بریده‌هایی از کتاب یگانگی با تمامیت هستی اثر اکهارت تله (درباره معنویت و خودشناسی)

بریده‌هایی از کتاب یگانگی با تمامیت هستی اثر اکهارت تله را در روزانه آماده کرده‌ایم. «یگانگی با تمامیت هستی» اثر «اِکهارت تُلِه» معلم معنوی و نویسنده آلمانی است و تحصیلات خود را در دانشگاه لندن و کِیمبریج به پایان رساند. در سن ۲۹ سالگی، یک دگرگونی درونی عمیق، روند زندگی او را بطور بنیادی تغییر داد.

بریده‌هایی از کتاب یگانگی با تمامیت هستی اثر اکهارت تله (درباره معنویت و خودشناسی)

معرفی کتاب یگانگی با تمامیت هستی اثر اکهارت تله

کتاب «یگانگی با تمامیت هستی» (با عنوان اصلی A New Earth: Awakening to Your Life’s Purpose) نوشته اکهارت تله، یکی از آثار برجسته در زمینه معنویت و خودشناسی است که در سال ۲۰۰۵ منتشر شد. این کتاب به خوانندگان کمک می‌کند تا با آگاهی بیشتر به زندگی خود نگاه کنند و از بند ذهنیت‌های محدود و خودمحور (ایگو) رها شوند. در ادامه به معرفی مختصر این کتاب می‌پردازیم:

موضوع اصلی

اکهارت تله در این کتاب بر این ایده تأکید دارد که ریشه بسیاری از مشکلات بشر، از جمله اضطراب، خشم و نارضایتی، در ایگو یا خود کاذب نهفته است. او معتقد است که با پرورش آگاهی و حضور در لحظه حال، انسان می‌تواند به یک حالت عمیق‌تر از وجود، یعنی یگانگی با تمامیت هستی، دست یابد. این حالت، انسان را به صلح درونی، شادی پایدار و درک عمیق‌تر از هدف زندگی هدایت می‌کند.

مفاهیم کلیدی

ایگو و ذهن ناآگاه: تله توضیح می‌دهد که ایگو، که شامل افکار و هویت‌های ساختگی است، ما را از واقعیت لحظه حال دور می‌کند. او راهکارهایی برای شناسایی و رهایی از سلطه ایگو ارائه می‌دهد.

حضور در لحظه حال: مشابه کتاب دیگرش (قدرت حال)، تله تأکید دارد که زندگی واقعی تنها در لحظه حال رخ می‌دهد و گذشته و آینده صرفاً توهمات ذهنی هستند.

هدف زندگی: به جای جست‌وجوی هدف در دستاوردها یا موفقیت‌های بیرونی، تله پیشنهاد می‌کند که هدف واقعی زندگی، بیداری معنوی و هماهنگی با جریان هستی است.

تحول جمعی: تله معتقد است که بیداری فردی می‌تواند به تحول جهانی منجر شود و زمینی نو (A New Earth) خلق کند که در آن صلح و آگاهی غالب است.

ساختار کتاب

کتاب از ۱۰ فصل تشکیل شده است که هر فصل به جنبه‌ای از بیداری معنوی و چگونگی غلبه بر موانع درونی می‌پردازد. تله با زبانی ساده اما عمیق، مفاهیم پیچیده را با مثال‌های روزمره و تمرینی‌هایی برای خودآگاهی توضیح می‌دهد. او همچنین از آموزه‌های معنوی ادیان و مکاتب مختلف، از جمله بودا، مسیحیت و تائوئیسم، الهام گرفته است.

مخاطبان

این کتاب برای افرادی مناسب است که به دنبال:

درک عمیق خود و معنای زندگی هستند.

می‌خواهند از چرخه‌های منفی ذهنی و عاطفی رها شوند.

علاقه‌مند به رشد معنوی و تجربه صلح درونی‌اند.

