بهترین فیلم های با موضوع جنگ (لیست معروف ترین فیلم های جنگی)
معرفی بهترین فیلم های جنگی
فیلم های با موضوع جنگی جهت آشنایی شما با فضای جنگ ساخته می شود و روایت کننده ویرانی ها و وحشت ناشی از این پدیده است. اگر چه فیلم های جنگی الزاما روایتگر جنگ های دوران مدرن نیستند؛ بلکه آنها جنگ های قرن بیستم را به تصویر می کشند. در ادامه چندین نمونه از این فیلم ها را معرفی خواهیم کرد.
خط باریک سرخ the thin red line
به کارگردانی ترنس مالیک در سال ۱۹۹۸ در آمریکا ساخته شد و جنبه ذهنی عمیق تری نسبت به سایر فیلم های جنگی دارد. با نگاهی تحلیلی ساخته شده و پاسخ هایی در مورد جنگ را عنوان می کند و معنی زندگی را به تصویر می کشد. همچنین نکاتی فلسفی در مورد روحیات بقاطلبانه، مسامحه کاری آدم ها و زیبایی طبیعت در فیلم روایت می شود.
داستان فیلم: در جنگ جهانی دوم، و در اولین درگیری عظیم نظامی امریکا در جزیره گوادالکانال با ارتش ژاپن، برای پایان بخشیدن به این نبرد ارتش امریکا تصمیم می گیرد با تمام قوا و تجهیزات آخرین مقاومت ژاپنی ها را در هم بشکند. در این بین یک گروه از سربازان به اسم گروه چارلی به رهبری کلنل «گوردون تال» با شجاعت بسیاری مبارزه می کنند.
کریسمس مبارک، آقای لارنس Christmas, mr. Lawrence
به کارگردانی ناگیسا اوشیما در سال ۱۹۸۳ در ژاپن، بریتانیا و نیوزیلند بر اساس تجربیات لورنس ون در پست که در جنگ جهانی دوم زندانی بود و توسط ژاپنی ها اسیر شد ساخته شد. داستان فیلم در ارتباط بین ۴ مرد در بند اسیران جنگی ژاپن تمرکز دارد. لذا تلاش یک کلنل انگلیسی را نشان می دهد که می خواهد تفاهمی بین فرهنگ متفاوت فرمانده اردوگاه اسیران و یک اسیر جنگی انگلیسی بوجود آورد تا از خونریزی بی فایده جلوگیری کند.
یکی از سکانس های جالب فیلم حاضر شدن خواننده مشهور به نام دیوید بویی به عنوان بازیگر اصلی است؛ حضور موفقیت آمیزی که توانست از نظر کیفیت اجرای نقش و تسلط بویی، تحسین منتقدان را بدست آورد.
داستان فیلم: داستان فیلم درمورد یک سرهنگ انگلیسی است که در طول جنگ جهانی دوم سعی میکند اختلافات فرهنگی بین یک اسیر انگلیسی و فرمانده اردوگاه ژاپن را حل کرده و از خونریزی جلوگیری کند و…
بازگشت به وطن Coming Home
به کارگردانی هال اشبی در سال ۱۹۷۸ در آمریکا ساخته شد و از جمله فیلم هایی است که بلافاصله بعد از جنگ ویتنام تولید شد. از آثار محدودی است که در آن زمان ها نسبت به جنگ نظریات کاملا انتقادی داشت.
در داستان این فیلم زنی که تازه ازدواج کرده با وضعیت روحی روانی زیاد سختی بوده که به نوعی گرفتار سردرگمی شده است؛ درحالی که شوهر او مشغول جنگ در جبهه های ویتنام می باشد؛ زن با مردی جانباز جنگ و فلج دیدار می کند. این زن بعد از اینکه شوهرش به جبهه می رود در بیمارستان به صورت داوطلبانه مشغول می شود تا به زخمی های جنگ خدمت کند. او یکی از هم دبیرستانی هایش را در بیمارستان می بیند که به دلیل جراحات جنگ فلج شده و سرشار از یاس، عصبانیت و رنج است؛ او نسبت به جنگ دیدی کاملا منفی دارد.
در فیلم زن و مجروح جنگی دو شخصیتی هستند که برای بازسازی زندگیشان، نیاز به یاری هم دارند؛ با اینکه جنگ دست از سر آنها بر نمی دارد.
داستان فیلم: لس آنجلس، سال 1968 وقتي «باب هايد» (درن)، سروان نيروي دريايي به ويتنام اعزام مي شود، همسرش «سلي» (فاندا) داوطلبانه در يک بيمارستان نظامي مشغول به کار مي شود و در آن جا با «لوک مارتين» (وويت)، يک معلول نااميد و پرخاش گر آشنا و جذبش مي شود…
تفنگ جنگ Casualties of War
این فیلم به کارگردانی پریان دی پالما در سال ۱۹۸۹ در آمریکا ساخته شد. فیلم از یک حادثه ای که در جنگ ویتنام اتفاق افتاده بر گرفته شده و به سرقت و تجاوز دسته ای و کشته شدن زن جوانی بوسیله یک جوخه آمریکایی می پردازد که این سرباز دادگاهی شد.
خبر این اتفاق رسانه ای شد و به آمریکا نیز رسید و بسیار جلب توجه کرد؛ ضمن اینکه کتابی از این ماجرا منتشر شد و فیلم هم از روی این کتاب ساخته شد.
