شعر کوتاه معنی دار سنگین؛ اشعار کوتاه با معنی از شاعران بزرگ
در این بخش مجموعه ای از بهترین اشعار کوتاه با معنی را از شاعران بزرگ ارائه کرده ایم. در ادامه گلچین شعر کوتاه معنی دار سنگین را با هم می خوانیم.
فهرست موضوعات این مطلب
شعر با معنی کوتاه
صد نامه فرستادم صد راه نشان دادم
یا راه نمیدانی یا نامه نمیخوانی…
جان من و جان تو گویی که یکی بودهست
سوگند بدین یک جان کز غیر تو بیزارم…
(مولانا)
رفتن و آمدنت آمد و رفتی دگر است
موج گل میروی و آب بقا میآیی…
مرا عاشق چنان باید که هر باری که برخیزد
قیامتهای پرآتش ز هر سویی برانگیزد
دلی خواهیم چون دوزخ که دوزخ را فروسوزد
دو صد دریا بشوراند ز موج بحر نگریزد
(مولانا)
جهان به خواب و شبی چشم من نیاساید
چو دل به جای نباشد، چگونه خواب آید؟
(امیرخسرو دهلوی)
مطلب مشابه: جملات سنگین عاشقانه + شعر و سخنان سنگین بزرگان در مورد عشق و تنهایی
از تو بگذشتم و
بگذاشتمت با دگران
رفتم از کوی تو لیکن
عقب سرنگران
(شهریار)
رشته تسبیح اگر بگسست معذورم بدار
دستم اندر ساعد ساقی سیمین ساق بود
(حافظ)
ما برای با تو بودن عمر خود را باختیم
بد نبود ای دوست گاهی هم تو دل میباختی
دلِ ما با تو چنان است که خود میدانی
گوشهی چشم تو با ما نه چنان است که بود!
(صائب تبریزی)
تنگ مپسند دلی را که در او جا داری…
(شهریار)
شعر کوتاه معنی دار سنگین
پنهان اگر چه داری چون من هزار مونس
من جز تو کس ندارم!
پنهان و آشکارا
(اوحدی)
اگر روزی به دست آرم سرِ زلفِ نگارم را
شمارم موبهمو شرحِ غمِ شبهای تارم را
(شاطرعباس صبوحی)
مطلب مشابه: شعر برای ذات خراب و جملات سنگین کنایه ای برای آدم بد ذات و دورو
زندگی
خواب خوشی بود که تعبیر نشد
من دچارم
به شب و در تب خواب افتاده
(سیدتقی سیدی)
گوئیکه به تن دور و به دل با یارم
زنهار مپندار که من دل دارم
گر نقش خیال خود ببینی روزی
فریاد کنی که من ز خود بیزارم
(مولانا)
دل را قرار نیست، مگر در کنار تو
کاین سان کشد به سوی تو، منزل به منزلم
چنگ در دلبر زنیم آن دم که از خود غایبیم
پس نئیم اکنون چو غایب چنگ در وی کی زنیم؟
(سنایی)
خرابِ چشم تو اندیشهی عتابش نیست
که مِیپرست غم از تلخیِ شرابش نیست
(صائب تبریزی)
ز بس راز تو را پنهان ازین نامحرمان دارم
به جای مغز، مکتوب تو را در استخوان دارم
(حزین لاهیجی)
ای صاحب فتوا زتو پر کار تریم
با این همه مستی زتو هشیار تریم
تو خون کسان خوری و ما خون رزان
انصاف بده، کدام خون خوار تریم…!
