نگاهی بر زندگی کمبوجیه دوم، فرزند کوروش بزرگ (از تولد تا مرگ پدر و پادشاهی)

کمبوجیه دوم پسر کوروش بزرگ و همچنین دومین پادشاه هخامنشی بود که توانست امپراتوری بزرگ مصر را شکست داده و این کشور را به یکی از استانهای ایران تبدیل کند. در ادامه با سایت ادبی و هنری روزانه همراه شوید تا با یکدیگر نگاهی بر زندگی این پادشاه بزرگ داشته باشیم.
فهرست موضوعات این مطلب
تولد و اوایل زندگی
همانطور که نوشتیم کمبوجیه فرزند کوروش بزرگ بود. درباره تولد و اوایل زندگی او اطلاعات بسیاری در دسترس نیست. اما چیزی که تاریخ نگاران روی آن تاکید دارند این است که مادر وی کاساندان نام داشت.
کَساندان همسر کوروش بزرگ، از تبار هخامنشی بود. کاساندان ملکه 28 کشور آسیائی بوده و قدرتمندترین زن شاهنشاهی هخامنشی به شمار میآمده است. او خواهر هوتن متحد داریوش بزرگ و دختر فرناسپ اشرافزاده هخامنشی بود.
حاصل ازدواج او و کوروش 5 فرزند بود؛ کمبوجیه، بردیا، آتوسا،آرتیستون و دختری که نامش ذکر نشدهاست. به گفته داندامایف، دختر چهارمی احتمالاً رکسانا بود.
دوران ولیعهدی

اندکی پس از آنکه بابل توسط کوروش بزرگ فتح شد، کمبوجیه نیز «شاه بابل» معرفی شد و عملاً بهعنوان جانشین تعیین شده بود و کوروش، امور این مملکت را به او واگذار کرد.
در رویدادنامه نبونعید گزارش این انتصاب آمدهاست؛ کمبوجیه برای قانونی شدن انتصابش، در جشن سال نوی بابلی که در 27 مارس سال 538 پیش از میلاد برگزار شد، شرکت کرد و آیین مذهبی بابلیها را به جا آورد؛ بنابراین کمبوجیه تنها 9 ماه شاه بابل بود تا اینکه پدرش او را به دلایلی که بر ما معلوم نیست، از این منصب محروم کرد.
این در حالیست که ادوین ماسائو یامائوچی معتقد است دلیل این امر، عدم همکاری بابلیان با کمبوجیه بودهاست که باعث شد او از فرمانروایی بابل کنار گذاشته شود.
ولی کوروش پیش از لشکرکشی به شرق، دوباره کمبوجیه را به عنوان ولیعهد خود و شاه بابل انتخاب کرد.
مطلب مشابه: هخامنشیان، بزرگترین امپراتوری تاریخ؛ تاریخچه این حکومت از کوروش تا سقوط آن
مرگ کوروش

