شعر ابر و هوای ابری + مجموعه اشعار نو، تک بیتی و دوبیتی هوای ابری و بارانی عاشقانه
مجموعه اشعار هوای ابری و ابر
شعر در مورد هوای ابری و بارانی نگاه شاعرانه به آسمان زیبا با هوای ابری است. در این بخش مجموعه اشعار نو، تک بیتی و دو بیتی در مورد هوای ابری را آماده کرده ایم که بسیار عاشقانه و زیبا هستند. شعر هوای ابری دلتنگی و شعر هوای ابری زیبا از این نمونه هستند. بعضی از شاعران هم در سرودن شعر ابری از تشبیهات مانند هوای ابری دلم استفاده می کنند. در ادامه سایت روزانه مجموعه اشعار هوای ابری را می خوانید.
اشعار ناب درباره هوای ابری
ای فصل با باران ما برریز بر یاران ما
چون اشک غمخواران ما در هجر دلداران ماای چشم ابر این اشکها میریز همچون مشکها
زیرا که داری رشکها بر ماه رخساران مااین ابر را گریان نگر وان باغ را خندان نگر
کز لابه و گریه پدر رستند بیماران ماابر گران چون داد حق از بهر لب خشکان ما
رطل گران هم حق دهد بهر سبکساران مابر خاک و دشت بینوا گوهرفشان کرد آسمان
زین بینوایی میکشند از عشق طراران مااین ابر چون یعقوب من وان گل چو یوسف در چمن
بشکفته روی یوسفان از اشک افشاران مایک قطرهاش گوهر شود یک قطرهاش عبهر شود
وز مال و نعمت پر شود کفهای کف خاران ما…
شعر عاشقانه هوای بارانی
حرفی برای گفتن ندارم
مثل تمام مترسک ها!!!
آدم برفی ها!!!
لانه های خالی لک لک ها!!!
من پاسبان شهری بی صدا هستم
اینجا همه چیز آرام است!!!
حتی کلاغ ها هم قارقار نمی کنند
جغدها هم
خبری از آهنگ دل انگیز بلبل ها نیست
دلم مثل طوطی جفت مرده
گوشه قفس سینه ام کز کرده
دلم برای دلم می سوزد
خالی از هر شور و شعر و شوق!!!!
شاید تقصیر هواست
این روزها ، هوا سرد و دلگیر است
ابری ، بی خورشید و بی باران!!!!!
شعر جهان با مضمون هوای ابری و ابر
بوسههایم ابری میشوند
و پشت سرت
آسمان، آسمان فرو میریزند
و مثل پرستویی
کنار پنجره اتاقت میخوابند و
سراغت را میگیرند
هر جا که بوی تو باشد
همان جا فرو میریزند
بوسههایم نیز مثل خودم
نه مادر دارند، نه وطن
و نه کسی که غمخوارشان باشد
بوسههایم تکه ابری بی مرزند
و گردباد سبز عشق
که یکسر سراغ تو را میگیرند
اگر شبی زمستانی و یخبندان
صدایی از پشت در خانهات شنیدی
بدان بوسههای من است
که دارد در خانهات را میکوبدلطیف هلمت
شعر بزرگان در خود هوای پر ابر
یاد تو هرشب در این دل باز مهمان می شود
در هوای ابری دل عشق باران می شود
هرکجا باشم چو آنجا نیست احساسی ز تو
کبریای این جهان یکباره زندان می شود
عاقلان ار معرفت یابند چیزی داده اند
آری هر عاقل برای عشق نادان می شود
یوسفا چون تو به جان آیی چه غوغایی شود
از قدم هایت چه زندان ها گلستان می شود
عشق تو روحی دگر را می دمد در جان من
بذر تو آید اگر، این خاک بستان می شود
من که می دانم تو می آیی تو شمس پشت ابر
چهره ی گریان دل ها باز خندان می شود
***
یاد تو هرشب در این دل باز مهمان می شود
در هوای ابری دل عشق باران می شود
هرکجا باشم چو آنجا نیست احساسی ز تو
کبریای این جهان یکباره زندان می شود
عاقلان ار معرفت یابند چیزی داده اند
آری هر عاقل برای عشق نادان می شود
یوسفا چون تو به جان آیی چه غوغایی شود
از قدم هایت چه زندان ها گلستان می شود
عشق تو روحی دگر را می دمد در جان من
بذر تو آید اگر، این خاک بستان می شود
من که می دانم تو می آیی تو شمس پشت ابر
چهره ی گریان دل ها باز خندان می شود
***
هوای ابری دلم
خورشید پنهان از دیده ام
به رقص آمده غم دلم
دوباره از جهان عشق حسرت حاصلم
دیده تار گشت
زین عشق محنت حاصلم
***
آسمانش را گرفته تنگ در آغوش
ابر با آن پوستین سرد نمناکش
باغ بیبرگی، روز و شب تنهاست
با سکوت پاک غمناکش
ساز او باران، سرودش باد
جامهاش شولای عریانیست
