سخنان مائو تسه‌تونگ + نقل قول هایی آموزنده و جالب از رهبر معروف چین
سخنان و جملات مائو تسه‌تونگ
وحدت كشور و همبستگي خلق و مليتهاي مختلف كشور ما ضامن اساسي پيروزي
حتمي امر ماست.
***
ما بايد از نو انضباط حزبي را تأكيد كنيم، بدين معني: 1 تبعيت فرد از تشكيلات؛ 2
تبعيت اقليت از اكثريت؛ 3 ارگان هاي پاييني از ارگا نهاي بالايي؛ 4 تبعيت تمام اعضاي
حزب از كميته مركزي. كسي كه اين چهار ماده انضباطي را نقض كند، وحدت حزب را مختل
كرده است.
***
ارتش باید با توده‌های مردم عجین شده و پیکری واحد تشکیل دهد تا خلق آن را به عنوان ارتش خود بپذیرد. چنین ارتشی شکست ناپذیر است.
***
تمام ادبيات و هنر ما در خدمت خلق و در درجه اول در خدمت كارگران، دهقانان و
سربازان است، ادبيات و هنر ما براي آنها خلق شده و مورد استفاده آنها قرار مي گيرد.
***
در درون حزب مقابله و مبارزه بين نظرات مختلف دائماً در جريان است؛ اين در درون
حزب انعكاسي از تضاد بين طبقات و تضاد بين كهنه و نو در اجتماع. چنانچه در حزب
تضادها و مبارزه ايدئولوژيك براي حل آنها وجود نمي داشت، زندگي حزب پايان مي يافت.
***
جملات زیبا از مائو تسه‌تونگ
یک‌نفر را مجازات کن، صدنفر را تربیت کن!
***
در هر كجا كه مبارزه هست، قرباني نيز وجود دارد، و مرگ انسان امري طبيعي است.
ولي ما به منافع خلق و به رنجهاي اكثريت عظيم خلق م يانديشيم، و چنانچه جان خود را به
خاطر خلق از دست دهيم، مرگ ما مرگي ارزنده خواهد بود. معذالك ما بايد با تمام قوا
بكوشيم تا حت يالامكان از شماره قربانيان غير لازم كاسته شود.
***
براي هر زني كه بتواند كار كند، بايد وسيله اي فراهم ساخت تا مقام خود را در جبهه
كار طبق اصل دستمزد مساوي براي كار مساوي اشغال كند، اين امر بايد هر چه زودتر تحقق
يابد.
***
كتاب خواندن آموختن است، اما آموخته را بكار بستن نيز آموختن است و حتا نوع
مهمتر آن. اسلوب اصلي ما آموختن جنگ در جريان جنگ است. حتا شخصي هم كه امكان
مدرسه رفتن نداشته است، مي تواند علم جنگ را بيِاموزد- او مي تواند جنگ را طريق جنگ
بياموزد. جنگ انقلابي كار توده هاي مردم است و غالبا موضوعي نيست كه ابتدا آموخته شود
و بعد بعمل درآيد، بلكه امري است كه ابتدا بايد بعمل در آيد و سپس آموخته شود، زيرا عمل
كردن خود آموختن است.
***
جملات آموزنده از رهبر حزب کمونیست چین
تأمين زندگي شايسته براي خلق چند صد ميليوني چين و ساختن كشوري غني مقتدر
با فرهنگي در سطح عالي از كشوري چون چين كه از نظر اقتصادي و فرهنگي عقب مانده
است ، وظيفه اي بس صعب و دشوار است. و درست براي اينكه ما بتوانيم اين وظيفه را به نحو
هر چه شايسته تر انجام دهيم و با افراد غير حزبي كه انگيز هي آنها آرمانهاي عالي انساني است
و براي شركت در اصلاحات مصمم شد هاند همكاري بهتري داشته باشيم بايد در حال و آينده
جنبش هايي براي اصلاح سبك كار بر پا كنيم و دائماً هرآنچه را كه نادرست است، از خود
بزداييم.
***
جهان در عين اينكه متعلق به ماست، به شما نيز تعلق دارد، ولي در آخرين تحليل
جهان از آن شماست. شما جوانان كه در عنفوان شباب سرشار از شادابي و نيروي حياتيد،
چون آفتاب ساعت هشت و نه صبح مي درخشيد. چشم اميد ما به شماست.
***
مابراي تحول چين از يك كشور كشاورزي عقب مانده به يك كشور صنعتي پيشرو با
وظيفه سخت و دشواري روبرو هستيم و تجربه ما هنوز خيلي مانده است كه كافي باشد. به
اينجهت ما بايد بتوانيم بنحو شايسته اي بياموزيم.
***
انقلاب مانند دعوت کردن مردم به شام یا نوشتن یک مقاله یا نقاشی کردن نیست. انقلاب شورش وعملی قهر آمیز است که با آن طبقه‌ای طبقهٔ دیگری را سرنگون می‌کند.
***
از منافع جوانان، زنان و كودكان دفاع كنيد – به جواناني كه از حق تحصيل محرومند،
ياري رسانيد، به جوانان و زنان در راه متشكل شدن بخاطر شركت متساوي الحقوق در كليه
فعاليتها يي كه براي جنگ مقاومت ضد ژاپني و براي ترقي اجتماعي مفيد باشد، كمك كنيد،
آزادي زناشويي و تساوي بين مرد و زن را تامين نماييد و به جوانان و كودكان آموزش
سودمند دهيد.
***
ما بايد فروتن با حزم باشيم، از غرور و تند خويي بپرهيزيم، و يكدل و يكجان به خلق
چين خدمت كنيم
***
سازمان جوانان صرف نظر از اينكه بايد در مورد وظيفه مركزي حزب بهم سويي با حزب
ادامه دهد، بايد كار خود را نيز كه متناسب با ويژگيهاي جوانان است، انجام دهد. چين نوين
بايد از جوانان خود مواظبت كند و نسبت به رشد نسل جوان توجه نمايد. جوانان بايد
بياموزند و كار كنند، ولي چون آنها در سنين رشد جسماني هستند، بايد هم به كار و آموزش
و هم به تفريح، ورزش و استراحت آنان توجه كامل مبذول داشت.
***
سخنان پندآموز از مائو تسه‌تونگ
“جنگ ادامه سياست است”، در اين مفهوم جنگ سياست است. جنگ خود يك عمل
سياسي است؛ از زمانهاي خيلي قديم هيچ جنگي نبوده است كه فاقد خصلت سياسي باشد….
***
دگرگوني هاي اجتماعي به طور عمده به تكامل تضادهاي دروني جامعه بستگي دارند
يعني به تكامل تضاد بين نيروهاي مولده و مناسبات توليدي ، تضاد ميان طبقات و تضاد ميان
نو و كهنه . تكامل اين تضادها ست كه جامعه را به پيش مي راند و سرانجام منجر به نشستن
جامعه نوين بر جاي جامعه كهن م يگردد.