شعر عاشقانه برای خواهر؛ متن های دلنشین احساسی در وصف خواهر
در این بخش گلچین شعر عاشقانه برای خواهر، متن های دلنشین در وصف خواهر و جملات احساسی برای خواهر عزیز را گردآوری کرده ایم.
گلچین شعر عاشقانه برای خواهر عزیز

ندارد رونقی کاشانه بی او
چراغ پر فروغ خانه خواهر
بود دلدار و غمخوارت همیشه
نباشد با غمت بیگانه خواهر
***
حتی خیال من
رخساره تو را
از یاد برده است
دیروز طفل خواهرم از روی میز من
تصویر یادبود تو را
ای داد برده است
***
یک خواهر دلسوز به از یک صف لشکر
هم رونق کاشانه و هم نعمت و رحمت
دلسوز برادر بود و حامی مادر
***
خدایا خواهری دارم مثال گوهر و الماس
که یار و یاور و غمخوار , برای این دل تنهاست
خدایا خواهری دارم ز پاکی شهره عام است
نگاه او برای من , گرفتاری یک دام است
مطلب مشابه: شعر در مورد خواهر + مجموعه اشعار عاشقانه و احساسی در مورد خواهر عزیز
اگر روی تو را یکدم نبیند
شود از هجر تو دیوانه خواهر
بریزد خون دل اندر فراقت
ز چشم نرگس و مستانه خواهر
اگر افسرده بیند روی ماهت
شود قلبش ز غم چون شانه خواهر
***

بود هم جان و هم جانانه خواهر
انیس و مونس و فرزانه خواهر
نهفته در دلش عشق برادر
برادر شمع و چون پروانه خواهر
***
کودک خواهر من
نونهالی ست که من می بینم
می کشد قد چو یکی ساقه سبز گیاه
او چه داند که چرا
باغ بی برگ و گیاه
از درختان
تنومند تهی ست
مطلب مشابه: شعر برای روز خواهر + مجموعه اشعار کوتاه و بلند در وصف خواهر و برای خواهر
هر کس دل خواهر شکند رحم ندارد
بی رحم شفاعت نشود در صف محشر
***
افسوس می خورم
وقتی که خواهرم
در این دروغزار پر از کرکس
فکر پرنده ای ست
فکر پرنده ای که ز
پرواز مانده است
***
کودکی ام را به دست من بسپار
در وسط این همیشه هیا سیاه
حرف بزن خواهر تکامل خوشرنگ
خون مرا پر کن از ملایمت هوش
***

خواهر اگر از درد و غم خویش صبور است
حاضر نبود خار رود پای برادر
***
در شهرهای کوچک
چه باغهای بزرگی
چه سروهای بلندی
چه روحهای ساده و معصومی ست
خواهر حکایت من را
با آب جاری زاینده رود باید گفت
***
بلی چون گوهر بی مثل و همتاست
نهفته در دل ویرانه خواهر
به نیکی نام و عشقش مانده برجا
به تاریخ جهان افسانه خواهر
مطلب مشابه: متن و جملات زیبا در مورد خواهر؛ عکس نوشته احساسی در مورد خواهر برای پروفایل
یادی تو ز زینب کن و شاهنشه بی سر
هر لحظه کنم شکر به درگاه الهی
زیرا که خدا داده به من دختر و خواهر
***

بسان بلبل زیبا و خوشرو
به کنج دل نموده لانه خواهر
فروغ حسن او روشنگر دل
صفای محفل و کاشانه خواهر
***
و خواهرم که دوست گلها بود
و حرفهای ساده ی قلبش را
وقتی که مادر او را میزد
به جمع مهربان و ساکت آنها می برد
و گاه گاه خانواده ی ماهی ها را
به آفتاب و شیرینی مهمان میکرد …
***
دریا شده است خواهر و من هم برادرش
شاعـــرتر از همیشه نشستـــــم برابرش
خواهر سلام! با غزلــی نیمه آمدم
تا با شما قشنگ شود نیم دیگرش
***

جریان باد را پذیرفتن
و عشق را
که خواهر مرگ است.-
و جاودانگی
رازش را
با تو در میان نهاد.
***
مادر منشین چشم به ره برگذر امشب
بر خانه پر مهر تو زین بعد نیایم
آسوده بیاران و مکن فکر پسر را
بر حلقه این خانه دگر پنجه نسایم
با خواهر من نیز مگو :
او به کجا رفت
چون تازه جوان است و تحمل نتواند
***
خواهر اگر از درد و غم خویش صبور است
حاضر نبود خار رود پای برادر
چون شمع شود آب و به اطراف دهد نور
پروانه صفت بر جگر خود زند آذر
***
خواهرم با لب لرزان به سخن می آید
لیک در وقت سخن
چون نهالی که
بلرزدد از باد
خواهرم می لرزد
***
ببخشید خواهرم ! به خدا
من ندانستم این گوهر ز شماست
ما همان روستا زنیم درست
ساده بین ، ساده فهم بی کم و کاست
که در آیینه ی جهان بر ما
از همه ناشناس تر ، خود ماست