اشعار توبه؛ مجموعه عرفانی توبه کردن و بازگشت به ذات پاک خدایی
در این بخش گزیده ای از اشعار توبه، توبه کردن، برگشت عرفانی به ذات پاک خدایی را ارائه کرده ایم. این اشعار با موضوع بخشش گناهان و توبه از سوی درگاه خداوند توسط شاعران ایرانی سروده شده اند با ما همراه باشید.
فهرست اشعار توبه

همین امشب
بیا سنگینیِ بارِ گناهم را نبین امشب
مقدّر کن برایم بهترین ها را همین امشببرای استجابت فرصتی بهتر نخواهم یافت
گره خورده ست احیا با امیرالمؤمنین امشبتمام عمر با خود، گرمِ جنگی تن به تن بودم
به دیدارت می آیم از جدالی سهمگین امشبپناهِ من همین سجاده و تسبیح و قرآن است
نگاهی کن به این درمانده گوشه نشین امشبشب قدر است و جا خوش کرده بغضی در گلوی من
مقدّر می شود آیا برایم اربعین امشب؟به فردایم امیدی نیست، اکنون دستگیری کن
همین حالا، همین حالا، همین امشب، همین امشبرضا ابوذری
الهی العفو
بر عفو بی حسابت این نکته ام گواه است
گفتی که یأس از من بالاترین گناه استمن غرق در گناهم مسکین و رو سیاهم
تنها تویی پناهم «لا تَقنَطُوا» گواه استهرگز نمی پسندی در بر رویم ببندی
آخر کجا گریزد عبدی که بی پناه استدر دیده اشک سُرخم بر چهره رنگ زردم
مویم شده سفید و پرونده ام سیاه استبازآمدم به سویت برگشته ام به کویت
این بنده فراری محتاج یک نگاه استمن عهد خود شکستم من راه خویش بستم
ور نه به جانب تو هر سو هزار راه استیک جمله با تو گفتن ذکر هزار سال است
یک لحظه بی تو بودن یک عمر اشتباه استیک یا اِلهی اَلْعَفو جبرانِ جُرمِ یک عمر
پیک شام قدر با تو بِهْ از هزار ماه استحاج غلامرضا سازگار
شب فیض
خیز، ای بنده محروم و گنهکار بیا
یک شب ای خفته غفلت زده بیدار بیابس شب و روز که در زیر لَحَد خواهی خفت
دَم غنیمت بشمار امشب و بیدار بیاشب فیض است و در توبه و رحمت باز است
خیز، ای عبد پشیمان و خطاکار بیاپرده شب که بود آیت ستّاری من
دور از دیده مردم، به شب تار بیااین تویی، بنده آلوده و شرمنده من
این منم، خالق بخشنده ستّار بیامگشا دست نیازت به عطای دگران
دل به من بسته و بگسسته زاغیار بیافرصت از دست مده، می گذرد این لحظات
منشین غافل و بی حاصل و بیکار بیا
هوای دل
باز گویا هوای دل ابری ست
باز درهای آسمان باز استمن ولی تَحبِسُ الدُّعا شده ام
دل من باز فکر پرواز استدیرگاهی ست با خودم قهرم
بسته بر وصله های ناجورمسرِ من گرم زندگی شده است
از امام زمان خود دورمغیبت و تهمت و ریا و حسد
جزوِ اعمال واجبم شده استاز دهانم دروغ می بارد
معصیَت قُوتِ غالبم شده استبه فساد و حرام زُل زده اند
چشم هایی که بی حیا شده اندجایگاه خدا و خلق خدا
در دلم وای جا به جا شده اندآمدم سمت خانه معبود
دل خوش از این که صاحبی دارمپشت در ضَجّه می زنم: یارب!