داستان فیلم: جنگ ویتنام. مرد جوانی به نام «اریکسن» (فاکس) شاهد قتل فجیع یک دختر ویتنامی (توله) به دست هم قطارانش است. او پس از بازگشت به امریکا علیه یگان خود شهادت می دهد…
جوخه platoon
به کارگردانی الیور استون در سال ۱۹۸۶ در آمریکا ساخته شد. این فیلم طبق تجربه کارگردان از جنگ تولید شده و داستان یک داوطلب جنگ را روایت می کند که مشغول خدمت در ویتنام است؛ اسیر دو گروهبان خوب و شر می شود. این فیلم بی رحمی جنگ را نشان می دهد و مورد نقد مثبت منتقدان قرار گرفته است؛ همچنین توانست ۴ جایزه اسکار را از آن خود کند و در فروش نیز مورد استقبال زیادی قرار گرفت.
داستان فیلم: کریس تیلور، یک سرباز تازه کار در ویتنام، خود را در نبرد اراده بین دو گروهبان، یکی خوب و دیگری شر، گرفتار می یابد. بررسی زیرکانه وحشیانه جنگ و دوگانگی انسان در درگیری.
سقوط Downfall
به کارگردانی اولیور هرشبیگل در سال ۲۰۰۴ در آلمان، ایتالیا و اتریش ساخته شد. این فیلم نسبت به جنگ رویکرد منحصر به فردی دارد و تمرکز بر آدولف هیتلر به عنوان شخصیت مرکزی جنگ جهانی دوم دارد و روایتگر ۱۲ روز اواخر زندگی هیلتر همراه با اضطراب ها و تصمیمات او همراه با زمان کشته شدنش در پناهگاه است. نقش هیتلر نیز توسط برنو گانتس اجرا شد.
داستان فیلم: داستان این فیلم تاریخ آلمان نازی را از نوامبر سال 1942 تا 8 مه 1945 روایت می کند.که در آن تراودل یونگه، آخرین منشی و ماشیننویس آدولف هیتلر، داستان روزهای آخر زندگی پیشوای آلمان را تعریف میکند که در پناهگاهی در برلین میگذرد.
نامه هایی از ایوو جیما۱۱ Letters From low Jima
به کارگردانی کلینت ایستوود در سال ۲۰۰۶ در آمریکا ساخته شد. کارگردان با قرار دادن مخاطبین در وضعیت پیچیده و سخت، بیشتر توجه آنها را جلب جزئیات می کند. زبان فیلم ژاپنی است و نسبت به سربازان ژاپنی، همدلی تماشاگر را برمی انگیزد؛ لذا نشان می دهد که چگونه آنها بدون اینکه ناامید شوند می جنگیدند.
داستان فیلم: این داستان نبرد ایوو جیما بین ایالت متحده و ژاپن در خلال جنگ جهانی دوم است که از سوی دو دوست در ارتش ژاپن نقل شده است. آنها داستان کشته شدن دوستانشان را شرح می دهند، در حالی که شاهد کشته شدن آنها بوده اند و نمی توانستند کاری برایشان انجام دهند…
کودکان هیروشیما Children of Hiroshima
به کارگردانی کانتو شیندو در سال ۱۹۵۲ در ژاپن ساخته شد. این فیلم به اثرات جنگ و عواقب آن در کودکان می پردازد و نتایج بمب اتم را در شهر هیروشیما به تصویر می کشد. به طور کلی این اثر بوسیله منتقدان در سطح جهان مورد تحسین قرار گرفت.
داستان فیلم: چهار سال از آخرین باری که وی به زادگاه خود سفر کرده است می گذرد. تاکاکو هنگام سفر به شهر برای تماس با دوستان قدیمی خود با عواقب بعدی بمب A روبرو می شود.
دانکراک Dunkirk
به کارگردان کریستوفر نولان در سال ۲۰۱۷ در هلند، فرانسه، آمریکا و بریتانیا ساخته شد. این فیلم داستان تخلیه منطقه ای را با جبهه زمینی، دریایی و هوایی در جنگ جهانی دوم روایت می کند. دیالوگ این فیلم کم و موسیقی و تصویرش بیشتر است.
در جنگ جهانی دوم، عملیات تخلیه دانکرک با سختی های فراوانی انجام شد؛ با اینکه نوعی عقب نشینی از میدان جنگ محسوب می شود؛ ولی ارزش آن به حفظ نیروها می باشد. این داستان دست مایه ای برای نولان شده تا بزرگداشت این دلیری ها در میدان جنگ را در این فیلم روایت کند.
این اثر بر وقایع جنگ تمرکز دارد و رویکردش نسبت به نبرد با نقد مثبت رزمندگان متفقین همراه می باشد. لذا توانست ۸ جایزه اسکار دریافت کند و در حوزه تدوین و صدا نیز جوایزی کسب کرد.
داستان فیلم: سربازان متحد از انگلیس، کانادا، بلژیک و فرانسه توسط سربازان مسلح آلمانی در سواحل دانکرک محاصره شدهاند و بدین صورت عملیات تخلیه دانکرک از ۲۶ مه تا ۴ ژوئن ۱۹۴۰ شکل میگیرد…
شکارچی گوزن The Deer Hunter
به کارگردانی مایکل چیمینو در سال ۱۹۷۸ در آمریکا ساخته شد. این فیلم آثار مخرب جنگ را نشان می دهد و سه شخصیت و سه دوست در آن دیده می شود که جنگ در زندگیشان تغییر دائمی ایجاد کرد. مخاطبین و تماشاگران فیلم را تحسین گفتند و جایزه بهترین کارگردانی و بهترین فیلم را از آن خود کرد.