ور جز اینش جامهای باید،
بافته بس شعله زر تارِ پودش باد…مهدی اخوان ثالث
مجموعه اشعار بارانی
باران به بساط اول این سال ببارید
ابر این همه تأخیر که کرد از پی آن کردتا در نظرت باد صبا عذر بخواهد
هر جور که بر طرف چمن باد خزان کردگل مژده بازآمدنت در چمن انداخت
سلطان صبا پر زر مصریش دهان کرداز دامن که تا به در شهر بساطی
از سبزه بگسترد و بر او لاله فشان کردشاید که زمین حله بپوشد که چو سعدی
پیرانه سرش دولت روی تو جوان کرد
دلنوشته و شعر هوای ابری
هوا ابری شده چون دلش گرفته
میخواد گریه کنه اما چه جوری
هوا ابری شده چون میخواد بارون بباره
هوا رو خنک کنه
هوا ابری شده همچون سرد شده
با گرمای دستان هم مهربون باشیم
هوا ابری شده چون میخواد برف ببیاره
بریم تو خیابونا برف بازی کنیم
هوا ابری شده خورشید پیدا نیست
به خاطر این که میخواد گریه کنه
شعرهای زیبای هوای ابری
روزیست خوش و هوا نه گرم است و نه سرد
ابر از رخ گلزار همیشوید گردبلبل به زبان حال خود با گل زرد
فریاد همیکند که میباید خورد
شعر هوای ابری زیبا
به دنبال تو میگردم
با انگشتانم در میان ابرها جستجو میکنم
در میان بالهای پرندگان و برگها
و تنها منظره رنگ پریده میدان شهر پیداستهالینا پوشویاتوسکا
مترجم: ضیاء قاسمی
شعر عاشقانه هوای ابری
هوا…هوای ابریست…
دلم را میگویم…
سرم را که رو به آسمان میکنم..خوشحالم
زیرا..
آسمان هم با من هم درد است…
مجموعه اشعار زیبای نو در مورد هوای عاشقانه
دلم احساس غم داره ، واسۀ بودنِ باتو همه دنیا رو کم داره ، دراین انبوه ویرونی دراین غُربت ، پريشونی هوای این دل ابریم شاید يه خورده بارونیم حالا بُغضی داره دائم چشات وقتی که غم داره شبه ، مهتاب وکم داره تنت یه کفتر خسته اس لبِ بومی رو کم داره همش این پا واُون پا کرده دل عُمری واسه گفتن حالا دیگه فقط فردا رو ، کم داره !؟
شعر دخترانه هوای ابری
امشب
هوا پس است
رعد و برقی است در من
دلیل این همه بارش بی گدار را فهمیدم
تُشَک من ابریست
هوای دل من هم….
مجموعه اشعار هوای ابری
دلم امشب هوای ابر دارد
نمی بارد ،کمی هم صبر داردچرا با بخت ما بازی؟!که بی شک
قضا دستی به دست ِ جبر داردنمی آید به چنگم آن وحشی
پری چشم است و پای ِ ببر داردچرا او دَر نمی آید به کیشم
دلیلش آنکه کیش ِ گبر داردبگو سالار نیستی در هوایش
که پایانت نشان از قبر دارد.
شعر احساسی باران
در سمت توام
دلم باران، دستم باران
دهانم باران، چشمم باران
روزم را با بندگی تو پاگشا می کنم
هر اذانی که می وزد
پنجره ها باز می شوند
یاد تو کوران می کند …
هر اسم تو را که صدا می زنم
ماه در دهانم هزار تکه می شود…
کاش من همه بودم
کاش من همه بودم
با همه دهان ها تو را صدا می زدم…
کفش های ماه را به پا کرده ام
دوباره عازم توام…
تا بوی زلف یار در آبادی من است
هر لب که خنده ای کند از شادی من است
زندگی با توست
زندگی همین حالاست( محمد صالح علاء)
شعر زیبای هوای ابری
نکند حقیقت است؟ نه! به گمانم اینکه آری؛
به سرت هوای من نیست! تو هوای تازه دارینرسیده بود به افطار و به جرعه ای شکستی
که نه راه کافری بود و نه طرز روزه داریمنم آسمان پنهان شده در هوای ابری
و تو آن پرنده ای که خبر از دلم ندارینه توان رفتنم هست نه برای ماندنم جا
نکند تو هم به زانو سرِ بی کسی گذارینه سکوتم از خوشی بود نه علامت رضایت
که گذشته حال و روزم ز هوای گریه زاریو خداکند بچسبد به دلت هوای تازه
نرسد هوای روزی که به حال من دچاری
شعر نوی هوای ابری
تا گل از ابر آب حیوان یافت
گرد خود صد هزار دستان یافتزره ابر گشت پیکان باز
جوشن آب زخم پیکان یافتگل خندان چو برفکند نقاب
ابر را زار زار گریان یافت
اشعار عاشقانه هوای بارانی
هوای ابری شعرم مریض و تــب دار است!
