میان من و تو با گلهای سرخ رخ میدهد. من به تو گل میدهم، تو لبخندی زده و من به دیدن آن جان میدهم.
***
دوستان خوب همانند گل های زیبا در باغ زندگی هستند
***
یک دشت پر از گلهای سرخ عاشق تقدیم تو باد الهه عشق من…
***
عشق همانند یک گل است که باید بگذاری رشد کند
***
تو که میآیی عطر گلهای رز و طراوت شبنم روی گلبرگهایشان فضا را پر میکند و نفسهای من به شماره میافتند.
***
زیبایی بدون فضیلت و تقوا مانند گل رز بدون رایحه است
***
متن زیبا و عاشقانه گل رز
نازنین زیبایم، بگذار هزاران رز سرخ لابهلای گیسوان پریشانت بگذارم تا سرخی پرجلوهای میان سیاهی آن باشد.
***
ذهن تو همانند یک باغ است، افکارت دانه هایی هستند، تو می توانی گل پرورش دهی یا علف هرز
***
به یاد داشته باش که در طول زمستان، در زیر برف، دانه ای هست که با عشق خورشید در فصل بهار به گل رز تبدیل خواهد شد
***
چهره زیبا و آسمانی تو شبیه به گل رز یاسی رنگی است که تماشای آن قلبم را تسخیر میکند.
***
بگذار زیبایی و عطر یک گل رز روحت را لمس کند
***
تو به گل سرخ زیبایی شبیه هستی که هر سپیده صبح با دیدن آن، نشاط میگیرم.
***
عکس های زیبای گل رز قرمز
عشق شبیه به رز قرمزی است که باید با ناز و نوازش آن را نگه داشته و در رفتار با تک تک گلبرگهایش، آرام و آهسته بود.
***
زیبایی و جذابیت گل رز نه تنها در رنگش بلکه در عطرش نیز نهفته است
***
گلهای زیادی در جهان وجود دارند، اما تو تنها گل رز زیبایی هستی که من در گنجینه خانهام جای داده و هر روز با دیدن آن، قلبم سرشار از مهر و عطوفت میشود.
***
می خواستم گل رز تو باشم تا برایت از همه دوست داشتنی تر باشم اما تو از خارهایم خیلی ترسیدی!
***
گل سرخ من باش و بگذار از همه دنیا برای من دوست داشتنیتر باشی. دوست داشتن تو بزرگترین فرصت زندگی من است و این فرصت را با جان و دل به سینه میفشارم.
***
امیدارم بگذاری رایحه گل رز نه تنها پوست تن ات را بلکه روحت را نیز عطرآگین کند
***
بگذار با شاخه گل رزی به در خانهات آمده و بار دیگر عشق خود را نثارت کنم.
***
خار تنها از گل رز در برابر آسیب کسانی که می خواهند آن را بدزدند محافظت می کند
***
اگر میتوانستی مثل من عاشق باشی و یا حتی یک لحظه در نگاه من بنشینی، هزاران گل سرخ بیقرار در نگاه خود می دیدی که دل دل عاشقی را فریاد میزنند.
***
جملات و اشعار زیبای گل رز قرمز
رابطه دوستی همانند گل رزی است که شکوفه کرده
اما اگر به درستی از آن مراقبت نشود پژمرده می شود
***
زندگی به من آموخت که میتوان در قلب زمستان و در دور افتادهترین نقطه کویر، به شکوفههای گل سرخ دست یافت. کافی است که نگاه عاشقانهای به زندگی افکند و از هر آن چیزی که در خود پنهان دارد، عاشقانههایی برداشت.
***
دوستان همانند گل های رز زندگی هستند
باید آن ها را با دقت چید و مراقب خارهای آن ها بود
***
اگر چه آرزو میکنم دنیای بین من و تو همیشه پر از عطر گلهای سرخ باشد، اما کاش عمر عشق ما، عمر گل نبوده و هزاران غنچه از درازای آن سر درآورند.
***
اگر رزهای سرخ در دل خود مرواریدی پنهان کرده باشند، عجیب نیست. تو گل زیبای من، در قلبت یک گنج پر از مروارید داری که برای رسیدن به تک تک آنها با دل و جان در طلبت میکوشم.
***
اگر قرار بود برای هر لحظه ای که به تو فکر می کنم یک گل رز داشته باشم
باید همه زندگی ام را به چیدن گل رز مشغول می شدم
***
عشق تو عطری چون عطر رزهای سپید دارد؛ پاک و بیآلایش. نگاهت چون سرگشتگی گل سرخ، واله و شیداست و من را به همان اندازه مجذوب و محسور خویش میسازد.
***
گل های رز امضای خدا بر روى زمین هستند
تقدیم به تو که زیباترین امضاى خدایى …
***
گویی دیشب و شبهای قبل، خواب یک دشت گل رز و سرخ دیدم. در میان گلها قامت رعنای تو پیش میرفت و من از پی آن سرگشته و حیران میدویم. هر آن قدر که دویدم به تو نرسیدم و باز دورتر و دورتر شدی…
***
تو به سان رز سپید زیبایی میمانی که تنها باید به آن نگریست و هر نفسی میتواند گلبرگهای زیباش را پژمرده سازد. تنها از دور به زیبایی سحرانگیزت نگاه میکنم و بوسه بر پیشانیات میزنم.
