شعر روز عشق ولنتاین و سپندارمذگان با خاص ترین اشعار عاشقانه

در این بخش گلچین شعر روز عشق ولنتاین و سپندارمذگان را با زیباترین و خاص ترین اشعار عاشقانه کوتاه و بلند ارائه کرده ایم با ما همراه باشید.

زیباترین شعر روز عشق عاشقانه

ای خانه ات آباد، خراباتت کو؟
ای چشمه نور، انشعاباتت کو؟

در شهر نشانه ای ز تبلیغ تو نیست
ای عشق ستاد انتخاباتت کو؟

مهدی جهاندار

 

اگر دریای دل آبی ست

تویی فانوس زیبایش

اگر آیینه یک دنیاست

تویی معنای دنیایش

تو یعنی یک شقایق را

به یک پروانه بخشیدن

تو یعنی از سحر تا شب

به زیبایی درخشیدن

تو یعنی یک کبوتر را

ز تنهایی رها کردن

خدای آسمان ها را

به آرامی صدا کردن

شعر کوتاه عشق قیصر امین پور 

عاشقی را چه نیاز است به توجیه و دلیل
که تو ای عشق همان پرسش بی زیرایی

قیصر امین پور

خیالت گرچه عمری یار من بود
امیدت گرچه در پندار من بود
بیا امشب شرابی دیگرم ده
ز مینای حقیقت ساغرم ده
چرا رفتی چرا من بی قرارم
به سر سودای آغوش تو دارم
و‌لـنتـاینت مبــارک عشقم

شعر روز عشق

تمام ترانه هایم ترنم یاد توست و تمام نفسهایم خلاصه در نفسهای توست
ای زلال تر از باران و پاکتر از آیینه به وجود پر مهر تو می بالم

و تو را آنگونه که میخواهی دوست دارم

 مطلب مشابه: شعر عاشقانه دلبر با گلچین اشعار در وصف دلبر عاشق

به خاطر مردم است که می‌گویم
گوش هایت را کمی نزدیک دهانم بیار

دنیا
دارد از شعرهای عاشقانه تهی می‌شود
و مردم نمی‌دانند
چگونه می‌شود بی هیچ واژه ای
کسی را که این همه دور است
این همه دوست داشت

لیلا کردبچه

کاش کسی تو دلمون پا نمیذاشت…
کاش اگه پا میزاشت دلمون رو تنها نمیذاشت…
کاش اگه تنها میذاشت رد پاش رو روی دلمون جا نمیزاشت

شعر روز عشق

آن روح را که عشق حقیقی شعار نیست
نابوده به که بودن او غیر عار نیست

در عشق باش که مست عشقست هر چه هست
بی کار و بار عشق بر دوست بار نیست

گویند عشق چیست بگو ترک اختیار
هر کو ز اختیار نرست اختیار نیست

عاشق شهنشهیست دو عالم بر او نثار
هیچ التفات شاه به سوی نثار نیست

عشقست و عاشقست که باقیست تا ابد
دل بر جز این منه که به جز مستعار نیست

تا کی کنار گیری معشوق مرده را
جان را کنار گیر که او را کنار نیست

آن کز بهار زاد بمیرد گه خزان
گلزار عشق را مدد از نوبهار نیست

آن گل که از بهار بود خار یار اوست
وآن می که از عصیر بود بی‌خمار نیست…

مولانا

 شعر بلند برای روز عشق از شیخ بهایی

دگر از درد تنهایی، به جانم یار می‌باید
دگر تلخ است کامم، شربت دیدار می‌باید

ز جام عشق او مستم، دگر پندم مده ناصح
نصیحت گوش کردن را دل هشیار می‌باید

مرا امید بهبودی نماندست، ای خوش آن روزی
که می‌گفتم: علاج این دل بیمار می‌باید

بهائی بارها ورزید عشق، اما جنونش را
نمی‌بایست زنجیری، ولی این بار می‌باید

شیخ بهایی

 مطلب مشابه: شعر عاشقانه + مجموعه اشعار بلند، کوتاه و شعرهای عاشقانه زیبا از بزرگان جهان

گاهی همه ی زندگی ات

در یک تو خلاصه می شود

تو در خلوتم قدم میزنی

و صدای پای تو  می شود ملودی آرام ذهن من

هر ردی که از من بگیری به تو میرسد

تو می شوی دنیای من

تو می شوی نیاز من

تو می شوی همه من

 