هنوز منتــــــــظر دیدن رخ یــــــــار است
سپــــید بودن بخت من٬از قــــــــدوم تو بود
اگر چـه از غم رویت٬دلــــــم عزادار است
به هر کجا که بدیدم٬ شــکوه نــــــام تو بود
برای تو به لب آوردنم چه دشـــــوار است!
چه غـــم که تو گذری و روی که مـــی دانم:
تمــــــام دلهره ها از جـــــفای دلدار اســـت
قدم قدم به تمـــاشــــا بیا که خـــواهی دید:
بخاطرت همه جانــــم به پای این دار است
نمــاز عشق که خواندی ٬سلام کن که دلم
هنوز منــــــتظر دیدن رخ یار است…….
شعر کوتاه هوای ابری
دیگر به زوال خویش فکر می کنم
وقتی تو نیستی…
لبریز درد های فراوان شدم
وقتی تو نیستی….
آغوش نیست که بر آن خستگی سالهای هجرم
را بریزم….
دور از چشم های غزل های ناب خویش
در این فضای تازه ی تازه
تنهایی هایم را ریخته ام …
با شعر نو بی وزن بی آهنگ
با ترس و دلهره احساس های خودم را که زیر پای عابران عمدا له می شوند .فریاد می کنم..
در این هوای ابری و طوفانی تو نیستی
با چشم هایم عکس می گیرم- نه اشک نمی ریزم-
از این همه سردرگمی هایی که سهم ماست!!!!
تو نیستی جای تو هم خالی است
خاموش می مانم
یک ریز شعرهای تازه می خوانم
افسرده و تنها
دنبال یک آغوش می گردم
آرام می گیرم
اما تو اینجا نیستی
من گریه هایم را در خلوت و تنهایی شبهای خود دارم
من زیر بالش اشک هایم را قایم می کنم هر دم!!!!
تقدیم به زیباترین مهتاب زندگی ام که خیلی زود رفت و رواز کرد همراه با ستاره ای که با خود برد…
شعرهای عاشقانه مردانه
هر زمان ابر از هوا نزلی دگر میافکند
هر نفس باغ از صبا زیبی دگر میآوردابر تر دامن برای خشک مغزان چمن
از بهشت عدن مروارید تر میآوردهر کجا در زیر خاک تیره گنجی روشن است
دست ابرش پای کوبان باز بر میآوردطعم شیر و شکر آید از لب طفلان باغ
زانکه آب از ابر شیر چون شکر میآوردعطار نیشابوری
اشعار بارانی
چون نگهبانی که در کف مشعلی دارد
می خرامد شب در میان شهر خواب آلود
خانه ها با روشنایی های رویایی
یک به یک در گیر و دار بوسه بدرود
ناودانها ناله ها سر داده در
ظلمت
در خروش از ضربه های دلکش باران
می خزد بر سنگفرش کوچه های دور
نور محوی از پی فانوس شبگردان
دست زیبایی دری میگشاید نرم
میدود در کوچه برق چشم تبداری
کوچه خاموشست و در ظلمت نمی پیچد
بانگ پای رهرو از پشت دیواری
باد از ره میرسد عریان و عطر آلود
خیس
باران میکشد تن بر تن دهلیز
در سکوت خانه می پیچد نفس هاشان
ناله های شوقشان ارزان و وهم انگیز
چشمها در ظلمت شب خیره بر راهست
جوی می نالد که آیا کیست دلدارش؟
شاخه ها نجوا کنان در گوش یکدیگر
ای دریغا… در کنارش نیست دلدارش
کوچه خاموشست و در ظلمت نمی پیچد
بانگ پای رهروی از پشت دیواری
می خزد در آسمان خاطری غمگین
نرم نرمک ابر دود آلود پنداری
بر که میخندد فسون چشمش ای افسوس؟
وز کدامین لب لبانش بوسه میجوید؟
پنجه اش در حلقه موی که میلغزد؟
با که در خلوت به مستی قصه میگوید؟
تیرگی ها را به دنبال چه میکاوم
پس چرا
در انتظارش باز بیدارم؟
در دل مردان کدامین مهر جاوید است؟
نه… دگر هرگز نمی آید به دیدارم
پیکری گم میشود در ظلمت دهلیز
باد در را با صدایی خشک میبندد
مرده ای گویی درون حفره ی گوری