باز کن، کار واجبی دارمگریه کردم، صدا زدی من را
آمدم یا مُسَبِّبَ الاَسْبابروسیاهم نظر نما یا نور
یا سَریع الرِّضا مرا دریابلکه های سیاه زندگی ام
یا کریم از شما چه پنهان استدرد دارم، دوا نمی خواهم
یار، درد من است و درمان استساتِرُ العَیْب اگر نبودی تو
پخلق با من چه کار می کردند؟پرده پوشی اگر نمی کردی
همه از من فرار می کردندزشت و آلوده و خطاکارم
پدارم اقرار می کنم یاربگرچه بی آبرو شدم اما
باز اصرار می کنم یاربجُرم و کم کاری ام قبول؛ اما
تو که از حال من خبر داری«دوستان را کجا کنی محروم
پتو که با دشمنان نظر داری»کمکم کن هر آنچه را دارم
خرج تطهیر جان و روح کنمدور ظلم و گناه خط بکشم
بروم توبه نَصوح کنمعباس احمدی
مطلب مشابه: اس ام اس و متن التماس دعا؛ پیامک و جملات التماس دعا در مناسبت مذهبی

باز آمده ام
دریاب من، این خسته بی حاصل را
این از بد و خوب خویشتن غافل راباز آمده ام پیش تو تشریح کنم
این مشت گره کرده خون را، دل راامیر مرادی
استغفرالله
خدایا رحمتی در کار من کن
به لطف خود هدایت یار من کنکه در کار تو از بایسته تو
نکردم آن چه بُد شایسته توبه درگاه تو آوردم الهی
گناهی بیش تر از هرچه خواهیگناه من اگر بر رویم آری
فغان از خجلت، آه از شرمسارینظر کن کانَدرین عجز و اسیری
چه خواهم کرد اگر دستم نگیریاگرچه مدتی گمراه بودم
به عصیان رانده درگاه بودمخدایا آمدم بازت به درگاه
وز آن تقصیرها استغفراللهدر آن ساعت که پیشت عذرخواهان
به عذر آیند از شرم گناهانگنه شوید گر ابر رحمتت چه؟
چه کم گردد ز بحر رحمتت، چه؟نه راهی کآیم و دم ساز گردم
نه روی آن که از در، بازگردمالها! خالقا! پروردگارا!
کریما! راحما! آمرزگارا!توقع دارم از اِنعام عامت
به نور احمد و سرِّ کلامتکه باز آری «سلیمی» را به راهش
ببخشی از کرم جرم و گناهشسلیمی جرونی
نامه اعمال
اگر عاصی، اگر مجرم، اگر بی دین، اگر مستم
به محشر کی گذارد دامن عفوت تهی دستم؟ز بس خواناست از پیشانی ام خط گنه کاری
تواند نامه اعمال شد آیینه در دستمنگاه ظاهر و باطن، یکی کردم، تو را دیدم
رسا شد، این دو کوته رشته را با هم چو پیوستمندیدم کلفت از کس تا نکردم کلفتی با کس
نرنجیدم ز رنجانیدن کس تا زبان بستمنرنجانیدم از خود هیچ کس را غیر این «واعظ»
که با سر پنجه تأثیر افغان خاطری خَستمواعظ قزوینی
در وقت گرفتاری
از خوب و بد هر عملت با خبرم من
چون از رگ گردن به تو نزدیک ترم منصد بار اگر توبه شکستی و گذشتم
صد بار دگر توبه کنی می گذرم مندرخواب فرو می روی و غافل ازاین که
مشتاق به دیدار تو در هر سحرم منتو ثانیه ای حال خوش خویش بیاور
تا با همه جاه و جلالم بخرم منوقت خوشی و خنده به من نیست حواست
در وقت گرفتاری أت اول نفرم منترسی به دلت راه نده چون که برایت
در واهمه روز قیامت سپرم مناز رحمت و بخشندگی ام باخبری تو