در ازل پرتو حسنت ز تجلی دم زد
عشق پیدا شد و آتش به همه عالم زد

جلوه‌ای کرد رخت دید ملک عشق نداشت
عین آتش شد از این غیرت و بر آدم زد

عقل می‌خواست کز آن شعله چراغ افروزد
برق غیرت بدرخشید و جهان برهم زد

مدعی خواست که آید به تماشاگه راز
دست غیب آمد و بر سینه نامحرم زد

دیگران قرعه قسمت همه بر عیش زدند
دل غمدیده ما بود که هم بر غم زد

جان علوی هوس چاه زنخدان تو داشت
دست در حلقه آن زلف خم اندر خم زد

حافظ آن روز طربنامه عشق تو نوشت
که قلم بر سر اسباب دل خرم زد

حافظ

اشعار عاشقانه حافظ برای ولنتاین و سپندارمذگان 

شعر عاشقانه حافظ
فکر بلبل همه آن است که گل شد یارش

فکر بلبل همه آن است که گل شد یارش
گل در اندیشه که چون عشوه کند در کارش

دلربایی همه آن نیست که عاشق بکشند
خواجه آن است که باشد غم خدمتکارش

جای آن است که خون موج زند در دل لعل
زین تغابن که خزف می‌شکند بازارش

بلبل از فیض گل آموخت سخن ور نه نبود
این همه قول و غزل تعبیه در منقارش

ای که از کوچه معشوقه ما می‌گذری
بر حذر باش که سر می‌شکند دیوارش

آن سفرکرده که صد قافله دل همره اوست
هر کجا هست خدایا به سلامت دارش

صحبت عافیتت گر چه خوش افتاد ای دل
جانب عشق عزیز است فرومگذارش

صوفی سرخوش از این دست که کج کرد کلاه
به دو جام دگر آشفته شود دستارش

دل حافظ که به دیدار تو خوگر شده بود
نازپرورد وصال است مجو آزارش

ما دو نفریم
دو نفر بــر‌ای همه ‌چیز
بــر‌ای دوست داشتن
بــر‌ای درد کشیدن
بــر‌ای ساعت‌های خوشی
دو نفر بــر‌ای بردن و باختن
تنها دو نفر …!
و‌لـنتـاینت مبــارک عشقم

 مطلب مشابه: شعر عاشقانه کوتاه + مجموعه اشعار عاشقانه برای همسر و عشق

شعر روز عشق

فرهاد را چو بر رخ شیرین نظر فتاد
دودش به سر درآمد و از پای درفتاد

مجنون ز جام طلعت لیلی چو مست شد
فارغ ز مادر و پدر و سیم و زر فتاد

رامین چو اختیار غم عشق ویس کرد
یک بارگی جدا ز کلاه و کمر فتاد

وامق چو کارش از غم عذرا به جان رسید
کارش مدام با غم و آه سحر فتاد

زین گونه صد هزار کس از پیر و از جوان
مست از شراب عشق چو من بی‌خبر فتاد

بسیار کس شدند اسیر کمند عشق
تنها نه از برای من این شور و شر فتاد

روزی به دلبری نظری کرد چشم من
زان یک نظر مرا دو جهان از نظر فتاد

عشق آمد آن چنان به دلم در زد آتشی
کز وی هزار سوز مرا در جگر فتاد

بر من مگیر اگر شدم آشفته دل ز عشق
مانند این بسی ز قضا و قدر فتاد

سعدی ز خلق چند نهان راز دل کنی
چون ماجرای عشق تو یک یک به درفتاد

سعدی

اشعار دو بیتی عاشقانه و احساسی روز عشق 

با یاد تو لبریز کنم جامم را
نام تو شکرریز کند کامم را

ای عشق تو برده تاب و آرامم را
در جام تهی ببین سرانجامم را

فریدون مشیری

 

آسمانت بی غبار

سهم چشمانت بهار

بخت و تقدیرت قـشنگ

عمر شیرینت بلند

سرنوشتت تابناک

جسم و روحت پاک پاک

روز عشق و دوست داشتن بهترین ها مبارک

مطلب مشابه: شعر عاشقانه برای جذب دختر و زیباترین اشعار جذاب برای همسر و عشق

هر چه این احساس را در انزوا پنهان کند
می‌تواند از خودش تا کی مرا پنهان کند؟

عشق، قابیل است؛ قابیلی که سرگردان هنوز
کشته خود را نمی‌داند کجا پنهان کند

در خودش، من را فرو خورده ست، می‌خواهد چه قدر
ماه را بیهوده پشت ابرها پنهان کند؟

هرچه فریاد است از چشمان او خواهم شنید
هر چه را او سعی دارد بی صدا پنهان کند

آه!، مردی که دلش از سینه‌اش بیرون زده ست
حرف‌هایش را، نگاهش را، چرا پنهان کند؟

خسته هرگز نیستم، بگذار بعد از سال‌ها
باز من پیدا شوم، باز او مرا پنهان کند

نجمه زارع

 

ای پادشه خوبان داد از غم تنهایی
دل بی تو به جان آمد وقت است که بازآیی
شعر عاشقانه کوتاه

محترم دار دلم کاین مگس قند پرست
تا هوا خواه تو شد فر همایی دارد

از عدالت نبود دور گرش پرسد حال
پادشاهی که به همسایه گدایی دارد

اشک خونین بنمودم به طبیبان گفتند
درد عشق است و جگرسوز دوایی دارد

ستم از غمزه میاموز که در مذهب عشق
هر عمل اجری و هر کرده جزایی دارد

نغز گفت آن بت ترسا بچه باده پرست
شادی روی کسی خور که صفایی دارد

 زیباترین اشعار عاشقانه برای عشق در روز ولنتاین

شکلات و ولنتاین و گل سرخ

همه پیش‌ کش عشاق این نسل

مرا روز سپندارمذگان

به شاخه گلی نرگس

و بیتی از لسان‌ الغیب حافظ شیراز مهمان کن

بلکه دستت سبک باشد

در طالع‌ ام ماندگار شوی

 

آن نه عشق است که بتوان برِ غمخوارش برد
یا توان طبل‌زنان بر سر بازارش برد

عشق می‌خواهم از آن‌سان که رهایی باشد
هم از آن عشق که منصور، سر دارش برد

عاشقی باش که گویند به دریا زد و رفت
نه که گویند خسی بود که جوبارش برد

دلت ایثار کن آن‌سان که حقی با حقدار
نه که کالاش کنی، گویی طرارش برد

شوکتی بود در این شیوه شیرین روزی
عشق بازاری ما رونق بازارش برد

عشق یعنی قلم از تیشه و دفتر از سنگ
که به عمری نتوان دست در آثارش برد

مرد میدانی اگر باشد از این جوهر ناب
کاری از پیش رود کارستان که «آرش» برد

حسین منزوی

نمی تونم زندگی بدون تو رو تصور کنم
تو دلیل بودن من هستی
متن ولنتاین عاشقانه برا مرد ها
مهم نیست
و‌لـنتـاین یا سپندار مذگان
هر دوبهانہ اند
براے اینڪہ بہ تو بگویم
بے بهانه
دوستت دارم
و‌لـنتـاینت مبــارک عشقم

 مطلب مشابه: شعر عاشقانه جذب کننده برای عشق، دختر و معشوق (متن دلبرانه لاکچری)

جلوه معشوقه …

بلبلی برگ گلی خوش رنگ در منقار داشت
و اندر آن برگ و نوا خوش ناله‌های زار داشت

گفتمش در عین وصل این ناله و فریاد چیست
گفت ما را جلوه معشوق در این کار داشت

یار اگر ننشست با ما نیست جای اعتراض
پادشاهی کامران بود از گدایی عار داشت

در نمی‌گیرد نیاز و ناز ما با حسن دوست
خرم آن کز نازنینان بخت برخوردار داشت

خیز تا بر کلک آن نقاش جان افشان کنیم
کاین همه نقش عجب در گردش پرگار داشت

گر مرید راه عشقی فکر بدنامی مکن
شیخ صنعان خرقه رهن خانه خمار داشت

وقت آن شیرین قلندر خوش که در اطوار سیر
ذکر تسبیح ملک در حلقه زنار داشت

چشم حافظ زیر بام قصر آن حوری سرشت
شیوه جنات تجری تحتها الانهار داشت

 