(خیام)
اشعار سنگین تک بیتی
به هجر زندهام آیینه پیش من مگذار
جدا ز یار به خود روبهرو شدن ستم است
(بیدل دهلوی)
دلم شکستی و رفتی؛ خلافِ شرطِ مودّت
به احتیاط رو اکنون، که آبگینه شکستی…
(سعدی)
رسم عاشقکشی و شیوه شهرآشوبی
جامهای بود که بر قامت او دوخته بود
(حافظ)
همدم شبهای تنهایی ما جز آه نیست
کس نمیگیرد سراغ از خلوت دلتنگها
(علی مقیمی)
در مذهب ما باده حلال است ولیکن
بی روی تو ای سرو گلاندام حرام است
(حافظ)
مطلب مشابه: شعر کوتاه سنگین و مفهومی نو و قدیمی و اشعار با معنی از شاعران بزرگ
کسی کو را بُوَد در طَبْعْ سُستی
نخواهد هیچ کَس را تندرستی
مَدِه دامن به دستان حسودان
که ایشان میکِشندت سوی پستی
(مولانا)
هم او که دلتنگت کند سرسبز و گلرنگت کند
هم اوت آرد در دعا هم او دهد مزد دعا…
(مولانا)
گویی دلت چرا نشد از هجر من غمین
آنقدر تنگ شد که درو جای غم نماند
(قاآنی)
نقش نامت کرده دل محراب تسبیح وجود
تا سحر تسبیح گویان روی در محراب داشت
(سعدی)
در شبِ وصل، نمایان شدن صبح فراق
دلخراش است چو در زلف سیه موی سپید
(طغرای مشهدی)
علت عاشق ز علتها جداست
عشق اصطرلاب اسرار خداست
(مولانا)
تو مست مست سرخوشی
من مست بیسر سرخوشم
تو عاشق خندان لبی
من بیدهان خندیدهام…
(مولانا)
با معنی ترین اشعار ایرانی
هرکس هوس سخنفروشی داند
من بندهی آنم که خموشی داند
(مولانا)
گسلی زیر همین فرش برایم بگذار
نامه نه! خاطره نه! زلزلهای… آواری…
(احسان افشاری)
ای زِ عشقت عالمی ویران شده
قصد این ویرانه کردی عاقبت
(مولانا)
مطلب مشابه: شعر خوشبختی با اشعار زیبا و جملات در مورد شادی و حس خوب
و ای کاش
یکی از این صبحها
صدای تو را نفس بکشم…!
(لیلا مقربی)
این که با ما ستمت کم نشود باکی نیست
کوشش ما همه این است که افزون نشود!
(هلالى جغتايى)
پیش رویت روز مست و پیش زلفت شب خراب
ای که کفرت همچنان و ای که ایمان همچنین…
(مولانا)
از لب میگون او قانع به دشنامم که می
از رگ تلخی دواند ریشه در دل بیشتر
(صائب تبریزی)
یک شب به رغم صبح به زندان من بتاب
تا من به رغم شمع سر و جان فشانمت
(شهریار)
وصال توست اگر دل را مرادى هست و مطلوبى
كنار توست اگر غم را كنارى هست و پايانى!
(سعدی)
مرا رازیست اندر دل به خون دیده پرورده
ولیکن با که گویم راز چون محرم نمیبینم
(سعدی)
تو را که درد نباشد ز درد ما چه تفاوت؟
تو حالِ تشنه ندانی که بر کناره جویی
(سعدی)
با تو برهنه خوشترم جامه تن برون کنم
تا که کنار لطف تو جان مرا قبا بود…
(مولانا)
زان شب که به روز بردهام با تو به ناز
روز و شبم از غمت سیاهست و دراز
بس روز چنین بیتو به سر خواهم برد
تا با تو شبی چنان به روز آرم باز
(انوری)
یک قصه بیش نیست غم عشق وین عجب
کز هر زبان که میشنوم نامکرر است…
(حافظ)
تو بیش کنی کم را از دل ببری غم را
از رخ ببری زردی فی لطف امان الله
(مولانا)
مطلب مشابه: کپشن دارک سنگین و جملات احساسی درباره تاریکی
دل صد پاره ما را نگاهی جمع میسازد
که از یک رشته بتوان بخیه زد چندین جراحت را
(صائب تبریزی)
شعر دو بیتی سنگین شاعران ایرانی
سر سرگشتهام سامان نداره
دل خون گشتهام درمان نداره
به کافر مذهبی دل بسته دیرم
که در هر مذهبی ایمان نداره
(بابا طاهر)
هر که آمد ضربهای بر من زد و از من گذشت
من شباهتهای دردآلود با «در» داشتم…
(مژگان عباسلو)
مهربانی هست
سیب هست
ایمان هست
آری تا شقایق هست زندگی باید کرد…
(سهراب سپهری)
مطلب مشابه: جملات فوق سنگین ناب برای استوری و متن با کلاس با معنی برای کپشن
ای صبا گر بگذری بر ساحل رود ارس
بوسه زن بر خاک آن وادی و مشکین کن نفس
