شعر در مورد مسیر زندگی (اشعار شاد و غمگین درباره جاده زندگی)
هنر برخواسته از زندگی است. هیچ هنری دور از زندگی نیست. شاعران و نویسندگان بسیاری همواره در مورد زندگی و مسیر زندگی شعرهای بسیار زیبایی را نوشتهاند. ما نیز امروز در سایت ادبی و هنری روزانه قصد داریم چندین شعر در مورد مسیر زندگی را برای شما دوستان قرار دهیم. با ما باشید.

شعرهای زیبا درباره مسیر زندگی و پستی و بلندیهای آن
مسیر زندگی
پر پیچ وتابه
چویک تشنه
به دنباله سرابه
میان اینهمه
امواج وغوغا
فقط حال من خسته خرابه
فقط حال من خسته خرابه
منم در زورق بشکسته خویش
که تو شطرنجی پر از رنج
داره شاه زندگی میده به
من کیش
همش جنگ و،همش خشمو، همش خون
شده دنیا بسان بید مجنون
شده دنیا بسان بید مجنون
اونایی که دارن می خورن
حق من وتو
یه کاری کردند که مارو کرده مظنون
یکی دنبال عیش ودیگری نوش
یکی در غصه خویش خاموش
نمی دونم چرا خنجر خشم وفتنه
گرفته به زهر کینه من رو به آغوش
شب وروزم گرفتار، از درد جدایی
گرفتارم به درد بی خدایی
خدارو جستجو کردم، ندیدم
ندا اومد چون به خود آیی، خدایی
مسیرزندگی چون کشک ودوغه
پراز مکر وفریب وچون دروغه
توذهن هرکدوم از ما چون یک مسافر
هزاران باند پرواز،پر زرق وبرق وشلوغه
همه فکر خویش اند ومشغول بازی
به فکر یک نقاب وصد چهره سازی
کسی دیگه نداره وحشت، از قبح گناهش
اگه حتی بخونه اول وقت، اون نمازش!
شده گم گشته هر دروغی در دل راست
برای بنده حق، خدا، همیشه زیباست
وچون مادر عصر اخرالزمونیم
اونیکه عاشق حق میشه تنهاست
اونیکه عاشق حق میشه تنهاست
مسیر زندگی
ظاهرم آرام امّا باطنم طوفانی است
چشم انداز نگاهم سر به سر حیرانی است
ساحلی آرام از دریای من هرگز مخواه
منکه سامانم گرو در بی سر و سامانی است
منعش از عشق و غزلهای پریشانش مکن
آنکه در زنجیر گیسویی چو من زندانی است
هر که از تنهائی خود دم ز خوشبختی زند
تشنه ی آغوش گرمی در شبی بارانی است
در مسیر زندگی آموختم این نکته را
عشق تنها چاره ی اندوه ملک فانی است
بذل و احسان دور از چشم خلایق خوش بود
شوکت مردانگی در بخشش پنهانی است
کار واسع گشته با آئینه ها، هم صحبتی
محرم رازش برون از عالم انسانی است
سید علی کهنگی(واسع)
مطلب مشابه: شعر زندگی از مولانا + مجموعه اشعار کوتاه و بلند زیبا با موضوع زندگی

اشعار درباره جاده زندگی
زیر بار زندگی کمر خم نمی کنم
جز به خدا گردن به کسی کج نمی کنم
آبروی خودم جز به خدا به کسی خرج نمی کنم
اشک دیدگانم را جز به شوق خدا برای کسی خرج نمی کنم
مسیر زندگی ام جز به راه راست به راه دیگر کج نمی کنم
شادی و ناخوشی ام را جز از خدا از کسی درخواست نمی کنم
نعمتهای خدادای جز از خدا از کسی دیگر شکر نمی کنم
ناشکری در برابر خدا نمی کنم
جز در برابر خدا به کسی تعظیم نمی کنم
جز به خدا به کسی دیگر فکر نمی کنم
دوستی بهتر از خدا پیدا نمی کنم
رازم را جز به خدا بر کسی بر ملا نمی کنم
5 بار در روز به کسی جز خدا سجده نمی کنم
هر چی خواست باشد غیر از آن دیگر به چیزی شک نمی کنم
راه زندگی ام را جز خدا اگر خدا نخواهد عوض نمی کنم
درباره کار کسی بی جهت قضاوت نمی کنم
حافظ و نگهبان از خدا بهتر پیدا نمی کنم
زندگی گر چه نان و نام و افاده است
بهترین جای نشستن,کنار یک آدم ساده است
تعریف عشق مساله و جمع و تفریق نیست
آغاز آن نگاه دزدیده ی دو دلداده است
احساس بی وزنی و رها ز جاذبه ها
یک مستی عمیق کنار جام باده است
مسیر زندگی را می توان بیهوده طی نمود
گاهی هم معنایی عمیق در انتهای این جاده است