داستان فیلم: در فیلم شکارچی گوزن The Deer Hunter 1978 میبینید در پسزمینه جنگ آمریکا و ویتنام، سه دوست برای جنگ در ویتنام به ارتش میپیوندند. در ادامه آنها توسط نیروهای دشمن دستگیر شده اما پس از مدتی موفق به فرار میشوند. ولی آنها به زودی از هم جدا شده و دوباره زندانی میشوند تا اینکه…
از اینجا تا ابدیت From Here to Eternity
به کارگردانی فرد زینمان در سال ۱۹۵۳ در آمریکا ساخته شد. در این اثر مصیبت های سه سرباز آمریکایی به تصویر کشیده می شود. همچنین مورد تحسین منتقدین قرار گرفت و در جوایز اسکار ۱۳ جایزه را دریافت نمود. به علاوه جوایز بهترین فیلم نامه نویس، بهترین کارگردانی و بهترین فیلم را از آن خود کرد.
این فیلم در شرایط سختی ساخته شد؛ چون از یک سمت باید بر اساس قوانین نظام نامه تولید تصاویر متحرک ساخته می شود؛ به همین دلیل دست به سانسور میزد؛ از سوی دیگر برای اینکه بتواند همکاری ارتش را جهت در اختیار قرار گرفتن اسباب ها و مکان ها بدست آورد باید او را راضی نگه می داشت.
داستان فیلم: رابرت ای لی پرویت (مونتگومری کلیفت) به تازگی به گروهان جدیدی منتقل شدهاست. سرگروهان شنیدهاست که او مشتزن خوبی است. از او میخواهد تا به نمایندگی از گروهان خود در مسابقات مشتزنی ارتش شرکت کند. پرویت بهعلت خاطرهٔ تلخی که از آخرین مسابقهٔ خود دارد، حاضر به انجام این کار نمیشود. سرگروهان او را مجبور به کارهای پست میکند تا نظر او را عوض کند. پرویت در همین گیر و دار عاشق زنی فاحشه میشود و اتفاقات دیگری برای او میافتد.
غلاف تمام فلزی full metal Jacket
غلاف تمامفلزی (به انگلیسی: Full Metal Jacket) فیلمی در ژانر جنگی ساختهٔ استنلی کوبریک در سال ۱۹۸۷ است. این فیلم با تحسین منتقدان مواجه گشت و نامزد یک جایزه اسکار برای بهترین فیلمنامهٔ اقتباسی شد. در سال ۲۰۰۱ بنیاد فیلم آمریکا در فهرست ۱۰۰ سال… ۱۰۰ هیجان به انتخاب بفا این فیلم را در رتبهٔ ۹۵# قرار داد. این فیلم به نقد خشونت بیش از اندازه در تبدیل کردن جوانان عادی آمریکایی به قاتلانی بیرحم و ماشین کشتار ارتش آمریکا میپردازد. همچنین، نقدی بر جنگ، بهویژه جنگ ویتنام، دارد. غلاف تمامفلزی یکی از بهترین فیلمها دربارهٔ بهوجود آمدن معضلات روانیِ جنگ بر روح و روان سربازان است.
داستان فیلم: واحد جذب نیروی دریائی ایالات متحده، کارولینای جنوبی. گروهبان توپخانه، «هارتمن» (ارمی) گروهی داوطلب تازهکار را میپذیرد و برای آنان نامهای جدید انتخاب میکند، مثلاً به یکی از آنان، «سرباز جوکر» (موداین) و دیگر «سرباز کابوی» (آرلیس هوارد) میگوید، و با خشونت و بددهنی به آنان میفهماند که باید هشت هفته آموزشی را به همین ترتیب سر کنند.
یکی از داوطلبان، سرباز چاقی به نام «لارنس» است که «هارتمن» او را «گومر پایل» صدا میکند. «سرباز جوکر» (موداین) میخواهد به او کمک کند، اما در مقابل خشم و نفرت دیگر همقطارانش نسبت به «پایل»، تسلیم میشود. تا اینکه یک شب همه گروه «پایل» را کتک میزنند. از این پس او مثل مردههای متحرک از دستورهای «هارتمن» اطاعت میکند و با اسلحهاش (که همه دستور دارند نامی دخترانه بر روی آن بگذارند) صحبت میکند.
در انتهای دورهٔ آموزشی، یک شب «پایل» تفنگش را پر میکند و ابتدا به «هارتمن» شلیک میکند و بعد اسلحه را سمت خودش میگیرد و خود را میکشد.
«جوکر» بهعنوان گزارشگر مجله «استارز اند استرایپس»، همراه با عکاس مبتدیاش، «رافترمن» (کوین میجر هوارد) به ویتنام میرود. بعد از حمله ویتکنگها و ویتنام شمالیها، آن دو به شهر هوئه میروند و در آنجا، «جوکر» دوباره «کابوی» را میبیند که اکنون در یکی از جوخههای نیروی دریائی مشغول خدمت است. فرمانده جوخه، «ستوان تاچداون» (اوراس) کشته میشود و بعدتر وقتی خبر میرسد که اطراف رود پرفیوم از ویتنام شمالیها پاکسازی شده، جوخه برای شناسائی به آنجا میرود.
اما سردستهشان، «ارل دیوانه» (جکینیز) با یک تله انفجاری کشته میشود و «کابوی» کنترل اوضاع را در دست میگیرد اما تیراندازهای کمین کرده به جوخه حمله میکنند و دو نفر از افراد گروه به شدت مجروح میشوند. بعدتر خود او هدف حمله یک تیرانداز یک زن قرار میگیرد و کشته میشود. اما سرانجام زن به دام میافتد و «رافترمن» به او شلیک میکند. زن که به شدت زخمی شده، التماس میکند تا او را بکشند و بالاخره «جوکر» این کار را میکند.