به نظر میرسد که کوروش پیش از لشکرکشی به سوی ماساژتها، کمبوجیه را در کنار خود به عنوان فرمانروا منصوب نمود، زیرا بنا بر نوشته هرودوت، کمبوجیه به نبرد با ماساژتها پیوست ولی بهعنوان جانشین تاج و تخت، دوباره به پارس بازگردانده شد، پیش از اینکه کوروش، در نبردی سرنوشتساز کشته شود.
البته بعد از گذشت هزاران سال همچنان نبرد کوروش با ترک های شمال و مرگ او در هالهای از ابهام قرار دارد. بسیاری چنین ادعا کردهاند که کوروش در این نبرد تاریخی کشته شده و بسیاری چنین ادعایی را رد میکنند. اما چیزی که مشخص است بلافاصله بعد از مرگ کوروش، کمبوجیه به عنوان پادشاه ایران انتخاب شد.
کمبوجیه پادشاه ایران هخامنشی
با مرگ کوروش، کمبوجیه پادشاه امپراتوری هخامنشیان شد. مبوجیه به صورت یک آدم معمولی ولی بیتجربه در تاریخ 538 پ.م. در جشن سال نوی بابل با جامه ایلامی ظاهر گردید، او خیلی زود توانست خود را با زندگی جدید وفق دهد و با زیردستهایش کنار بیاید.
کمبوجیه پس از مرگ پدرش کوشید که مرزهای شمال شرقی کشورش را علیه تاخت و تاز سکاها حفظ کند، امکان این مسئله وجود دارد ولی منابع گوناگون در این زمینه خاموش هستند. در هر حال کمبوجیه لشکرکشیهای خود را پس از پنج سال آغاز کرد.
نخستین اقدامات کمبوجیه بعد از پادشاهی
پس از مرگ کوروش و آغاز پادشاهی کمبوجیه، قدرت پادشاه جدید را همهجا، بیدرنگ به رسمیت شناختند و او را به عنوان پادشاهی جدید، قبول کردند.
به نظر میرسد که کمبوجیه، در دوران چهارساله پیش از حمله به مصر، علاوه بر تلاش برای ایجاد امنیت در مرزهای شرقی و تلاش برای گسترش مرزهای غربی از جمله فتح قبرس و تثبیت مرزهای پیشین و پیشبینی تدارکات لازم برای حمله بزرگ نظامی علیه مصریان، بخشی از وقت خود را نیز صرف کارهای عمرانی و زیربنایی از جمله انتخاب مکانی مناسب و جدید برای ایجاد بناها و کاخهای جدید برای خود به سبک و طرح آثار جلگه پاسارگاد نمود.
مطلب مشابه: نگاهی بر زندگی کوروش بزرگ؛ شاه شاهان از تولد تا مرگ
آغاز حمله به مصر

مبوجیه در سالهای پس از به تختنشینی، بیش از هر چیز وقت خود را صرف تهیه مقدمات لشکرکشی به مصر کرد، یعنی همان کاری که پدرش کوروش هم قصد آن را داشت و نکرد.
در سال 525 پیش از میلاد، تدارک لازم برای لشکرکشی به مصر پایان یافت و پس از برگزاری جشنهای نوروز، سپاه کمبوجیه با پشتیبانی و کمک رئیسان و شیوخ عرب نبطی در طی ده روز از صحرای سینا گذشت.
رؤسای قبایل متعهد شدند که با قرار دادن هزاران شتر با مشکهای آب در منازل مختلف سفر، آب آشامیدنی سپاهیان را تأمین کنند.
کشتیهای جنگی هخامنشی نیز در طول ساحل دریای مدیترانه، این سپاهیان را که در خشکی راه میپیمودند، پشتیبانی میکردند. این سپاه متشکل از اقوام گوناگونی بود، بهطوریکه بعدها اوجاهورسنت، دریاسالار ناوگان مصری، برداشت خود را چنین نوشت: «بیگانگانی از سرزمینهای بیگانه همراه کمبوجیه بودند.»
اوضاع داخلی مصر در زمان لشکرکشی کمبوجیه به این کشور
کمی پیش از این حمله، آماسیس دوم فرعون مصر پس از حکومتی طولانی درگذشته بود و سلطنت به پسرش پسامتیک سوم رسیده بود.
در خلال سالهایی که کمبوجیه با ماساگتها درگیر بود، مصریها که متوجه خطر روزافزون شده بودند، خود را برای جنگ آماده کردند. در تاریخ 625 پ.م. پس از آنکه آشوریها از مصر بیرون رانده شدند، تاج و تخت را پسامتیک یکم تصاحب کرد و بدین ترتیب بنیانگذار بیست و ششمین دودمان سلطنتی آنجا شد.
مطلب مشابه: نگاهی بر زندگی داریوش بزرگ، شاهِ جهان؛ بیوگرافی از لحظه تولد تا مرگ
مصر تسلیم عظمت لشکر ایران میشود