از خوب و بد هر عملت با خبرم منمن عبد خطا کارم و گویم که خدایا
هر چند که آلوده و بی بال و پرم مناز من به دل سوخته فاطمه بگذر
دلسوخته روضه دیوار و درم منمجتبی خرسندی
آه از آن ساعت
توبه من را شکسته اشتباه دیگری
از گناهی می روم سوی گناه دیگریلحظه لحظه پشت هم شیطان فریبم می دهد
می گذارد بر سر هر راه چاه دیگریگریه باید کرد تنها در عزای تو حسین
توبه غیر از این ندارد هیچ راه دیگریمثل حر من نیز برگشتم که غیر از خیمه ات
نیست ما را در همه عالم پناه دیگریاز سیاهی نیست بالاتر ولی رنگ غمت
هست بالاتر ز هر رنگ سیاه دیگریای زمان در طول تاریخ اینچنین داری سراغ؟
بی کفن، لب تشنه، بی سر پادشاه دیگری؟آه از آن ساعت از آن گودال و از آن قتلگاه
آه از آن تل که خودش شد قتلگاه دیگریمی کشیدند آه، هم شمشیرها هم نیزه ها
از دل هر تیر برمی خاست آه دیگریکاش در آن لحظه ها یا خواهرش آنجا نبود
یا نمی انداخت بر جسمش نگاه دیگرینقطه پایان دنیا نیست هرگز کربلا
نه! جهان می ایستد در ایستگاه دیگریانتقام خون او را یک نفر خواهد گرفت
از پس این ابرها پیداست ماه دیگریفاطمه معصومه شریف
توبه کردم
خم شدم از بار عصیان، بارالها توبه کردم
گشتم از کرده پشیمان، بارالها توبه کردمنفس، سرکش؛ حرص، غالب؛ فکر، اندک؛ وهم، افزون
رفته ام دنبال شیطان، بارالها توبه کردمرطب و یابس را نوشتی در کتاب خویش، قرآن
گر نخواندم بنده قرآن، بارالها توبه کردمانبیا و اولیا گفتند هر خوب و بدی را
گر نمودم ترک آنان، بارالها توبه کردمدر اصول و در فروع دین اگر اهمال کردم
بر خلاف حکم و فرمان، بارالها توبه کردمگر به نفس خود ستم کردم و یا بر بندگانت
می کنم من بعد جبران، بارالها توبه کردمگر که کردم ترک بیعت، ای خدا، معذور دارم
یا شکستم عهد و پیمان، بارالها توبه کردمگر زدم بر خلق تهمت یا که هستم اهل غیبت
یا که بودم اهل بهتان، بارالها توبه کردماز غرور و کبر، نافرمانیی گر سر زد از من
مست بودم، قول رندان، بارالها توبه کردمبایدم برتر شوم من از مَلَک، امّا نگشتم
بل شدم بدتر زحیوان، بارالها توبه کردماز در دربار شاهی گر شدستم من فراری
آمدم با آه و افغان، بارالها توبه کردمکاروان از پیش رفته، بار من افتاده در گل
مانده تنها در بیابان، بارالها توبه کردمعذر بدتر از گناه است، از که گریم وز که نالم
خود شدم از اهل عصیان بارالها توبه کردمراه بنمودی نرفتم، امر فرمودی نکردم
هستم از کرده پشیمان، بارالها توبه کردمگر گنهکار و پلیدم یا خطاکار و کثیفم
گویم اینک از دل و جان، بارالها توبه کردمبارالها بنده «مفتون» را به این جرم و گنه ها
عفو کن بر شاه مردان، بارالها توبه کردممفتون همدانی
مطلب مشابه: عکس پروفایل معنوی + متن زیبای مذهبی مناجات با خدا

توفیق توبه
مثل هر بار پر از توبه بی تاثیرم