تولد ماست که پر رنج و سختی است
اما مرگ ما یک اتفاق کوچک و ساده است
بی خبرازآنچه می آید و می گذرد
بر آنچه می خروشد و می تازد
بی خبر از آنچه می روید و می جوشد
بر آنچه می یابد و می سازد
در گذر عمر همراه می شویم
در قلب خود امیدها را می نهالیم
در مسیر زندگی به هر جهت دوران می شویم
در آسمان آبی رنگها را نمایان می کنیم
در چهره ها قالب می شویم
در فرازها مستعد می شویم
سازها را به آهنگ خود در می آوریم
تا اینکه خود را روزی , خود بدانیم
مطلب مشابه: شعر زندگی + مجموعه اشعار زیبا در مورد زندگی سخت و ساده از بزرگان

اعتقادی دیرینه دارم
همچو او
باریک و تاریک
پیچ در پیچ
باشد تمام مسیر زندگی ام
پس هر چه زود
افسانه هایم را
یک به یک از من بگیر
پنجه هایم
زجه هایم
و تمام آن بافته هایم
چه از جنس احساسی عاشقانه
چه از اندیشه ای شکست خورده
و چه از پیامی در راه مانده
همه را از من بگیر
که به همان
سیاه تار گیسوی بلندت
اعتیادی شدید دارم
دستم از دستان پر مهرت رها شد بین راه
بعد تو من هستم و تاریکی و آغوش چاه
در کنار تو مسیر زندگی خوشرنگ بود
ناگهان افتاد پایم توی دام اشتباه
رو به بالا خیره ماندم بی قرار و منتظر
تا ببینم بار دیگر جلوه ای از روی ماه
گرمی دست تو روی دست من جا مانده است
گرمم از احساس تو در اوج سرمایی سیاه
می رسی از راه و یلدا هم به پایان می رسد
نور می بارد دوباره ، با طلوع یک نگاه
می توان از عمق چاهی تا به اوج آسمان
رفت اگر یوسف بمانی رو به چشمان گناه
کنار پنجره،
رو به دکان تنباکو فروشی می ایستم
سیگاری روشن می کنم
مسیر دود را دنبال می کنم
آنسان
که گویی؛
مسیر زندگی من است
#فرناندوا_پسوآ
مطلب مشابه: شعر درباره بی ارزشی دنیا (اشعار سنگین درباره پوچی زندگی)

ازش پرسیدم کدوم مهمتره؟
مسیرِ سفر؟ یا مقصد؟
گفت: همراهانت
چقدر خوبه که ببینی تو مسیری که هستی همراهانی داری که میفهمنت، درکت میکنن، بهت انگیزه میدن و تو تمام چالشهای زندگی کنارتن…
بشنو از نا گفته هایم در مسیر زندگی
شامل خوشنودی و یا از غم و در ماندگی
سال های نو جوانی و جوانی بی ثمر
رفت از دست و نکردیم کسب دانش یا هنر
با خودم اندیشه ای کردم چه میشد گر که من
خویش را تنها نمی دیدم به کردار و سخن
بوده احساسم که من در بی پناهی زاده ام
تن به انواع مصیبت ها از این رو داده ام
در خجل بودن و یا بگذشتن از احقاق خویش
معضلی بوده که اکنون می برم آن را به پیش
در خضوص گفته هایم لب فرو بستم هنوز
گشته دامنگیر من در طول شب هایم به روز
داغ کم رویی و خجلت با من است و گه فزون
می شود یار و ندیمم از طریق گونه گون
کی توانم تا شوم از خویش و از دنیا جدا
تا رها گردم از این محنت سرای ناروا
بعد از آن امید وارم تا که با فکری نوین
چیره گردم بر مصائب چون گروه صابرین
–
عنایت الله ایرانمنش
اشعار زیبا در باب زندگی
مرا دریاب وقتی ابرِ بارانی نمیخواهم
پناهم باش وقتی شهرِ طوفانی نمیخواهم
کمی با واژههای مستِ شعرم همنوایی کن
به دور از چشم زیبایت غزل خوانی نمیخواهم
نباید زنده باشم بی تو در دنیایی از حسرت
مسیر زندگی را بی تو طولانی نمیخواهم
قفس را کاش در اطراف من نابود میکردی
خودم را دائما غمگین و زندانی نمیخواهم
چرا آوار کردی بر وجودم درد عشقت را
مرا ویران نکن وقتی که ویرانی نمیخواهم
شاعر: مهدی ملکی الف
زندگی برگ ورق خوردهی عمرِ آدمه
زندگی کم یا زیاد، تقدیرِ هرچه آدمه
آغازِ پیمودنِ جادهی پرپیچ و خمِ
معذوریم از نرفتنش، بهای جون آدمه
خیلی وقتا، خیلی سرگرم شدیم تو زندگی
گم شدیم، تو حسرت و روزمرگیِ زندگی
