شعر روز عشق ولنتاین و سپندارمذگان با خاص ترین اشعار عاشقانه
در این بخش گلچین شعر روز عشق ولنتاین و سپندارمذگان را با زیباترین و خاص ترین اشعار عاشقانه کوتاه و بلند ارائه کرده ایم با ما همراه باشید.
زیباترین شعر روز عشق عاشقانه
ای خانه ات آباد، خراباتت کو؟
ای چشمه نور، انشعاباتت کو؟در شهر نشانه ای ز تبلیغ تو نیست
ای عشق ستاد انتخاباتت کو؟مهدی جهاندار
اگر دریای دل آبی ست
تویی فانوس زیبایش
اگر آیینه یک دنیاست
تویی معنای دنیایش
تو یعنی یک شقایق را
به یک پروانه بخشیدن
تو یعنی از سحر تا شب
به زیبایی درخشیدن
تو یعنی یک کبوتر را
ز تنهایی رها کردن
خدای آسمان ها را
به آرامی صدا کردن
شعر کوتاه عشق قیصر امین پور
عاشقی را چه نیاز است به توجیه و دلیل
که تو ای عشق همان پرسش بی زیرایی

تمام ترانه هایم ترنم یاد توست و تمام نفسهایم خلاصه در نفسهای توست
ای زلال تر از باران و پاکتر از آیینه به وجود پر مهر تو می بالمو تو را آنگونه که میخواهی دوست دارم
مطلب مشابه: شعر عاشقانه دلبر با گلچین اشعار در وصف دلبر عاشق
به خاطر مردم است که میگویم
گوش هایت را کمی نزدیک دهانم بیاردنیا
دارد از شعرهای عاشقانه تهی میشود
و مردم نمیدانند
چگونه میشود بی هیچ واژه ای
کسی را که این همه دور است
این همه دوست داشتلیلا کردبچه

آن روح را که عشق حقیقی شعار نیست
نابوده به که بودن او غیر عار نیستدر عشق باش که مست عشقست هر چه هست
بی کار و بار عشق بر دوست بار نیستگویند عشق چیست بگو ترک اختیار
هر کو ز اختیار نرست اختیار نیستعاشق شهنشهیست دو عالم بر او نثار
هیچ التفات شاه به سوی نثار نیستعشقست و عاشقست که باقیست تا ابد
دل بر جز این منه که به جز مستعار نیستتا کی کنار گیری معشوق مرده را
جان را کنار گیر که او را کنار نیستآن کز بهار زاد بمیرد گه خزان
گلزار عشق را مدد از نوبهار نیستآن گل که از بهار بود خار یار اوست
وآن می که از عصیر بود بیخمار نیست…
شعر بلند برای روز عشق از شیخ بهایی
دگر از درد تنهایی، به جانم یار میباید
دگر تلخ است کامم، شربت دیدار میبایدز جام عشق او مستم، دگر پندم مده ناصح
نصیحت گوش کردن را دل هشیار میبایدمرا امید بهبودی نماندست، ای خوش آن روزی
که میگفتم: علاج این دل بیمار میبایدبهائی بارها ورزید عشق، اما جنونش را
نمیبایست زنجیری، ولی این بار میباید
مطلب مشابه: شعر عاشقانه + مجموعه اشعار بلند، کوتاه و شعرهای عاشقانه زیبا از بزرگان جهان
گاهی همه ی زندگی ات
در یک تو خلاصه می شود
تو در خلوتم قدم میزنی
و صدای پای تو می شود ملودی آرام ذهن من
هر ردی که از من بگیری به تو میرسد
تو می شوی دنیای من
تو می شوی نیاز من
تو می شوی همه من
در ازل پرتو حسنت ز تجلی دم زد
عشق پیدا شد و آتش به همه عالم زدجلوهای کرد رخت دید ملک عشق نداشت
عین آتش شد از این غیرت و بر آدم زدعقل میخواست کز آن شعله چراغ افروزد
برق غیرت بدرخشید و جهان برهم زدمدعی خواست که آید به تماشاگه راز
دست غیب آمد و بر سینه نامحرم زددیگران قرعه قسمت همه بر عیش زدند
دل غمدیده ما بود که هم بر غم زدجان علوی هوس چاه زنخدان تو داشت
دست در حلقه آن زلف خم اندر خم زدحافظ آن روز طربنامه عشق تو نوشت
