اشعار ایرج جنتی عطایی و ترانه های ماندگار این شاعر و ترانه سرا
در این مطلب مجموعه اشعار ایرج جنتی عطایی و ترانه های معروف این شاعر و ترانه سرا را آماده کرده ایم. ترانه های این شاعر توسط خواننده های معروفی همچون ابی، داریوش، گوگوش و بیژن مرتضوی اجرا شده است.
ترانه ها و اشعار ایرج جنتی عطایی
ایرج جنتی عطایی متولد 19 دا ماه سال 1325 در شهر مشهد است. مادر او از اهالی عشق آباد بود که به دنبال حکومت استالین مجبور شد به مشهد مهاجرت کند. او به دلیل شغل پدر در نیروی هوایی، چند سال را در مشهد گذراند و سپس در دزفول زندگی کرد. ولی بخش تعیین کننده دوره کودکی و جوانی اش در تهران گذشت. او فارغ التحصیل رشته تئاتر از مدرسه هنرهای دراماتیک دانشگاه تهران و دانش آموخته جامعه شناسی هنر از کالج چلسی است.

“درخت”
توی تنهايی يک دشت بزرگ
که مثل غربت شب بی انتهاست
يه درخت تن سياه سربلند
آخرين درخت سبز سرپاسترو تنش زخمه، ولی زخم تبر
نه يه قلب تير خورده، نه يه اسم
شاخه هاش پر از پر پرنده هاست
کندویِ پاکِ دخيل و طلسمچه پرنده ها که تو جاده کوچ
مهمون سفره ی سبز اون شدن
چه مسافرا که زير چتر اون
به تن خستگيشون تبر زدنتا يه روز تو اومدی بی خستگی
با يه خورجين قديمیِ قشنگ
با تو نه سبزه، نه آينه بود، نه آب
يه تبر بود با تو با اهرم سنگاون درخت سربلند پرغرور
که سرش داره به خورشيد ميرسه منم، منم!
اون درخت تن سپرده به تبر
که واسه پرنده ها دلواپسه منم، منم!من صدایِ سبزِ خاکِ سربی ام
صدايی که خنجرش رو بخداست
صدايی که توی بهتِ شبِ دشت
نعره ای نيست ولی اوجِ يک صداسترقص دست نرمت ای تبر به دست!
با هجوم تبر گشنه و سخت
آخرين تصوير تلخ بودنِ
توی ذهنِ سبزِ آخرين درختحالا تو شمارش ثانيه هام
کوبه های بی امونه تبره
تبری که دشمنِ هميشه ی
اين درختِ محکم و تناورهمن به فکر خستگی های پٙر پرنده هام
تو بزن، تبر بزن!
من به فکرِ غربتِ مسافرام
آخرين ضربه رو محکمتر بزن!من به فکر خستگی های پٙر پرنده هام
تو بزن، تبر بزن!
من به فکرِ غربتِ مسافرام
آخرين ضربه رو محکمتر بزن!این آهنگ توسط ابی اجرا شده است
مطلب مشابه: متن ترانه های شادمهر عقیلی با عکس نوشته آهنگ های احساسی این خواننده
“با من از ایران بگو”
یاور از ره رسیده با من از ایران بگو
از فلات غوطه ور در خون بسیاران بگوباد شبگرد سخن چین پشت گوش پرده هاست
تا جهان اگه شود بی پرده از یاران بگو
با من از ایران بگوشب سیاهی می زند بر خانه های سوگوار
از چراغ روشن اشک سیه پوشان بگوپرسهءیاس است در اباد این پتیاره گان
از زمی ن از زندگی از عشق از ایمان بگوسوختم اتش گرفتم از رفیق و نارفیق
از غریب و اشنا یاران هم پیمان بگوضجهءنام اوران زخمی به خاموشی نزد
از خروش نعرهءانبوه گمنامان بگوقصه های قهرمانان قهر ویرانگر نداشت
از غم وخشم جهانساز تهی دستان بگوبا زمستانی که میتازد به قتل عام باغ
از گل خشمیکه میروید در این گلدان بگویاور از ره رسیده با من از ایران بگو
از فلات غوطه ور در خون بسیاران بگوباد شبگرد سخن چین پشت گوش پرده هاست
تا جهان اگه شود بی پرده از یاران بگو
با من از ایران بگوتوسط داریوش اجرا شده است
مطلب مشابه: اشعار شهیار قنبری + مجموعه شعر عاشقانه و غمگین کوتاه و بلند
“وقتی تو گریه میکنی”
وقتی تو گریه میکنی، ثانیه شعله ور میشه
گُر میگیره بالِ نسیم، گُلخونه خاکستر میشهوقتی تو گریه میکنی، ترانهها بَم تر میشن