بر امیدی سست و بی بنیاد میخندد
(فروغ فرخزاد)
شعر بزرگان در مورد هوای ابری
مــــــرا بگــذار و بگـــذر نازنـیـــــــــــنم
هــــــوای حوصـــــله بـسیـــار ابریـــستمـــــیان شـــاخــه ســــاران درنــــد شــت
کــــنار بــرکـــه ی غمخانه قبــــــــریستنه قبـــــــری کــــــــــه نـــــوای غــم نوازد
نه قبـــــــری که دلـــــــــی دلگیـــــــرسازدنه آن قبــــــــــری درونش جـــــسم باشـــد
نه قبــــــــــــری که برویــــــش اســم باشدبیـــــا بنگــــر که این قــــبر”غریب” است
غــــریبی که همه عـــمر در فــــریب استهمــــه عـــمـــــر را فــــریب یار خوردیم
فــــــریب قـصه اش هـــــر بار خـــوردیمدل پـــاک مـــــــرا ناپــــاک کــــــــــردی
گــــــرفــــتی روحـــــمو در خاک کــردیدرون قـــــبر،نه جســــمم بلکـه روح است
به ســــینه غــصه و غـــم همچو کوه استبیـــــــا فــــرهاد گــــــونه تــیــــــشه بردار
تو کــــــــوه غصــــــه را از ریشـــه برداردل زار مـــــــرا پـــــر پـــــر نمـــــــودی
مــــــگـــــر پـــــایان قصـــــه خود نبودی؟مــــــگر زندانــــــــــــی روحــــم نکــردی
مــــــگر پشـــــتوانه چون کـوهـم نکــردیمــــــرا سنـــگیــــن مــــثال کـــوه خواندی
مــــــرا ســـــکــان دار نــــــوح خــــواندیبیــــــا چـــون کشـــــتی ام بر گــل نشسته
بیـــا از کـــــوه غصـــــه دل شکــــــــستهبیـــــــا فـــــــرزند مــــن غمخوار من باش
تو فـــــرزند “غـــریب”م بودی ای کـــاشحسین اسکندری “غریب”
شعر ابر و باران
ابر است و اعتدال هوای خزانی است
ساقی بیا که وقت می ارغوانی استدر زیر ابر ساغر خورشید شد نهان
روز قدح کشیدن و عیش نهانی استساقی بیا و جام می مشکبو بیار
این دم که باد صبح به عنبر فشانی استوحشی بافقی
مجموعه اشعار هوای ابری
ای ابرهای دل گرفته چو من رها شوید
باریده بر این عاشق و از ابری جدا شوید
باریده بر این عاشق و قلبش را نفس دهید
باریده بر این عشق و به ریه هایش هوا شوید
شعر زیبای غمگین هوای ابری
دگر باره شد از تاراج بهمن
تهی از سبزه و گل راغ و گلشنپریرویان ز طرف مرغزاران
همه یکباره بر چیدند دامنخزان کرد آنچنان آشوب بر پای
که هنگام جدل شمشیر قارنز بس گردید هر دم تیره ابری
حجاب چهره خورشیدی روشنهوا مسموم شد چون نیش کژدم
جهان تاریک شد چون چاه بیژنبه باغ افتاد عالم سوز برقی
به یکدم باغبان را سوخت خرمنپروین اعتصامی
مجموعه اشعار زیبا و عاشقانه هوای بارانی
دوباره هوای دلم ا بری شده است….
.اسمان چشمانم بارانی شده است.
جور دیگر میبینم ..غصه ها رنگی شده اند..
عشق لباسش کنده..وخیانت چه لباسی بر تن کرده…
ادمها چه پوشالی شده اند…
بوی کاهگل باران خورده ،بوی یاس،بوی اطلس سپید،…
پاورچین پیچک های باغ….دیگر نمی اید زباغ….
اینجا در خیابان بوی دود ….عصر اهن ویاس کبود….
.چه شیک میخندند ادمها…کجاست سهراب ؟جویبار لحظه ها جاری…
لحظه ای نیست که باشد جاری….. همه شان تو خالی …
.عشقها پوشالی …..کس نمی پرسد خانه دوست کجاست؟
تو که گفتی : کاری نکنیم که به قانون زمین بربخورد…
سهراب دیر گاهیست که اینجا همه چی بی قانون است….
