نگاهی بر زندگی بهرام چوبین (فرمانده شجاعی که ارتش های بزرگ را شکست داد)

نگاهی بر زندگی بهرام چوبین (فرمانده شجاعی که ارتش های بزرگ را شکست داد)

بهرام چوبین یکی از برترین فرماندهان نظامی تاریخ است که همواره از او به عنوان نابغه نظامی تاریخ یاد می‌شود. ما نیز امروز در سایت ادبی و هنری روزانه قصد داریم نگاهی کامل و دقیق بر زندگی این فرمانده بزرگ نظامی تاریخ داشته باشیم. با ما بمانید.

تولد و اوایل زندگی

تولد و اوایل زندگی

خاندان مهران به عنوان یکی از هفت خاندان ممتاز ساسانی به شمار میرفت که بهرام چوبین از این خاندان بوده است. حوزه حکومت این خاندان ری و طبرستان (مازندران) بود.

دلیل شهرت بهرام به چوبین بخاطر قامت بلند و لاغر بودن اندامش بوده است.

او که از خاندان مهران بود، از همان کودکی به جنگ‌آوری و آموزش‌های مربوطه پرداخت. این موضوع باعث شد تا بهرام که فردی بسیار باهوش بود به دربار معرفی شود. در دربار از او استفاده‌های بسیاری شد و حتی در نبردهای مهم او لشکر ایران را فرماندهی کرد.

حمله خاقان نشین ترک به ایران

در سال 589 میلادی، در آخرین سال سلطنت هرمز چهارم، لشکریان خاقانات غربی ترک و خزرها به سرزمین‌های اران و آرمین (ارمنستان) حمله‌ور شدند.

در همین زمان در شرق نیز باغا خاقان[الف] به ایران حمله کرد و سپاه صد هزار نفری ایران که در مرز به نگهبانی می‌پرداخت، مغلوب ترکان شد.

بهرام در آن هنگام مرزبان، استان‌های ارمنستان و آذربادَگان (آذربایجان) بود. هرمز چهارم بهرام را برای مقابله به سوی ترک‌ها گسیل داشت.

شاهکار بهرام در این نبرد

شاهکار بهرام در این نبرد

بهرام دوازده هزار تن از سوارکاران را برگزید که سن هیچ‌ یک از آنان کمتر از چهل سال نبود. این در حالی بود که سپاه پادشاه ترکان، چهارصد هزار تن نیز ذکر کرده اند که تا هرات و بادغیس پیش آمده بودند. گمان می‌رود که بهرام از این روی این رقم سپاهی را انتخاب کرده‌ است که عدد دوازده در نزد ایرانیان مقدس بوده و در تاریخ اسطوره‌ای ایران نیز در چند جنگ، مثل جنگ رستم با کیکاووس و جنگ اسفندیار با ارجاسب و جنگ گودرز به خونخواهی سیاوش، نیز دوازده هزار نفر، در سپاه شرکت داشتند و در تمامی این جنگ‌ها ایرانیان پیروز شده بودند.

سپس جنگ دیگری با دشمن کرد که در آن پسر خان بزرگ هم به اسارت درآمد. بهرام که سرداری دلیر بود با سپاهی اندک اما زبده، سپاه خاقان را در مرزهای شرقی به شدت شکست داد؛ حتی باغا خاقان (شابه شاه) را کشت و علاوه بر غنایم سرشار و باورنکردنی‌ که به دست آورد، ترکان را به پرداخت باج نیز ملزم کرد.

شمار نیروهای خاقان 300 هزار تن و شمار سربازان بهرام چوبین، 12 هزار تن بود. بهرام چوبین برای آن‌که بتواند از عنصر غافلگیری استفاده کند، نخست به اهواز رفت سپس از راه یزد و کویر، خود را به خراسان رساند، از این رو، هنگامی خاقان از لشکرکشی بهرام آگاه شد که تا رسیدن سربازان ایرانی به بلخ، تنها چهار روز مانده بود.