شمعدونیا میترسن و، آیینهها کمتر میشنوقتی تو گریه میکنی، ابرایِ دل نازک شب آبی میشن برای تو
ستارهها میسوزن و مثلِ یه دسته رازقی، پَر پَر میشن به پایِ تووقتی تو گریه میکنی، غمگین میشن قناریا بد میشه خوندن براشون
پروانهها دلگیر میشن نقش و نگار میریزه از، رنگین کمون پراشونوقتی تو گریه میکنی، وقتی تو گریه میکنی
وقتی تو گریه میکنی، شک میکنم به بودنم
پُر میشم از خالی شدن، گم میشه چیزی از تَنماسیرِ بی وزنی میشم، رها شده توو یک قفس
کلافه میشم از خودم، خسته میشم از همه کسوقتی تو گریه میکنی، ابرایِ دل نازک شب آبی میشن برای تو
ستاره ها میسوزن و مثلِ یه دسته رازقی، پَر پَر میشن به پایِ تووقتی تو گریه میکنی، غمگین میشن قناریا بد میشه خوندن براشون
پروانه ها دلگیر میشن نقش و نگار میریزه از، رنگین کمون پراشونوقتی تو گریه میکنی، وقتی تو گریه میکنی
وقتی تو گریه میکنیتوسط ابی اجرا شده است
مطلب مشابه: اشعار حسین صفا و مجموعه غزل و ترانه های عاشقانه این شاعر
“موسیقی و من”
رقصی بکن چرخی بزن به ریتم موسیقی و من
هم جنس اقیانوسو مه هم رنگ مهتابو چمنرقصی بکن رقصی مثه تجربه رها شدن
بهرنگی پوشیدنو گل دادنو زیبا شدنلهجه عریان تنت نیسمو عاشق میکنه
ستاره شیطون میشه و شب از خوشی دق میکنهجیرجیرکای اسم تورو به باد میگن جار بزنه
شیشه عطر تنتو تو نسترن ها بشکنهرقصی بکن رقصی مثه تجربه رها شدن
بهرنگی پوشیدنو گل دادنو زیبا شدنوسوسه میشه شاپره پری بمون عطر بکشه
از شمعو شعله بگذره که از تو خاکستره بشهمعنی آزادیشو از معنی انسان بگو
برقصو جان خودتو با همه جهان بگولهجه عریان تنت نیسمو عاشق میکنه
ستاره شیطون میشه و شب از خوشی دق میکنهجیرجیرکای اسم تورو به باد میگن جار بزنه
شیشه عطر تنتو تو نسترنها بشکنهرقصی بکن رقصی مثه تجربه رها شدن
بهرنگی پوشیدنو گل دادنو زیبا شدنجیرجیرکای اسم تورو به باد میگن جار بزنه
شیشه عطر تنتو تو نسترن ها بشکنهرقصی بکن رقصی مثه تجربه رها شدن
بهرنگی پوشیدنو گل دادنو زیبا شدنتوسط بیژن مرتضوی اجرا شده
“شب نیلوفری”
باید از عطر اقاقی تورو آغاز کنم
با صدای خیس بارون تو رو آواز کنم
از تماشای قناری به تو پرواز کنمبه تو پُل میزنم از بهانه هامو
از همه شبانه ها مو میرسم به تو دوباره
بوی عطر تو میدن ترانه هامو پُر اسمت میشن عاشقانه هامو
از گل و شعر و ستاره میرسم به تو دوبارهنیستی امّا یادت اینجاست
وقت گل کردن رویاستبه تو من میرسم از این شب نیلوفری
به تو میرسم من از این راه خاکستری
به تو که خاطره هامو به همیشه می بریبه تو پُل می زنم از بهانه ها مو
از همه شبانه ها مو میرسم به تو دوباره
بوی عطر تو میدن ترانه هامو
پُر اسمت میشن عاشقانه هامو
از گل و شعر و ستاره میرسم به تو دوبارهنیستی امّا یادت اینجاست
وقت گل کردن رویاستتوسط ابی اجرا شد
مطلب مشابه: اشعار عاشقانه ترانه مکرم شاعر و ترانه سرای معروف
“به من چه”
همینکه دل، دلِ خونبارِ ابره
همینکه شب، شبِ قتلِ ستارهاس
همینکه بغضِ تو، بغضِ همیشه
همین که ترسِ من، ترسِ دوبارهسکنارِ کوچهبچههای پرسه
تو بُهتِ رعشه و رگ، گرد و سوزن
کنارِ مادرکهای شناور
روی سمفونیِ نفرین و شیونکنارِ فقرِ گُلبانوی ایثار
که میفروشه تنشو تیکهتیکه
کنارِ مردِ دریابغضِ خسته
که وا میباره از هم چیکهچیکهبهمنچه سرخیِ میخک تو مهتاب!؟
بهمنچه رقصِ نیلوفر روی آب!؟
قفسبارونه کابوسِ کبوتر!