که قلم بر سر اسباب دل خرم زد
اشعار عاشقانه حافظ برای ولنتاین و سپندارمذگان
شعر عاشقانه حافظ
فکر بلبل همه آن است که گل شد یارشفکر بلبل همه آن است که گل شد یارش
گل در اندیشه که چون عشوه کند در کارشدلربایی همه آن نیست که عاشق بکشند
خواجه آن است که باشد غم خدمتکارشجای آن است که خون موج زند در دل لعل
زین تغابن که خزف میشکند بازارشبلبل از فیض گل آموخت سخن ور نه نبود
این همه قول و غزل تعبیه در منقارشای که از کوچه معشوقه ما میگذری
بر حذر باش که سر میشکند دیوارشآن سفرکرده که صد قافله دل همره اوست
هر کجا هست خدایا به سلامت دارشصحبت عافیتت گر چه خوش افتاد ای دل
جانب عشق عزیز است فرومگذارشصوفی سرخوش از این دست که کج کرد کلاه
به دو جام دگر آشفته شود دستارشدل حافظ که به دیدار تو خوگر شده بود
نازپرورد وصال است مجو آزارش
مطلب مشابه: شعر عاشقانه کوتاه + مجموعه اشعار عاشقانه برای همسر و عشق

فرهاد را چو بر رخ شیرین نظر فتاد
دودش به سر درآمد و از پای درفتادمجنون ز جام طلعت لیلی چو مست شد
فارغ ز مادر و پدر و سیم و زر فتادرامین چو اختیار غم عشق ویس کرد
یک بارگی جدا ز کلاه و کمر فتادوامق چو کارش از غم عذرا به جان رسید
کارش مدام با غم و آه سحر فتادزین گونه صد هزار کس از پیر و از جوان
مست از شراب عشق چو من بیخبر فتادبسیار کس شدند اسیر کمند عشق
تنها نه از برای من این شور و شر فتادروزی به دلبری نظری کرد چشم من
زان یک نظر مرا دو جهان از نظر فتادعشق آمد آن چنان به دلم در زد آتشی
کز وی هزار سوز مرا در جگر فتادبر من مگیر اگر شدم آشفته دل ز عشق
مانند این بسی ز قضا و قدر فتادسعدی ز خلق چند نهان راز دل کنی
چون ماجرای عشق تو یک یک به درفتادسعدی
اشعار دو بیتی عاشقانه و احساسی روز عشق
با یاد تو لبریز کنم جامم را
نام تو شکرریز کند کامم راای عشق تو برده تاب و آرامم را
در جام تهی ببین سرانجامم رافریدون مشیری
آسمانت بی غبار
سهم چشمانت بهار
بخت و تقدیرت قـشنگ
عمر شیرینت بلند
سرنوشتت تابناک
جسم و روحت پاک پاک
روز عشق و دوست داشتن بهترین ها مبارک
مطلب مشابه: شعر عاشقانه برای جذب دختر و زیباترین اشعار جذاب برای همسر و عشق
هر چه این احساس را در انزوا پنهان کند
میتواند از خودش تا کی مرا پنهان کند؟عشق، قابیل است؛ قابیلی که سرگردان هنوز
کشته خود را نمیداند کجا پنهان کنددر خودش، من را فرو خورده ست، میخواهد چه قدر
ماه را بیهوده پشت ابرها پنهان کند؟هرچه فریاد است از چشمان او خواهم شنید
هر چه را او سعی دارد بی صدا پنهان کندآه!، مردی که دلش از سینهاش بیرون زده ست
حرفهایش را، نگاهش را، چرا پنهان کند؟خسته هرگز نیستم، بگذار بعد از سالها
باز من پیدا شوم، باز او مرا پنهان کندنجمه زارع
ای پادشه خوبان داد از غم تنهایی
دل بی تو به جان آمد وقت است که بازآیی
شعر عاشقانه کوتاهمحترم دار دلم کاین مگس قند پرست
تا هوا خواه تو شد فر همایی دارداز عدالت نبود دور گرش پرسد حال
پادشاهی که به همسایه گدایی دارداشک خونین بنمودم به طبیبان گفتند
درد عشق است و جگرسوز دوایی داردستم از غمزه میاموز که در مذهب عشق
هر عمل اجری و هر کرده جزایی داردنغز گفت آن بت ترسا بچه باده پرست