بهرام به یگان‌های آتشبار (نفت‌اندازان) گفت که یورش را با پرتاب پیکان‌ های شعله‌ور آغاز کنند و ادامه دهند تا آرایش سپاهیان خاقان برهم خورد.

در این نبرد، بهرام با دو هزار سوار گزیده به جایگاه خاقان یورش برد. خاقان گریخت سپس کشته شد و سپاه بزرگ او از هم پاشید و پسر وی نیز گرفتار شد. این جنگ تنها یک روز به درازا کشید که از شگفتی‌های تاریخ نظامی جهان است.

مطلب مشابه: 12 فرمانده بزرگ نظامی تاریخ؛ داستان زندگی و بیوگرافی کوتاه آنها

نبرد با امپراتوری بیزانس

نبرد با امپراتوری بیزانس

در دوران هرمز چهارم، ایران و امپراتوری بیزانس (روم شرقی) بار دیگر وارد جنگ با هم شدند. از معروف‌ترین و زبده‌ترین سرداران هرمز، بهرام چوبین از مردم ری، پسر بهرام گشنسپ بود.

وی فرماندهی توانمند و محبوب سپاهیان، و در عین حال پرنخوت و پرمدعا و سخت آزمند قدرت؛ و از این بابت به بزرگان ملوک‌الطوایفی قدیم شباهت داشت.

در این زمان بیزانس با دشمن ایران یعنی ترک‌های خاقان دست دوستی داده و باعث تضعیف قدرت ایران در تجارت منطقه‌ای شد. از طرفی اعراب که تازه شروع به قدرت گرفتن کرده‌بودند، تاخت و تازهایی به مرز ایران داشتند.

اعراب مرزنشین در حدود فرات به سرکردگی دو شیخ به نام‌های عباس احول و عمرو بن ازرق هم بر ساسانیان شوریدند و سرزمین‌هایی را که تا کرانه‌های فرات امتداد داشتند، مورد غارت قرار دادند. طوایف ترک و خزر نیز از طریق خزر و تنگه در آلان (دربند باب‌الابواب) به آران و آرمین حمله کردند.

از طرفی هرمز سپاه بزرگی به فرماندهی بهرام را به جنگ خزرها فرستاد و آن‌ها را به سختی شکست داد و مجبور به بازگشت کرد. کار مقابله با شیوخ عرب هم آسان بود و آن‌ها با دریافت مبلغی اندک، حاضر شدند از ادعاهای خود کوتاه بیایند و میان‌رودان ایران را تخلیه کنند.

شکست بهرام از بیزانس

این پیروزی چشمگیر و نیز پیشینه تباری طولانی‌ تر بهرام نسبت به ساسانیان، باعث تکبر و غرور هرچه بیشتر بهرام شد.

هرمز که کم‌کم از پیروزی‌های این سردار نگران می‌شد، او را به فرماندهی کل سپاه در برابر بیزانس گماشت و بلافاصله به جنگ در لازستان، آرمین (ارمنستان) و نواحی جنوبی قفقاز گسیل داشت (589م). اما بهرام که از موفقیت‌های چشمگیر پیشین و این انتصاب مهم بسیار مغرور شده بود، در جنگ با بیزانسی‌ها شکست سختی خورد.

توهین هرمز به بهرام و آغاز شورش و جنگ داخلی

توهین هرمز به بهرام و آغاز شورش و جنگ داخلی

هرمز که فرصت مناسبی یافته و از شکست او باطناً خشنود شده بود و می‌خواست غرور وی را بشکند، به نشانه تحقیر، دوکدان و جامه‌ای زنانه برای او فرستاد و او را به طرز زشتی از فرماندهی سپاه برکنار کرد.

اما بهرام موفق شد سپاه تحت امرش را در اهانتی که پادشاه به او کرده بود، شریک و همدرد کند و احساسات آنها را تحریک نماید. سربازان وفادار به بهرام، این توهین شاهنشاه به سردار محبوبشان را توهین به خود قلمداد کردند و به شدت برافروختند و بهرام به پشت‌گرمی این هواداران و به سبب اطمینان و اعتمادی که نسبت به وفاداری و سرسپردگی آنها داشت، برعلبه شاه شورش کرده و اهانت شاه را با اعلام استقلال از حکومت مرکزی پاسخ داد.