نجات سرباز رایان Saving private Ryan
به کارگردانی استیون اسپیبلرگ در سال ۱۹۹۸ در آمریکا ساخته شد. این فیلم با وارد شدن نیروهای آمریکایی به سواحل نرماندی و جنگ با سربازان آلمانی آغاز شد و با جنگ نرماندی دسته ای از نیروهای آمریکایی برای یافتن سرباز چتربازی به اسم رایان که برادرانش در جنگ کشته شده اند به پشت خط دشمن می رود.
صحنه نبرد سواحل اوماها در شروع فیلم در دوران خود مورد نقد زیادی قرار گرفت. صحنه ای که هزینه ای حدود ۱۱ میلیون دلار خرجش شد و از ۴۰ بشکه خون مصنوعی و ۱۰۰۰ نفر در فیلم استفاده شد.
داستان فیلم: فیلم با نشان دادن سکانسی از حضور یک سرباز جنگ جهانی دوم به همراه خانوادهاش، در گورستان کشتهشدگان نبرد نرماندی، آغاز میشود. سپس صحنه به روز ۶ ژوئن ۱۹۴۴ (روز نبرد نرماندی) میرود. سربازان آمریکایی برای پیاده شدن در ساحل اوماها در نرماندی در فرانسه (که به دست آلمانیها اشغال شدهاست) آماده میشوند. قایقها به ساحل میرسند و سربازها بیرون میروند. در همان لحظات نخست ورود سربازان، آلمانیها به روی آنان آتش باز میکنند و بسیاری از سربازان کشته میشوند. کاپیتان جان اچ. میلر (تام هنکس) به همراه چند تن از سربازان دیگر، سعی میکنند تا خطوط دفاعی ساحلی را بشکنند.
در سکانس بعدی، دفتر جرج مارشال، فرمانده کل ارتش ایالات متحده آمریکا، نشان داده میشود. به او خبر میدهند که سه تن از چهار برادر از خانواده رایان در جنگ کشته شدهاند و مادر آنها در یک روز، خبر مرگ آنها را دریافت کردهاست. آنها متوجه میشوند که فرزند چهارم و کوچکتر، جیمز فرانسیس رایان، در جایی در نرماندی، گم شدهاست. او بعد از خواندن نامه بیکسبی که از طرف آبراهام لینکلن برای خانم بیکسبی نوشته شده بود، دستور میدهد تا سرباز رایان را هر چه زودتر پیدا کنند و او را به خانه بازگردانند.
در فرانسه، سه روز بعد از روز دی، میلر دستور میگیرد تا رایان را پیدا کنند. او تیمی شش نفره به علاوه یک سرباز که زبان آلمانی و فرانسه را به خوبی صحبت میکند، با خود همراه میکند و بدون هیچ اطلاعاتی به جستجوی رایان میرود. کاپارزو (وین دیزل)، یکی از مردان وی، با ورود به شهر توسط یک تکتیرانداز کشته میشود. جکسون با مهارت بالای خود تکتیرانداز را میکشد. آنها یک سرباز به نام جیمز فردریک رایان از ایالت مینهسوتا پیدا میکنند، اما زود متوجه میشوند که اشتباه کردهاند. در راه، آنها یکی از اعضای گروهی که رایان در آن بوده را پیدا میکنند و محل فرود رایان را میفهمند. آنها به محل میروند و توسط یکی از دوستانش باخبر میشود که رایان به همراه چندتن دیگر از یک پل در شهر رامل، که از نظر استراتژیکی مهم است، دفاع میکند….
قطار The Train
ترن (به انگلیسی: The Train) یک فیلم سیاه و سفید جنگی به کارگردانی جان فرانکن هایمر و داستان و فیلمنامهای از فرانکلین کوئن و فرانک دیویس براساس کتابی به نام جبههٔ هنر از رز والان میباشد که کارهای هنری که توسط آلمانها در طی جنگ جهانی دوم غارت شده بود را ثبت کردهاست. بازیگران این فیلم برت لنکستر، پل اسکوفیلد و ژن مورو میباشند.
داستان فیلم: در سال 1944،یک کلنل آلمانی قطاری را با گنجینه های فرانسوی پر کرده و به آلمان می فرستد.نیروهای مقاومت باید بدون صدمه زدن به محموله قطار را متوقف کنند.. .
سرزمین هیچکس No Man’s Land
به کارگردانی دنیس تن در سال ۲۰۰۱ در بلژیک، بریتانیا، ایتالیا، فرانسه، اسلووی، هرزگوین و بوسنی ساخته شد. فیلم جنگ بوسنی را روایت می کند و میان جنگ و درگیری ها، دو نیرو از طرف دو جنگ در منطقه ای گیر افتاده اند و تلاش می کنند تا زنده بمانند. در این وضعیت نیروی سوم نیز وارد داستان می شود که یک مین در کنار او قرار دارد و در صورت تکان خوردن کشته خواهد شد. فیلم در سال ۲۰۰۱ توانست جایزه اسکار زبان را دریافت کند و از جایگاه ویژه ای برخوردار شد. همان گونه که گفته شد این اثر مورد تحسین زیادی از سوی منتقدین قرار گرفت.
