غزل شماره ۳ از دیوان شمس مولانا با معنی ساده و تفسیر

غزل شماره ۳ از دیوان شمس مولانا را در این بخش از سایت ادبی روزانه برای شما عزیزان قرار داده‌ایم. این شعر زیبا از مولانا را به همراه معنی ساده و تفسیر بند به بند برای شما دوستان آماده کرده‌ایم. در ادامه همراه ما باشید.

غزل شماره ۳ از دیوان شمس مولانا با معنی ساده و تفسیر

غزل شماره ۳ از دیوان شمس

ای دل چه اندیشیده‌ای در عذر آن تقصیرها؟

زان سوی او چندان وفا زین سوی تو چندین جفا

زان سوی او چندان کرم زین سو خلاف و بیش و کم

زان سوی او چندان نعم زین سوی تو چندین خطا

زین سوی تو چندین حسد چندین خیال و ظن بد

زان سوی او چندان کشش چندان چشش چندان عطا

چندین چشش از بهر چه؟ تا جان تلخت خوش شود

چندین کشش از بهر چه؟ تا در رسی در اولیا

از بد پشیمان می‌شوی الله‌گویان می‌شوی

آن دم تو را او می‌کشد تا وارهاند مر تو را

از جرم ترسان می‌شوی وز چاره پرسان می‌شوی

آن لحظه ترساننده را با خود نمی‌بینی چرا؟

گر چشم تو بربست او چون مهره‌ای در دست او

گاهی بغلطاند چنین گاهی ببازد در هوا

گاهی نهد در طبع تو سودای سیم و زر و زن

گاهی نهد در جان تو نور خیال مصطفی

این سو کشان سوی خوشان وان سو کشان با ناخوشان

یا بگذرد یا بشکند کشتی در این گرداب‌ها

چندان دعا کن در نهان چندان بنال اندر شبان

کز گنبد هفت آسمان در گوش تو آید صدا

بانگ شعیب و ناله‌اش وان اشک همچون ژاله‌اش

چون شد ز حد از آسمان آمد سحرگاهش ندا

گر مجرمی بخشیدمت وز جرم آمرزیدمت

فردوس خواهی دادمت خامش رها کن این دعا

گفتا نه این خواهم نه آن دیدار حق خواهم عیان

گر هفت بحر آتش شود من در رَوَم بهر لقا

گر رانده آن منظرم بسته است از او چشم ترم

من در جحیم اولی‌ترم جنت نشاید مر مرا

جنت مرا بی‌روی او هم دوزخ‌ست و هم عدو

من سوختم زین رنگ و بو، کو فر انوار بقا؟

گفتند باری کم گری تا کم نگردد مبصری

که چشم نابینا شود چون بگذرد از حد بکا

گفت ار دو چشمم عاقبت خواهند دیدن آن صفت

هر جزو من چشمی شود، کی غم خورم من از عمی؟

ور عاقبت این چشم من محروم خواهد ماندن

تا کور گردد آن بصر کاو نیست لایق دوست را

اندر جهان هر آدمی باشد فدای یار خود

یار یکی انبان خون یار یکی شمس ضیا

چون هر کسی درخورد خود یاری گزید از نیک و بد

ما را دریغ آید که خود فانی کنیم از بهر «لا»

روزی یکی همراه شد با بایزید اندر رهی

پس بایزیدش گفت: «چه پیشه گزیدی ای دغا؟»

گفتا که «من خربنده‌ام» پس بایزیدش گفت «رو»

یا رب خرش را مرگ ده تا او شود بنده خدا

مطلب مشابه: غزل شماره ۲ از غزلیات دیوان شمس مولانا (با شرح و تفسیر)

معنی ساده و تفسیر این شعر

غزل شماره ۳ از دیوان شمس مولانا

این شعر به زبان ساده درباره‌ی دل و رابطه‌ی انسان با خداوند و مشکلاتی است که در این مسیر وجود دارد. شاعر در اینجا به بررسی تقصیرات و اشتباهات خود می‌پردازد و از وفا و بخشش خداوند صحبت می‌کند.