دل خورم از خودم، از دست خودم دل گیرمقدر هم رفت، ولی حال دلم خوب نشد
جان زهرا نگرانم، چه شده تقدیرمرمضان بگذرد و باز نبخشی من را
بعد از این خورده ته دیگ، دگر کفگیرمکار ما را نگذاری تو به روز عرفه
من شب فطر به عفو تو زبان می گیرممن اگر بد شده خُلقم، حرمم دیر شده
دست من نیست، من این مرتبه بی تقصیرمچاره کار من این بار هوای نجف است
دارم از دوری ایوان طلا می میرمبی علی من به خدا بی کسم و بیچاره
من بدون علی از زندگی ام دل سیرمدم افطار به یاد دل بی تاب رباب
یاد بی تابی آن شیرزنِ بی شیرموحید محمدی
شرمنده ام
در درگهت، یکی زغلامانم
نام تو، زینتِ لب و دندانمتو برتر از هرآنچه به وصف آید
من کمتر از هرآنچه که می دانمغفّاری و کریم و خطاپوشی
من صاحب معاصیِ پنهانمشاید مرا نگاهِ تو گیرد دست
ورنه فریب خورده شیطانمتو آن خدای خالق و رحمانی
من، بنده حقیر و پشیمانمبگذشته از شماره و حدّ و حصر
اندازه خطا و گناهانمبا این همه گناه که من دارم
چون ادّعا کنم که مسلمانم؟در چاهِ نفس خویش گرفتارم
از جهل خویش سر به گریبانمشرمنده ام، زیان زده ام، خامم
من بنده فراری و ترسانمخاکم، گِلم، کَفَم، خس و خاشاکم
خارم، خَسَم، فقیرم و نادانمتا کی به درگهِ کرمت دوزم
این دیدگان خسته و گریانمآن کس که نیست لایقِ احسانت
آن کس که هست شیفته، من آنمیک لحظه گر نظر فکنی بر من
یک عمر، سرفرازم و خندانمسیلابِ خون به چهره زردِ من
جاری شده زدیده گریانمچون دل، سرای توست، نه بیگانه
در راه دل نشسته و دربانمحاشا که جز تو، ره به دلم یابد
جانم فدایت، ای همه جانانمجواد محدّثی
مطلب مشابه: عکس نوشته مذهبی | جملات مذهبی | عکس های پروفایل دینی و مذهبی پیامبر و امامان
هزار توبه شکستم
اگر به حال دل خسته ام توان ندهی
اگر که اشک بصر را به من روان ندهیبه وقت یوم حسابم، حساب من پاک است
اگر که صبح قیامت به من امان ندهیهزار توبه شکستم ولی حواسم نیست
برای توبه تو شاید دگر زمان ندهیبزن ولی جلوی چشم بندگانت نه
مرا به خلق خودت اینچنین نشان ندهیاگر بدم تو ولی خوب باش و خوبی کن
حواله ام به سر کوی این و آن ندهیزبان و غیبت و حال دعا؟ تو حق داری
اگر دعای مرا ره به آسمان ندهیهمیشه بند دلم را گره زدم به حسین
خدا نکرده دلم را به دیگران ندهیمن آخر از سر این ضطراب می میرم
اگر دوباره حرم را به من نشان ندهیوحید محمدی
یا قاضی الحاجات
یا رب به ما تو قدرت ترک خطا بده
توفیق بندگی بدون ریا بدهاز بحر بی کرانه الطاف خویشتن
بر آنچه لایقیم به ما ای خدا بدهاز ما بگیر کینه و کبر و حسد ولی
بر ما صفای باطن و صدق و صفا بدهما مجرم و تو مجری دیوان کیفری
حکم برائت گنه ما به ما بدهما بنده ایم ذات تو بخشنده و رحیم
از خوان نعمتت نعمتی بر گدا بدهخون شد زهجر کربُ و بلا قلب شیعیان