این طغیان باعث شد، شورش‌های گوناگونی از هر گوشه مملکت شعله‌ور شود، چون غیر از سپاه بهرام، دسته‌هایی از یک سپاه دیگر هم که در حوالی نصیبین از بیزانسی‌ها شکست خورده بودند و از خشم و تنبیه شاه می‌ترسیدند، در طغیان با بهرام هم‌نوا شدند.

وضعیت در تیسفون هم به ضرر هرمز بود: بی‌عدالتی شاهنشاه، خشونت و تندی‌های او با نجبا و درباریان، آن‌ها را سرخورده و به شدت از شخص شاه منزجر کرده بود. هیربدان و موبدان هم از سیاست‌های دینی هرمز شدیداً ناراضی بودند و در واقع هر چهار پایه تخت سلطنت به لرزه افتاده بود.

مطلب مشابه: زندگینامه شاه عباس صفوی (رسیدن به پادشاهی از سن کم، کشتن فرزندان و جنگ های او)

تاثیر شورش بهرام بر سقوط شاهناشی ساسانیان

واقعه شورش بهرام از آن جهت که نخستین باری بود که فردی خارج از خاندان ساسان ادعای سلطنت و علیه حکومت مرکزی شورش می‌کرد، حائز اهمیت است. این شورش احتمالاً تکانه شدیدی به ساسانیان وارد کرده بود.

وقوع شورش مزبور شاید به سبب خصوصیات نظام متمرکز نیرومند و مشکلات تبلیغات مربوط به شاهنشاهی در حکومت ساسانی هنگام روی کار آمدن فرمانروایی ضعیف یا مورد نفرت بوده باشد. تورج دریایی بر این باور است که «با وارد آمدن ضربات سنگینی بر تبلیغات شاهنشاهی در قرن هفتم میلادی و فتوحات اعراب مسلمان، تغییر و تحول واقعی مهمی در نهادها و تأسیسات و مقامات شاهنشاهی پدید نیامد و نظام حتی در زیر فرمانروایی حکام مسلمان به کارکرد خود ادامه داد. این موضوع را پذیرش نظام اداری ایران و کارکنان آن توسط خلفای اسلامی تأیید می‌کند»

وعده پوچ درباریان به بهرام

وعده پوچ درباریان به بهرام

بهرام روی پشتیبانی بزرگان ناراضی حساب می‌کرد. علاوه بر این او از اینکه سوءظن موجود بین هرمز و پسرش خسرو، پادشاه را از اخذ تصمیم قاطع برای مقابله با او باز خواهد داشت، تا حدی مطمئن بود، چون طبق یک روایت طبری، ظاهراً خود او در ایجاد نفاق و وحشت بین پدر و پسر دست داشت و ترتیب کار را طوری داده بود که خسرو به سبب ترس از پدر، پایتخت را ترک کند. اما به نظر می‌رسد بهرام برخلاف انتظاری که داشت، حمایت چندانی از بزرگان ندید.

با این حال، باز هم هرمز از جانب پسرش و هواخواهان او نگران بود، و در نتیجه دیگر در تیسفون احساس امنیت نکرد و به ویه‌کواذ (بهقباد) در نزدیکی سلوکیه نقل مکان نمود.

بهرام پادشاه ایران می‌شود

بهرام چوبین قصد نداشت که حاکمیت پادشاه جدید را بپذیرد، چون خودش سودای پادشاهی داشت. خاندان بهرام مدعی بودند که از نسل شاهان اشکانی اند و بهرام بر این امر تکیه کرده و خودش را پادشاه نامید.

از آن جا که سپاه بهرام نیرومند بود، خسرو پرویز عقب‌ نشینی کرد. بهرام پیروزمندانه به پایتخت آمد، به دست خود تاج بر سر گذاشت و با نام بهرام ششم، سکه ضرب کرد. در همین زمان خسرو پرویز از مرز ایران گذشته به امپراتور بیزانس، موریس پناه برد.