داستان فیلم: در حالی که برای یک گشت مرزی پدر و پسری بیرون رفته بودن، جکسون بهطور تصادفی یک پسر مهاجر مکزیکی را میکشد. وقتی پدر جکسون سعی میکند تقصیر را به گردن بگیرد، جکسون سوار بر اسب به جنوب فرار میکند و در مکزیک به یک «بیگانه غیرقانونی» تبدیل میشود. تحت تعقیب رنجرهای تگزاس و فدرالهای مکزیکی، قرار میگیرد. جکسون برای طلب بخشش از پدر پسر مرده در سراسر مکزیک سفر میکند، و او عاشق سرزمینی میشود که از آن متنفر بود …
نغمه های یک سرباز Ballad of a Soldier
به کارگردان گریگوری چوخرای در سال ۱۹۵۹ در شوروی ساخته شد. فیلم درباره یک نیروی جوان روس روایت می شود که به علت دلیری هایش به مدال افتخار می رسد و در عوض خواسته اش دیدار مادرش است. او در زمان وقت کوتاهی که به او داده می شود قصد رفتن به خانه و دیدن مادرش را می کند تا اینکه در راه با ماجرای عاشقانه روبرو می شود. فیلم نمایان گر این است که چگونه جنگ در زندگی انسان تاثیر می گذارد و زمان عاشق شدن، حامی خانواده بودن، لذت بردن از زندگی و جوانی کردن را از انسان می گیرد.
داستان فیلم: در جنگ جهانی دوم، یک سرباز ۱۹سالهٔ روس به نام آلیوشا (ولادیمیر ایواشوف)، بهخاطر شجاعتهایش و به پاداشِ منفجرکردن دو تانکِ نیروهای ارتش آلمان، از سوی فرمانده نیروهای جبههٔ شرقیِ جنگ، شش روز مرخصی تشویقی میگیرد. آلیوشا، برای دیدار مادرش و نیز برای تعمیر سقف خانهٔ روستاییشان، با قطار راهی خانه میشود او در راه با دختری آشنا میشود و این دو به یکدیگر علاقه مند میشوند و …
راه های افتخار paths of Glory
به کارگردانی استنلی کوبریک در سال ۱۹۵۷ در آمریکا ساخته شد. داستان فیلم مربوط به دوران جنگ جهانی اول است و روایت کننده دسته ای از سربازان می باشد. این سربازان به مواضع دشمن حمله نمی کنند؛ چون می دانند این کار به نوعی خودکشی محض است؛ به همین دلیل محکوم به خیانت می شوند. از این رو در دادگاه افسر فرمانده شان قرار است از آنها دفاع کند. همچنین فیلم توانسته جایگاهی تاریخی را بدست آورد.
داستان فیلم: زمستان ۱۹۱۶ است و ارتش آلمان، درست بیرونِ دروازههای پاریس، مقابل نیروهای فرانسوی در سنگرهایشان، در گِل گیر کردهاست. اگرچه تلفات بالا نیست، ولی خاکی هم تسخیر نمیشود. درحالیکه فشار از سوی سیاستمدارها بالا گرفته تا به هر ترتیب، پیشرفتهایی در جبههٔ جنگ صورت گیرد، دو ژنرالِ خودمحورِ فرانسوی، برولار (آدولف منژو) و میرو (جرج مَکریدی) نقشهٔ حملهای را طرح میریزند که از همان ابتدا محکوم به شکست است. سرهنگ دَکْس (کرک داگلاس) به این فرمان اعتراض میکند، ولی میداند که اعتراضش راه به جایی نمیبَرَد. در شب حمله، دَکس، سروان روژه (وین موریس) را به اتفاق گروهبان پاریس (رالف میکر) و سرباز وظیفه لوژن (کن دیبس) به مأموریت شناسایی میفرستد. روژه که الکل مصرف کرده وحشت میکند و با پرتاب نارنجکی باعث مرگ لوژن میشود. پاریس مصمم است تا این موضوع را گزارش دهد. در روز حمله تلفات …
پل رودخانه کوای The Bridge the River Kwai
به کارگردانی دیوید لین در سال ۱۹۵۷ در بریتانیا و آمریکا ساخته شد. این اثر دارای مضامین جنگی است و روایت کننده قدرت، بقا در منطقه ای ممنوعه، جنگی و دور افتاده می باشد. همچنین دستگیری چند نفر از نیروهای ارتش انگلیس را توسط ژاپنی ها و منتقل شدن آنها به تایلند جهت ساخت پل بر روی رودخانه کوای در جنگ جهانی سوم را به تصویر می کشد. این اثر جایزه اسکار را دریافت کرد و در حوزه بهترین فیلمنامه، بهترین فیلم، بهترین بازیگر نقش اصلی مرد، بهترین کارگردانی، بهترین فیلمبرداری و بهترین تدوین جایزه کسب کرد.
داستان فیلم: کلنل نیکلسون (با بازی الک گینس) و سربازانش (از ارتش انگلستان) در سنگاپور به دست نیروهای ژاپنی اسیر شده و به منطقه ای در تایلند برای ساختن یک پل بر رودخانه کوای فرستاده می شوند. شیرز (با بازی ویلیام هولدن) به عنوان تنها افسر آمریکایی اسارتگاه قصد ندارد با نیروهای انگلیسی اسیر در ساختن پل همراه شود. او برای فرار تلاش می کند، اما کلنل نیکلسون تصمیم می گیرد تا در برابر رفتارهای غیر نظامی کلنل سایتو (با بازی سیسو هایاکاوا) فرمانده ژاپنی اردوگاه، مقاومت کند تا او را مجبور به رعایت قوانین بینالمللی نماید. میکلسون و افسران انگلیسی تمام سختی ها و شکنجه ها را به جان می خرند تا سرانجام کلنل سایتو از نظر خود برگردد و برای آن ها احترام قائل شود. با فرار شیرز ماجرا وارد فاز جدیدی می شود و تازه ماجراهای مربوط به ساخت پل آغاز می شود…
پیانیست The pianist
به کارگردانی رومان پولانسکی در سال ۲۰۰۲ در بریتانیا، لهستان، آلمان و فرانسه ساخته شد. این اثر داستان واقعی زندگی ولادیسلاو اشپیلمان که پیانیست یهودی است را طبق کتابی که او نوشته روایت کرده است. پیانیستی که در گتوی ورشو با مشکلات زیاد سعی می کند تا زنده بماند. او به نوعی انسان ساده ای است که خانواده، آزادی و شغلش را در جنگ ظالمانه نازی ها از دست داده و جانش هم در خطر است. آدرین برودی جایزه اسکار و جایزه نقش اصلی مرد را بدست آورده است.