بهمنچه کوچهباغِ شعرِ «سهراب»؟ستیزِ تگرگ و گلبرگه!
مصاف آینه و الماسه!
پیکارِ کبریته و خرمن!
نبردِ ارکیده و داسه!توسط بیژن مرتضوی اجرا شد
“قصه گوی پیر شهرم”
قصه گوی پیر شهرم بگذر آرام از کنارم
در برم منشین برایت قصه ای دیگر ندارمقصه هایم مرده در من دیگر از افسانه سیرم
بر مزار قصه هایم مینشینم تا بمیرمروزگاری آمدی تا در کنار من بمانی
کز دل من میگریزد عشق و رویای جوانیرفتی و لب های من شد گور سرد قصه هایم
آمدی تا بار دیگر جان بگیرد غصه هایماین زمان افسرده جانی بی پناهم
ای گنه کرده برو من بی گناهمتوسط گوگوش اجرا شد
مطلب مشابه: عکس نوشته سیاوش قمیشی و ترانه های معروف این خواننده محبوب
“دلم میخواد گریه کنم”
رازقی پرپر شد باغ در چله نشست
تو به خاک افتادی کمر عشق شکستما نشستیم و تماشا کردیم
دلم میخواد گريه کنمبرای قتل عام گل برای مرگ رازقی
دلم میخواد گریه کنم برای نابودی عشق واسه زوال عاشقیوقتی که قلبا و گلا شکسته و پرپر شدند
وقتی که باغچه های عشق سوختند و خاکستر شدندمن و تو از گل کاغذی باغچه ای داشتیم توی خواب
با خشتای مقوایی خونه میساختیم روی آبوقتی که ما تو جشن شب ستاره بارون میشدیم
وقتی که پشت سنگر سایه ها پنهون میشدیماز نوک بال کفترا خون پریدن میچکید
صدای بیداری عشق رو خواب شب خط میکشیددلم میخواد گریه کنم برای قتل عام گل برای مرگ رازقی
دلم میخواد گریه کنم برای نابودی عشق واسه زوال عاشقیاز پشت دیوارای شهر انگار صدای پا میاد
آوازخون دربدر انگار یه همصدا میخوادابر سیاه رفتنیه خورشید دوباره درمیاد،
باغچه دوباره گل میده از عاشقا خبر میاددلم میخواد گریه کنم برای قتل عام گل برای مرگ رازقی
دلم میخواد گریه کنم برای نابودی عشق واسه زوال عاشقیتوسط داریوش اجرا شد
“دیگه گریه دلُ وانمیکنه”
زندگی با آدماش برای من یه قصه بود
توی این قصه کسی با کسی آشنا نبودهمه خنجر توی دست و خنده روی لبشون
توی شب صدایی جز گریه ی بی صدا نبودنمی خوام مثل همه گریه کنم
دیگه گریه دلو وا نمیکنهقصه های پشت این پنجره ها
غمو از دلم جدا نمیکنهقصه ی ماتم من هر چی که بود هر چی که هست
قصه ی ماتم قلب خسته ی یه آدمهوقت خوابه دیگه دیره نمی خوام قصه بگم
از غم و غصه برات هر چی بگم بازم کمهنمی خوام مثل همه گریه کنم
دیگه گریه دلو وا نمیکنهقصه های پشت این پنجره ها
غمو از دلم جدا نمیکنهتوسط گوگوش اجرا شد
مطلب مشابه: اشعار اندیشه فولادوند + گلچین شعر کوتاه و بلند اندیشه فولادوند بازیگر و ترانه سرا
“من و تویی”
گر چه جدا از تو ولی همیشه با تو زیستم
من و تویی نکن که من کسی به جز تو نیستمکم شدم از تو کم شدم کم شدم از وفور تو
گم شدم از تو گم شدم گم شدم از حضور تواواره در قفس شدم ترانه خوان خاموشی
برهنه زیر تیغ تو چه دلبرانه میکشیگر چه جدا از تو ولی همیشه با تو زیستم
من و تویی نکن، که من کسی به جز تو نیستمچیزی به خاموشی بگو نوری به تاریکی بزن