تقصیرها و عذرخواهی:

شاعر از دل می‌پرسد چرا به خاطر تقصیراتش عذرخواهی نمی‌کند، در حالی که خداوند بسیار مهربان و وفادار است.

وفا و جفا:

شاعر به مقایسه رفتار خداوند و خود می‌پردازد. او می‌گوید که خداوند همیشه کرم و نعمت دارد، اما انسان‌ها گاهی جفا و خطا می‌کنند.

احساس حسد و بدبینی:

او به حسد، خیال‌های بد و ظن‌های نادرست اشاره می‌کند که انسان‌ها نسبت به یکدیگر دارند.

کشش و عطا:

شاعر به کشش و عطای الهی اشاره می‌کند که انسان را به سوی خوبی‌ها می‌کشاند.

ترس از جرم:

وقتی انسان مرتکب گناه می‌شود، احساس ترس و پشیمانی می‌کند و به دنبال راه چاره است.

چشم بربستن:

شاعر اشاره می‌کند که اگر خداوند بخواهد، انسان را به راحتی در دست خود می‌چرخاند و گاهی او را از مسیر درست دور می‌کند.

دعای خالص:

شاعر تأکید می‌کند که دعا باید خالصانه باشد و از دل برآید تا اثرگذار باشد.

خواست دیدار حق:

در نهایت، شاعر به این نکته می‌رسد که او تنها خواهان دیدار خداوند است و نه هیچ چیز دیگری. حتی اگر به جهنم برود، باز هم برای او مهم است که خداوند را ببیند.

فدای یار شدن:

شاعر بیان می‌کند که هر کسی باید برای یار خود (خداوند) فداکاری کند و از خود بگذرد.

داستان بایزید:

در پایان، داستانی از بایزید بسطامی نقل می‌شود که نشان می‌دهد چگونه انسان باید از خودگذشتگی کند تا به خدا نزدیک‌تر شود.

نتیجه‌گیری

این شعر نه تنها به تقصیرات انسانی پرداخته بلکه همچنین بر اهمیت ارتباط با خداوند، دعا و طلب بخشش تأکید دارد. شاعر با بیان احساسات خود، خواننده را به تفکر درباره‌ی رابطه‌اش با خدا دعوت می‌کند.

مطلب مشابه: غزل شماره ۱ از غزلیات دیوان شمس مولانا (با شرح و تفسیر)

مطالب مشابه را ببینید!

شعر عاشورا؛ مجموعه ای کامل از اشعار ماه محرم و شهادت امام حسین (ع) شعر کوتاه درباره امام حسین؛ مجموعه اشعار کوتاه و دو بیتی درباره امام حسین و ماه محرم شعر شماره ۱۷ از اشعار ترکی شهریار؛ ایل کئچدی، باهار اولدو، خبر یوخ گولوموزدن … شعر شماره ۲۳ از مجموعه اشعار هوشنگ ابتهاج؛ نه هراسی نیست من هزاران بار تیرباران شده ام … شعر شماره ۲۵ از مجموعه اشعار فروغ فرخزاد؛ یاد بگذشته به دل ماند و دریغ … شعر در وصف عشق (خاص ترین اشعار عاشقانه عشق) شعر عاشقانه دلبرانه با گلچین اشعار کوتاه و بلند احساسی رمانتیک برای عشق متن شعر نوحه ماه محرم؛ متن نوحه برای عزاداری ایام محرم و شام غریبان حسینی غزل شماره ۴۸ از دیوان شمس مولانا؛ ماهِ درست را ببین کاو بشکست خواب ما … غزل شماره ۴۹ از دیوان شمس مولانا؛ با تو حیات و زندگی بی‌تو فنا و مردنا …