بر دست ما تو تذکره کربلا بدهگوید به طعنه خصم که مهدیتان کجاست
لطفی نما و مهدی ما را به ما بدهژولیده عاشق است ولی عاشق حسین
یا رب مریض عشق و صفا را شفا بدهژولیده نیشابوری
مطلب مشابه: متن مناجات با خدا برای حاجت + جملات مذهبی زیبا دعا به درگاه خداوند
حضرت غفار
آمده عبد گنهکار، بگو می بخشی
با دلی زار و گرفتار، بگو می بخشیچشم امید مرا تار نکن یا الله
باز هم حضرت غفار، بگو می بخشیکار ما را نگذاری تو به آن آخر وقت
اولین لحظه دیدار، بگو می بخشیبا بدهکار خودت باز مدارا کن، آه
طلبت را به بدهکار، بگو می بخشیتا که آب از سر من رد نشده کاری کن
مثل آن توبه هر بار، بگو می بخشیمن خودم آمده ام، فاش بگویم خجلم
سر به زیر آمدم ای یار، بگو می بخشیدم افطار فقط یاد لب عطشانم
به همان روضه افطار، بگو می بخشیقسمت می دهم اینبار به عباس علی
به دو تا دست علمدار، بگو می بخشیوحید محمدی
چشمه لطف
الهی بی پناهان را پناهی
به سوی خسته حالان کن نگاهیمرا شرح پریشانی چه حاجت
که بر حال پریشانم گواهیخدایا تکیه بر لطف تو دارم
که جز لطفت ندارم تکیه گاهیدل سرگشته ام را رهنما باش
که دل بی رهنما افتد به چاهینهاده سر به خاک آستانت
گدایی، دردمندی، عذرخواهیگرفتم دامن بخشنده ای را
که بخشد از کرم کوهی به کاهیخوشا آن کس که بندد با تو پیوند
پخوشا آن دل که دارد با تو راهیزنخل رحمت بی انتهایت
بیفکن سایه بر روی گیاهیبه آب چشمه لطفت فرو شوی
اگر سر زد خطایی، اشتباهیمران یا ربّ زدرگاهت «رسا» را
پناه آورده سویت بی پناهیقاسم رسا
مطلب مشابه: متن مذهبی و جملات عرفانی + عکس نوشته های با موضع مذهب و خدا و قرآن
بازآ
بازآ بازآ هر آنچه هستی بازآ
گر کافر و گبر و بت پرستی بازآاین درگه ما درگه نومیدی نیست
صد بار اگر توبه شکستی بازآای واقف اسرار ضمیر همه کس
در حالت عجز، دستگیر همه کسیارب تو مرا توبه ده و عذر پذیر
ای توبه ده و عذرپذیر همه کسجز وصل تو دل به هرچه بستم، توبه
بی یاد تو هرجا که نشستم، توبهدر حضرت تو، توبه شکستم صدبار
زین توبه که صد بار شکستم، توبهابوسعید ابوالخیر
یک عمر عصیان
تو بخشنده هر گناهی الهی
به جز تو نباشد پناهی الهیبه این بنده ناتوانت کمک کن
که ابلیس دارد سپاهی الهیزیک عمر عصیان، نشانی نماند
زرحمت کنی، گر نگاهی الهیبه نیکی مبدل نمایی بدی را
چه خواهی ببخشی گناهی الهیچو رحم تو سبقت زقهر تو گیرد
در آن دم چه کوهی چه کاهی الهیولی هر که با مرتضی آشنا نیست
ندارد به عفو تو راهی الهیبه باغ ولایش به رسم گدایان
منم ره نشین چون گیاهی الهیبه قلب «حسان» مهر جانبخش او را
فزون کن دمادم، الهی، الهیحبیب چایچیان(حسان)
اصلا حواسم نیست که فرصت ندارم
خیلی برای بندگی همت ندارماینقدر زیر خاک خوابیده اند مردم
چشمی برای دیدن عبرت ندارمامروز و فردا می کنم هنگام توبه
