بریده‌هایی از کتاب کمال گرای مضطرب (درباره کمالگرایی و زندگی ایده آل)

کتاب‌های روان‌شناسی و خودشناسی قطعا به زندگی شخصی شما دوستان کمک شایانی خواهند کرد. یکی از این کتاب‌ها کمال گرای مضطرب است. ما نیز در این بخش از سایت ادبی و هنری روزانه قصد داریم بریده‌هایی از کتاب کمال گرای مضطرب را برای شما دوستان قرار دهیم. با ما باشید.

روزانه سری جدید 81

این کتاب درباره چیست؟

انسان‌های کمال‌گرا با «بایدها» و «الزامات» سروکار دارند: «هرگز نباید اشتباه کنم»؛ «هرگز نباید نمره‌ای کمتر از نمرهٔ کامل بگیرم»؛ «لازم است به این مرحله برسم» و… . کتاب کمال گرای مضطرب «بایدها» و «الزاماتی» را که مشخصهٔ تفکر کمال‌گرایانه هستند و به درد هیجانی منجر می‌شوند بررسی می‌کند. اگر دچار این نوع از تفکر هستید، متوجه زیان‌باربودن آن خواهید شد.

پیروی از کمال و بی‌نقصی ممکن است به یک زندگی رضایت‌بخش منجر شود، یا شما را به قعر مسیر خودویرانگری سوق دهد. تفاوت این دو، در نحوهٔ پیروی از کمال و بی‌نقصی است. اگر اشتباه‌ها و شکست‌ها پذیرفته شوند و از آن‌ها استفادهٔ مفید شود، زندگی پربار و انگیزه‌بخش می‌شود. از سوی دیگر، اگر خطاها و شکست‌ها به تلاش برای اجتناب از آن‌ها منجر شود، زندگی به مبارزه تبدیل می‌شود. کمال‌گرایی ذاتاً خودانتقادگری است؛ نوعی انعطاف‌ناپذیر و افراطی از خودارزیابی که باعث احساس شکست و بی‌ارزشی می‌شود، حتی در صورت مواجهه با دستاوردهای مهم و چشمگیر.

کلاریسا آنگ و مایکل توهیگ بررسی می‌کنند که چگونه می‌توانید نقص‌ها و کاستی‌های خود را مشاهده و درک کنید و آن‌ها را بپذیرید و درعین‌حال برای اینکه بهترین نسخهٔ خودتان باشید بکوشید. آن‌ها ثابت می‌کنند این باور که خودانتقادگری باعث موفقیت می‌شود باوری غلط و نادرست است.

جملاتی از کتاب کمال گرای مضطرب

زمانی که خودانتقادگری نیروی محرکهٔ عملکرد باشد، حتی اگر تا حدی موفقیت را تجربه کنید، درمانده و غمگین خواهید شد.

آیا می‌خواهید روی سنگ قبرتان بنویسند یک شرکت راه‌اندازی کرده‌اید، میلیون‌ها دلار پول به دست آورده‌اید، دو مدرک دکتری گرفته‌اید و به چهل‌وسه کشور سفر کرده‌اید یا اینکه بنویسند فردی مهربان، سخاوتمند، بی‌تعصب و شجاع بوده‌اید؟

در بسیاری از مواقع مهربان‌بودن با خود در کمال‌گرایی به این معناست که به خودتان اجازهٔ اشتباه‌کردن بدهید،

جملاتی از کتاب کمال گرای مضطرب

ممکن است آن‌قدر غرق و تحت‌تأثیر استانداردهای عالی خود باشید که هر قدمی روبه‌جلو ترسناک و دلهره‌آور به نظر برسد؛ چون نمی‌خواهید به‌خاطر انجام یک حرکت اشتباه شکست بخورید، اصلاً حرکت نمی‌کنید.

در این کتاب، به شیوه‌ای بسیار واقعی، دل‌سوزانه و ماهرانه درک عمیق خود را از این موارد نشان می‌دهند که ترس از اشتباه‌کردن، اضطراب، جست‌وجوی کمال، اصرار بر مشغول نگه‌داشتن خود، مبارزه با قاطع‌نبودن و داستانِ نابسندگی چگونه در پس تمامی رفتارهای کمال‌گرایانه با یکدیگر تعامل دارند

درمورد بیشتر قواعد دیگر نیز همین‌طور است. شما هنوز متوجه نشده‌اید که آن‌ها در ذهنتان این‌قدر بزرگ‌اند، نه در زندگی واقعی.