داستان فیلم: داستان فیلم از ۲۳ سپتامبر ۱۹۳۹ و درست چند هفته پس از تهاجم نظامی آلمان نازی به لهستان و با بمباران شهر ورشو توسط آلمانی ها آغاز می شود. روایت ساده، رمز اصلی موفقیت پیانیست است. ولادیسلاو اشپیلمن، پیانیست جوانی که در یک ایستگاه رادیویی، قطعات کلاسیک را اجرا و تا آخر ماجرا این روایت همراه او است. خانواده اشپیلمن که به نظر خانواده خوشبختی است و در آغاز جنگ در امنیت هستند. خانواده اشپیلمن به گزارشهای مربوط به اعلام جنگ انگلیس و فرانسه علیه آلمان دلگرم بوده هرچند حلقه محاصره نازیها روز به روز تنگ تر میشد ولی امیدراور بودند نازیها به زودی عقب رانده میشوند و زندگی به حالت عادی بر میگردد. اما…
مهلکه The Hurt Locker
به کارگردانی کاترین بیگلو در سال ۲۰۰۹ در آمریکا ساخته شد. این اثر روایت اعضای گروه خنثی سازی بمب را به تصویر می کشد. فیلم جنگ نیروهای این گروه ها با شورشیان و اثرات روانی این افراد و استرس های مهلک درگیری ها را نشان می دهد. اضطرابی که برای بعضی تحمل ناپذیر و برای دسته ای اعتیاد آور است.
فیلم مهلکه توسط بسیاری از منتقدین تحسین شد و نقاط قوت این اثر صحنه های اکشن، تنش تعلیق های میخکوب کننده، فیلم نامه، کارگردانی کاترین بیگلو و بازی جرمی رنر می باشد. همچنین توانست ۹ جایزه اسکار و ۶ جایزه اسکار بهترین کارگردانی، بهترین فیلم و بهترین فیلمنامه را دریافت کند. به علاوه تنها اثری است که توسط کارگردان زن تولید شده و هم زمان دو اسکار دریافت کرده است.
داستان فیلم: فیلم داستان چند سرباز آمریکایی به فرماندهی گروهبان اول، ویلیام جیمز (با بازی جرمی رنر) را روایت میکند که در خاک عراق مأمور خنثی کردن بمبهای جادهای هستند که شورشیان عراق در معابر سطح شهر کار میگذارند. انگیزه زیاد و علاقهٔ مفرطی که ویلیام جیمز شخصاً در مأموریتهای خطیرش بروز میدهد باعث تعجب و رعب همقطارانش میشود. این وابستگی شدید ویلیام جیمز به انجام مأموریتهای خطیر و حتی خارج از وظایف تعیین شده و انگیزهٔ بالایی که در موفق انجام دادن تمام آنها دارد تا آنجا ادامه پیدا میکند که در یکی از مأموریتها …
توهم بزرگ The Grand illusion
به کارگردانی ژان رنوار در سال ۱۹۳۷ در فرانسه ساخته شد. ماجرای جنگ جهانی اول را به تصویر می کشد و نشان دهنده روابط طبقاتی بین یک دسته کوچک از افسران فرانسوی که در طی جنگ جهانی اول اسیر شده اند می باشد؛ این افسران در حال تصمیم و برنامه ریزی برای فرار هستند. از نظر مورخان و منتقدان این فیلم شاهکار سینمای فرانسه و از مهم ترین آثار به شمار رفته است.
داستان فیلم: در جنگ جهانی اول، دو افسر فرانسوی زندانی میشوند. یکی از آن ها قبل از جنگ اشراف زاده بوده و دیگری مکانیک. آن ها با زندانیان دیگری با پیشینه های مختلفی آشنا می شوند، از جمله پسر یک بانکدار یهودی و با هم چندین بار سعی به فرار می کنند ولی موفق نمی شوند. سپس آن ها را به جایی دیگر منتقل می کنند که به نظر میرسد فرار از آن غیر ممکن است.
بیا و بنگر Come and See
به کارگردانی الم کلیموف در سال ۱۹۸۵ در شوروی ساخته شد. ماجرای زندگی الکسی کراوچنگو یک پسر جوان ۱۶ ساله روسی را نشان می دهد که در طی جنگ بلاروس در جنگ جهانی دوم به دست نیروهای نازی افتاد. این پسر از بازیگران اصلی است که به خوبی نقش ملموس خود را ایفا کرده؛ این پسر تفنگی قدیمی را پیدا می کند و به گروه مقاومت شوروی ضد سربازان آلمانی می رود. فیلم روشی واقع گرایانه را انتخاب می کند و توانسته هر بیننده ای را تا پایان فیلم همراه خود کند.
فیلم بیا و بنگر با ترکیب تصاویر خلاقانه و صدای ناب برای تماشاگر تجربه ای حیرت انگیز را رقم می زند و بیانگر رنج و مصیبت های جنگ است.