ایرانیان در ماه مه سال 525 پیش از میلاد خود را به پلوزیوم که دروازه شمال شرقی مصر محسوب میشد رساندند و با سپاه مصر درگیر شدند و سرانجام سپاه کمبوجیه بر سپاه پسامتیک غلبه کرد.
شهر مقدس و کاهننشین هلیوپولیس نیز در برابر کمبوجیه ایستادگی کرد ولی این مقاومت طولانی نبود و بهزودی شکسته شد. فرعون پسامتیک سوم به «کاخ سفید» خود در پایتختش ممفیس عقبنشینی کرد.
کمبوجیه نمایندهای به سوی او فرستاد و وی را دعوت به تسلیم کرد اما مردم ممفیس این نماینده و ملوانان قایق او را کشتند.
پس از این، شهر محاصره شد و پس از ده روز مقاومت، در ماه ژوئن سال 525 پیش از میلاد، بدون هیچ قید و شرطی تسلیم شد و به این ترتیب، هخامنشیان با پیمودن دره نیل از شمال به جنوب، سراسر مصر را تسخیر کردند.
لیبیاییهای ساکن در غرب مصر، و نیز یونانیهای دولت- شهر ساحلی «کیرِن» و شهر «بارکا» با فرستادن پیشکش، داوطلبانه به تبعیت کمبوجیه درآمدند.
کمبوجیه در ابتدا با پسامتیک به ملاطفت رفتار کرد و او را به عنوان ساتراپ (معادل استاندار امروزی) مصر منصوب کرد ولی پس از آنکه پسامتیک علیه او شورش کرد، دستگیر و پس از آن مجبور به خودکشی شد و بهجای او یک فرمانده ایرانی بهنام آریاندس، ساتراپ مصر شد.
سلطنت کمبوجیه بر مصر

کمبوجیه پس از حمله به مصر، نظم و امنیت را برقرار کرد، سیاست تساهل دینی پدرش را در پیش گرفت، نیروهای خود را از معابد اشغالشده فرا خواند و مسئولیتهای اجرایی بیشتری به مصریها، از جمله اوجاهورسنت سپرد و درآمدهای پیشین معبد الهه نیت در سائیس را مقرر کرد. براساس قوانین سنتی شاهانه مصری، او رسماً «فرعون مصر» لقب گرفت و خود را «شاه مصر علیا و مصر سفلی» و «از نسل خدایان هوروس، رع و اوزیریس» نامید.
این سیاستها همانند کارهای پدرش در بابل بود و با هدف جبران گذشته و جذب مصریها صورت گرفت.
تبلیغات سیاسی هخامنشیان در مصر
در تبلیغات حکومتی نیز چنین عنوان میشد که کمبوجیه، پسر کوروش و نیتتیس دختر فرعون آپریس است و بنابراین کمبوجیه از طرف مادر، مصری است.
دلیل حمله او به مصر نیز، گرفتن انتقام پدربزرگش از فرعون آماسیس عنوان میشد که پیشتر غاصبانه سلطنت را از آپریس ستانده بود و اکنون کمبوجیه سلطنت بر مصر را که حق قانونی خاندانش بوده را پس میگیرد.
ظاهراً داستان ازدواج کوروش با دختر فرعون مصر بعدها توسط کاهنان مصری جعل شده تا فتح مصر را به یک نواده فرعون که به روایات آنان کمبوجیه باشد، نسبت دهند.
ایرانیان به آفریقا نیز یورش میبرند!