شعر روز عشق

ممکن ز تو چون نیست که بر دارم دل
آن به که به سودای تو بسپارم دل

گر من به غم تو نسپارم دل
دل را چه کنم بهر چه می‌دارم دل

 

مرگ آن است که عشق تو توهّم گردد
آن‌که می‌خواست تو را، قسمت مردم گردد

یا که با سادگی عاشق شوی و چندی بعد
دل تو متّهمِ سوءِ تفاهم گردد

پیش آدم خبر از میوه‌ ممنوعه نبود
حیفِ عشق است که تعبیر به گندم گردد

اشکم افتاد به خاک و به خدا دیدن داشت
چه کسی دیده وضویی که تیمّم گردد؟

مثل یک برکه بی‌ماه فقط می‌خواهم
آن‌چنان غرق تو باشم که دلم گم گردد

باز هم حرفِ دلم را که نگفتم… گفتم؟
عشق بهتر که همین‌گونه ترنّم گردد

سیدمهدی طباطبایی

 شعر برای تقدیم به عشق و همسر در روز عشق

گاهی باید از همه چیز دل کند و رفت !

باید پلهای پشت سر را خراب و کرد

و هیچ راه برگشتی هم باقی نگذاشت !

حتی اگر دوستش داشته باشی

 مطلب مشابه: شعر عاشقانه دلبرانه با گلچین اشعار کوتاه و بلند احساسی رمانتیک برای عشق

عشق نام بی نشانه است و کس
نام دیگری بدان نمی‌دهد

قیصر امین پور

 

عشق فقط یه کلمه بود ؛
تا اینکه
تو اومدی توی زندگیم
و بهش معنا دادی …

 

بگیر این گل از من یاد بودى
که تنها لایق این گل تو بودى
فراوان آمدند این گل بگیرند
ندادم چون عزیز من تو بودى
اشعار احمد شاملو

 

عاشقت هستم
عاشق هر آنچه هستی
عاشق هر آنچه انجام می دهی
تو بانوی جذاب زندگی ام هستی
فریبندگی و عشق تو زندگی ام را با ارزش کرده
تو عشق من و بهترین دوستم هستی
همسرم
همیشه عاشقت هستم!

 

در عشق خوشا مرگ که این بودن ناب است
وقتی همه بودن ما جز هوسی نیست

هوشنگ ابتهاج

 مطلب مشابه: تبریک ولنتاین برای مخاطب خاص (متن، تکست، اشعار و جملات تبریک روز عشق به عشق و همسرم)

کافیست
صبح که چشمانت را باز می‌کنی
لبخندی بزنی جانم
صبح که جای خودش را دارد
ظهر و عصر و شب هم
بخیر می‌شود

محمد خسرو آبادى

 

عشق تو چیزی دارد که به من آرامش می‌بخشد
حتی اگر همه جهان بلرزد
من با عشق تو محکم و استوار بی ترس می‌خوابم

 

الا یا ایها الساقی ادر کاسا و ناولها

الا یا ایها الساقی..

الا یا ایها الساقی ادر کاسا و ناولها
که عشق آسان نمود اول ولی افتاد مشکل‌ها

به بوی نافه‌ای کاخر صبا زان طره بگشاید
ز تاب جعد مشکینش چه خون افتاد در دل‌ها

مرا در منزل جانان چه امن عیش چون هر دم
جرس فریاد می‌دارد که بربندید محمل‌ها

به می سجاده رنگین کن گرت پیر مغان گوید
که سالک بی‌خبر نبود ز راه و رسم منزل‌ها

شب تاریک و بیم موج و گردابی چنین هایل
کجا دانند حال ما سبک باران ساحل‌ ها

همه کارم ز خود کامی به بدنامی کشید آخر
نهان کی ماند آن رازی کز او سازند محفل‌ ها

حضوری گر همی‌خواهی از او غایب مشو حافظ
متی ما تلق من تهوی دع الدنیا و اهملها

 

به جان جوشم که جویای تو باشم
خسی بر موج دریای تو باشم

تمام آرزوهای منی، کاش
یکی از آرزوهای تو باشم

محمدرضا شفیعی کدکنی

جهان بی عشق سامانی ندارد
فلک بی میل دورانی ندارد

نه مردم شد کسی کز عشق پاکست
که مردم عشق و باقی آب و خاکست

چراغ جمله عالم عقل و دینست
تو عاشق شو که به ز آن جمله اینست

امیرخسرو دهلوی

مطلب مشابه: متن تبریک روز سپندارمذگان + جملات عاشقانه و زیبای تبریک روز عشق ایرانی به همسر و دوست