اخمی به تنهایی بکن تیره دلی نکن به منگرم شو از جنون من من همه غشق و اتشم
مرا صدا کن و ببین چگونه شعله میکشمنگاه کن ببین که من سایه ی با تو بودنم
بالا بلند عشق تو منم ولی من تو امدیگر نمانده چیزی از اینه تا رفتن من
تو بیا منو بمال خسته نشو از منه منگر چه جدا از تو ولی همیشه با تو زیستم
من و تویی نکن که من کسی به جز تو نیستمکم شدم از تو کم شدم کم شدم از وفور تو
گم شدم از تو گم شدم گم شدم از حضور تواواره در قفس شدم ترانه خوان خاموشی
برهنه زیر تیغ تو، چه دلبرانه میکشیگر چه جدا از تو ولی همیشه با تو زیستم
من و تویی نکن که من کسی به جز تو نیستمگر چه جدا از تو ولی همیشه با تو زیستم
من و تویی نکن که من کسی به جز تو نیستمتوسط بیژن مرتضوی اجرا شد
“معجزه خاموش”
طعم خیس اندوه و اتفاق افتاده
یه آه خداحافظ، یه فاجعه ی سادهخالی شدم از رویا، حسی من و از من برد
یه سایه شبیه من پشت پنجره پژمردای معجزه خاموش، یه حادثه روشن شو
یه لحظه،فقط یه آه، هم جنس شکفتن شواز روزن این کنج خاکستری پرپر
مشغول تماشای ویرون شدن من شوبرگرد به برگشتن، از فاصله دورم کن
یه خاطره با من باش، یه گریه مرورم کناز گرگر بی رحمه این تجربه ی من سوز
پرواز رهایی باش به ضیافته دیروزبه کوچه که پیوستی، شهر از تو لبالب شد
لحظه اخر لحظه،شب عاقبت شب شدآغوش جهان رو به دلشوره شتابان بود
راهی شدنت حرفه نقطه چینه پایان بودای معجزه خاموش، یه حادثه روشن شو
یه لحظه،فقط یه آه، هم جنس شکفتن شوآغوش جهان رو به دلشوره شتابان بود
راهی شدنت حرفه نقطه چینه پایان بودای معجزه خاموش، یه حادثه روشن شو
یه لحظه،فقط یه آه، هم جنس شکفتن شوتوسط داریوش اجرا شد
مطلب مشابه: اشعار عاشقانه افشین یداللهی + شعر کوتاه و بلند و مجموعه ترانه های زیبا این شاعر
“همسفر”
تو از کدوم قصهایکه خواستنت عادته
نبودنت فاجعه بودنت امنیتهتو از کدوم سرزمین تو از کدوم هوایی
که از قبیلهی من یه آسمون جداییاهل هرجا که باشی قاصد شکفتنی
توی بهت و دغدغه ناجی قلب منیپاکی آبی یا ابرنه خدایا شبنمی
قد آغوش منی نه زیادی نه کمیمنو با خودت ببر ای تو تکیهگاه من
خوبه مثل تن تو با تو همسفر شدنمنو با خودت ببر من به رفتن قانعم
خواستنی هرچی که هست تو بخوای من قانعمای بوی تو گرفته تنپوش کهنهی من
چه خوبه با تو رفتن رفتن همیشه رفتنچه خوبه مثل سایه همسفر تو بودن
همقدم جادهها تن به سفر سپردنچی میشد شعر سفر بیت آخری نداشت
عمر کوچ من و تو دم واپسین نداشتآخر شعر سفر آخر عمر منه
لحظهی مردن من لحظهی رسیدنهمنو با خودت ببر، ای تو تکیهگاه من
خوبه مثل تن تو با تو همسفر شدنمنو با خودت ببر من به رفتن قانعم
خواستنی هرچی که هست تو بخوای من قانعممنو با خودت ببر
منو با خودت ببرتوسط گوگوش اجرا شد
“گریه کنم یا نکنم”
گریه کنم یا نکنم آخر ماجرا رسید
گریه کنم یا نکنم قصه به انتها رسیدتو میروی و آینه پر میشود از بی کسی