یک سال پادشاهی بهرام، همراه با مجموعه‌ای از شورش‌ها بود. وندوی دایی خسرو پرویز که دستگیر و زندانی شده بود، به کمک چند تن از بزرگان، از زندان رهایی یافت و بعنوان رهبر مخالفان در مقابل بهرام قرارگرفت. سپس وندوی به آذربادَگان گریخت و نزد برادر خود گستهم به کمک خسرو پرویز رفتند.

بهرام پادشاه شکست خورده!

بهرام پادشاه شکست خورده!

خسرو پرویز که پیشتر به دربار بیزانس گریخته بود، پس از یک سال همراه با سپاهی که امپراتور موریس در اختیارش گذاشته بود به ایران بازگشت و با سپاه بهرام در حوالی شهر گنزک در آذربادَگان جنگید موفق شد او را شکست دهد. بهرام پس از شکست عقب‌ نشینی و از ایران فرار کرد.

در سال 591 میلادی بهرام چوبین بعد از شکست در نبرد نهایی با خسرو و سپاهیانش، همراه با باقی‌مانده سپاهش به سوی ترکان گریخت و با مهربانی تمام از سوی خان ترک پذیرفته شد. در منابع پارسی از این خان ترک نامی برده نشده‌ است. گمان می‌رود این خان یون یوللیق یا تولان خاقان، فرمانروای خاقانات ترک شرقی باشد که با خاقانات ترک غربی جنگ داشتند و شاید به همین سبب بهرام را پناه داد.

مطلب مشابه: نگاهی بر زندگی آریو برزن، آخرین دفاع ایران مقابل اسکندر مقدونی

مرگ بهرام

سرانجام بهرام چوبین در شهر فرغانه درگذشت. خسرو با هدایایی که برای خاتون همسر خان ترک فرستاد، موجبات کشته شدن بهرام را فراهم کرد.

خاقان ترک که از مرگ بهرام، غمگین شده بود، از گردیه خواهر بهرام چوبین، خواست که به همسری برادر خاقان، درآید. گردیه پیشنهاد خاقان را نپذیرفت و همه سپاهیانی را که همراه برادر وی، بهرام، به دیار ترکان آمده بودند، از دیار ترکان بیرون آورده و به ایران بازگرداند.

تنگه بهرام چوبین

تنگه بهرام چوبین

تنگه بهرام چوبین تنگه‌ای کم عرض و مرتفع با موقعیت استراتژیک در دامنه کبیرکوه و در مجاورت روستای ارمو از توابع شهرستان دره‌شهر واقع در استان ایلام است.

این تنگه با آثار باقی‌مانده از دیوار و دژهای نظامی به بهرام چوبین از ژنرال‌های دوره ساسانی منسوب است، و مکانی بوده برای پناه گرفتن بهرام چوبین در زمان شورش علیه خسروپرویز.

آثار به جا مانده عمدتاً شامل قلعه‌ای از سنگ و گچ و پلکان بر دیواره‌های سنگی است. همچنین این مجموعه دارای چهار آب‌انبار سنگی و ناودانک‌های ارتباطی برای نگهداری آب شرب برای مدت طولانی است.

تنگه بهرام چوبین از مناطق گردشگری در فصل بهار و تابستان برای مردم دره‌شهر و شهرستان‌های مجاور به‌شمار می‌آید.

قلعه بهرام چوبین به هنگام شورش

قلعه چوبین یکی از پایگاه‌های نظامی بهرام چوبین سردار نامی و شورشگر خسرو پرویز ساسانی بود.

بهرام چوبین مدتی کوتاه نیز شاهنشاه ایران شد ولی سپس بر اثر تبانی و هم پیمانی خسرو پرویز و سزار روم، تخت پادشاهی را در جنگی سخت بر باد داد.

شهر ملایر بر روی خرابه‌های این شهر بنا نهاده شده است و نام قبلی ملایر بر گرفته از این نام چوبین یا چوبینه بوده است. در حال حاضر خرابه‌های این قله زیر زمین و در جنوب شهر ملایر و در کنار اراضی دولت‌آباد دفن است.

واقعه بهرام چوبین از زبان فردوسی بزرگ

واقعه بهرام چوبین از زبان فردوسی بزرگ

کنون داستانهای دیرینه گوی

سخنهای بهرام چوبینه گوی

که چون او سوی شهر ترکان رسید

به نزد دلیر و بزرگان رسید

ز گردان بیدار دل ده هزار

پذیره شدندش گزیده سوار

پسر با برادرش پیش اندرون

ابا هر یکی موبدی رهنمون

چو آمد بر تخت خاقان فراز

برو آفرین کرد و بردش نماز

چو خاقان ورا دید برپای جست

ببوسید و بسترد رویش بدست

بپرسید بسیارش از رنج راه

ز کار و ز پیکار شاه و سپاه

هم ایزد گشسپ و یلان سینه را

بپرسید و خراد برزینه را

چو بهرام برتخت سیمین نشست

گرفت آن زمان دست خاقان بدست

بدو گفت کای مهتر بافرین

سپهدار ترکان و سالار چین

تو دانی که از شهریار جهان

نباشد کسی ایمن اندر نهان

بر آساید از گنج و بگزایدش

تن آسان کند رنج بفزایدش

گر ایدون که اندر پذیری مرا

بهرنیک و بد دست‌گیری مرا

بدین مرز بی‌یار یار توام

بهر نیک و بد غمگسار توام

وگر هیچ رنج آیدت بگذرم

زمین را سراسر بپی بسپرم

گر ایدون که باشی تو همداستان

از ایدر شوم تا به هندوستان

بدو گفت خاقان که ای سرفراز

بدین روز هرگز مبادت نیاز

بدارم تو را همچو پیوند خویش

چه پیوند برتر ز فرزند خویش

همه بوم با من بدین یاورند

اگر کهترانند اگر مهترند

تو را بر سران سرفرازی دهم

هم از مهتران بی‌نیازی دهم

بدین نیز بهرام سوگند خواست

زیان بود بر جان او بند خواست

بدو گفت خاقان به برتر خدای

که هست او مرا و تو را رهنمای

که تا زنده‌ام ویژه یار توام

بهر نیک و بد غمگسار توام

ازان پس دو ایوان بیاراستند

زهر گونه‌ای جامه‌ها خواستند

پرستنده و پوشش و خوردنی

ز چیزی که بایست گستردنی

ز سیمین و زرین که آید به کار

ز دینار وز گوهر شاهوار

فرستاد خاقان به نزدیک اوی

درخشنده شد جان تاریک اوی

به چوگان و مجلس به دشت شکار

نرفتی مگر کو بدی غمگسار

برین گونه بر بود خاقان چین

همی‌خواند بهرام را آفرین

یکی نامبردار بد یار اوی

برزم اندرون دست بردار اوی

ازو مه به گوهر مقاتوره نام

که خاقان ازو یافتی نام و کام

به شبگیر نزدیک خاقان شدی

دولب را به انگشت خود بر زدی

بران سان که کهتر کند آفرین

بران نامبردار سالار چین

هم آنگه زدینار بردی هزار

ز گنج جهاندیده نامدار

همی‌دید بهرام یک چندگاه

به خاقان همی‌کرد خیره نگاه

بخندید یک روز گفت ای بلند

توی بر مهان جهان ارجمند

بهر بامدادی بهنگام بار

چنین مرد دینار خواهد هزار

ببخشش گرین بیستگانی بود

همه بهر او زرکانی بود

بدو گفت خاقان که آیین ما

چنین است و افروزش دین ما

که از ما هر آنکس که جنگی ترست

به هنگام سختی درنگی ترست

چو خواهد فزونی نداریم باز

ز مردان رزم آور جنگ ساز

فزونی مر او راست برما کنون