عشق یعنی خاطرات بی غبار
دفتری از شعر و از عطر بهار
عشق یعنی یک تمنا یک نیاز
زمزمه از عاشقی با سوز و ساز
عشق یعنی چشم خیس مست او
زیر باران دست تو در دست او
عشق یعنی ملتهب از یک نگاه
غرق در گل بوسه تا وقت پگاه
عشق یعنی عطر خجلت شور عشق
گرمی دست تو در آغوش عشق
عشق یعنی بی تو هرگز پس بمان
تا سحر از عاشقی با او بخوان
عشق یعنی هر چه داری نیم کن
از برایش قلب خود تقدیم کن
عشق یعنی مستی و دیوانگی
عشق یعنی با جهان بیگانگی

 

خیال روی تو در هر طریق همره ماست

خیال روی تو در هر طریق همره ماست
نسیم موی تو پیوند جان آگه ماست

به رغم مدعیانی که منع عشق کنند
جمال چهره تو حجت موجه ماست

ببین که سیب زنخدان تو چه می‌گوید
هزار یوسف مصری فتاده در چه ماست

اگر به زلف دراز تو دست ما نرسد
گناه بخت پریشان و دست کوته ماست

به حاجب در خلوت سرای خاص بگو
فلان ز گوشه نشینان خاک درگه ماست

به صورت از نظر ما اگر چه محجوب است
همیشه در نظر خاطر مرفه ماست

اگر به سالی حافظ دری زند بگشای
که سال‌هاست که مشتاق روی چون مه ماست

 

ای ابر چراست روز و شب چشم تو تر
وی فاخته زار چند نالی به سحر

ای لاله چرا جامه دریدی در بر
از یار جدایید چو مسعود مگر

مسعود سعد سلمان

 

ای روی خوب تو سبب زندگانی‌ ام
یک روزه وصل تو طرب جاودانی‌ ام

جز با جمال تو نبود شادمانی‌ ام
جز با وصال تو نبود کامرانی‌ ام

بی‌ یاد روی خوب تو ار یک نفس زنم
محسوب نیست آن نفس از زندگانی‌ ام

دردی نهانی‌است مرا از فراق تو
ای شادی تو آفت درد نهانی‌ ام

انوری

ای در دل من میل و تمنا همه تو
واندر سر من مایه سودا همه تو
هر چند به روزگار در می‌نگرم
امروز همه تویی و فردا همه تو

 

کام دوست…

مرحبا ای پیک مشتاقان بده پیغام دوست
تا کنم جان از سر رغبت فدای نام دوست

واله و شیداست دایم همچو بلبل در قفس
طوطی طبعم ز عشق شکر و بادام دوست

زلف او دام است و خالش دانه آن دام و من
بر امید دانه‌ای افتاده‌ام در دام دوست

سر ز مستی برنگیرد تا به صبح روز حشر
هر که چون من در ازل یک جرعه خورد از جام دوست

بس نگویم شمه‌ای از شرح شوق خود از آنک
دردسر باشد نمودن بیش از این ابرام دوست

گر دهد دستم کشم در دیده همچون توتیا
خاک راهی کان مشرف گردد از اقدام دوست

میل من سوی وصال و قصد او سوی فراق
ترک کام خود گرفتم تا برآید کام دوست

حافظ اندر درد او می‌سوز و بی‌درمان بساز
زان که درمانی ندارد درد بی‌آرام دوست

 

چو به خنده بازیابم اثر دهان تنگش
صدف گهر نماید شکر عقیق رنگش

بکنند رخ به ناخن بگزند لب به دندان
همه ساحران بابل ز دو چشم شوخ و شنگش

خاقانی

 

ملوانی شوریده
خلبانی سر به هوا
شاعری عاشق
قصابی دل رحم
کارگری ساده…
آدم‌های زیادی در من هستند
که عاشق هیچ کدامشان نیستی

جلیل صفر بیگی

نیما یوشیج
یک چند به گیر و دار بگذشت مرا
یک چند در انتظار بگذشت مرا
باقی همه صرف حسرت روی تو شد
بنگر که چه روزگار بگذشت مرا