تأثیر و استقبال

«یگانگی با تمامیت هستی» به یکی از پرفروش‌ترین کتاب‌های معنوی جهان تبدیل شد و توسط اپرا وینفری در برنامه کتاب‌خوانی‌اش معرفی شد، که به محبوبیت آن افزود. این کتاب به بیش از ۳۰ زبان ترجمه شده و میلیون‌ها نفر را تحت تأثیر قرار داده است.

جمع‌بندی

«یگانگی با تمامیت هستی» کتابی الهام‌بخش و تحول‌آفرین است که خواننده را به سفری درونی دعوت می‌کند. اگر به دنبال راهنمایی برای زندگی آگاهانه‌تر و هماهنگ‌تر با جهان هستید، این کتاب می‌تواند راهگشا باشد. برای مطالعه، توصیه می‌شود با ذهن باز و آمادگی برای تأمل عمیق به سراغ آن بروید.

مطلب مشابه: بریده‌هایی از کتاب روانشناسی ملال (درباره مواجه با رنج و سختی)

جملاتی از این کتاب

علت اصلی ناشادی هرگز ناشی از یک موقعیت نیست، بلکه ناشی از افکار شما نسبت به آن موقعیت است.

نفس تحتانی می گوید، “من نباید رنج بکشم.” و این فکر باعث می شود که شما خیلی بیشتر رنج بکشید. این تحریف حقیقت است که همیشه متناقض به نظر می رسد. حقیقت این است: قبل از اینکه شما بتوانید به ورای رنج بروید، لازم است آن را بپذیرید.

نیرویی که در لحظۀ حاضر پنهان شده است، آگاهی است. به همین دلیل، می توانیم آن را “حضور” نیز بنامیم. هدف نهایی وجود انسان، یا به عبارت دیگر، هدف شما، آوردن آن نیرو به این جهان است.

جملاتی از این کتاب

تمامیت (زندگی) می خواهد که نهال به درخت بدل شود، ولی نهال، خود را جدا از زندگی نمی بیند و از اینرو چیزی برای خود نمی خواهد. به همین دلیل نگران یا تحت فشار نیست و اگر باید نارس و نابهنگام بمیرد، به آسانی می میرد. آن نهال همانقدر تسلیم مرگ است که تسلیم زندگی است و ریشه داشتن در هستی، یا همان زندگیِ بی شکل و ابدی را حس می کند، بدون اینکه به مبهم بودن آن اهمیت دهد.

علت اصلی ناشادی هرگز ناشی از یک موقعیت نیست، بلکه ناشی از افکار شما نسبت به آن موقعیت است.

وقتی “نه” گفتن به زندگی، که عادت شده است، تبدیل به “آری” شود و شما به لحظۀ حاضر اجازه دهید همان گونه که هست باشد، زمان و نفس تحتانی را محو می کنید.

حذف زمان از آگاهی تان، حذف نفس تحتانی است. این تنها تمرین معنوی حقیقی است. چیزی که در موردش صحبت می کنیم، حذف زمانِ روانی است، که به معنای درگیری و مشغولیتِ بی پایانِ ذهن نفسانی با گذشته و آینده است و همچنین به معنای عدم تمایل، به “یکی شدن با زندگی از طریق زیستن در هماهنگی با لحظۀ حاضر” می باشد. لحظه ای که هستیِ آن اجتناب ناپذیر است.

هر گاه مجبورید کاری را انجام دهید ولی نمی توانید از آن لذت ببرید، حداقل می توانید “بپذیرید” که باید انجامش دهید. پذیرش به این معناست: در حال حاضر، این کاریست که موقعیت فعلی و این لحظه، انجام دادنِ آن را توسط من می طلبد، بنابراین آن را با کمال میل و رغبت انجام می دهم. اگر نمی توانید از آنچه انجام می دهید لذت ببرید یا آن را بپذیرید، متوقفش کنید. در غیر این صورت، شما دارید از قبول مسئولیت تنها چیزی که واقعاً می توانید در این لحظه مسئولش باشید سر باز می زنید. این تنها چیزی است که واقعاً اهمیت دارد، یعنی وضعیت آگاهی شما در رابطه با لحظۀ حاضر. و اگر مسئولیت وضعیت آگاهی تان را نپذیرید، مسئولیت زندگی را نپذیرفته اید.