***
مجموعه شعر گل رز عاشقانه
رز سرخی را که دیروز به دیدار من هدیه آوردی، ای دوست…
دور از رخ نازنین تو امروز پژمرد…
همه لطف و زیباییاش که حسرت به روی تو میخورد
و هوش از سر ما به تاراج میبرد، گرمای شب برد…
صفای تو اما، گلی پایدار است
بهشتی همیشه بهار است
گل مهر تو در دل و جان
گل بیخزان
گلی تا که من زندهام، ماندگار است …
***
گل سرخ قصهمون با شبنم روی گونههاش
دوباره دل داده بود به دست عاشقونههاش
خونه اون حالا تو یه گلدون سفالی بود
جای یارش چه قدر تو این غریبی خالی بود
یادش افتاد که یه روز یه باغبون دو بوته داشت
یه بهار اون دو تا رو کنار هم تو باغچه کاشت
با نوازشای خورشید طلا قد کشیدن
فصلشون شروع شد و همش به هم میخندیدن
شبنمای اشکشون از سر شوق و ساده بود
عکس دیوونگیشون تو قلب هم افتاده بود…
***
رویای باران می بینم
رویای باغ هایی در شن های صحرا
در بیهودگی از خواب بیدار میشوم
همینطور که زمان از دستم میرود رویایی از عشق می بینم
گل رز شیرین صحرا
هر گلبرگش، یک وعدهی مخفی است
این گل صحرا
هیچ عطر شیرینی تا به حال بیش از این عذابم نداده
«قسمتی از ترجمه آهنگ desert rose»
***
دوست داشتن، فقط گفتن “دوستت دارم” نیست…
بگذار دوست داشتنت مثل نشانی خانهای باشد
که نه از کوچهاش معلوم است، نه از رنگ درش
و نه از پلاکش و فقط آن را از عطر گلهای رز باغچهاش میشناسی…«محسن حسینخانی»
***
در وصل هم ز عشق تو ای گل در آتشم
عاشق نمیشوی که ببینی چه میکشم
با عقل آب عشق به یک جو نمیرود
بیچاره من که ساخته از آب و آتشم«شهریار»
***
میان باغ گل سرخ های و هو دارد
که بو کنید دهان مرا چه بو دارد
به باغ خود همه مستند لیک نی چون گل
که هر یکی به قدح خورد و او سبو دارد
چو سال سال نشاطست و روز روز طرب
خنک مرا و کسی را که عیش خو دارد
چرا مقیم نباشد چو ما به مجلس گل
کسی که ساقی باقی ماه رو دارد
هزار جان مقدس فدای آن جانی
که او به مجلس ما امر اشربوا دارد
سؤال کردم گل را که بر کی میخندی
جواب داد بر آن زشت کو دو شو دارد
هزار بار خزان کرد نوبهار تو را
چه عشق دارد با ما چه جست و جو دارد
پیالهای به من آورد گل که باده خوری
خورم چرا نخورم بنده هم گلو دارد
چه حاجتیست گلو باده خدایی را
که ذره ذره همه نقل و می از او دارد
عجب که خار چه بدمست و تیز و روترشست
ز رشک آنک گل و لاله صد عدو دارد
به طور موسی بنگر که از شراب گزاف
دهان ندارد و اشکم چهارسو دارد
به مستیان درختان نگر به فصل بهار
شکوفه کرده که در شرب می غلو دارد«مولوی»
***
این روزها
ساعت شماطه داری در سرم
مدام زنگ میزند
و خاطرهها را بیدار میکند
روزهای بارانی
کوچههای خاکی خیس
دستی که دری را باز میکند
پایی که دری را میبندد
ترکم کردهای
بی آنکه پیراهنم فراموشی گرفته باشد
یا چترم
یا دستگیره درهای این خانه
هنوز در فکر گلدان روی این میز
دستی
رز قرمزی
عطر لطیف گلایولی
چرخ میزند
و دستی بر شیشه های بخارگرفته مینویسد
ای بی تو ماندن
حکایت ذره ذره مردن من
تو
تو ترکم کردهای«بتول مبشری»
***
زندگی باید کرد
گاه با یک گل سرخ
گاه با یک دل تنگ
گاه با سوسوی امیدی کمرنگ
زندگی باید کرد
گاه با غزلی از احساس
گاه با خوشهای از عطر گل یاس
زندگی باید کرد
گاه با نابترین شعر زمان
گاه با سادهترین قصه یک انسان
زندگی باید کرد
گاه با سایه ابری سرگردان
گاه با هالهای از سوز پنهان
گاه باید روئید
از پس آن باران
گاه باید خندید
بر غمی بی پایان
لحظههایت بی غم
روزگارت آرام