دل به رغبت می سپارد جان به چشم مست یار
گر چه هشیاران ندادند اختیار خود به کس
(حافظ)
تو مست مست سرخوشی
من مست بیسر سرخوشم
تو عاشق خندان لبی
من بیدهان خندیدهام…
(مولانا)
ما عاشق و رند و مست و عالم سوزیم
با ما منشین اگر نه بدنام شوی…
(حافظ)
ز اول که حدیث عاشقی بشنودم
جان و دل و دیده در رهش فرسودم
گفتم که مگر عاشق و معشوق دواند
خود هر دو یکی بود من احول بودم
(مولانا)
گاه گویم که بنالم زِ پریشانی حالم
باز گویم که عیان است چه حاجت به بیانم
(سعدی)
رویت که ز باده لاله میروید از او
وز تاب شراب، ژاله میروید از او
دستی که پیالهای ز دست تو گرفت
گر خاک شود، پیاله میروید از او
(شیخ بهایی)
خاک آن بادم که از خاک درت بویی برد
گرد آن خاکم که باد از کوی مه رویی برد
از هوا داری بجان جویم نسیم صبح را
تا سلامی از من بیدل به دلجویی برد
(سلمان ساوجی)
مطلب مشابه: جملات ناب تنهایی با متن های سنگین آرامش تنهایی خودم
میکند تازه به تازه سپه حسن شهیدم
چشم و ابرو و لب و خال و خط تست شهودم
(فیض کاشانی)
خواستم تسکين، سپندِ آتشت کردی مرا
ای قرارِ جان و دل! با بیقراران اين کنند؟
(محتشم کاشانی)
مهتاب شب که جامش از اختر لبالب است
گر هر ستاره ماه شود، باز شب شب است
(مهدی اخوانثالث)
در ره عشق ز منزلگه مقــصود مپرس
کاین مقامیست که آنجا نرسیدست کسی
پیش من شرح مکن عاشقی مجنون را
که چو من عاشق دیوانه ندیدست کسی
(هلالی جغتایی)
به تو حاصلی ندارد غم روزگار گفتن
که شبی نخفته باشی به درازنای سالی
(سعدی)
سرم چون گوی در میدان بگرده
دلم از عهد و پیمان بر نگرده
اگر دوران به نامردان بمانه
نشینم تا که این دوران بگرده
(بابا طاهر)
هر کس که دید روی تو بوسید چشم من
کاری که کرد دیده من بی نظر نکرد
من ایستاده تا کنمش جان فدا چو شمع
او خود گذر به ما چو نسیم سحر نکرد
(حافظ)
دیدی که یار چون ز دل ما خبر نداشت
ما را شکار کرد و بیفکند و برنداشت
(خاقانی)
این جهان زندان و ما زندانیان
حفرهکن زندان و خود را وارهان
(مولانا)
مطلب مشابه: اشعار بازی روزگار و مجموعه شعر سنگین کوتاه و بلند درباره چرخ روزگار
شب که ملول میشوم بر دل ریش تا سحر
صورت یار میکشم دفع ملال میکنم…
(محتشم کاشانی)
ای دل تو و درد او که درمان اینست
غم میخور و دم مزن که فرمان اینست
گر پای بر آرزو نهادی یکچند
کشتی سگ نفس را و قربان اینست
(مولانا)
شراب لعل و جای امن و یار مهربان ساقی
دلا کی به شود کارت اگر اکنون نخواهد شد
(حافظ)
کفنِ برف کجا پیرهن برگ کجا
خستهام مثل درختی که از آذرماهش
(فاضل نظری)
آنچه در غیبتت ای دوست به من میگذرد
نتوانم که حکایت کنم الّا به حضور…
(سعدی)
ما را سر باغ و بوستان نیست
هرجا که تویی تفرج آن جاست
(سعدی)
زبان حال دلم را کسی نمیفهمد
کتیبههای ترک خورده خواندنش سخت است
(سجاد سامانی)
نه مستحق عشقم و نه در خور هوس
بیگانه بهشتم و مردود آتشم…
(صائب تبریزی)
نقش نامت کرده دل محراب تسبیح وجود
تا سحر تسبیح گویان روی در محراب داشت
(سعدی)
مرا نه سر نه سامان آفریدند
پریشانم پریشان آفریدند
پریشان خاطران رفتند در خاک
مرا از خاک ایشان آفریدند
(بابا طاهر)
فلک همیشه به کام یکی نمیگردد
که آسیای طبیعت به نوبتست ای دوست!
(شهریار)
خو کرده به خلوت، دل غم فرسایم
کوتاه شد از صحبت مردم، پایم
تا تنهایم، هم نفسم یاد کسی است
چون هم نفسم کسی شود، تنهایم
(شیخ بهایی)
ذوقی چنان ندارد بی دوست زندگانی
دودم به سر برآمد زین آتش نهانی…
(سعدی)
ما گذشتیم و گذشت آنچه تو با ما کردی
تو بمان و دگران وای به حال دگران…
(شهریار)