شادی روی کسی خور که صفایی دارد
زیباترین اشعار عاشقانه برای عشق در روز ولنتاین
شکلات و ولنتاین و گل سرخ
همه پیش کش عشاق این نسل
مرا روز سپندارمذگان
به شاخه گلی نرگس
و بیتی از لسان الغیب حافظ شیراز مهمان کن
بلکه دستت سبک باشد
در طالع ام ماندگار شوی
آن نه عشق است که بتوان برِ غمخوارش برد
یا توان طبلزنان بر سر بازارش بردعشق میخواهم از آنسان که رهایی باشد
هم از آن عشق که منصور، سر دارش بردعاشقی باش که گویند به دریا زد و رفت
نه که گویند خسی بود که جوبارش برددلت ایثار کن آنسان که حقی با حقدار
نه که کالاش کنی، گویی طرارش بردشوکتی بود در این شیوه شیرین روزی
عشق بازاری ما رونق بازارش بردعشق یعنی قلم از تیشه و دفتر از سنگ
که به عمری نتوان دست در آثارش بردمرد میدانی اگر باشد از این جوهر ناب
کاری از پیش رود کارستان که «آرش» بردحسین منزوی
مطلب مشابه: شعر عاشقانه جذب کننده برای عشق، دختر و معشوق (متن دلبرانه لاکچری)
جلوه معشوقه …
بلبلی برگ گلی خوش رنگ در منقار داشت
و اندر آن برگ و نوا خوش نالههای زار داشتگفتمش در عین وصل این ناله و فریاد چیست
گفت ما را جلوه معشوق در این کار داشتیار اگر ننشست با ما نیست جای اعتراض
پادشاهی کامران بود از گدایی عار داشتدر نمیگیرد نیاز و ناز ما با حسن دوست
خرم آن کز نازنینان بخت برخوردار داشتخیز تا بر کلک آن نقاش جان افشان کنیم
کاین همه نقش عجب در گردش پرگار داشتگر مرید راه عشقی فکر بدنامی مکن
شیخ صنعان خرقه رهن خانه خمار داشتوقت آن شیرین قلندر خوش که در اطوار سیر
ذکر تسبیح ملک در حلقه زنار داشتچشم حافظ زیر بام قصر آن حوری سرشت
شیوه جنات تجری تحتها الانهار داشت

ممکن ز تو چون نیست که بر دارم دل
آن به که به سودای تو بسپارم دلگر من به غم تو نسپارم دل
دل را چه کنم بهر چه میدارم دل
مرگ آن است که عشق تو توهّم گردد
آنکه میخواست تو را، قسمت مردم گرددیا که با سادگی عاشق شوی و چندی بعد
دل تو متّهمِ سوءِ تفاهم گرددپیش آدم خبر از میوه ممنوعه نبود
حیفِ عشق است که تعبیر به گندم گردداشکم افتاد به خاک و به خدا دیدن داشت
چه کسی دیده وضویی که تیمّم گردد؟مثل یک برکه بیماه فقط میخواهم
آنچنان غرق تو باشم که دلم گم گرددباز هم حرفِ دلم را که نگفتم… گفتم؟
عشق بهتر که همینگونه ترنّم گرددسیدمهدی طباطبایی
شعر برای تقدیم به عشق و همسر در روز عشق
گاهی باید از همه چیز دل کند و رفت !
باید پلهای پشت سر را خراب و کرد
و هیچ راه برگشتی هم باقی نگذاشت !
حتی اگر دوستش داشته باشی
مطلب مشابه: شعر عاشقانه دلبرانه با گلچین اشعار کوتاه و بلند احساسی رمانتیک برای عشق
عشق نام بی نشانه است و کس
نام دیگری بدان نمیدهدقیصر امین پور
عشق فقط یه کلمه بود ؛
تا اینکه
تو اومدی توی زندگیم
و بهش معنا دادی …
بگیر این گل از من یاد بودى
که تنها لایق این گل تو بودى
فراوان آمدند این گل بگیرند
ندادم چون عزیز من تو بودى
اشعار احمد شاملو
عاشقت هستم
عاشق هر آنچه هستی
عاشق هر آنچه انجام می دهی
تو بانوی جذاب زندگی ام هستی
فریبندگی و عشق تو زندگی ام را با ارزش کرده
تو عشق من و بهترین دوستم هستی
همسرم
همیشه عاشقت هستم!
