اشعار مریم حیدرزاده؛ گزیده اشعار، ترانه ها و دو بیتی های این شاعر روشندل
در این بخش روزانه مجموعه اشعار مریم حیدرزاده شاعر و ترانه سرای ایرانی گردآوری کرده ایم . امیدواریم این دو بیتی ها، غزلیات و ترانه ها مورد توجه شما قرار بگیرد.
فهرست موضوعات این مطلب

دوبیتی های مریم حیدرزاده
چشم تو از کهکشان راه شیری هم سرست
پیش چشمان تو یاس و ناز و مریم پر پر استمن نمیدانم چه رازی بین عشق و اسم توست
اسم تو از هر چه زیباتر دیدهام زیباتر است
دیشب کلام نقره نازت عجیب بود
با من که آشنای تو بودم، غریب بودبود و میهمان و تو و ماه و آسمان
زیبا خیال میکنم او یک رقیب بود
با هفت تا آسمون پر از گلای یاس و میخک
با صد تا دریا پر عشق و اشتیاق و پولکیه قلب عاشق با یه حس بی قرار و کوچک
فقط میخواد بهت بگه تولدت مبارک
در بغض غریب آسمان یاد تو بود
در دل غنچه مثل فریاد تو بوددر جشن شکوفههای گیلاس نیاز
حرف از گل بی خزان میلاد تو بود
این زندگی غمزده غیر از قفسی نیست
تنها نفسی هست ولی هم نفسی نیستاین قدر نپرسید کجا رفت و کی آمد
اشعار پراکنده من مال کسی نیست
ترانههای مریم حیدرزاده
قصه یه جای نقشه
یه جای نقشه بزرگ دنیا
یه کشور پر از بهشت و دریایه سرزمین، پر از رز و شقایق
مهد یه عالم، آدمای عاشقیه جا که خشکی و بلندی داره
تو قدمتش حافظ و سعدی دارهیه عالمه معدن احساس داره
کوچههاش عطر زنبق و یاس دارهبه قهرماناش همیشه میباله
دل کندن از خاک زرش محالههر گوشه از او پر افتخاره
چهار تا فصل عاشق، بهارهخزر، دنا، زاگرس و اترک داره
کلی چیزای تازه و تک دارهتو عاشقاش لیلی و مجنون داره
کویر و دریاچه و هامون دارهکشور ما خونه ابن سیناس
سال یه قهرمانی مثل نیماستوی جنوب نخلای خرما داره
تو سنتاشم، شب یلدا دارهیه پهلوونی مث رستم داره
چشمههایی به رنگ زمزم دارهمردمی داره مث عطر شمالی
فرقی نداره شرقی یا شمالیاونا براش با افتخار جون میدن
برای زنده موندنش، خون میدنمراقبن حتی یه ذره از خاک
نیفته دست دشمنای ناپاکاین سرزمین همیشه پاک و زندس
تو بازیای دنیامون، برندسالهی که تا زندهایم و آباد
زنده بمونه سرزمین فرهاداسم قشنگش همیشه تو نقشه
به هر غریبه، حس خوش میبخشهما به تموم داشتههاش مینازیم
هر چی نداره کم کمک میسازیمتا که یه روز کسایی که تو دنیان
بگن که بهترین جا، یعنی ایران
مطلب مشابه: اشعار علیرضا بدیع؛ زیباترین اشعار عاشقانه این شاعر و ترانه سرا
هوای رفتن
میخوام یه قصری بسازم پنجرههاش آبی باشه
من باشم و تو باشی و یه شب مهتابی باشهامشب میخوام از آسمون یاسهای خوشبو بچینم
امشب میخوام عکس تو رو تو خواب گلها ببینمکاشکی بدونی چشمات رو به صد تا دنیا نمیدم
یه موج گیسوی تو رو به صد تا دریا نمیدمکاش تو هوای عاشقی همیشه پیشم بمونی
از تو کتاب زندگی حرفای رنگی بخونیحتی اگه دلت نخواد اسم تو، تو قلب منه
چهره تو یادم میاد وقتی که بارون میزنهامشب میخوام برای تو یه فال حافظ بگیرم
اگر که خوب در نیومد به احترامت بمیرمامشب میخوام رو آسمون عکس چشات رو بکشم
اگر نگاهم نکنی ناز نگات رو بکشممیخوام تو رو قسم بدم به جون هر چی عاشقه
به جون هر چی قلب صاف رنگ گل شقایقهیه وقتی که من نبودم بی خبر از اینجا نری
بدون یه خداحافظی پر نزنی تنها نریوقتی که اینجا بمونی بارون قشنگ و نم نمه