داستان فیلم: بلاروس، نزدیک مرز لهستان، سال ۱۹۴۳. پسر نوجوانی به نام «فلوریا» (کرافچنکو) تفنگی را از زیر خاک بیرون میآورد تا به پارتیزانهایی که، به رهبری «کوساچ»، در جنگل مخفی شدهاند، بپیوندد. نیروهای نازی به منطقه یورش میبرند و پارتیزانها عقب میکشند تا خود را برای یک ضد حمله آماده میکنند.
کشتی Das Boot
به کارگردانی ولف گانگ پتری در سال ۱۹۸۱ در آلمان غربی ساخته شد. فیلمی درباره جنگ جهانی دوم و واقع گرایانه است که در یک زیر دریایی گرفته شده است. خدمه ای در فیلم بوده که خطرات را با آشفتگی طی می کند. این فیلم بیننده را کاملا درگیر خود می کند و روایتگر انسان هایی است که برای زنده ماندن خود در حال جنگ هستند.
داستان فیلم: فرانسه هنگام جنگ جهانی دوم به دست نیروهای ارتش آلمان نازی اشغال شده و نیروی دریایی آلمان نازی یکی از بندرهای فرانسه اشغالی به نام بندر لا روشل را که در غرب فرانسه است پایگاه جنگی خودش کرده است، در سال ۱۹٤۱ یکی از زیردریائیهای نیروی دریائی آلمان نازی به فرماندهی کاپیتان کلون (با بازی یورگن پروشنو) از بندر لاروشل برای شرکت در نبرد آتلانتیک (۱۹۳۹–۱۹۴۵) رهسپار دریا میشود، نخست با یک رزمناو دشمن درگیر میشود، سپس سه نفتکش دشمن را آماج اژدر میکند و بار دیگر با یک رزمناو دشمن درگیر میشود، پس از پایان درگیری با رزمناو دشمن یکی از سه نفتکش را که در آتش میسوخت اما هنوز غرق نشده بود آماج اژدر کرده و آن را هم غرق میکند، سپس فرمان میرسد که زیردریائی پس از دیدار با یکی از کشتیهای نیروی دریائی ارتش آلمان نازی که در ساحل بندر ویگو در کشور اسپانیا لنگر انداخته است …
در جبهه غرب خبری نیست All Quiet on the Western
در سال ۱۹۳۰ به کارگردانی لوییس مایلستون ساخته شد. این فیلم داستان نوجوانان آلمانی را روایت می کند که در تلاش هستند معلمشان را راضی کنند تا اجازه دهد در جنگ ثبت نام کنند. در این اثر جنگ و دشواری های آن به تصویر کشیده می شود و با دیدن آن واقعیت جنگ کاملا مشهود خواهد بود.
داستان فیلم: داستان این فیلم سینمایی روایتگر ماجرای یک سرباز آلمانی جوان به نام پائول است. او در جبهه غربی در طول جنگ جهانی اول موظف به ادامه جنگ است. از دست رفتن امیدها، بی انگیزگی ها، به چالش کشیده شدن اهداف جنگی، از موارد رایج بین سربازان جنگ جهانی اول بوده است که در این فیلم به خوبی روایت گردیده است.
دکتر استرنجلاو Dr. Strangelove
به کارگردانی استرنلی کوبریک در سال ۱۹۶۴ در بریتانیا ساخته شد. یک کمدی سیاه است که رخدادهای مرتبط به درگیری های سرد و اختلافات هسته ای بین شوروی و آمریکا را به تصویر می کشد که امروزه به عنوان موضوع روز مورد توجه قرار گرفته است.
این فیلم همراه با بازی خیره کننده جرج سی اسکات و پیتر سلرز به نوعی یکی از برترین کمدی تاریخ سینما شناخته شده است. فیلمنامه این اثر طبق رمانی با نام وضعیت قرمز روایت شده و کوبریک بعد از خواندن آن، فیلمنامه را با کمک نویسنده بر اساس این کتاب نوشت. همچنین به دلیل طبع شوخی که در داستان این کتاب وجود داشت یک طنزپرداز نیز به فیلم افزوده شد.
داستان فیلم: جک ریپر ژنرال روانپریش ارتش و رئیس یک پایگاه هوایی در آمریکاست که در اقدامی خودسرانه، تهاجمی هستهای علیه شوروی به راه میاندازد و رئیسجمهور و سیاستمداران آمریکا پس از آگاهی از این عمل با تجمع در اتاق فرماندهی جنگ ایالات متحده به دنبال راهی برای توقف این حملات میگردند.
اینک آخرالزمان Apocalypse Now
به کارگردانی فرانسیس کوپولا در سال ۱۹۷۹ در امریکا ساخته شد. این اثر داستانش در مورد سردار بنجامین ویلارد است؛ این سروان می بایست در جنگ ویتنام، به جنگل کامبوج برای انجام ماموریتی برود تا سرهنگ کرتز را که مجنون شده بکشد. این فیلم با تلفیق از کتاب دل تاریکی تولید شده و توانسته در جشنواره نخل طلایی را دریافت کند.
فیلم اینک آخرالزمان با انتقاداتی در زمان ساخت مواجه شد؛ ولی کم کم جایگاه خود را بدست آورد. همچنین از نظر بازی، تصویر و هماهنگی صدا مورد تحسین منتقدان قرار گرفت. فیلمبرداری آن نیز توانست سه جایزه اسکار را از آن خود کند.