ناگهان، با چشم باز حس میکنیم حذف شدیم تو زندگی
حالا اما، حذف شدن بلای جون ما شده
پا به پای همدیگه باید بریم تا انتهای زندگی
گاهی وقتا وقت نداریم، زندگی رو کم میذاریم
با یه سختی، با یه مشکل،ناگهان با یه تلنگر کم میاریم
زندگی رو مثل بچه، سر راهی، سر کوچهای میذاریم
زندگی غریب میمونه، توی غربتش میمونیم
نباید هرکی دلش خواست به هر سو،
کنارش باید بمونیم
مطلب مشابه: اشعار غمگین درباره زندگی؛ مجموعه 100 شعر غم انگیز و سوزناک
زندگی آئینه ایست در برابر اعمال ما
زندگی صدای نفس روح دنیاست
زندگی اولین گریه بچه است
به وقت زاده شدن
زندگی پرستش خدا نیست
زندگی همزادی با خداست تا دم مرگ
باغ و گل و بلبل،آرامش در سرائی بزرگ
زندگی نیست
زندگی باد و طغیان و طوفان جبر است براحوال ما
زندگی راهیست به شانس
تا در آن ره پوئیم تا به آغاز
پایه زندگی سرنوشت نیست
اساس زندگی عیار روح مقدس است
در درون ما
مسیر زندگی یک طناب باریک است که
اگر نتوانید بین عقل و قلبتان تعادل برقرار کنید
سقوط شما حتمی است….!
زندگی زیباست!
چو گل هرجا که لبخند آفرینی
به هر سو رو کنی لبخند بینی
چه اشکت هم نفس باشد، چه لبخند
ز عمرت لحظه لحظه می ربایند
گذشت لحظه را آسان نگیری
چو پایان یافت پایان می پذیری
مشو در پیچ و تاب رنج و غم گم
به هر حالت تبسم کن، تبسم!
زندگی خالی نیست
مهربانی هست، سیب هست، ایمان هست
آری
تا شقایق هست، زندگی باید کرد
در دل من چیزی است، مثل یک بیشه نور، مثل خواب دم صبح
و چنان بی تابم، که دلم می خواهد
بدوم تا ته دشت، بروم تا سر کوه
دورها آوایی است، که مرا می خواند…
برای زیبا زندگی نکردن،
کوتاهی عمر را بهانه نکن..
عمر کوتاه نیست…
ما کوتاهی می کنیم!!
زندگی ، لحظه به لحظه ش غنیـــمته، فرصـــته، شانسه ، عشقـــه …
ساده ازش نگذر
زندگی همچون مسیرش زیباست!
زندگی معلم بزرگی است…:
زندگی می آموزد که شتاب نکن.
زندگی می آموزد چیزهایی که می خواهی به آنها برسی وقتی
دریافتشان می کنی می بینی آنقدر هم که فکر می کرده ای مهم نبوده
شاید هم اصلا مهم نبوده شاید موجب اندوهت نیز شده است.
زندگی می آموزد از دست دادن آنقدر هم که فکر می کنی سخت نیست.
زندگی می آموزد همه لحظات تبدیل به خاطراتی شیرین می شوند
بعدا که می گذری و تو در آن لحظه
بی تابی می کردی و این را نمی دانستی.
زندگی همچون مسیرش زیباست!
زندگی به من یاد داده
برای داشتن آرامش و آسایش
امروز را با خدا قدم بر دارم
و فردا را به او بسپارم …
زندگی همچون مسیرش زیباست!
زندگی را پاک باختم چون نبودم یک حسود,
پاکبازان را چه باک از اینکه نیست کارش به سود,
در مسیر زندگی جنگل چه پر از بوف کور,
پر شده در زندگی از گور خاک و موش کور,
زندگی ای زندگی با این دلم بازی نکن,
آسمان روی سر اندک مرا یاری بکن,
عاشقانی دیده ام در مسلخ عشق مانده اند,
پاکبازانی چو من در راه خود جا مانده اند,
دل به دریا می زنم اما چه شد پس ساحلم,
عاشقم بر مردنم اما چه شد پس قاتلم,
ای نفس های غریب در سینه ام ساکت بمیر,
ای تن دل خسته ام در گور خود آرام بگیر,
شاید این سختی راه اندک به آسانی شود,
شاید آن دنیا دگر نیرنگ به پایانی شود,
عشق را در مسلخش عاشق به داری می زنند,
زندگی را با غمش دیوانه بر نام می زنند,
من همان دیوانه ام سر را به دارت می نهم,
من همان ویرانه ام دل را به دامت می نهم,
زندگی را پاک باختم چون نبودم یک حسود,
پاکبازان را چه باک از اینکه نیست کارش به سود,
(طوقی)
مطلب مشابه: جملات زندگی زیباست + شعر در مورد زیبایی های زندگی با متن های زیبا