پس از فتح مصر، کمبوجیه به فکر تسلط بر کل شمال آفریقا گردید. برای اجرای این نقشهها، پارسیها ناچار بودند که تسلط خود را بر بخش غربی مدیترانه، گسترش دهند.
طبق نوشتههای هرودوت، سپاهیان ایرانی که به واحه آمون در لیبی رسیده بودند، در یک طوفان شن، مطلقاً از میان رفتند.
اما مورخانی چون پراشک، اشمیت و برن در این گفته هرودوت شک دارند، آنها بر این باورند که کمبوجیه لیبی را تسخیر کرد؛ و اگر عقیده این گروه صحیح باشد، میبایست نام لیبی در فهرست سرزمینهای تصرف شده در کتیبههای بیستون هم میآمده و نه تنها در متون سالیان بعد آورده شود؛ بنابراین داندامایف فتح لیبی را به دوران سلطنت داریوش اول میداند.
در همین زمان، کمبوجیه با سپاه اصلی، برای گشودن نوبه از تب روانه جنوب بود. شاهنشاه برای تأمین امنیت تدارکات پشت جبهه، خود را به کرانه غربی نیل، میان دومین و سومین تندآب رساند؛ این محل تدارکات تا قرنها بعد هم، هنوز به «بازار کمبوجیه» معروف بود.
سرانجام، ایرانیان در جهت مخالف نیل خود را به شهر مقدس نپته در پای کوه خدایان بَرکَل رساندند و آن را فتح کردند. به این ترتیب، سراسر بخش شمالی سودان امروزی، ساتراپی هخامنشی شد. اشغال الفانتین در نزدیکی تندآب اول نیل، تسلط هخامنشیان بر نوبه را تضمین کرد.
مطلب مشابه: نگاهی بر زندگی بهرام گور پادشاه ساسانی از تولد تا پادشاهی و مرگ او از زبان فردوسی
سپاه گم شده در طوفان شن (از واقعیت تا افسانه)
سپاه گمشده کمبوجیه به سپاه افسانهای ایران، متشکل از 50 هزار نفر گفته میشود که ظاهراً در 524 پ.م. در طوفان شن در صحرای غربی مصر ناپدید شدند.
در کتاب سوم تاریخ هرودوت آمدهاست که کمبوجیه دوم پس از تسخیر سرزمین مصر از مقر خود در شهر تبای واقع بر کرانه شرقی رودخانه نیل در مصر، سه لشکر از سپاهیان خود جدا کرد، یکی را مأمور فتح کارتاژ (تونس کنونی) کرد و دیگری را به عزم تصرف حبشه روانه ساخت و دسته سومی را که هرودوت نوشتهاست، پنجاه هزار نفر بودند که برای انقیاد آمونیها یا پرستندگان آمون (پروردگار بسیاری از اقوام قدیمی) به لیبی فرستاد.
این عده با چند راهنما تا واحه سیوه در ناحیه مرزی مصر و لیبی پیش رفتند.
در اکتشافی که در بیابانی در غرب مصر انجام شد، بقایای اجساد سربازان تنومند و حجم بزرگی از تجهیزات نظامی از جمله سلاحهای برنزی، دستبندهای نقرهای و گوشوارهها کشف شده است.
مطابقت این یافتهها با اسناد تاریخی پیشنهاد میکند که اجساد مربوط به بقایای سربازان ایرانی کمبوجیه دوم، پادشاه هخامنشی ایران است که در سال 525 پیش از میلاد و بر اثر یک طوفان شن بزرگ، زنده در زیر لایههای شن صحرا مدفون شده بودند.
در سال 2015، باستانشناس اولاف ئی. کاپر از دانشگاه لیدن استدلال کرد که سپاه گمشده بهعلت طوفان شن نابود نشد، بلکه توسط سپاهیان فرعون شورشی مصر، پتوباستیس سوم، در کمین قرار گرفتند و شکست خوردند.
پتوباستیس بعدها در نبردی توسط سپاه داریوش بزرگ، جانشین کمبوجیه، شکست خورد. بهعقیده کاپر، طوفان شن پروپاگاندایی برای حفظ اقتدار امپراتوری هخامنشی بود و ظاهراً داریوش این داستان را پدید آورد تا پتوباستیس و شورش او را از یاد مصریان حذف کند.
شورش در استان مصر