 

یار با ما بی‌ وفایی می‌کند
بی‌ گناه از من جدایی می‌کند

شمع جانم را بکشت آن بی‌ وفا
جای دیگر روشنایی می‌کند

سعدی

 

کاری کن
ساحل
رویای رسیدن به تو نباشد
در دریا
چاره جز
عاشق بودن
نیست

کیکاووس یاکیده

 

راه عشق …

راهیست راه عشق که هیچش کناره نیست
آنجا جز آن که جان بسپارند چاره نیست

هر گه که دل به عشق دهی خوش دمی بود
در کار خیر حاجت هیچ استخاره نیست

ما را ز منع عقل مترسان و می بیار
کان شحنه در ولایت ما هیچ کاره نیست

از چشم خود بپرس که ما را که می‌کشد
جانا گناه طالع و جرم ستاره نیست

او را به چشم پاک توان دید چون هلال
هر دیده جای جلوه آن ماه پاره نیست

فرصت شمر طریقه رندی که این نشان
چون راه گنج بر همه کس آشکاره نیست

نگرفت در تو گریه حافظ به هیچ رو
حیران آن دلم که کم از سنگ خاره نیست

 

عشق را نمی توان شرح داد
بدون هیچ شکل و فرمی ست
عشق جسم نیست

عشق وارد زندگی مان می شود
درست از لحظه ای که متولد می شویم
از گهواره تا گور
عشق درون همه هست

عشق مانند یک شمع می سوزد
گاهی سوسو می زند و به لرزه می افتد اما هرگز نمی میرد

عشق می تواند تو را تهی کند
عشق می تواند تو را کامل کند
عشق می تواند تو را بسازد یا بشکند
عشق در روح توست

عشق در قلب توست
عشق در فکر توست

عشق جهانیست
و تمام جهان را احاطه کرده ست
مهم نیست کجا باشی
عشق زبانی همگانیست

عشق پیرامون توست
نمی توانی آن را ببینی یا لمس کنی
اما عشق در همه جا هست

حسین منزوی
از تو چگونه بگسلم وقتی خیالت با دلم
می‌پیچد و از هر طرف سوی تو می‌پیچاندم

 

چندان به تماشایش برنشستیم
که بامدادی دیگر برآمد
و بهاری دیگر

از چشم اندازهای بی برگشت در رسید
از عشق تن جامه‌ای ساختیم روئینه
نبردی پرداختیم که حنظل انتظار
بر ما گوارا آمد

ای آفتاب که برنیامدنت
شب را جاودانه می‌سازد
بر من بتاب
پیش از آن‌که در تاریکی خود گم شوم

محمد شمس لنگرودی

 

بگذار مراقب قلب شکسته ی تو باشم
و به تو نشان دهم پرواز کردن را
بگذار به آرامی با دست هایم تو را نگه دارم
و اشک های خدا حافظی تو را ببوسم
بگذار تو را به سوی روشنایی فردا هدایت کنم
بی نیاز از باران
زیرا هر آن چه که حالا می خواهم
دیدن دوباره ی لبخند توست

 

مطالب مشابه را ببینید!

متن عاشقانه روز عشق و عشاق + جملات و عکس نوشته های روز عشق متن تبریک اولین ولنتاین؛ جملات عاشقانه اولین روز عشق در کنار هم بودن تبریک روز ولنتاین رسمی؛ جملات تبریک روز عشق به خانواده و عزیزان تبریک ولنتاین به شوهرم؛ رمانتیک ترین جملات روز عشق برای همسرم تبریک ولنتاین به خواهر؛ متن و جملات احساسی تبریک روز عشق به خواهر و خواهرزاده تبریک ولنتاین به رفیق؛ جملات تبریک روز عشق به دوستان متن تبریک روز سپندارمذگان + جملات عاشقانه و زیبای تبریک روز عشق ایرانی به همسر و دوست جملات عاشقانه سالگرد آشنایی و دوست شدن + متن های زیبای سالروز عشق تبریک روز ولنتاین تنهایی و غمگین (جملات غم انگیز روز عشق دختر و پسر تنها) متن تبریک ولنتاین به عشق فوت شده؛ غمگین ترین جملات تبریک روز عشق