داستان فیلم: در سال ۱۹۷۰، در میانه جنگ ویتنام، سرهنگ نیروهای ویژه والتر کورتز (مارلون براندو) عقل خود را از دست داده و به همراه افراد خود که او را به صورت نیمه خدا پرستش میکنند در جنگلهای کامبوج پناه گرفتهاست. سروان ویلارد (مارتین شین) طبق فرمانی کاملاً سری از ستاد مشترک ارتش آمریکا مأموریت یافته تا فرماندهی سرهنگ کورتز متمرد را به شدیدترین وجه خاتمه دهد. او وارد جزیره میشود و…
نبرد الجزیره The Battle of Algirs
به کارگردانی جیلوپونته کوروو در سال ۱۹۶۶ در الجزایر و ایتالیا ساخته شد. این اثر ماجرای جنگ الجزایر با فرانسه را روایت می کند؛ این جنگ در شمال آفریقا برای اتمام استعمار فرانسه رخ داد. این اثر توانست در جشنواره ونیز شیر طلایی را بدست آورد و در اظهار نظری از آن به عنوان فیلمی بدون تاریخ انقضا یاد شد.
داستان فیلم: در فیلم نبرد الجزایر در هفتم اکتبر سال ۱۹۵۷. «سرهنگ ماتیو» (مارتن) و سربازان چترباز تحت فرماندهی او، ساختمانی را که «علی» (حجاج)، آخرین رهبر سازمان آزادی بخش الجزایر، در آن مخفی شده، محاصره می کنند. با نزدیک شدن زمان حمله ی سربازان، علی وقایع چند سال گذشته را به یاد می آورد…
مدفن کرمهای شب تاب Grave of the fireflies
به کارگردانی ایسائوتاکاهاتا در سال ۱۹۸۸ در ژاپن ساخته شد. طبق داستان این فیلم در جنگ جهانی دوم برادر و خواهری به سلامت بیرون آمدند؛ اما تنها و ناامید بدون غذا، سرپناه و لباس رها شدند تا اینکه زندگی تلخی داشتند. این فیلم غم انگیز و سوزناک توانست مورد تحسین منتقدین قرار گیرد.
داستان فیلم: ماجرای فیلم که عمدتاً در ژاپن و در زمان جنگ جهانی دوم رخ میدهد، روایت پسری جوانی به نام سیتا، است که پس از مرگ مادرش میخواهد از خواهر کوچکترش ستسوکو مراقبت کند.
داستان از یک حمله هوایی به ژاپن آغاز میشود. سیتا به همراه ستسوکو به پناهگاه میروند و منتظر آرام شدن اوضاع میمانند. وقتی وضعیت دوباره به حالت عادی برمی گردد، آنها به دنبال مادرشان که زودتر به پناهگاه رفته بود میگردند اما او را درحالی که به شدت زخمی شده در یک بیمارستان پیدا میکنند. مادر چند روز بعد جان خود را از دست میدهد و از آنجا که پدر هم در نیروی دریایی مشغول خدمت است، سیتا مجبور میشود به همراه خواهرش پیش عمهشان زندگی کنند. عمه در ابتدا آنها را با آغوش باز میپذیرد اما به مرور زمان که زندگی در شرایط جنگ سختتر میشود، رفتارش با آنها بدتر میشود. از مهمترین دلایل رفتارش هم کار نکردن سیتا برای غذایی است که در خانه اش میخورد.
سیتا که رفتارهای ناشایست عمهاش را میبیند، به همراه ستسوکو از خانه عمه به یک پناهگاه متروک دور از شهر میرود تا مستقل زندگی کند. با گذشت زمان زندگی برای خواهر و برادر سخت میشود و ستسوکو که از سوء تغذیه شدید رنج میبرد، از گرسنگی جانش را از دست میدهد. سیتا جسد او را میسوزاند و خود او نیز دو ماه پس از اتمام جنگ، در ایستگاه قطار شهر کوبه همانند خواهرش بعلت سوء تغذیه جان میدهد.
کجا میروی آیدا؟ Quo Vadis, Aida?
به کارگردانی لسمیلا زبانیک در لهستان، نروژ، هلند، فرانسه، آلمان، اتریش، بوسنی و هرزگوین در سال ۲۰۲۰ ساخته شد. این اثر داستان جنگ بوسنی را روایت می کند؛ بر اساس داستان آیدا به عنوان مترجم سازمان ملل در تلاش است زمان هجوم ارتش بوسنی خانواده خود را که در شهر سربرنیتسا هستند به شرق بوسنی ببرد. این خانواده مانند دیگر خانواده ها جویای پناهگاهی در کمپ سازمان ملل بودند. این اثر سعی می کند تلفات انسانی و ویرانگری جنگ را به تصویر بکشد.
داستان فیلم: آیدا، مترجم سازمان ملل است و در شهر کوچک سربرنیتسا زندگی می کند. اما زمانی که شبه نظامیان صرب برای تصرف آن شهر می آیند، خانواده او نیز همراه با هزاران شهروند دیگر برای نجات جان خود به دنبال یافتن اردوگاهی امن به سازمان ملل پناه می برند و…
کودکی ایوان Ivan’s Childhood
به کارگردانی آندری تارکوفسکی در سال ۱۹۶۲ در شوروی ساخته شد. این اثر فیلمی ضد جنگ است که در مورد یک بچه یتیم به نام ایوان می باشد؛ این کودک پدر و مادرش را سربازان اشغالگر آلمانی کشته اند. منتقدین بین المللی این فیلم را تحسین کردند و سینماگران بزرگ نیز آن را مورد نقد مثبت قرار دادند. همچنین این فیلم توانست شیر طلایی را در جشنواره ونیز بدست آورد.
داستان فیلم: ایوان کودک یتیم ۱۲ ساله که خانوادهاش را نازیها در دوران جنگ جهانی دوم کشتهاند، در کودکی به عنوان مینیاب وارد ارتش میشود. در آخرین مأموریت خود بر خلاف خواست فرماندهاش به کار خطرناکی دست میزند.