در عشق خوشا مرگ که این بودن ناب است
وقتی همه بودن ما جز هوسی نیست
مطلب مشابه: تبریک ولنتاین برای مخاطب خاص (متن، تکست، اشعار و جملات تبریک روز عشق به عشق و همسرم)
کافیست
صبح که چشمانت را باز میکنی
لبخندی بزنی جانم
صبح که جای خودش را دارد
ظهر و عصر و شب هم
بخیر میشودمحمد خسرو آبادى
عشق تو چیزی دارد که به من آرامش میبخشد
حتی اگر همه جهان بلرزد
من با عشق تو محکم و استوار بی ترس میخوابم
الا یا ایها الساقی ادر کاسا و ناولها
الا یا ایها الساقی..
الا یا ایها الساقی ادر کاسا و ناولها
که عشق آسان نمود اول ولی افتاد مشکلهابه بوی نافهای کاخر صبا زان طره بگشاید
ز تاب جعد مشکینش چه خون افتاد در دلهامرا در منزل جانان چه امن عیش چون هر دم
جرس فریاد میدارد که بربندید محملهابه می سجاده رنگین کن گرت پیر مغان گوید
که سالک بیخبر نبود ز راه و رسم منزلهاشب تاریک و بیم موج و گردابی چنین هایل
کجا دانند حال ما سبک باران ساحل هاهمه کارم ز خود کامی به بدنامی کشید آخر
نهان کی ماند آن رازی کز او سازند محفل هاحضوری گر همیخواهی از او غایب مشو حافظ
متی ما تلق من تهوی دع الدنیا و اهملها
به جان جوشم که جویای تو باشم
خسی بر موج دریای تو باشمتمام آرزوهای منی، کاش
یکی از آرزوهای تو باشممحمدرضا شفیعی کدکنی
جهان بی عشق سامانی ندارد
فلک بی میل دورانی نداردنه مردم شد کسی کز عشق پاکست
که مردم عشق و باقی آب و خاکستچراغ جمله عالم عقل و دینست
تو عاشق شو که به ز آن جمله اینستامیرخسرو دهلوی
مطلب مشابه: متن تبریک روز سپندارمذگان + جملات عاشقانه و زیبای تبریک روز عشق ایرانی به همسر و دوست
عشق یعنی خاطرات بی غبار
دفتری از شعر و از عطر بهار
عشق یعنی یک تمنا یک نیاز
زمزمه از عاشقی با سوز و ساز
عشق یعنی چشم خیس مست او
زیر باران دست تو در دست او
عشق یعنی ملتهب از یک نگاه
غرق در گل بوسه تا وقت پگاه
عشق یعنی عطر خجلت شور عشق
گرمی دست تو در آغوش عشق
عشق یعنی بی تو هرگز پس بمان
تا سحر از عاشقی با او بخوان
عشق یعنی هر چه داری نیم کن
از برایش قلب خود تقدیم کن
عشق یعنی مستی و دیوانگی
عشق یعنی با جهان بیگانگی
خیال روی تو در هر طریق همره ماست
خیال روی تو در هر طریق همره ماست
نسیم موی تو پیوند جان آگه ماستبه رغم مدعیانی که منع عشق کنند
جمال چهره تو حجت موجه ماستببین که سیب زنخدان تو چه میگوید
هزار یوسف مصری فتاده در چه ماستاگر به زلف دراز تو دست ما نرسد
گناه بخت پریشان و دست کوته ماستبه حاجب در خلوت سرای خاص بگو
فلان ز گوشه نشینان خاک درگه ماستبه صورت از نظر ما اگر چه محجوب است
همیشه در نظر خاطر مرفه ماستاگر به سالی حافظ دری زند بگشای
که سالهاست که مشتاق روی چون مه ماست
ای ابر چراست روز و شب چشم تو تر
وی فاخته زار چند نالی به سحرای لاله چرا جامه دریدی در بر
از یار جدایید چو مسعود مگرمسعود سعد سلمان
ای روی خوب تو سبب زندگانی ام
یک روزه وصل تو طرب جاودانی امجز با جمال تو نبود شادمانی ام
جز با وصال تو نبود کامرانی امبی یاد روی خوب تو ار یک نفس زنم
محسوب نیست آن نفس از زندگانی امدردی نهانیاست مرا از فراق تو