حالی برای ترک معصیّت ندارمارزان خودم را باختم در دار دنیا
اما حواسم نیست من قیمت ندارمافتادم اما باز دستم را گرفتی
جایی به جز این خانه من عزت ندارموای از شبی که صورتم بر خاک قبر است
چیزی برای خانه غربت ندارمباب نجات شیعه زهرا، حسین است
چشم امیدی جز به این رحمت ندارموقتی حسین بن علی را دوست دارم
از هیچ چیز دیگری وحشت ندارمشب های جمعه مادری قامت خمیده
هی بوسه می گیرد ز رگ های بریدهوحید محمدی
من آمده ام با دل بی تاب، ببخشی
بر خشکی چشمم ز کرم آب ببخشیمن آمده ام تا به دلم نور بپاشی
جریان به دل مرده مرداب ببخشیبا روی سیه آمده ام نیمه شب تا
بر رویِ سیه جلوه مهتاب ببخشیمن دست به دامان خود فاطمه هستم
این بار مرا بلکه از این بابمن منتظر برگ برات عتباتم
ای کاش به من گوهر نایاب ببخشیمن آمده ام یاد لب یار بمیرم
ای کاش مرا اشک غم ناب ببخشیهر روز به یاد لب او آب نخوردم
بلکه به لب تشنه ارباب ببخشیای کاش مرا نیز به آن طفل که انگار
از خنده لشکر شده بد خواب ببخشیوحید محمدی
شرمسار
الهی! ای دوای درد جانم
بشوی این ظلمت و زنگ از روانمترحّم کن ندارم توشه راه
مگر لاتقنطوا من رحمه اللهیکی وامانده از راه و ذلیلم
به چاه تن فتاده بی دلیلماسیرم خائفم بی خانمانم
گدایم بی نوایم میهمانمسیه رویم تهیدستم فکارم
گنهکارم تباهم شرمسارمبده راهی تو این شرمنده ات را
نوازش کن به رحمت بنده ات رامرا با عفو خود بنمای درمان
نجاتم ده نجات از نفس و شیطانبه حالم در همه حالی نظر کن
زجرم و هر گناه من گذر کنبه جز جود و به جز لطفت الهی
مرا نبود در این عالم پناهیحبیب چایچیان(حسان)
بگشای درِ توبه
ای خفته شب تیره هنگام دعا آمد
وی نفس جفا پیشه هنگام وفا آمدبنگر به سوی روزن بگشای درِ توبه
پرداخته کن خانه، هین نوبت ما آمداز جرم و جفاجویی چون دست نمی شویی؟
بر روی بزن آبی میقات صلا آمدزین قبله به یاد آری چون رو به لحد آری
سودت نکند حسرت آن گه که قضا آمدزین قبله بجو نوری تا شمع لحد باشد
آن نور شود گلشن چون نور خدا آمدمولوی
بنده شرمنده تو
غرق گنه ناامید مشو زدرگاه ما
که عفو کردن بود در همه دم کار ماتوبه شکستی بیا هرآنچه هستی بیا
امیدواری بجوی زنام غفّار مابنده شرمنده تو، خالق بخشنده من
بیا بهشتت دهم مرو تو در نار مادر دل شب خیز و ریز قطره اشکی ز چشم
که دوست دارم کند گریه گنهکار ماخواهم اگر بگذرم ز جمله عاصیان
کیست که چون و چرا، کند زکردار ماحبیب چایچیان(حسان)
کرم و عفو تو
رب خطاپوش تویی عبد خطاکار، منم
مستحق عفو تویی مستحق نار، منملطف و کرم بین که دمد بوی گل از پیرهنم
گرچه تو خود با خبری خارتر از خار، منمگرچه سیه گشته رویم عفو تو داد آبرویم
آن که گناهش شده با عفو تو تکرار، منمآن که مرا دست تهی دید و پذیرفت تویی
آن که ز لطف و کرمت آمده سرشار منمآن که رها سازدم از دام خطا کیست؟ تویی