در پاییز سال 523 پیش از میلاد، خبرهای نگرانکنندهای کمبوجیه را وادار به بازگشت از نوبه بهسوی مصر کرد؛ زیرا در همین هنگام رکسانا درگذشت و پسامتیخ بهدلیل غیبت طولانی شاه و شایعاتی مبنی بر تلفات سپاه ایران، شورش کرد.
شاهنشاه برای تعجیل در بازگشت، راهی را که درست از میان کویر بیآب نوبه میگذشت انتخاب کرد و چون آب و آذوقه سپاه کافی نبود، پیش از رسیدن به مقصد، دچار قحطی گردید و پس از دادن تلفات زیاد، به تب رسید.
البته برخی این قحطی و تلفات سپاه را در هنگام حرکت به سوی نوبه میدانند و معتقدند که سپاه وی نیل را تا کوروسکو طی کرد و سپس از راه بیابان عازم نوبه گردید، اما هنگامی که آنها یکچهارم راه را پیمودند، آب و آذوقه سپاه تمام شد و آنها پس از دادن تلفات بسیار، ناگزیر به بازگشت شدند.
به هر حال، کمبوجیه پس از بازگشت به تب، شورش پسامتیخ را بهگونهای خونین سرکوب کرد و او را به دار آویخت.
استرابون تاریخنگار بزرگ مینویسد: «هنگامی که در سال 24 میلادی تب را دیدم، بسیاری از معابد این شهر ویران بود، میگویند این ویرانی کار کمبوجیه بودهاست». اما والتر هینتس معتقد است داوری دراینباره که کمبوجیه واقعاً معابد مصری را ویران کردهاست، دشوار است.
واقعه بردیا و شورش در ایران

همانطور که در ابتدای مقاله نوشتیم، کمبوجیه یک برادر کوچکتر از خود به نام بردیا داشت. بنا به روایت هرودوت، بردیا بههمراه کمبوجیه به مصر رفت ولی پس از مدتی بین آنها اختلافاتی ایجاد شد و کمبوجیه دستور داد برادرش به ایران بازگردد و مخفیانه فرمان قتل او را صادر کرد که در بین راه توسط مأموران دولتی کشته شد. اما بنا بر سنگ نوشته داریوش در بیستون، کمبوجیه قبل از حرکت بهسوی مصر، بردیا را به قتل رسانید.
پس از کشتن بردیا، جز چند تن از مردم، کسی از راز کشتن او باخبر نبود؛ از جملهٔ آنان پیشکار کمبوجیه بود که کاخ شاهی را در دست داشت.
این مرد برادری داشت که به بردیا شباهت بسیاری داشت. او طرحی اندیشید و به برادر خود گفت که تو باید بهنام پسر کوروش بر تخت شاهی بنشینی.
بردیای دروغین بر تخت نشست و دو برادر به سراسر کشور و از جمله به مصر، پیک و پیغام فرستادند که از این پس باید فرمانبردار بردیا پسر کوروش بود نه کمبوجیه.
مرگ شاهنشاه