انسان‌ها دامنهٔ توجه محدودی دارند، به عبارتی هر بار که توجه خود را به چیزی معطوف می‌کنید، ناخواسته از توجه به چیز دیگری بازمی‌مانید.

وسواس درمورد خروجی و نتایج، آن هم به بهای بی‌توجهی به فرایند، به این معنی است که بگذارید زمان حال از دستتان دربرود. در واقع کاری که می‌کنید این است که دستاوردهای قدیمی را به یاد می‌آورید، دائماً به شکست‌های گذشته فکر می‌کنید و نگران آینده‌اید.

مطلب مشابه: برشی از کتاب های فلسفی (80 جمله ارزشمند از 6 کتاب فلسفی خواندنی)

قواعد مؤثرترین سلاح کمال‌گرایی‌اند. قواعد میله‌هایی فلزی استعاری‌اند که شما را از صحبت با افراد جدید، قرارگرفتن در معرض روابط عاشقانه، انعطاف‌پذیری هنگام اشتباه، شروع یا به‌پایان‌رساندن یک پروژه و همچنین فرصت‌دادن و سخت‌نگرفتن به خود، آن هم زمانی که بیشتر از همیشه به آن نیاز دارید، بازمی‌دارند.

افکار و احساسات نمی‌توانند شما را به انجام کاری وادار کنند.

انتقاد بی‌امان و بی‌رحمانه از خودْ شما را به این باور می‌رساند که اساساً مشکلی در وجودتان است و فقط کامل و بی‌نقص‌بودن باعث می‌شود آن را برطرف کنید.

جازدن و رهاکردن کارها نشانهٔ ضعف نیست. بلکه ممکن است نشانه‌ای از درایت و مهربان‌بودن با خود باشد.

واقعیت این است که شما زمان، انرژی و منابع محدودی دارید.

جملاتی از کتاب کمال گرای مضطرب

اگر اشتباه‌ها و شکست‌ها پذیرفته شوند و از آن‌ها استفادهٔ مفید شود، زندگی پربار و انگیزه‌بخش می‌شود. از سوی دیگر، اگر خطاها و شکست‌ها به تلاش برای اجتناب از آن‌ها منجر شود، زندگی به مبارزه تبدیل می‌شود.

درحقیقت تلاش برای کامل‌بودن به اضطراب، استرس و نگرانی مداوم منجر می‌شود

شادی، آرامش و کمال‌گرایی کاملاً با هم یک جا جمع نمی‌شوند. درحقیقت تلاش برای کامل‌بودن به اضطراب، استرس و نگرانی مداوم منجر می‌شود. هنگام تلاش برای ریشه‌کن‌کردن و حذف خطاها، برای فوق‌العاده‌بودن و دوست‌داشته‌شدن، زمان و انرژی ارزشمندی را از دست داده‌اید.

از زمان کودکی مجبور بوده‌اید خودتان را برای توضیح و توجیه احساسات مجهز کنید: «واسه چی داری گریه می‌کنی؟» «چرا این‌قدر مضطربی؟» «دلیلی نداره ناراحت باشی.» نه‌تنها از شما انتظار می‌رود از احساسات خود دفاع کنید، بلکه استدلال‌هایتان برای سؤال‌کننده، که ازقضا علاقه‌مند به انسجام است، هم باید قانع‌کننده باشد. به‌نوعی، دیگران شروع می‌کنند به قضاوت دربارهٔ اینکه آیا احساسات شما معتبرند یا نه، آن هم طوری که انگار فقط زمانی مجاز به داشتن احساسات هستید که جامعه آن‌ها را درست و بجا بداند. وگرنه فردی «عصبی»، «احساساتی»، «حساس»، «بی‌اعتمادبه‌نفس»، «دیوانه» یا «ناامید» هستید.

مطلب مشابه: بریده‌هایی از کتاب قمارباز اثر داستایفسکی (با داستانی جذاب)

مدیریت توجه یعنی انتخاب عمدی اینکه روی چه‌چیزی تمرکز کنید و در مقابل فرصت پرداختن به چه‌چیزی را از دست بدهید.