اگر بجای اینکه منتظر تغییری باشید تا لذت بردن را آغاز کنید، بتوانید از هرآنچه اکنون انجام می دهید لذت ببرید، احتمال اینکه گشایش و تغییر مثبت در سطح بیرونی زندگی شما اتفاق بیفتد، خیلی بیشتر می شود. وقتی نقطۀ مرکزی زندگی شما، بجای گذشته و آینده، “لحظۀ حاضر” باشد، توانایی شما در لذت بردن از آنچه انجام می دهید و به همراه آن، کیفیت زندگی تان، بطور چشمگیری افزایش می یابد. لذت، از آنچه انجام می دهید نمی آید، بلکه از ژرفنای وجود شما به درون آنچه انجام می دهید و در نتیجه به این جهان جاری می گردد. شما از هر فعالیتی که در حین انجام آن کاملاً حاضر هستید لذت می برید، هر فعالیتی، که صرفاً وسیله ای برای رسیدن به چیزی و پایان دادن به آن نباشد. آنچه واقعاً به شما لذت می دهد، عملی که انجام می دهید نیست، بلکه حس عمیق زنده بودن است که در آن جریان دارد. این زنده بودن، با آن کسی که شما هستید یکی است. این بدان معناست که وقتی شما از انجام کاری لذت می برید، واقعاً نشاطِ بودن را در شکل پویای آن تجربه می کنید. به همین دلیل است که هرآنچه از انجامش لذت می برید، شما را به نیروی نهفته در تمامیت هستی متصل می کند.

وقتی “آگاه باشید” که خود را با چیزی یکی انگاشته اید و بخشی از خود را در آن می شناسید، آن هویت، دیگر کامل نیست. “من هشیاری ای هستم که از وابستگی اش آگاه است.” این، آغاز تغییر آگاهی است.

اگر شما بخواهید علت هر رخداد را ردیابی کنید، مجبور خواهید بود کل مسیر را تا آغاز آفرینش بازگردید.

آتش رنج، به نور آگاهی تبدیل می شود.

وقتی شما در مقابل شکلی که زندگی در این لحظه به خود گرفته است واکنش نشان می دهید و هنگامی که حال را به عنوان وسیله، مانع، یا دشمن در نظر می گیرید، آن بخش از هویت تان که وابسته به شکل است یعنی نفس تحتانی را تقویت می کنید. این وضعیت منجر به واکنش گرایی نفس تحتانی می شود. واکنش گرایی یعنی چه؟ یعنی معتاد شدن به واکنش. هر چه بیشتر واکنش گرا شوید، بیشتر گرفتار شکل می شوید و هر چه بیشتر خود را با شکل بشناسید و یکی بدانید، نفس تحتانی قوی تر می گردد. در چنین وضعیتی، هستیِ شما (بخش اصیل وجود شما که بی شکل است) دیگر از طریق شکل نمی درخشد، یا به ندرت درخشش می یابد.

تمام زندگی شما در این لحظۀ حالِ دائم، جاری می شود. حتی لحظات گذشته و آینده، فقط وقتی وجود دارند که شما از طریق فکر کردن به آن ها، در تنها لحظه ای که وجود دارد، یعنی این لحظه، آن ها را به خاطر می آورید (گذشته) یا انتظار آن ها را می کشید (آینده).

اعتماد به نفس حقیقی و فروتنی حقیقی از شناخت برمی خیزند، ولی از منظر نفس تحتانی، اعتماد به نفس و فروتنی، مغایر یکدیگرند. حقیقت این است که آن ها یکسان و یکی هستند.