از من سفر میکنی و به مرگ قصه میرسیببین که آب میشود قطره به قطره قلب من
مرگ من و قصه ماست فاجعه جدا شدنگریه کنم یا نکنم آخر ماجرا رسید
گریه کنم یا نکنم قصه به انتها رسیدتو جامه دان پر میکنی من خالی از جان میشوم
یک لحظه در چشمم ببین ببین چه ویران می شومبعد از تو با من چه کنم با من بی پناه من
کجای شب پنهان شوم کجای این عاشق شکنتو میروی و جان من گور ترنم میشود
خورشیدکی که داشتم در شب من گم میشودچیزی نگو به آینه با رازقی حرفی نزن
برای بار آخرین تنها نگاهی کن به منگریه کنم یا نکنم آخر ماجرا رسید
گریه کنم یا نکنم قصه به انتها رسیدتو جامهدان پر میکنی من خالی از جان میشوم
یک لحظه در چشمم ببین ببین چه ویران میشومبعد از تو با من چه کنم با من بیپناه من
کجای شب پنهان شوم کجای این عاشقشکنتو میروی و جان من گور ترنم میشود
خورشیدکی که داشتم در شب من گم میشودچیزی نگو به آینه با رازقی حرفی نزن
برای بار آخرین تنها نگاهی کن به منگریه کنم یا نکنم آخر ماجرا رسید
گریه کنم یا نکنم قصه به انتها رسیدچیزی نگو به آینه با رازقی حرفی نزن
برای بار آخرین تنها نگاهی کن به منگریه کنم یا نکنم آخر ماجرا رسید
گریه کنم یا نکنم قصه به انتها رسیدتوسط بیژن مرتضوی اجرا شد
“پوست شیر”
قلب تو قلب پرنده
پوستت اما پوست شير
زندون تنو رها کن
ای پرنده پر بگيراون ور جنگل تن سبز
پشت دشت سر به دامن
اون ور روزای تاريک
پشت نيم شبای روشنبرای باور بودن
جايی شايد باشه شايد
برای لمس تن عشق
کسی بايد باشه بايدکه سر خستگياتو
به روی سينه بگيره
برای دلواپسی هات
واسه سادگيت بميرهقلب تو قلب پرنده
پوستت اما پوست شير
زندون تنو رها کن
ای پرنده پر بگيرحرف تنهايی قديمی
اما تلخ و سينه سوزه
اولين و آخرين حرف
حرف هر روز و هنوزهتنهايی شايد يه راهه
راهيه تا بی نهايت
قصه ی هميشه تکرار
هجرت و هجرت و هجرتاما تو اين راه که همراه
جز هجوم خار و خس نيست
کسی شايد باشه شايد
کسی که دستاش قفس نيستقلب تو قلب پرنده
پوستت اما پوست شير
زندون تن و رها کن
ای پرنده پر بگيرتوسط ابراهیم حامدی اجرا شد
“یاور همیشه مومن”
ای به دادِ من رسیده
تو روزایِ خود شکستن
ای چراغِ مهربونی
تو شبایِ وحشتِ منای تبلورِ حقیقت
تویِ لحظه هایِ تردید
تو شبو از من گرفتی
تو منو دادی به خورشیداگه باشی یا نباشی
برایِ من تکیه گاهی
میون این همه دشمن
تو رفیقی جون پناهییاور همیشه مومن
تو برو، سفر سلامت
غمِ من نخور که دوری
برایِ من شده عادتناجیِ عاطفه یِ من
شعرم از تو جون گرفته
رگِ خشکِ بودنِ من
از تنِ تو خون گرفتهاگه مدیونِ تو باشم
اگه از تو باشه جونم
قدر اون لحظه نداره
که منو دادی نشونمیاور همیشه مومن
تو برو، سفر سلامت
غمِ من نخور که دوری
برایِ من شده عادتتوسط داریوش اقبالی اجرا شد
“رازقی”
از تو تا ویرونی من
از تو تا مرز شکستن
فاصله وا کردن در
فاجعه صدای بستنبرای ضیافت عشق
اگه شب، شب غزل نیست
اگه نور آینه به آینه
اگه گل بغل بغل نیستبرای گلدون دستات
یه سبد رازقی دارم
بهترین قلب تو دنیا
برای عاشقی دارمترسم از بی رحمیشب نیست
ترسم از دلتنگی فرداست
ترسم از شب مرگی آواز
ترسم از تدفین قمری هاستسهمی از رجعت انسان
سهمی از خداشدن باش
سهمی از معجزه عشق
سهمی از معراج من باشتوسط ابی اجرا شد
“کاش میشد/ قصه گل و تگرگ”
قصه ی من و غم تو قصه ی گل و تگرگه
ترس بی تو زنده بودن ترس لحظه های مرگهای برای با تو بودن باید از بودن گذشتن
سر به بیداری گرفته ذهن خواب آلوده ی منهمیشه میون قاب خالی درهای بسته
طرح اندام قشنگت پاک و رویایی نشستهکاش میشد چشام ببینن طرح اندام تو داره
زنده میشه جون میگیره پا توی اتاق میذارهکاش میشد صدای پاهات بپیچه توو گوش دالون
طرف دالون بگرده سر آفتابگردونامونکاش میشد دوباره باغچه پر گل گلهای تو باشه
غنچه ی سفید مریم با نوازش تو پا شهکاش میشد اما نمیشه، نمیشه بیای دوباره
نمیشه دستات توو گلدون گلای مریم بذارهکاش میشد اما نمشه این مرام روزگاره
رفتنت همیشگی بود دیگه برگشتن ندارهتوسط سیاوش قمیشی اجرا شد
“ستارههای سربی”
ستارههای سربی فانوسکای خاموش
منو هجوم گریه از یاد تو فرامــــوشتو بال و پر گرفتی به چیدن ستاره
دادی منو به خاک این غربت دوبارهدقیقههای بی تو پرنده های خستن
آیینههای خالی دروازه های بستناگه نرفته بودی جاده پر از ترانه
کوچه پر از غزل بود به سوی تو روانهاگه نرفته بودی گریه منو نمی برد
پرنده پر نمی سوخت آیینه چین نمی خورد
اگه نرفته بودی و اگه نرفته بودی …شبانه های بی تو یعنی حضور گریه
با من نبودن تو یعنی وفور گریهاز تو به آیینه گفتم از تو به شب رسیدم
نوشتمت رو گلبرگ تورو نفس کشیدماز رفتن تو گفتم ستاره دربه در شد
شبنم به گریه افتاد پروانه شعله ور شداگه نرفته بودی جاده پر از ترانه
کوچه پر از غزل بود به سوی تو روانهاگه نرفته بودی گریه منو نمی برد
پرنده پر نمی سوخت آیینه چین نمی خورد
اگه نرفته بودی و اگه نرفته بودی(اجرا شده توسط ابی)
“فریاد زیر آب”
ضیافتهای عاشق را خوشا بخشش خوشا ایثار
خوشا پیدا شدن در عشق برای گم شدن دریاچه دریایی میان ماست خوشا دیدار ما در خواب
چه امیدی به این ساحل خوشا فریاد زیر آبخوشا عشق و خوشا خون جگر خوردن
خوشا مردن خوشا از عاشقی مردناگر خوابم اگر بیدار اگر مستم اگر هشیار
مرا یارای بودن نیست تو یاری کن مرا ای یارتو ای خاتون خواب من، من تن خسته را در یاب
مرا هم خانه کن تا صبح نوازش کن مرا تا خوابهمیشه خواب تو دیدن دلیل بودن من بود
چراغ راه بیداری اگر بود از تو روشن بودضیافت های عاشق را خوشا بخشش خوشا ایثار
خوشا پیدا شدن در عشق برای گم شدن دریانه از دور و نه از نزدیک تو از خواب آمدی ای عشق
خوشا خود سوزی عاشق مرا آتش زدی ای عشقخوشا عشق و خوشا خون جگر خوردن
خوشا مردن خوشا از عاشقی مردنتوسط داریوش اجرا شد