با شنیدن کلمهٔ «خودشفقت‌ورزی» چه‌چیزی به ذهنتان می‌رسد؟ خوردن نوشیدنی هنگام صبحانه؟ حمام گرم با صابون‌های معطر؟ وقت‌گذاشتن برای خوردن ناهار در یک روز پرمشغله؟ گردش و تفریح در صحرای موآب؟

خودتان را در حالی تصور کنید که سعی می‌کنید خواهر یا برادر کوچک‌ترتان را با گفتن اینکه آدم بی‌ارزشی است به مطالعهٔ بیشتر تشویق کنید یا اینکه دارید به فرزندتان می‌گویید، اگر تکالیف ریاضی خود را تمام نکند، در آینده بیکار و بیعار و تن‌پرور خواهد شد. خودتان را درحال انجام این کار تصور کنید و احساساتی را که سروکله‌شان پیدا می‌شود مشاهده کنید. حدس می‌زنیم درونتان احساس بد و ناخوشایندی دارید. استفاده از انتقاد و سرزنش، برای ترغیب عزیزانتان به اقدام و فعالیت، بی‌جهت و بی‌رحمانه به نظر می‌رسد. بااین‌حال این کاری است که هر روز با خودتان انجام می‌دهید آن هم وقتی از خودانتقادگری به‌جای نیروی محرکه استفاده می‌کنید

ترس به ما می‌گوید از دست شکارچیان فرار کنیم، شرم باعث می‌شود هم‌رنگ جماعت باشیم، گرسنگی ما را به جست‌وجوی غذا سوق می‌دهد، انزجار ما را از خوردن مواد سمی بازمی‌دارد و غیره.

جملاتی از کتاب کمال گرای مضطرب

وقتی به آن‌ها اجازه می‌دهید سروصدا راه بیندازند، بدون اینکه بیش از حد لازم به آن‌ها توجه کنید، دارید تمرین پذیرش را انجام می‌دهید.

کمال‌گرایی بخش عمده‌ای از زندگی‌ام را تباه کرده، به این امید که موفقیت پیش رو ارزش این سختی‌ها و آسیب‌ها را دارد.

ازآنجاکه مهربانی با خود وابسته به عملکرد یا هدفی است که اقدام یا عملی به‌خاطر آن انجام می‌شود (مانند کمال‌گرایی)، هرچیزی، تا زمانی که به‌منظور مراقبت از خود باشد، مهربانی با خود به حساب می‌آید.

کمال‌گرایی سازگار به معنای جست‌وجوی دستاوردهایی است که تجربه‌ای رضایت‌بخش قلمداد می‌شوند، درحالی‌که کمال‌گرایی ناسازگار به معنای اجتناب از شکست است.

وقتی به هدف رسیدید، چه اتفاقی افتاد؟ آیا همان‌طور که قرار بود برندهٔ بازی شدید یا قواعد بازی تغییر کرد؟ آیا گفتید: «آره، موفق شدم. من فوق‌العاده‌م» یا فوراً این موفقیت را با گفتن «کار خاصی نکردم» نادیده گرفتید و شروع کردید به عیب‌جویی از خودتان؟ واقعیت این است که کمال و بی‌نقصی توهمی است که عادت کرده‌اید برایش تلاش کنید، به‌خاطر همین مدام فریب انجام یک بازی بدون برد را می‌خورید.

مطلب مشابه: خلاصه کتاب آرامش از آلن دو باتن (درباره رسیدن آسان به حس آرامش)

جملاتی از کتاب کمال گرای مضطرب

ممکن است مچ پایتان پیچ بخورد. ممکن است طوفان شود. ممکن است با شیرکوهی روبه‌رو شوید. تضمین رسیدن به نتایج و خروجی‌های مشخص از قدرت شما خارج است

بدون ارزش‌ها کارهایتان را از روی رفع تکلیف و بدون اشتیاق انجام می‌دهید، فهرستی از کارهای بی‌پایان را به دوش می‌کشید، و برای پایان هر روز کاری لحظه‌شماری می‌کنید، درحالی‌که سعی دارید خودتان را متقاعد کنید کاری که انجام می‌دهید همان چیزی است که دلتان می‌خواسته انجام دهید.