آن که به زنجیر خطا گشته گرفتار، منمآن که کند جرم مرا از کرمش عفو، تویی
آن که فقط خوانده تو را داور غفار، منمگر به جحیمم فکنی یا به بهشتم ببری
بنده عشق علی و عترت اطهار منممیثمم و مهر علی حک شده بر لوح دلم
خاک، ولی خاک در حیدر کرار منمحاج غلامرضا سازگار
پناه در خانه تو
باز هم نیمه شب گریه و آه آوردم
به درِ خانه تو باز پناه آوردمرو سیاهم که نشد توبه من مقبولت
وای بر من که فقط بار گناه آوردممهربانِ دل من رد نکنم از در خویش
من پشیمان شده ام روی سیاه آوردماشک های منِ بیچاره سراب است ولی
دلخوش از اینکه به درگاه تو چاه آوردمجان زهرا کمکم کن آبرویم را بخر
به در خانه تو باز پناه آوردمآرمان صائمی
سنگینی گناه
رخ، زرد و مو سفید و همه نامه ام سیاه
ره، دور و قد خمیده ز سنگینی گناهاشکی نیامد از بصرم وای! وای! وای!
سوزی نمانده در جگرم آه! آه! آه!بی اختیار، راه سپارم سوی جحیم
گر افکنم به نامه اعمال خود نگاهیک مصرع است روز جزا کل نامه ام
یک لحظه توبه کردم و یک عمر اشتباهاز بس گناه، پرده به چشمم کشیده است
تشخیص راه را ندهد دیده ام ز چاهعمری گناه کرده ام و توبه می کنم
با این زبان که ذکر تو را گفته گاه گاههر چند نیست در خور بخشش گناه من
مولای من! به عفو تو آورده ام پناهفریاد از آن زمان که گناهان من روند
در پیش دیده ام رژه مانند یک سپاهفردا که مادر از پسر خود کند فرار
میثم به خاندان پیمبر برد پناهحاج غلامرضا سازگار
زنجیر گنه
بسته به زنجیر گنه پای من
وای من و وای من و وای من!وای! به محشر اگر افشا کنند
جرم مرا یکسره اعضای منآه ز بگذشته و آینده ام
وای به دنیا و به عقبای منروی به سوی تو کنم با چه رو؟
غرق گناه است سراپای منپشت من از بار گنه شد دوتا
عفو کن ای خالق یکتای منخالق من! گر تو نبخشی مرا
نیست به جز قعر سقر جای منوای به روزی که عیان می شود
جرم من از دیدن سیمای منهرچه کنی دور مکن از درت
از تو همین است تمنای منهستی من هست ولای علی
جرم مرا بخش به مولای منمیثم بی برگ و نوایم که هست
مهر علی حاصل فردای منحاج غلامرضا سازگار
به ستاری تو
توبه ام توبه نشد هر چه که همت کردم
من به ستاری تو سخت جسارت کردمهر چه تو دوست شدی با من الوده ولی
بی حیاتر شده با نفس رفاقت کردمرمضان است و دل از خواب نکندم افسوس
مثل هر سال من از لطف تو غفلت کردممن از این فلسفه روزه از این فیض عظیم
به همین تشنگی ساده قناعت کردمروزه هم چشم مرا باز نکرده، نکند
عادتم بود اگر هرچه عبادت کردمهر چه هستم سر دیوانگی ام میمانم
روزه ام را فقط افطار به تربت کردمخواستم از عطش روزه بگویم اما
از لب تشنه اش احساس خجالت کردمروزه ام روضه شد و روضه مرا می کشدم
یاد ان تشنه لب کرببلا می کشدمحسن کردی
مطلب مشابه: حدیث در مورد لقمه حلال و سخنان مذهبی در مورد نان حرام