مطلب مشابه: بریده‌هایی از کتاب تو خود کوهی اثر برایانا ویست (برای تسلط بر وجود خود)

جملاتی از این کتاب

بُعد بی زمان آگاهی، چیزی نیست که بتوان از طریق تفکر استدلالی و فهم عقلانی به آن دست یافت.

فقط با بیداری، می توانید معنای حقیقی کلمۀ “بیداری” را درک کنید. وقتی که بیدار می شوید، بجای گم شدن در افکارتان، خود را به صورت آگاهیِ پشتِ آن افکار درک می کنید. سپس، فکر کردن، به عنوان یک فعالیت خودمختار که در خدمت خودش عمل می کند و شما را به تسخیر درآورده و زندگی تان را پیش می برد، دیگر وجود نخواهد داشت. هُشیاری، از تفکر، سبقت می گیرد و بر آن تسلط می یابد. بجای اینکه، فکر کردن، متصدی امور زندگی شما باشد، تبدیل به خدمتکارِ “هشیاری” می گردد. هشیاری، ارتباط آگاهانه با شعور تمامیت هستی است. هشیاری، به معنای آگاهی بدون فکر یا “حضور” است. ارتباط بین هشیاری و تفکر چیست؟ هشیاری، فضایی است که تفکر در آن واقع می شود هنگامی که آن فضا از خود آگاه شده باشد.

بطور کامل در آنچه انجام می دهید حاضر باشید و سکونِ زنده و هوشیار درون خود را در پس زمینۀ آن فعالیت حس کنید. خیلی زود در خواهید یافت که آنچه در این وضعیتِ افزایش یافتۀ هشیاری انجام می دهید، بجای اینکه اضطراب آور، خسته کننده یا آزار دهنده باشد، عملاً لذت بخش می گردد. اگر بخواهیم دقیق تر بگوئیم، چیزی که شما از آن لذت می برید، در واقع عمل بیرونی نیست، بلکه بُعدِ درونی آگاهی است که در آن عمل جاریست. این پیدا کردنِ لذتِ بودن، در آنچه انجام می دهید است. اگر شما حس می کنید زندگی تان از اهمیت و معنای کافی برخوردار نیست یا بیش از حد اضطراب آور یا خسته کننده است، به این دلیل است که شما هنوز آن بُعد را به زندگی خود نیاورده اید و آگاه بودن از آنچه انجام می دهید هنوز هدف اصلی شما نشده است.

مطلب مشابه: بریده‌هایی از کتاب سم زدایی دوپامین اثر تیبو مریس (درباره تمرکز و تعادل در زندگی)

مطلب مشابه: بریده هایی از کتاب سیذارتا اثر هرمان هسه (رمان داستانی درباره خودشناسی)

مطالب مشابه را ببینید!

بریده‌هایی از کتاب تربیت بدون فریاد اثر هال ادوارد رانکل (درباره تربیت فرزند) بریده‌هایی از کتاب در جستجوی زمان از دست رفته اثر مارسل پروست بریده‌هایی از کتاب حرمسرای قذافی ترجمه بیژن اشتری (درباره جنایات دیکتاتور لیبی) بریده‌هایی از کتاب قدرت سکوت اثر سوزان کین (بررسی قدرت درونگرایان) بریده‌هایی از کتاب از عشق گفتن اثر ناتاشا لان (درباره عشق) بریده‌هایی از کتاب ذهن فریبکار شما اثر استیون نوولا (اثر جذاب روانشناسی) بریده‌هایی از کتاب تو خود کوهی اثر برایانا ویست (برای تسلط بر وجود خود) بریده‌هایی از کتاب چیرگی اثر رابرت گرین (درباره توسعه فردی و موفقیت) بریده‌هایی از کتاب سووشون اثر سیمین دانشور (اولین رمان خواندنی این نویسنده) بریده‌هایی از کتاب آیشمن در اورشلیم اثر هانا آرنت (درباره جنایات آیشمن در حزب نازی)