ای شادی تو آفت درد نهانی امانوری
کام دوست…
مرحبا ای پیک مشتاقان بده پیغام دوست
تا کنم جان از سر رغبت فدای نام دوستواله و شیداست دایم همچو بلبل در قفس
طوطی طبعم ز عشق شکر و بادام دوستزلف او دام است و خالش دانه آن دام و من
بر امید دانهای افتادهام در دام دوستسر ز مستی برنگیرد تا به صبح روز حشر
هر که چون من در ازل یک جرعه خورد از جام دوستبس نگویم شمهای از شرح شوق خود از آنک
دردسر باشد نمودن بیش از این ابرام دوستگر دهد دستم کشم در دیده همچون توتیا
خاک راهی کان مشرف گردد از اقدام دوستمیل من سوی وصال و قصد او سوی فراق
ترک کام خود گرفتم تا برآید کام دوستحافظ اندر درد او میسوز و بیدرمان بساز
زان که درمانی ندارد درد بیآرام دوست
چو به خنده بازیابم اثر دهان تنگش
صدف گهر نماید شکر عقیق رنگشبکنند رخ به ناخن بگزند لب به دندان
همه ساحران بابل ز دو چشم شوخ و شنگش
ملوانی شوریده
خلبانی سر به هوا
شاعری عاشق
قصابی دل رحم
کارگری ساده…
آدمهای زیادی در من هستند
که عاشق هیچ کدامشان نیستیجلیل صفر بیگی
یار با ما بی وفایی میکند
بی گناه از من جدایی میکندشمع جانم را بکشت آن بی وفا
جای دیگر روشنایی میکندسعدی
کاری کن
ساحل
رویای رسیدن به تو نباشد
در دریا
چاره جز
عاشق بودن
نیستکیکاووس یاکیده
راه عشق …
راهیست راه عشق که هیچش کناره نیست
آنجا جز آن که جان بسپارند چاره نیستهر گه که دل به عشق دهی خوش دمی بود
در کار خیر حاجت هیچ استخاره نیستما را ز منع عقل مترسان و می بیار
کان شحنه در ولایت ما هیچ کاره نیستاز چشم خود بپرس که ما را که میکشد
جانا گناه طالع و جرم ستاره نیستاو را به چشم پاک توان دید چون هلال
هر دیده جای جلوه آن ماه پاره نیستفرصت شمر طریقه رندی که این نشان
چون راه گنج بر همه کس آشکاره نیستنگرفت در تو گریه حافظ به هیچ رو
حیران آن دلم که کم از سنگ خاره نیست
عشق را نمی توان شرح داد
بدون هیچ شکل و فرمی ست
عشق جسم نیستعشق وارد زندگی مان می شود
درست از لحظه ای که متولد می شویم
از گهواره تا گور
عشق درون همه هستعشق مانند یک شمع می سوزد
گاهی سوسو می زند و به لرزه می افتد اما هرگز نمی میردعشق می تواند تو را تهی کند
عشق می تواند تو را کامل کند
عشق می تواند تو را بسازد یا بشکند
عشق در روح توستعشق در قلب توست
عشق در فکر توستعشق جهانیست
و تمام جهان را احاطه کرده ست
مهم نیست کجا باشی
عشق زبانی همگانیستعشق پیرامون توست
نمی توانی آن را ببینی یا لمس کنی
اما عشق در همه جا هست
چندان به تماشایش برنشستیم
که بامدادی دیگر برآمد
و بهاری دیگراز چشم اندازهای بی برگشت در رسید
از عشق تن جامهای ساختیم روئینه
نبردی پرداختیم که حنظل انتظار
بر ما گوارا آمدای آفتاب که برنیامدنت
شب را جاودانه میسازد
بر من بتاب
پیش از آنکه در تاریکی خود گم شوممحمد شمس لنگرودی
بگذار مراقب قلب شکسته ی تو باشم
و به تو نشان دهم پرواز کردن را
بگذار به آرامی با دست هایم تو را نگه دارم
و اشک های خدا حافظی تو را ببوسم
بگذار تو را به سوی روشنایی فردا هدایت کنم
بی نیاز از باران
زیرا هر آن چه که حالا می خواهم
دیدن دوباره ی لبخند توست