فیلم کمدی + 10 فیلم کمدی برتر و 1 فیلم کمدی که حتما باید ببینید
معرفی فیلم کمدی
اگر می خواهید یک فیلم کمدی زیبا در اوقات فراغت خود تماش کنید، در این قسمت لیست 10 فیلم کمدی برتر بر اساس دیدگاه منتقدان Metacritic را می توانید در این بخش مشاهده کنید و یکی را تماشا کنید و لذت ببرید. این فیلم ها ممکن است در بعضی از صحنه ها حتی باعث شوند که چشمان شما از شادی بسیار زیاد پر از اشک شود.
بهترین فیلمهای کمدی تاریخ معاصر سینما در قرن ۲۱ بر اساس نگاه منتقدان Metacritic
در ادامه 10 فیلم برتر کمدی را معرفی می کنیم.
۱۰.یک لطف ساده (A Simple Favor 2018)
- کارگردان: پاول فیگ
- 67% Metacritic
- 10/ 6.8 IMDB
در این کمدی درامای جنایی جذاب و شیرین، شاهد قصهی بلاگر پرانرژی و دوست داشتنی هستیم که در ماجرای ناپدید شدن دوستش، مخاطبینش را وارد میکند تا راز این معما سریعتر حل شود. هر دو زن مادرانی هستند با نگاه خاص خود به زندگی، نوع پوشش و حتی تربیت فرزند، که دقیقا نقطه مقابل یکدیگرند. کمدیهای موقعیت به کمک لحظههای مهیج جنایی میآیند تا از این اثر، یک روایت رازآلود بازیگوشانه بسازند. روایتی سراسر تعلیق، که در تلفیق با چاشنی طنز، مطلوب طبع مخاطبین قرار گرفته است. فیلم شاید یک اثر تمام عیار نباشد، اما قطعا سرگرمی غافلگیرکنندهی خوبی برای بیننده تدارک دیده است.
۹.مردان خوب (The Nice guys 2016)
- کارگردان: شین بلک
- 70% Metacritic
- 7.4/10 IMDB
مردان خوب، یک کمدی اکشن جنایی واقعا خوب است. فیلمی کاملا سرگرم کننده با بازیهای دلچسب دو هنرپیشه کاربلد نام آشنا و شوخیهای طنازانه -و البته کمی خارج از عرف- و جذابیتی که فارغ از هیجانات کاذب ژانر اکشن، تنها با مضحک قرار دادن شخصیت ها، سعی در ایجاد لحظات دلپذیری برای مخاطب دارد. داستان فیلم در اواخر دهه هفتاد رخ میدهد. جایی که یک کاراگاه خصوصی دست و پا چلفتی (رایان گاسلینگ) روبروی یک بادیگارد شخصی (راسل کرو) قرار میگیرد و مسالهای این دو را در راهی مشترک همراه میکند. فیلم نامزد دریافت جوایز متعددی از جشنوارههای مختلف شد که از آن میان، نامزدی بهترین فیلم کمدی و بهترین فیلمنامهی جوایز امپایر و بهترین بازیگر کمدی برای رایان گاسلینگ از جوایز منتخب منتقدین قابل اشاره است. گاسلینگ در انجمن منتقدان فیلم سن دیگو نیز، برنده جایزه بهترین عملکرد فیلم کمدی شد.
۸. خماری ( The Hangover 2009)
- کارگردان: تاد فیلیپس
- %Metacritic 73
- 7.7/10 IMDB
خماری چهارمین فیلم پرفروش تاریخ سینما در ژانر کمدی است. با فیلمنامهای ساده، اما خلاق که با عملکرد خوب بازیگرانش خیلی زود توانست بازخوردهای مثبتی را جذب کند. بازیگرانی که هیچ یک هنوز نام آشنا نبودند و بعد از اجرای فوق العاده شان در این فیلم به یکباره معروف و محبوب شدند. داستان فیلم ماجرای مردی در آستانهی ازدواج است که دو روز قبل از مراسم، با ساقدوش هایش به یک سفر مجردی میرود و شب را به عیش و نوش میگذرانند. صبح روز بعد دوستانش در حالی بیدار میشوند که اتفاقات عجیبی رخ داده و مهمتر از همه خبری از داماد نیست! و اینجاست که ماجراهای مضحک فیلم، تازه متولد میشوند. این کمدی پرفروش، برنده بهترین فیلم کمدی یا موزیکال گلدن گلوب شده و زمینه ساز تولید سه اثر بعدی خود شد.
۷.شاون مردگان/ شان میمیرد (2004 Shaun Of The Dead)
- کارگردان: ادگار رایت
- 76% Metacritic
- 7.9/10 IMDB
وقتی پای زامبیها به میدان فیلم کشیده میشود، انتظار لحظاتی همراه با ترس و دلهره و استرس، انتظار بعیدی نیست. اما این انتظار در فیلم موفق و متفاوت «شاون مردگان» برآورده نمیشود، چون ژانر وحشت چنان در کمدی حل شده که ماجرای زامبیهای ترسناک هم سرگرم کننده و خنده دار جلوه میکند. ماجرای فیلم به زندگی یکنواخت «شاون» میپردازد که ناگهان گرفتار حمله زامبیها شده و تلاش میکند که قهرمان این نبرد باشد. این کمدی رمانتیک ترسناک محصول سینمای انگلستان، تحسین بسیاری از منتقدان را برانگیخت و حتی تارانتینوی صاحب سبک و خاص را هم به وجد آورد. او این فیلم را یکی از ۲۰ فیلم برتری میشمارد که از سال ۱۹۹۲ تا آن زمان دیده است. علاوه برافتخارات بسیار در جشنوارههای مختلف، فیلم در سه بخش بفتا کاندید دریافت جایزه شد و برنده بهترین فیلم کمدی British Comedy Award و بهترین فیلم ترسناک آکادمی فیلمهای علمی تخیلی و وحشتناک آمریکا شد. استقبال از این نوع به بازی گرفتن یک ژانر، مقدمهای برای ساخت دو اثر بعدی و تولد تریلوژی «سه طعم کورنتو» بود.
۶.پیرمرد و اسلحه (The Old Man & the Gun 2018)
- کارگردان: دیوید لاوری
- 80% Metacritic
- 6.7/10 IMDB
فیلم یک کمدی درام جنایی بر پایه بیوگرافی بوده که بر اساس زندگی «فارست تاکر» سارق مشهور بانک ساخته شده است. تاکر از نوجوانی دست به سرقت میزد، چون علاوه بر امرار معاش، عاشق این کار بود و بعد از ۱۶ بار فرار از زندان تا هشتاد سالگی هم با اشتیاق به کارش ادامه داد. این فیلم دوران کهنسالی او را با بازی تحسین برانگیز «رابرت ردفورد» روایت میکند. یک دزد جنتلمن مؤدب با یک لبخند همیشگی که با لذت و آرامش تمام، به کاری که عاشقانه دوست میدارد، میپردازد و ماجرا وقتی جالبتر میشود که این سارق جنتلمن تحت تعقیب، ناگهان عشقی دیگر را هم تجربه میکند. این نقش ردفورد را نامزد بهترین بازیگر نقش اول مرد فیلم کمدی یا موزیکال گلدن گلوب کرد و فیلم را در فهرست بهترین فیلمهای کمدی سال گذشته قرار داد.
۵.جونو (Juno 2007)
- کارگردان: جیسون ریتمن
- 81% Metacritic
- 7.4/10 IMDB
در کمدی درام جونو با یک موضوع کلیشهای روبرو هستیم که در نهایت با پرداخت درست فیلمنامه و شخصیت پردازیهای خوب و بازیهای دلپذیر به یکی از بهترین فیلمهای کمدی زمان تولیدش تبدیل شد. ماجرای بارداری ناخواستهی دختری نوجوان و دغدغه و دردسرهای پس از آن که به واگذاری نوزاد به زوجی پردردسر میانجامد. قصهای ساده و خطی، اما مفرح و سرگرم کننده و البته تاثیرگذار که رضایت هر دو گروه مخاطبان و منتقدان را به همراه آورده است. قطعا یکی از نقاط قوت فیلم، بازی زیبای «اِلن پیج» ۲۰ ساله بود که نامزد جایزه اسکار و گلدن گلوب و بفتا نیز شد. در نهایت این فیلم کمدی زیبا نامزد چهار جایزه اسکار، سه گلدن گلوب و دو بفتا شد که تنها توانست برنده اسکار و بفتای بهترین فیلمنامه شود.
۴.دفترچه امیدبخش/دفترچهای با خطوط نقرهای (2012 Silver Linings Playbook)
- کارگردان: دیوید او راسل
- 81% Metacritic
- 7.7/10 IMDB
دفترچه امید بخش، یک کمدی درامای رمانتیک زیبا، پر نشاط، لذت بخش و دوست داشتنی است. فیلمنامه خوب، شخصیت پردازی فوق العاده، اجراهایی بی نظیر همه و همه دست به دست هم داده اند تا یکی از اتفاقات خوب سینمایی را حتی در حد یک شاهکار در ژانر کمدی درام روبروی مخاطب قرار دهند. پرداخت قوی قصهای که شخصیت محوری اش مبتلا به مانیک دپرشن (اختلال دوقطبی) و سایر کاراکترهایش هر یک به نوعی -حتی خفیف- درگیر مشکلات روانی اند، بسیار هنرمندانه و باورپذیر با طنزی غنی و بدور از شوخیهای سخیف، شکل گرفته است. گویی ماجرای فیلم مصداق بارز این مثل فارسی است که دیوانه چو دیوانه ببیند خوشش آید! و «بردلی کوپر» و «جنیفر لارنس» به زیبایی هرچه تمامتر به اجرای این جنون و دلدادگی میپردازند. این فیلم جذاب و تحسین شده، نامزد هشت جایزهی اسکار و چهار جایزه گلدن گلوب بود. «جنیفر لارنس» برندهی اسکار و گلدن گلوب بهترین بازیگر نقش اول زن شد در حالی که «بردلی کوپر» نامزد بهترین بازیگر نقش اول مرد اسکار و گلدن گلوب باقی ماند.
بیشتر بخوانید: بهترین فیلمهای رابرت دنیرو بر اساس دیدگاه مخاطبان IMDB
۳.نیمه شب در پاریس (Midnight in Paris 2011)
- کارگردان: وودی آلن
- 81% Metacritic
- 7.7/10 IMDB
کمدی رمنس فانتزی آلن، رویای شیرین یک نویسنده در قلب شهر عشاق است. رویایی لبریز از نوستالژیهای ادبی و هنری که نشاط و سرگرمی به همراه دارد. یک مهمانی شبانهی شاد با مهمانهایی خاص از اهالی هنر و ادبیات که هر یک را باید در دورهای خاص جستجو کنید؛ اما آلن با یک سفر زمانی، تا دوره رنسانس هم پیش میرود و سالوادور دالی، پیکاسو، همینگوی، الیوت و بسیاری دیگر از نام آشنایان این عرصه را ناگهان و بی دلیل و ناباورانه در گوشهای از شهر پاریس جمع میکند تا به یک رویای دلپذیر یا تفکری رویایی و نوستالژیک بدل شوند. این فیلم با درخشش در فستیوالهای مختلف نامزد چهار اسکار، چهار گلدن گلوب و سه اکتا و یک بفتا شد که از میان آنها برنده اسکار و گلدن گلوب بهترین فیلمنامه شد.
۲.هتل بزرگ بوداپست (The Grand Budapest Hotel 2014)
- کارگردان: وس اندرسن
- 88% Metacritic
- 8.1/10 IMDB
این فیلم با یک روایت غیر خطی و لایه لایه از نیمه اول قرن بیستم، یک کمدی جنایی ماجراجویانه درخشان را عرضه میکند. اندرسن با بهره گیری از سبک خاص و وسواسی خودش، داستان رنگین و متفکرانه و عمیقی را روایت میکند که ماحصل چند ماجرای تو در تو است. قصهی کارگری نوجوان که در بزرگسالی صاحب هتل میشود، ماجرای میراث یک پیرزن اشرافی که دردسر میسازد، نویسندهای که به دنبال تاریخچه این هتل میگردد؛ همه و همه با چیدمانی دقیق و حساب شده و طنزی شیرین و محترم در متن یک موسیقی دلنواز، کنار هم چیده شدند تا شاهد یک اثر متفاوت و دلپذیر باشیم. فیلمی که با نامزدی در چهار رشته گلدن گلوب، برنده بهترین فیلم کمدی یا موزیکال شد و در کاندیداتوری ۹ رشته از اسکار، چهار جایزه را با خود به خانه برد.
۱.لیدی برد (Lady Bird 2017)
- کارگردان: گرتا گرویگ
- 94% Metacritic
- 7.4/10 IMDB
کمدی درامای تحسین شده «لیدی برد» یک قصه زنانهی ظریف و شیرین از دوران بلوغ و نوجوانی است. کریستین قهرمان سرکش فیلم حتی از اسمش ناراضی است و لقب «لیدی برد» را برای خود انتخاب میکند. اولین تجربه خانم کارگردان توانست نظر ۱۰۰ درصدی منتقدان را به خود جلب کند و مخاطبان را از تماشای روایتی واقعی از زندگی با همهی فراز و نشیبها و کمدیهای فیزیکی اش به وجد آورد. این اثر خوش ساخت و دلنشین و البته در خور تامل، کاندیدای پنج جایزه اسکار و چهار گلدن گلوب و پنج اکتا و سه بفتا شد که از آن میان، دو جایزه گلدن گلوب بهترین فیلم موزیکال یا کمدی و بهترین بازیگر زن برای «سیرشا رونان» را از آن خود کرد.
در ادامه یک فیلم متفاوت کمدی خارج از لیست بالا را به شما پیشنهاد می کنیم. این فیلم کمدی با بازی ساشا کوهن بسیار داستان جالبی دارد.
فیلم کمدی دیکتاتور
دیکتاتور (به انگلیسی: The Dictator) یک فیلم کمدی سیاه به کارگردانی لری چارلز و محصول سال ۲۰۱۲ است.
علاءالدین دیکتاتوری تمام عیار در کشور کوچک وادیه در شمال آفریقا میباشد. خانواده او به مدت چهل سال حاکم مطلق این کشور بودهاند. خود علاءالدین از هفت سالگی پس از مرگ پدرش جانشین او شد و کشور را به صورتی کاملاً استبدادی اداره میکند. در زندگی شخصی نیز وی ابایی از ولخرجی و ریخت و پاش ندارد. همچنین یکی از نقاط قابل توجه در مورد او داشتن محافظان زن زیبا رو میباشد. وی برای شرکت در اجلاس سران کشورها سازمان ملل به نیویورک میرود. در نیویورک پیش از ارایه سخنرانی شبانه از هتل محل اقامتش ربوده میشود. اما به نحوی موفق به فرار از دست ربایندگانش میشود؛ ولی به دلیل آنکه ربایندگان ریش پرپشتش را تراشیدهاند موفق به شناساندن خود و بازگشت به محل اقامتش نمیشود. سرانجام توسط یکی از افرادی که قبلاً در حکومت او نقش مهمی داشت ولی هم اکنون از کشور گریخته و در نیویورک زندگی میکند به محل اقامتش بازمیگردد و با ریشی که از جسد یک مرده دزدیده موفق به فریب افراد محافظش میشود. وی سخنرانی آتشینی در نیویورک در مدح دیکتاتوری ارایه میدهد. همزمان با این اقدامات وی به زنی که در زمان آوارگیش در نیویورک کمکش نموده دل میبندد و با او ازدواج میکند. در بازگشت به کشورش اما وی متحول شده و هوادار دموکراسی میشود. وی شروع به اصلاحات ساختاری نموده و یک سال بعد انتخابات برگزار میکند.
«دیکتاتور/The Dictator» فیلم خنده داری ست، علاوه بر این فیلمی وقیح، مخالفت برانگیز، بی نزاکت، عامیانه و ناهنجار است. چون در برنامه های تلویزیونی مختلف شاهد صحبت های «ساشا بارون کوئن/Sacha Baron Cohen» درباره ی این فیلم بودم، می ترسیدم تک تک صحنه های فیلم به نظرم تکراری بیایند. اما نه، اینطور نبود. او با این فیلم می تواند ادعا کند یکی از بهترین کمدی سازان حال حاضر سینماست. کوئن در سخنرانی خود درباره ی حکومت های استبدادی، بی رحمانه به هجو و مسخره کردن امور سیاسی می پردازد.
در مقایسه با فیلم های شاد و جسارت آمیز «بورت/Borat» و «برونو/Bruno»، «دیکتاتور» متعارف ترین اثر کوئن به شمار می رود. فیلم طرح اولیه دارد، یک رابطه ی عاشقانه در میان آن شکل می گیرد، و داستانی روایت می شود. نمیتوان گفت این فیلم کاملاً مطابق سلیقه و جریانات سینمایی حاضر است، اما با در نظر گرفتن شدت خنده های تماشاگران در اکران محدود، دیگر چه کسی می تواند درباره ی سلیقه ی مخاطبان نظر قطعی صادر کند؟
کوئن با هوشمندی روی صحنه حاضر می شود، مخاطب را به خنده می اندازد و فیلم را به پایان می رساند. این فیلم هم مانند «برونو» از ۹۰ دقیقه کوتاهتر است، آن هم در دوره ای که بسیاری از فیلم های کمدی با بی رحمی تمام بیش از حد طولانی و کشدار ساخته می شوند.
کوئن در این فیلم در نقش ژنرال علاالدین دیکتاتور کشوری خیالی به اسم ودیعه در شمال آفریقا ظاهر می شود که گویا قسمت هایی از مصر و سودان را پوشش می دهد و در چند قدمی عربستان سعودی واقع شده است.
علاالدین در این منطقه قصر عظیم و باشکوهی برپا کرده و از آن برای نظاره کردن خیل وسیع جمعیت ستایندگان اش و همچنین برقراری روابط جنسی – البته نه تنها با «مگان فاکس/Megan Fox»- استفاده می کند. اینطور که از عکس های روی دیوارهای کاخ بر می آید او با «کیم کارداشیان/Kim Kardashian»، «آرنولد شوارزنگر/Arnold Schwarzengger » و «اپراه/Oprah» روابط نامشروع داشته است! مگان فاکس در حضور کوتاه مدت خود خوش می درخشد. او برای برقراری رابطه ی جنسی نزد ژنرال آمده، اما کل شب را به ناز و نوازش معصومانه می گذراند.
نخست وزیر علاالدین شخصی به نام طاهر (بن کینگزلی/Ben Kingsley) است که وارث رسمی تاج و تخت او محسوب می شود و برای سرنگونی او نقشه می کشد. بعد از یک مورد ترور نافرجام، طاهر علاالدین را تشویق می کند تا به سازمان ملل مراجعه کند. او نقشه ی ترور دیگری در آن محل تدارک دیده که امیدوار است اینبار با موفقیت به انجام برسد. بعد از اینکه یکی از محافظان (جان سی.ریلی/John C. Reilly) محاسن ژنرال را می تراشد، او سرگردان و بی هدف در خیابان های منهتن به گشت و گذار می پردازد و در همین حین شخص دیگری به جای او در مجامع عمومی حاضر می شود.
گذر ژنرال به یک اغذیه فروشی می افتد که محفل سیاسیون چپ گرا و آزادی خواه است و توسط زوئی (آنا فریس/Anna Faris) اداره می شود. با وجود اختلاف عقیده ی فاحش میان آن دو، ژنرال متوجه می شود که به زوئی علاقمند شده است. این موضوع زمینه ی مناسب را ایجاد می کند تا فیلم به هجو و تمسخر تفکرات فمینیست ها، گیاهخواران و طرفداران حقوق مهاجران خارجی بپردازد. بعد از آن گذر علاالدین به محله ی “ودیعه ی کوچک” در منهتن می افتد، آنجا یک رستوران محلی ودیعه ای وجود دارد که پر است از آدمهایی که ژنرال خیال می کرده آنها را اعدام کرده است.
با وجود اینکه فیلم زیاد به پیشبرد رابطه ی عاشقانه و نقشه های ترور اهمیت نمی دهد و جدیت خاصی در دنبال کردن این خطوط داستانی از خود نشان نمی دهد، کوئن و کارگردان اثر «لری چارلز/Larry Charles» تقریباً به همان اندازه ی «برادران مارکس/ Marx Brothers » به طرح اولیه ی داستان وفادارند و در نمایش آن می کوشند. حال و هوای «دیکتاتور» به شدت وام دارفیلم «سوپ اردک/Duck Soup» و شخصیت روفوس تی.فایرفلای (دیکتاتور ایالت فرضی فریدونیا که «گروچو مارکس/ Groucho Marx» نقش آن را بازی کرد) است. علاوه بر این در صحنه ای که علاالدین سعی دارد با سر خوردن از روی یک کابل مرتفع خود را به طبقه ی بالای ساختمان هتل برساند، نشانی از شیرین کاری های بدنی «باستر کیتون/Buster Keaton» دیده می شود.
حملات و انتقادات کوئن نسبت به موضوعات اصلی کاملاً آزادانه و رها از هرگونه قید و بند انجام شده، رویه ای هرج و مرج طلبانه/آنارشیستی در پیش گرفته و طنز جاری در بازی و شخصیت اش نسبت به فیلم های «بورت» و «برونو» برجسته تر است. من شخصاً امیدوارم او دنبال این نباشد که محبوبیت کسب کند و مورد علاقه ی مردم واقع شود. انتظار داشتم بین این سه فیلم، «دیکتاتور» توهین آمیزترین آنها باشد، اما در عین اینکه نمی شود فیلم را توهین آمیز تلقی نکرد (به خصوص صحنه ای که تکه تکه شدن سر جنازه ی یکی از رهبران گروه های مدافع حقوق بشر را نشان می دهد)، اما شاید بتوان گفت در مقایسه با آن دو فیلم به نوعی مطلوب تر از کار درآمده است.