هوای رفتن که کنی مرگ گلهای مریمه
من اینجا و تو اونجا
تمام عاشقا بهم رسیدن
باغبونا میوههاشون چیدن
نقاشا شاهکاراشون کشیدن
اما هنوز من اینجا و تو اونجاصحراها غرق لطف بارون شدن
رویاهای رنگی فراوون شدن
خیلی کسا لیلی و مجنون شدن
اما هنوز من اینجا و تو اونجاموجا همه راهی دریا شدن
کابوسای شبونه رویا شدن
درای بسته همشون وا شدن
اما هنوز من اینجا و تو اونجاپرندهها به آشیونه رفتن
غصهها دونه دونه دونه رفتن
آوارهها همه به خونه رفتن
اما هنوز من اینجا و تو اونجاستارههای کم سو پر نور شدن
هرچی بد و بدی همه دور شدن
سنگا و شیشهها باهم جور شدن
اما هنوز من اینجا و تو اونجاهرچی سیاهی بود همه سفید شد
چشمای بسته خونه امید شد
دوری شبونه رفت و ناپدید شد
اما هنوز من اینجا و تو اونجا
مطلب مشابه: اشعار عبدالجبار کاکایی شاعر و ترانه سرا؛ گلچین بهترین اشعار عاشقانه وی

نفرین
الهی سقف آرزوت، خراب بشه روی سرش
بیای ببینی که همه، حلقه زدن دور و ورشالهی که روز وصال، طوفان شه از سمت شمال
هیچی از اون روز نمونه، به جز گلای پرپرشقسم میخوردی با منی، قسم میخوردی به خدا
خدا الهی بزنه تو کمرش، تو کمرشمن اهل نفرین نبودم، چه برسه که تو باشی
بیاد الهی خبرش، بیاد الهی خبرشعمرت الهی کم نشه، اما پر از غصه باشه
زجرایی که به من دادی، بکشی تا آخرشالهی که یه روز خوش، از تو گلوت پایین نره
رسوای عالمت کنن، اون چشای دربدرشمیخوام بدونم قد من، عاشقته، دوست داره
این که رها کردی منو میارزه به دردسرشهر چی بدی کردی به من، الهی اون با تو کنه
ببینی دیگری به جات، رفته شده همسفرش
از خدا خواسته
به من نگاه کن واسه یه لحظه
نگات به صد تا آسمون میارزهمن از خدامه بکشم نازتو
تا بشنوم یه لحظه آوازتومن از خدامه پیش تو بمونم
جواب حرفاتو خودم بخونممن از خدامه بمونم دیوونهات
سر بذارم رو شهر امن شونهاتمن از خدامه بمونی کنارم
من که بجز تو کسی رو ندارممن از خدامه که نباشه دوری
فقط دلم میخواد بگی چه جوریمن از خدامه که یه روز دعامون
بره تو آسمون پیش خدامونبه عشق این که بعد اون همه درد
خدا یه بار نگاهی هم به ما کرد
مطلب مشابه: اشعار اردلان سرفراز ترانه سرای معروف با ترانه های ماندگار و ناب عاشقانه)
غزلیات مریم حیدرزاده
ناله ز درد هجران وای از غم جدایی
فکر وداع باید از روز آشناییبا من بمان برادر طاقت نمانده دیگر
باور نمیکنم من شد موسم جداییگوید غریب مادر! ای یادگار حیدر
فردا بریده حنجر در دشت کربلاییوای از شب فراق و اندوه بی تو ماندن
دل کندن از تو دلبر دارد چه ماجراییای نازنین گل من گفتی بمانم اما
با دیدن تو گردد مرغ دلم هواییگر شام هجر و دوری هرگز سحر ندارد
ماه تو در شب دل دارد چه دلرباییکرب و بلایت امشب بوی مدینه دارد
همراه عطر نرگس خواند مرا ندایی
امشب تمام خویش را از غصه پرپر میکنم
گلدان زرد یاد را با تو معطر میکنمتو رفتهای و رفتنت یک اتفاق ساده نیست
ناچار این پرواز را اینبار باور میکنمیک عهد بستم با خودم وقتی بیایی پیش من
یه احترام رجعتت من ناز کمتر میکنمیک شب اگر گفتی برو دیگر ز دستت خستهام
آن شب برای خلوتت یک فکر دیگر میکنمصحن نگاهت را به روی اشتیاقم باز کن
من هم ضریح عشق را غرق کبوتر میکنمشعریست باغ چشم تو غرق سکوت و آرزو