بدینار خوانیم بر وی فسون

چو زو بازگیرم بجوشد سپاه

ز لشکر شود روز روشن سیاه

جهانجوی گفت ای سر انجمن

تو کردی و را خیره بر خویشتن

چو باشد جهاندار بیدار و گرد

عنان را به کهتر نباید سپرد

اگر زو رهانم تو را شایدت

وگر ویژه آزرم او بایدت

بدو گفت خاقان که فرمان تو راست

بدین آرزو رای و پیمان تو راست

مرا گر توانی رهانید ازوی

سرآورده باشی همه گفت و گوی

بدو گفت بهرام که اکنون پگاه

چو آید مقاتوره دینار خواه

مخند و بر و هیچ مگشای چشم

مده پاسخ و گر دهی جز به خشم

گذشت آن شب و بامداد پگاه

بیامد مقاتوره نزدیک شاه

جهاندار خاقان بدو ننگرید

نه گفتار آن ترک جنگی شنید

ز خاقان مقاتوره آمد بخشم

یکایک برآشفت و بگشاد چشم

بخاقان چین گفت کای نامدار

چرا گشتم امروز پیش تو خوار

همانا که این مهتر پارسی

که آمد بدین مرز با یار سی

بکوشد همی تا بپیچی ز داد

سپاه تو را داد خواهد بباد

بدو گفت بهرام که ای جنگوی

چرا تیزگشتی بدین گفت وگوی

چو خاقان برد راه و فرمان من

خرد را نپیچد ز پیمان من

نمانم که آیی تو هر بامداد

تن آسان دهی گنج او را به باد

بران نه که هستی تو سیصد سوار

به رزم اندرون شیرجویی شکار

نیرزد که هر بامداد پگاه

به خروار دینار خواهی ز شاه

مقاتوره بشنید گفتار اوی

سرش گشت پرکین ز آزار اوی

بخشم و به تندی بیازید چنگ

ز ترکش برآورد تیر خدنگ

به بهرام گفت این نشان منست

برزم اندرون ترجمان منست

چو فردا بیایی بدین بارگاه

همی‌دار پیکان ما را نگاه

چو بشنید بهرام شد تیز چنگ

یکی تیر پولاد پیکان خدنگ

بدو داد و گفتا که این یادگار

بدار و ببین تا کی آید به کار

مقاتوره از پیش خاقان برفت

بیامد سوی خرگه خویش تفت

کلام آخر

کاش میشد بیشتر درباره بهرام چوبین زند می‌نوشت… او اسطوره ایران زمین است که ایران و ایرانی باید به وجود او افتخار کند. ما نیز امیدواریم که در سهم خود توانسته باشیم شما را  با این اسطوره تاریخی بیشتر آشنا کنیم. در پایان امیدواریم از خواندن این مقاله نهایت لذت را برده باشید.

مطلب مشابه: نگاهی بر زندگی یعقوب لیث صفاری (پادشاهی که به سلطنت اعراب در ایران پایان داد)

مطالب مشابه را ببینید!

همه‌ چیز درباره روز جهانی خیاط (پیام تبریک، اهمیت این روز و علت نامگذاری) ۱۰ تیر روز بزرگداشت صائب تبریزی (پیامک تبریک روز این شاعر) روز صنعت و معدن (پیام تبریک، تاریخچه و اهمیت این روز) هفته قوه قضاییه (پیام تبریک، تاریخچه و اهمیت روز قوه قضاییه) روز جهانی آگاهی از سالمندان ۱۵ ژوئن (۲۶ خرداد) و پیام تبریک این روز عید سعید غدیر خم (دلیل نامگذاری و معنای غدیر و پیامک های تبریک این روز) روز جهانی مبارزه با کار کودکان 22 خرداد (دلایل نامگذاری و پیامک مخصوص این روز) همه‌چیز درباره جشن آب پاشونک، جشن آغاز تابستان ( اول تیر ماه) عید سعید قربان چه روزی است؟ دلایل نامگذاری، رسم و رسومات و پیامک تبریک درباره روز عرفه؛ اهمیت این روز، دلیل نامگذاری، اعمال و دعاهای این روز