کمبوجیه پس از ماه ژوئیه سال 522 پیش از میلاد درگذشتهاست. او هنوز در مصر سکئنت داشت که گئومات (بردیای دروغین) در 11 مارس سال 522 ق م در ایران جای او را گرفت و بر تخت نشست.
بر اساس گفتههای هرودوت، او در راه بازگشت به ایران، در سوریه بود، که خبر برتختنشینی گئومات را از جارچی دریافت کرد.
مرگ کمبوجیه در هالهای از ابهام و افسانه است: بر اساس کتیبه بیستون، او «به مرگ خود مُرد». این عبارت مشخص نمیکند که آیا کمبوجیه خودکشی کرد یا چنانچه برخی استدلال کردهاند، منظور داریوش، مرگی بر اثر جهالت و عقوبت کارهای کمبوجیه بود.
عبدالحسین زرینکوب معتقد است که این جمله داریوش، هم فکر وقوع خودکشی را نفی و هم مرگ طبیعی را انکار میکند.
پژوهشگران در تفسیر این عبارت، اتفاق نظر ندارند و مشخص نیست، منظور داریوش مرگی طبیعی، خودکشی یا هردو بودهاست. برخی معتقدند مرگ کمبوجیه تصادفی و بهدست خودش بودهاست. در سالنامهها و رویدادنامههای محلی مصریان، تنها گفتهشده که مرگ کمبوجیه در زمان مسافرت روی دادهاست و جزئیات بیشتری ذکر نشدهاست.
هرودوت گزارش میدهد شاه هنگام سوارشدن بر اسب بیاحتیاطی کرد و خنجری که بر کمر داشت در رانش فرورفت و پس از سه هفته، درگذشت. او همچنین مینویسد که ایگسابات، یکی از سرداران هخامنشی جنازه او را با خود به پایتخت آورد.
شخصیت و منش
بسیاری از تاریخنگاران کلاسیک، گزارش میدهند که کمبوجیه از زمان کودکی به بیماری صرع و جنون مبتلا بوده و همچنین ذکر میکنند که رفتار کمبوجیه در مصر همراه با خشونت، تمسخر خدایان مصری و تعرض به مقبرههای شاهانه بودهاست.
هرودوت میگوید که ایرانیان به کمبوجیه «جبار» میگفتند زیرا او نیمهدیوانه، ستمگر و گستاخ بود؛ اما این ارزیابی، نشاندهنده تبلیغات منفی ایرانیان و مصریها در دوران پس از کمبوجیه است.
او قطعاً از سوی بزرگان هخامنشی مورد تنفر بود زیرا کمبوجیه قدرت را در دستان خویش متمرکز کرده بود. روحانیون مصری نیز داستانهای نادرستی درباره وی انتشار دادند زیرا کمبوجیه، حقوق و بودجههای دولتی معابد مصری را کاهش داده بود.
اما گزارش دیگری که تصویری واقعیتر از کمبوجیه ارائه میدهد، کتیبه روی مجسمه اوجاهورسنت است که کمبوجیه را به منزله یک فرعون مصر و شخصیتی خیرخواه معرفی میکند.
بنابر عقیده مری بویس، کمبوجیه شخصیتی سختکوش بود و در قانونگذاری و احترام به سنن و آداب میکوشید.
جنگ روانی یونانیان علیه شاه بزرگ

مهمترین ادعای یونانیان در مورد کمبوجیه، این است که او نخستین کسی بود که با عمل خویدوده، یعنی زناشویی با نزدیکان را انجام دادهاست. به گفته هرودوت، کمبوجیه دلباخته یکی از خواهرانش شده بود و میخواست با او زناشویی کند، ولی چون نقشهاش برخلاف همه رسوم بود، پس موبدان را فراخواند و از آنان پرسید که آیا قانونی هست که اجازه دهد مردی با خواهر خویش اگر او بخواهد زناشویی کند.
یکی دیگر از چندین اتهاماتی (همچون کشتن برادر، کشتن گاو مقدس مصر، آپیس) است که روحانیان مصری، جهت دیوانهنگاری جعل و شایع کرده بودند.
اما طبق تمامی اطلاعات دقیق و همچنین منش ایرانیان باستان، تمامی این ادعاها حاشیهای بیش نبوده و یونانیان با این کارها علیه ایران زمین جنگ روانی به راه میانداختند.
کلام آخر
ممنون که تا آخر همراه روزانه بودید. ما امروز و در این مقاله سعی کردیم نگاهی داشته باشیم بر زندگی کمبوجیه بزرگ، شاهنشاه ایران زمین. ما در مقاله خود به اسناد علمی اتکا کرده و سعی کردیم از هرگونه حاشیه دور باشیم. در پایان امیدواریم از خواندن این مقاله لذت برده باشید.