یک روز من این شعر را تا آخر از بر میکنمگرچه شکستی عهد را مثل غرور ترد من
اما چنان دیوانهام که با غمت سر میکنمزیبا خدا پشت و پناه چشمهای عاشقت
با اشک و تکرار و دعا راه تو را تر میکنم
مطلب مشابه: اشعار ایرج جنتی عطایی و ترانه های ماندگار این شاعر و ترانه سرا
گفتی که مرا دوست نداری گلهای نیست
بین من و عشق تو ولی فاصلهای نیستگفتم که کمی صبر کن و گوش به من کن
گفتی که نه باید بروم حوصلهای نیستپرواز عجب عادت خوبیست ولی حیف
تو رفتی و دیگر اثر از چلچلهای نیستگفتی که کمی فکر خودم باشم و آن وقت
جز عشق تو در خاطر من مشغلهای نیسترفتی تو، خدا پشت و پناهت، به سلامت
بگذار بسوزند دل من مسئلهای نیست
برگزیده اشعار مریم حیدرزاده
دیشب دوباره دیدمت اما خیال بود
تو در کنار من بشینی؟ محال بودهر چه نگاه عاشق من بی نصیب بود
چشمان مهربان تو پاک و زلال بودپاییز بود و کوچهای و تک مسافری
با تو چقدر کوچه ما بی مثال بودنشنید لحن عاشق من را نگاه تو
پرواز چشمهای تو محتاج بال بودسیب درخت بی ثمر آرزوی من
یک عمر مانده بود ولی کال کال بودگفتم کمی بمان به خدا دوست دارمت
گفتی مجال نیست ولیکن مجال بودیک عمر هر چه سهم تو از من نگاه بود
سهم من از عبور تو رنج و ملال بودچیزی شبیه جام بلور دلی غریب
حالا شکست وای صدای وصال بودشب رفت و ماه گم شد و خوابم حرام شد
اما نه! با خیال تو بودم حلال بود
مطلب مشابه: اشعار عاشقانه ترانه مکرم شاعر و ترانه سرای معروف

گفتی که مرا دوست نداری،گله ای نيست
بين من و عشق تو ولی فاصله ای نيست
گفتم که کمی صبر کن و گوش به من کن
گفتی که :نه!بايد بروم حوصله ای نيست
پرواز عجب عادت خوبيست ولی حيف
تو رفتی و ديگر اثر از چلچله ای نيست
گفتی که : کمی فكر خودم باشم و آن وقت
جز عشق تو در خاطر من مشغله ای نيست
رفتی تو،خدا پشت و پناهت به سلامت
بگذار بسوزند دل من مساله ای نيست
دویدیمو دویدیم هیچ جا رامون ندادن
گفتن که توی جاده دونده ها زیادن
دویدیمو دویدیم فایده نداشت دویدن
به همه چی رسیدیم به جز خود رسیدن
دویدیمو دویدیم تو کوچه های بن بست
میرفتیم و میگفتن: خسته نشید بازم هست
دویدیمو دویدیم راها خاکستری شد
حرفای عاشقونه کمرنگ و سرسری شد
دویدیمو دویدیم ،اسفندی دود نکردن
گفتن فقط زیر لب: کاش دیگه بر نگردن
دویدیمو دویدیم تا رسیدیم به دیوار
اون ور دیوارم باز ،خوردیم به فصل تکرار
دویدیمو دویدیم ، قصه زندگی بود
دلیل واسه دویدن، فقط دیوونگی بود
مطلب مشابه: ترانه عاشقانه و اشعار عاشقی و احساسی ترانه سرایان و شاعران معروف
شب رفتنت عزیزم,هرگز از یادم نمیره
واسه هرکسی که میگم قصه شو ،آتیش میگیره
دل من یه دریا خون بود،چشم تو یه دنیا تردید
آخرین لحظه نگاهت غصه داشت باز ولی خندید
شب رفتنت یه ماهی توی خشکی رفت و جون داد
زلزله خیلی دلارو اون شب از غصه تکون داد
غما اون شب شیشه های خونه رو زدن شکستن
پا به پام عکسای نازت اومدن تا صبح نشستن
تو چرا از اینجا رفتی تو که مثل قصه هایی
گلم از چه چیزی باشه نه بدی نه بی وفایی
شب رفتنت نوشتی شدی قربونی تقدیر
نقره ی اشکای من شد دور گردنت یه زنجیر
شب تلخ رفتن تو گلدونامون اشکی بودن
قحطی سفیدی ها بود همه انگار مشکی بودن
شب رفتنت که رفتی گفتی دیگه چاره ای نیست
دیدم اون بالا ها انگار عکس هیچ ستاره ای نیست
شب رفتن تو یاسا دلمو دلداری دادن
اونا عاشقن ولیکن تنها نیستن که زیادن
بارون اون شب دستشو از سر چشمام بر نمی داشت
من تا میخواستم ببارم هرکسی میدید نمیذاشت
شب رفتن تو رفتم سراغ تنها نوارت
اون که واسه م همه چی بود ،آره تنها یادگارت
سرنوشت ما یه میدون،زندگی اما یه بازی
پیش اسم ما نوشتن حقته باید ببازی
شب رفتن تو خوندن واسه من همه لالایی
یکی میگفت که غریبی یکی میگفت بی وفایی
شب رفتن تو ابرا واسه گریه کم آوردن
آشنا ها برای زخم وا شده م مرهم آوردن
شب رفتن تو تسبیح از دست گلدونا افتاد
قلب آرزوهام انگار واسه ی همیشه وایساد
شب رفتن تو غربت, جای اونجا،اینجا پیچید
دل تو بدون منظور رفت و خوشبختیمو دزدید
شب رفتن تو دیدم یکی از قناری ها مرد
فرداش اما دست قسمت اون یکی هم با خودش برد
شب رفتن تو چشمات راست راستی چه برقی داشتن
این همه آدم چرا من،پس با من چه فرقی داشتن
شب رفتنت پاشیدم همه اشکامو تو کوچه
قولتو آروم گذاشتم پیش قرآن لب طاقچه
شب رفتنت دلم رفت پیش چشمایی که خیسن
پیش شاعرا که دائم از مسافر می نویسن
شب رفتن تو دیدم تا که غم نیاد سراغت
هیچ زمون روشن نمیشه واسه ی کسی چراغت
شب رفتن تو دیدم خیلیه غمای شاعر
روی شیشه مون نوشتم می مونم به پات مسافر
برو تا همه بدونن،سفرم اینقدا بد نیست
واسه گفتن از تو اما هیچکی شاعری بلد نیست
برو تا همه بدونن،سفرم اینقدا بد نیست
واسه گفتن از تو اما هیچکی شاعری بلد نیست
دلم می خواد یه چیزی رو بدونی
دیگه نه عاشقی نه مهربونی
منم دیگه تصمیمم رو گرفتم
اصلا نمی خوام که پیشم بمونی
دیشب که داشتم فکرام و می کردم
دیدم با تو تلف شده جوونی
یه جا یه جمله ی قشنگی دیدم
عاشقو باید از خودت برونی
چه شعرایی من واسه تو نوشتم
تو همه چیز بودی جز آسمونی
یادت میاد منتم رو کشیدی ؟
تا که فقط بهت بدم نشونی ؟
یادت می اد روی درخت نوشتی
تا عمر داری برای من می خونی ؟
یادت میاد حتی سلام من رو
گفتی به هیچ کس نمی رسونی
حالا بیار عکسامو تا تموم شه
اگر که وقت داری اگه می تونی
نگو خجالت می کشی می دونم
تو خیلی وقته دیگه مال اونی
خوش باشی هر جا که می ری الهی
واست تلافی نکنه زمونی
مطلب مشابه: اشعار اندیشه فولادوند + گلچین شعر کوتاه و بلند اندیشه فولادوند بازیگر و ترانه سرا
كاش در دهكده عشق فراوانی بود
توي بازار صداقت كمی ارزانی بود
كاش اگر گاه كمی لطف به هم می كرديم
مختصر بود ولی ساده و پنهانی بود
كاش به حرمت دلهای مسافر هر شب
روی شفاف ترين خاطره مهمانی بود
كاش دريا كمی از درد خودش كم می كرد
قرض می داد به ما هر چه پريشانی بود
كاش به تشنگی پونه كه پاسخ داديم
رنگ رفتار من و لحن تو انسانی بود
مثل حافظ كه پر از معجزه و الهام است
كاش رنگ شب ما هم كمی عرفانی بود
چه قدر شعر نوشتيم برای باران
غافل از ان دل ديوانه كه بارانی بود
كاش سهراب نمی رفت به اين زودی ها
دل پر از صحبت اين شاعر كاشانی بود
كاش دل ها پر افسانه ی نيما می شد
و به يادش همه شب ماه چراغانی بود
كاش اسم همه ی دختركان اينجا
نام گلهای پر از شبنم ايرانی بود
كاش چشمان پر از پرسش مردم كمتر
غرق اين زندگی سنگی و سيمانی بود
كاش دنيای دل ما شبی از اين شب ها
غرق هر چيز كه می خواهی و می دانی بود
دل اگر رفت شبی كاش دعایی بكنيم
راز اين شعر همين مصرع پايانی بود
لالا لالا گل ریحون
دوتا فال و دوتا فنجون
توی فنجون تو لیلی
تو خط فال من مجنون
لالا لالا گل خشخاش
چه نازی داره تو چشماش
پر از نقاشیه خوابت
تو تنها فکر اونا باش
لالا لالا گل پونه
گل خوش رنگ بابونه
دیگه هیچکس تو این دنیا
سر قولش نمیمونه
لالا لالا شبه دیره
بببین ماهو داره میره
هزارتا قصه هم گفتم
چرا خوابت نمیگیره؟؟
لالا لالا گل لاله
نبینم رویاهات کاله
فرشته مثل تو پاکه
فقط فرقش دوتا باله
لالا لالا گل رعنا
میخواد بارون بیاد اینجا
کی گفته تو ازم دوری ؟؟
ببین نزدیکتم حالا
لالا لالا گل پسته
نشی از این روزا خسته
چقد خوابی که میشینه
تو چشمای تو خوشبخته
لالا لالا گل مریم
نشینه تو چشات شبنم
یه عمره من فقط هرشب
واسه تو آرزو کردم
لالا لالا گل پونه
کلاغ آخر رسید خونه
یکی پیدا میشه یه شب
سر هر قولی میمونه
لالا لالا گل زردم
چراغارم خاموش کردم
بخواب که مثل پروانه
خودم دور تو میگردم
مطلب مشابه: اشعار عاطفه حبیبی + متن و ترانه های زیبای سروده شده از شاعر و ترانه سرای جوان عاطفه حبیبی
گفتی که مرا دوست نداری گله ای نیست
بین من وعشق تو ولی فاصله ای نیست
گفتم که کمی صبرکن و گوش به من کن
گفتی که نه باید بروم حوصله ای نیست
پرواز عجب عادت خوبی است ولی حیف
تو رفتی و دیگر اثر از چلچله ای نیست
گفتی که کمی فکرخودم باشم و آن وقت
جز عشق تو در خاطر من مشغله ای نیست
رفتی تو،خدا پشت و پناهت به سلامت
بگذار بسوزد دل من مساله ای نیست
امشب تمام خويش را از غصه پرپر می کنم
گلدان زرد ياد را با تو معطر می کنم
تو رفته اي و رفتنت يک اتفاق ساده نيست
ناچار اين پرواز را اين بار باور می کنم
يک عهد بستم با خودم وقتی بيایی پيش من
به احترام رجعتت من ناز کمتر می کنم
يک شب اگر گفتی برو ديگر ز دستت خسته ام
آن شب براي خلوتت يک فكر ديگر می كنم
صحن نگاهت را به روی اشتياقم باز کن
من هم ضريح عشق را غرق کبوتر می كنم
شعريست باغ چشم تو غرق سكوت و آرزو
يک روز من اين شعر را تا آخر از بر ميكنم
گر چه شكستی عهد را مثل غرور ترد من
اما چنان ديوانه ام که با غمت سر می كنم
زيبا خدا پشت و پناه چشم های عاشقت
با اشک و تكرار و دعا راه تو را تر می کنم
این روزا عادت همه رفتن ودل شکستنه
درد تموم عاشقا پای کسی نشستنه
این روزا مشق بچه ها یه صفحه آشفتگیه
گردای رو آینه ها فقط غم زندگیه
این روزا درد عاشقا فقط غم ندیدنه
مشکل بی ستاره ها یه کم ستاره چیدنه
این روزا کار گلدونا از شبنمی تر شدنه
آرزوی شقایقا یه شب کبوتر شدنه
این روزا آسمونمون پر از شکسته بالیه
جای نگاه عاشقت باز توی خونه خالیه
مطلب مشابه: بیوگرافی مونا برزویی ترانه سرا ؛ عکس و در مورد زندگی شاعر جوان ایرانی
زندگی پر از سواله می دونم
رسيدن به تو خياله می دونم
تو ميگی يه روزی مال من ميشی
اما موندت محاله می دونم
تو ميگی شبا دعامون می کنی
چشمه چات زلاله می دونم
توی آسمون سرنوشت ما
ماه کامل مه لاله می دونم
تو ميگی پرنده شيم بريم هوا
غصه ما دو تا باله می دونم
چشم من پر از غم نبودنت
دل تو پر از ملاله می دونم
طاقتم ديگه داره تموم ميشه
صبر تو رو به زواله می دونم
آره می ری و نمی پرسی که اين
دل عاشق در چه حاله می دونم