در پذیرش، هدف احساسات است نه رفتارها یا موقعیت‌ها.

وقتی به هدف رسیدید، چه اتفاقی افتاد؟ آیا همان‌طور که قرار بود برندهٔ بازی شدید یا قواعد بازی تغییر کرد؟ آیا گفتید: «آره، موفق شدم. من فوق‌العاده‌م» یا فوراً این موفقیت را با گفتن «کار خاصی نکردم» نادیده گرفتید و شروع کردید به عیب‌جویی از خودتان؟ واقعیت این است که کمال و بی‌نقصی توهمی است که عادت کرده‌اید برایش تلاش کنید، به‌خاطر همین مدام فریب انجام یک بازی بدون برد را می‌خورید.

بدون ارزش‌ها کارهایتان را از روی رفع تکلیف و بدون اشتیاق انجام می‌دهید، فهرستی از کارهای بی‌پایان را به دوش می‌کشید، و برای پایان هر روز کاری لحظه‌شماری می‌کنید، درحالی‌که سعی دارید خودتان را متقاعد کنید کاری که انجام می‌دهید همان چیزی است که دلتان می‌خواسته انجام دهید.

خودانتقادگری تا حد زیادی ویژگی بارز کمال‌گرایی است.

پس کمی وقت بگذارید و این را در نظر بگیرید: آیا از اینکه شکست سختی بخورید می‌ترسید یا از اینکه کامل‌ترین نسخهٔ ممکن خود باشید می‌ترسید؟

اگر از استعدادها و توانایی‌های خود وحشت داشته باشید، چه؟ اگر دلیل اینکه از دیدگاه خود حرفی نمی‌زنید، تجربه‌های خود را نادیده می‌گیرید، خودتان را کوچک می‌کنید و دست‌کم می‌گیرید این باشد که مبادا فضایی بیش از آنچه لیاقتش را دارید اشغال کنید، چه؟

مانعی بزرگ بر سر راه مهربانی با خود این فکر است که لایقش نیستید. شما این روایت نادرست را باور دارید که مهربان‌بودن با خود جایزه و پاداش است، چیزی که فقط زمانی می‌توانید از آن بهره‌مند شوید که استحقاقش را داشته باشید.

مطلب مشابه: بریده‌هایی از کتاب افسردگی نهفته اثر مارگارت رادرفورد (درباره افسردگی و مشکلات زندگی)

جملاتی از کتاب کمال گرای مضطرب

یکی دیگر از قواعد زیربنایی اهمال‌کاری کمال‌گرایی این است که تا زمانی که ندانید چطور می‌شود کاری را به‌درستی انجام داد به آن نمی‌پردازید.

وقتی پاسخ صحیح را نمی‌دانید، دست به عمل بزنید. زمانی که دیگر نگران اشتباهات نیستید و به کار و راه خود ادامه می‌دهید، به‌احتمال زیاد بازدهی بیشتری خواهید داشت تا اینکه درمورد کاستی‌های خود نشخوار فکری کنید و گرفتار تردید و بلاتکلیفی شوید.

مطالب مشابه را ببینید!

بریده‌هایی از کتاب تربیت بدون فریاد اثر هال ادوارد رانکل (درباره تربیت فرزند) بریده‌هایی از کتاب یگانگی با تمامیت هستی اثر اکهارت تله (درباره معنویت و خودشناسی) بریده‌هایی از کتاب در جستجوی زمان از دست رفته اثر مارسل پروست بریده‌هایی از کتاب حرمسرای قذافی ترجمه بیژن اشتری (درباره جنایات دیکتاتور لیبی) بریده‌هایی از کتاب قدرت سکوت اثر سوزان کین (بررسی قدرت درونگرایان) بریده‌هایی از کتاب از عشق گفتن اثر ناتاشا لان (درباره عشق) بریده‌هایی از کتاب ذهن فریبکار شما اثر استیون نوولا (اثر جذاب روانشناسی) بریده‌هایی از کتاب تو خود کوهی اثر برایانا ویست (برای تسلط بر وجود خود) بریده‌هایی از کتاب چیرگی اثر رابرت گرین (درباره توسعه فردی و موفقیت) بریده‌هایی از کتاب سووشون اثر سیمین دانشور (اولین رمان خواندنی این نویسنده)