عشق زیر پای دلار لگدکوب است..
.ادرس خانه دوست ادرس وب شده است…چه بگویم اخر…
اما اینجا زیر گنبد کبود..توی این شهر شلوغ…
.پلک شب که میخوابد….. چشم یک زنی اینجا تا ستاره میبارد…
…هرشب وهر شب بی بهانه میخواند ….
مرغ احساسش میبرد او را در هوای بارانی..
میبرد تایاس …اطلسی ها و.یک بغل احساس …
.بوی شب بوها
شبنم گلها..فارغ از دنیا …
مینویسد او ..من یک انسانم.پر زاحساسم…
گر چه میگریم بی بهانه من هستم…
شب
به احساس من یک ترانه میخواند
تک بیتهای برگزیده با مضمون هوای ابری و ابر
از ابر اندرآمد به هنگام نم
جهان شد به کردار باغ ارمفردوسی
شعر زیبای تک بیتی
رخت برگیر ازین خراب که هست
بام سوراخ و ابر طوفان بارسنایی
شعر عاشقانه تک بیتی هوای ابری
زمین سوخته را ابر میکند سرسبز
امید نامه صائب به ابر رحمت اوستصائب تبریزی
مجموعه اشعار عاشقانه هوای ابری
گفتی که ابر گشت فلانی ز آب چشم
این ابر مدتی ست که اندر هوای تستامیرخسرو دهلوی
شعر زیبای هوای بارانی و ابر
نه ابر از ابر نیسان درفشانتر
نه باد از باد بستان خوش عنانترنظامی
مجموعه اشعار عاشقانه هوای ابری
ماننده ابری تو هم مظلم و بیباران
تاریک مکن ای ابر یک قطره ببار آخرمولانا
شعر تک بیتی هوای ابری
ابر آذاری برآمد باد نوروزی وزید
وجه میمیخواهم و مطرب که میگوید رسیدحافظ
اشعار رمانتیک هوای ابری
هوای ابر و قطره قطره باران
کدامین ابر؟ ابر نوبهارانوحشی بافقی
شعر زیبا ابر
دانی که چیست قطره باران نوبهار
ابر از حیای دیده ما میکند عرقخواجوی کرمانی
شعر کوتاه ابر
کجاست بارشی از ابر مهربان صدایت؟
که تشنه مانده دلم در هوای زمزمههایتحسین منزوی
شعر عاشقانه هوای ابری
چون صاعقه در کورهی بی صبریام امروز
از صبح که برخاستهام ابریام امروزمحمدرضا شفیعی کدکنی
شعر آسمان و ابر
ستارهها نهفتم در آسمان ابری
دلم گرفته ای دوست، هوای گریه با منسیمین بهبهانی
شعر زیبای هوای ابری
چگونه میرود به سمت بیکرانهها
که ابر گریه میکند برای رودخانههانجمه زارع
اشعار عاشقانه هوای ابری
هم در هوای ابری آبان دلم گرفت
هم در سکوت سردِ زمستان دلم گرفتهرجا که عاشقی به مراد دلش رسید
هرجا گرفت نم نمِ باران… دلم گرفتمجید ترکابادی
شعر بلند و زیبای هوای ابری
هوای دلم بد جور ابریست
تلنگری میخواهد ، ببارد
سکوت لحظه لحظه ی دلم را چگونه جوابگو باشم؟!
بغض بد جور گلویم را گرفته و هق هق میخواهد
شانه ی دوست داشتنی و نم ناک باران
پشت در تنهایی ایستاده
نمی توانم !
نمی توانم بنویسم اشکهایم را
که چه گرم بر گونه ی خاطراتم جاری شده اند
و لبهای داغم !
داغ از هق هق بی وقفه ی نبودنهایت
بی انصاف کمی برگرد به نگاهم
کمی برگرد به لبخندهایم
کمی آغوشت را جستجو کن
شاید هنوز هم بوی مرا میدهد!
امشب عجیب سرشار گریه های نبودنت شده ام
کنار ایوان قدیمی هنوز هم نگاهت را دارم!
روزهاست که با آیینه با احترام سخن میگویم
آیینه ی قدی را میگویم
هنوز هم تمام قد نگاهت را به تصویر میکشد!
هوای دلم بد جور ابریست
کمی به خاطراتم برگرد
دستهایم سردشان شده بهانه ی نگاه گرمت را میگیرند!
…
مرتضی(هیوا)
موارد بیشتر مشابه به شعر هوای ابری را مطالب زیر دنبال کنید: